خلیفه اول، بر خلاف آیات قرآن، ارث حضرت زهرا را مصادره کرد!

10:24 - 1395/06/02

چکیده: چرا بايد زنان پيغمبر هيچ‌‏كدام از اين حديث خبر نداشته باشند تا جايى كه نزد عثمان فرستادند و از وى بخواهند ارثی را که از پيغمبر مى‌‏برند، به ایشان بدهد؟! چرا هیچ‌یک از صحابه غیر از ابوبکر این حدیث را نشنیده است؟

غصب فدک

ما در مباحث گذشته[1] به بحث مخالفت‌های خلیفه اول با دستور مستقیم پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یا آیات قرآن پرداختیم. در این نوشتار نیز به یکی دیگر از مخالفت‌های او پرداخته و بیان خواهیم کرد که چگونه او با آیات قرآن کریم مخالفت کرد.

خلیفه اول به گواهی تاریخ مسلم شیعه و اهل سنت، فدک را که حق مسلم حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) بود و پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ایشان بخشیده بود را از حضرت گرفت و با صریح قرآن کریم مخالفت کرد. وی با استناد به حدیثی که ادعا کرد از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیده است، در حالی‌که هیچ‌یک از اصحاب چنین حدیثی را نشنیده بود، مدعی شد که پیامبران الهی هیچ مالی را به عنوان  ارث، از خود باقی نمی‌گذارند. با این بهانه فدک را از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) گرفت و حق او را غصب کرد.

اما به راستی قرآن کریم در این زمینه چه می‌گوید؟ آیا طبق آیات قرآن کریم پیامبران الهی چیزی را به ارث نمی‌گذارند، یا نه ارث می‌گذارند و دیگران از آن‌ها ارث می‌برند؟

بدون شک با ملاحظه آیات قرآن کریم به این نتیجه خواهیم رسید که پیامبران الهی هم ارث به جا می‌گذارند و هم از دیگران ارث می‌برند؛ دلیل ما بر این ادعا آیات زیر است:
الف) آیاتی که در خصوص انبیا آمده و با صراحت بیان کرده‌اند انبیا از خود ارث به جا می‌گذارند؛ از جمله این آیات می‌توان به آیات زیر اشاره کرد:

1. خداوند داستان حضرت زكريا(علیه‌السلام) را این‌چنین نقل مى‏‌كند: «إِذْ نادى‏ رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي ... وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا [مريم/ 3- 6] زكريا خدايش را پنهانى خواند و گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده ... من بعد از خود از وارثانم بيم دارم و زنم نازاست. به من فرزندى موهبت كن كه از من و خاندان يعقوب، ارث ببرد و خدايا او را پسنديده گردان». در این آیه خداوند متعال به صراحت بیان می‌کند که زکریا از خداوند متعال بچه را می‌خواهد که‌ از او ارث ببرد، پس از پیامبران هم می‌توان ارث برد.

2. قرآن کریم در شرح حال حضرت سلیمان می‌فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ [نمل/16] سليمان از داوود ارث برد». همان‌طور که می‌دانید حضرت سلیمان حکومت و پادشاهی را از پدر به ارث برد و به جای پدر بر کرسی قدرت نشست و حکومت کرد و خداوند متعال نیز جن و انس و ابر و باد و... را به فرمان او در آورد.

ب) تمام آیاتی که مربوط به ارث است، عام هستند و انبیای الهی را نیز در بر می‌گیرند، در هیجچ آیه‌ای یا روایت خاصی از نبی گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) که مورد اتفاق فریقین باشد، انبیای الهی از این آیات عام خارج نشده‌اند. در این‌جا به برخی از این آیات را اشاره می‌کنیم:

1. «لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضا [نساء/7] براى مردان از آن‌چه پدر و مادر و خويشان، گذاشته‌‏اند بهره‌‏اى هست، براى زنان نيز از آن‌چه پدران و مادران و خويشان گذاشته‌‏اند- كم يا زياد- بهره‌‏اى مقرر شده است».
2. «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن [نساء/11] خداوند شما را درباره فرزندان‌تان سفارش مى‌‏كند، براى پسران مانند بهره دو دختر مقرر شده است».
3. «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّه [انفال/75] در كتاب خدا خويشاوندان، بعضى نسبت به بعض ديگر سزاوارترند».

تمام اين آيات عام هستند و پيامبران و دیگران را شامل می‌شود، درست مانند سایر احکام که هر مکلفی را شامل می‌شوند؛ هم پیامبر و هم دیگران را، بدون اين‌كه ميان آن‌ها فرقى باشد.
حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) نیز با استناد و استدلال به این آیات در برابر ابوبکر به اثبات مدعای خود پرداخت و حق خود را که ارث از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود را مطالبه کرد؛ بعد از این سخنان و استدلال زیبای حضرت که به «خطبه فدکیه» معروف است، ابوبکر نتوانست استدلال فاطمه را رد كند.

آرى، دختر پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) براى اثبات حق خود، ابتدا به صريح آيات قرآن استدلال کرد، سپس ثابت كرد كه با استناد به معناى عام آيات ارث و آيه وصيت، وى بايد از پدر خود ارث ببرد. و صريحا به آن‌ها فهماند كه اين عمومات، نه از كتاب(قرآن) و نه از سنت، تخصيص نخورده است.[2]

اما در مورد حدیث «لا نورث» هم باید گفت: چگونه ممكن بود پيغمبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اين حدیث را از امیرالمومنین(عليه‌السلام) كه حافظ سرّ و مدافع وى، درب شهر علم و حكمت او، دادرس‌‏ترين امت و باب حطه و كشتى نجات مسلمانان و باعث امان آن‌ها از پراكندگى بود، مخفی بدارد؟

چگونه ممكن بود عباس عموی پیامبر اين حديث را نشنيده باشد؟ و چرا بايد عموم بنى هاشم نیز اين حديث را از پيغمبر نشنيده باشند و بعد از وى، به آن مصيبت مبتلا شوند؟

چرا بايد زنان پيغمبر هيچ‌‏كدام از اين حديث خبر نداشته باشند تا جايى كه نزد عثمان فرستادند و از وى بخواهند ارثی را که از پيغمبر مى‌‏برند، به ایشان بدهد؟! چرا هیچ‌یک از صحابه غیر از ابوبکر این حدیث را نشنیده است؟

چطور ممكن است پيغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اين حكم را براى افرادى كه از وى ارث نمى‌‏برند، بيان كند، ولى از آن‌ها که صاحب ارث هستند پنهان بدارد؟ چرا هیچ‌یک از صحابه غیر از ابوبکر این حدیث را نشنیده است؟ اين روش پيغمبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبود كه از بيان احكام الهى خوددارى كند.

از خواننده محترم این خواهش را دارم که در مورد این مطالب نیک بیاندیشد و به منابع اصیل خود رجوع کند و پردهای تعصب و لجاجت را پاره کرده و به دنبال حق و حقیقت باشد.

___________________________________________________
پی‌نوشت
[1]. در این مطلب و این مطلب و این مطلب.
[2]. اجتهاد در مقابل نص، سيد عبد الحسين شرف الدين- ترجمه على دوانى‏، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم‏، 1383 ش‏، چاپ نهم‏،ص: 118- 132.

نظرات

تصویر بهمنیار
نویسنده بهمنیار در

یا فاطمه جان (سلام اله علیها) چگونه تو را زخم زدند که رخ از تمام اهل زمین پنهان کردی و فرمودی شبانه و پنهان دفن شوی، شهر مدینه، چه مدینه ‌اى بود که توانست چنین مصیبتى را تاب آورد و در هم نشکند، مگر نه شما والاترین محبوبه خداوند بودی، مگرنه رضاى خداوند در گرو رضایت شما بود، و غضب خداوند در گرو خشم شما، مگر نه شما رازآفرینش زن بودید و بهانه خلقت نسوان، مگر نه شما پاره تن پیامبر بودید و عزیز مسلم خداوند اعلا؟.

یا فاطمه (س) صبر لایتناهى خدا در جانکاه ‌ترین حادثه آفرینش در سوگ تو به تجلى نشسته است، یا زهرای مرضیه (س) ، شهادت می دهیم پس از رحلت پدر بزرگوارت، رسول خدا (ص) آنچه ندیدى آرامش بود و آنچه نیافتى مجالى براى فریاد زدن.

و چه حسرتی بزرگ‏ تر از بازماندن از محبت حضرت فاطمه زهرا (س) که رسول خدا(ص) خشم او را خشم خدا می ‏داند، و خشنودی او را خشنودی خدا، حضرت فاطمه (س) سکوتش برای خدا بود، فریادش برای خدا بود، لبخند و خشمش، صلح و قهرش همه و همه برای خدا بود.

اگر خداوند حضرت فاطمه (س) را برای آن مقطع زمانی پس از وفات رسول خدا (ص) انتخاب نکرده بود، و مبارزات آن بانوی بزرگ دو عالم، علیه غاصبان خلافت نبود،اسلام ناب تداوم نمی ‏یافت، سلامت دین و اصالت اسلام، در خطر جدی قرار می ‏گرفت، امامت و رهبری معصوم برای همیشه از میان می ‏رفت و ره‏ آورد رسالت نابود می ‏گشت.

برای ارزیابی نتیجه مبارزات حضرت زهرا (س) باید برای نسل امروز روشن شود،مگر مهاجمان چه می ‏خواستند؟ باید احتمالات یاد شده و اهداف اصلی و عمق توطئه برملا شود، که چقدر غاصبان خلافت توانستند به اهداف  خود برسند، و فاطمه (س) چقدر با اهداف شوم آنان آشنا بود، چگونه با آنها به نبرد برخاست، و سرانجام کدامیک پیروز شدند؟ حضرت فاطمه(س) یا غاصبان خلافت ؟.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در بیت نبوت بزرگ شده بود، و در دوران ده ساله حکومت اسلامی در کانون اصلی حوادث مهم سیاسی و اجتماعی مدینه قرار داشت، و با تیزبینی و هوشیاری فوق العاده خود، تمامی جریانات آشکار و پنهان را می شناخت، ازویژگی های افراد مؤثر نیز آگاهی کامل داشت، از یک سو پدر گرامی اش، رسول خدا (ص)را دیده بود، که برای تداوم صحیح حکومت اسلامی و بالندگی و رشد آن، تدابیر مختلفی می اندیشید، و زمینه سازی های لازم را برای امامت امیرمؤمنان حضرت علی (ع) فراهم می آورد، و از سوی دیگر، شاهد نگرانی های رسول خدا (ص)، و یاران نزدیک وی از وجود جریانات مخفی و مرموز در بطن جامعه بود، که در صدد بودند با دستیابی به قدرت، مسیرحکومت اسلامی را تغییر دهند.

ره‏ آورد مبارزات حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) باید بهتر روشن گردد،زمانی که مغضوب شدگان به خانه وحی حمله کرده و درب خانه را به آتش کشیده بودند،تنها مدافع حیدر که پا به میدان گذاشت، معصومه بود، حافظ قرآن بود، بزرگ بانوی جهانیان بود، آگاه به مسائل سیاسی و روشهای استعماری کودتاگران بود، و همه‏ آنها را به بن بست کامل کشانده بود، و راه چاره‏ ای جز رسوائی برای آنان باقی نگذاشته بود، حضرت فاطمه (س) کاری کرد که غاصبان خلافت با دست خویش ماسکهای دروغین ومتظاهرانه خود را کنار زدند.

در آن لحظه ‏های حساس، که به خانه حضرت علی (ع) حمله کردند، تا خانه را آتش بزنند، نقش حضرت زهرا (س) و نقش آفرینی کوثر قرآن روشن می ‏شود، غاصبان خلافت فکر همه چیز را کرده بودند، گفتند دو راه بیشتر وجود ندارد، یا علی (ع) دست به شمشیر می برد، عده ای زیادی را می کشد، بعد خودش هم کشته می شود، یا بیعت را قبول می کند، راه سومی برای علی (ع) وجود نداشت.

حضرت فاطمه الزهرا (س) با عرفان و معنویتی که از پیامبر و قرآن دارد، باصبر و تحملی که از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به یادگار گرفته است، با جسارت و شجاعتی که از علی علیه‏ السلام آموخته است، در برابر یورش ‏و هجوم آنان می‏ ایستد، و در حالیکه مقابل شمشیر برهنه‏ دشمن ایستاده است، از ولایت دفاع می ‏کند و امام را نجات می ‏دهد.

در حالیکه حضرت على (ع) مأمور به سکوت بود، حضرت على (ع) که شمشیر را درنیام پسندیده بود، ولی دشمنانش که احزاب شکست خورده‏ دیروز بودند، مصمم به گرفتن خلافت ‏بودند، کودتاگران سقیفه قدرت را به دست گرفته و از انجام هیچ خلافی پروا نمی ‏کردند، و امام نیز مأمور به سکوت بود هر گونه برخورد به صلاح اسلام نیست پس چه باید کرد؟.

هر لحظه تهاجم و یورش امکان ‏پذیرتر می شود، حالا چه کسی باید از حریم ولایت دفاع کند؟ چه کسی باید از امامت، ولایت و حرمت اهل ‏بیت پیامبر (ص) دفاع و حمایت کند؟ چه کسی و با چه مقام و ارزشی باید در برابر فتنه ‏ها و آن همه تهاجمات بایستد، و قامت خم نکند؟ چه کسی باید نقاب از چهره‏ مدعیان دروغین اسلام و ایمان بردارد؟ و ماهیت احزاب شکست خورده دیروز، و مهاجمان بی ‏پروای امروز را افشا کند؟ و ثابت کند که آن همه ادعاها و شعارها تظاهری بیش نیست.

سران کودتاگر سقیفه می ‏دانستند که آتش زدن و لگد زدن و سقط جنین و شهادت دخت پیامبر (ص) در میان آن همه مردمانی که به تماشا آمده اند برای آنها بسیار گران تمام می ‏شود، نمی خواستند ماهیت نفاق ‏گونه خود را به همگان نشان بدهند، خیلی تلاش کردند این کار را نکنند، سیلی و شلاق زدن به دختر پیامبر اسلام (ص) که ده‏ها حدیث و روایت و سوره در فضیلت او، و در میان مردم انتشار دارد یک خودکشی سیاسی بود.

ابتدا انواع تهدیدها کردند، فایده‏ ای نداشت، هیزم برای آتش زدن درب خانه آوردند و هشدار دادند، تأثیری نداشت و حضرت فاطمه (س) مصمم برای شهادت، در تکلیفی الهی، در دفاع از امام زمانش، و برای برپایی امامت و زنده کردن غدیر خم، در برابرمهاجمان محکم ایستاده است، درب خانه را آتش زدند و درب نیم سوخته را بر اندام اوکوبیدند، و در بین در و دیوار و با ضربت ‏های وحشتناک، محسن او را شهید کردند، وحضرت فاطمه (س) تا وقتی بیهوش نشده بود و به زمین نیافتاده بود، دفاع را ادامه میداد، و هر بار که آن بزرگ بانوی دو عالم، امام را به سوی خود می‏ کشید، دهها نفراز روبهان سیاه دل بر زمین می ‏ریختند، و آبروی نداشته سردمداران رو سیاه سقیفه،یکجا لگد مال می‏ شد، که چطور یک زن در برابر آن خناسان، چون شیر می ایستد، و امام خود را از دست آن همه مهاجم بی ‏پروا و بزدل نجات می دهد.

این واقعه را همه دیدند، تاریخ ‏نویسان در کتب تاریخ نوشتند، و بینندگان در شهرها و دیار آن روز نقل می ‏کردند، در تمام مدینه و شهرهای اطراف این خبر برق‏ آسا بگوش همگان رسید، همه فهمیدند سران کودتاگر سقیفه، چند روز بعد از وفات پیامبر اسلام (ص)  دست به شمشیر و شلاق بردهاند، دخت گرامی اش را کتک زده اند و بچه اش را سقط کرده اند، و درب خانه اش را آتش زده اند و باعث شهادت آن بانوی گرامی شده اند.

فاطمه (س) با پهلوی شکسته و دردهای جانکاه پس از سقط جنین، و بازوی ورم کرده باز هم دست از دفاع برنداشت، وارد مسجد شد و تهدید به نفرین کرد، و هشدار داد که امام را به سلامت به منزل می رساند و این کار را انجام داد.

حضرت فاطمه (س) خط جدیدی را ظاهر نمود، و نگذاشت خلافت بر پاشنه صحیفه سازان و سقیفه پردازان بگردد، و یاران واقعی علی (ع) در گمراهی بمانند، لذا جریانی را ظاهر کرد که قداست دروغین خلیفه های اول و دوم را زیر سوال برد، چرا که آنها بامقدس ترین زن در جهان اسلام رو به رو شدند، حضرت فاطمه (س) با شهادت خود و فرزندحامله اش، خیانت آنان را برملا کرد، و خط امامت و ولایت معصوم (ع) را پایه گذاری کرد.

از این به بعد بود که مسلمانان راه واقعی اسلام ناب را پیدا کردند، و این اساسی ترین کار حضرت فاطمه (س) بود، دیگر سلمان، اباذر، عمار و همه یاران علی (ع)حیران نبودند که باید چکار کنند و جایگاه حضرت علی (ع) و امامان بعد از او تثبیت شد، و حضرت فاطمه (س) اولین شهید راه امامت گشت.

این چنین بود که حضرت فاطمه (س)، در چهره بزرگترین حامى و پشتیبانی ازامام مظلوم خویش ظاهر شد، و سند حقانیت امیرالمؤمنین (ع) و مظلومیت آن بزرگوار را با خون خود و مُهر زد و ابدیت بخشید.

حضرت زهرا (س) مى ‏خواست با طرح این سؤال در اذهان مردم، که چرا تنها یادگار رسول خدا (ص)، قبرش را پنهان نموده است، آنان را به فکر وادارد، تا خود به دنبال جواب رفته و مسببین اصلى را بیابند، از همین روست که مى ‏بینم برخى، برخى دیگر را ملامت مى ‏کردند که تنها دختر پیامبر رحلت کرد و با خلفا قهر کرد و به هیچکدام از آنان اجازه حضور در دفن و نماز نداد، و حتی قبرش را هم از آنان پنهان نمود.

حضرت فاطمه سلام ‏اللَّه ‏علیها نمى ‏خواست دشمنانش، که دشمنان خدا و رسولش بودند، بر سر مزارش نماز بخوانند و بدین وسیله عوام‏ فریبى کنند، این مسئله آن قدر بر خلفای غاصب سنگین و گران آمد و از عواقبش بیم داشتند، که به خواست عُمر،تصمیم گرفتند چهل قبر را نبش قبر کنند، تا قبر حضرت زهرا س) را پیدا کرده، و برجنازه‏ اش نماز بگذارند، که از هیبت و فریاد تهدید حضرت على علیه ‏السلام ترسیدند، و ازبیم فتنه‏ اى بزرگتر پا عقب کشیدند.

امروزه توجه ویژه به سیره و مقام حضرت صدیقه‌ کبری (سلام الله علیها) به آن جهت بسیار مهم است، که حضرت فاطمه الزهرا (س) ما را به تاریخ مردمی در هزار وچهار صد سال قبل می برد که نتوانستند در زیر سایه‌ اسلام واقعی، سرنوشت خود راتعیین کنند و حضرت زهرا (س) با اعتراض ‌های خود به وضعی که بعد از رحلت رسول خدا(ص) پیش آمد، ما را متوجه شرایط تاریخی آن زمان نمودند، و حقایق تاریخی آن زمان رابا شهادت خود و فرزند گرامیشان، برای همیشه تاریخ روشن و زنده ساختند، و توطئه غاصبانه خلافت را افشا کردند.

می ‏بینیم که در مقابله با مهاجمان، فاطمه سلام اله علیه، به همه اهداف خود رسید، و مخالفان مهاجم و بی ‏آبرو، رسوای خاص و عام شدند، آن بانوی بزرگوار توانست، ماهیت شرک و نفاق را در نمایش ماندگار تاریخ به همگان نشان دهد، و قانونی بودن حکومت ابوبکر را زیر سؤال ببرد، و به بهترین شکل ممکن از حریم ولایت دفاع کند، و راه رسالت را تداوم ببخشد، و با سفارش به پنهان کردن مزار خود، منتظران فرصت را برای همیشه تاریخ تا ظهور حضرت مهدی (عج) رسوا کند.

فاطمه (س) فدا شد تا اسلام و عترت زنده بماند، محسن خود را در خط مقدم تقدیم خدا کرد، تا علی علیه ‏السلام و امامت پایدار بمانند، کتک خورد تا به اسلام و قرآن لطمه ‏ای وارد نشود، و ارزشهای اسلامی مسخ نگردد، یا فاطمه جان (س) ای بزرگ بانوی دو جهان، در راه دفاع از امامت صورتت را کبود کردند و پهلویت را شکستند، ولی نتوانستند عزمت را در دفاع از عترت پیامبر بشکنند، آنها فقط توانستند خشم خدا را برای خود بخرند.

یا فاطمه (س) چه ظلم‌ها که بر تو نرفته بودو چه حقایقى که در مقابل دیدگان تو تحریف نشده بود، و تو ای حبیب و دخت گرامی پیامبر خدا (ص) چه خوب که این اعتراض افشاگرانه را بر پیشانى تاریخ حک کردى، و دشمن را بر کرسى رسوایى تاریخ جاودانه نشاندی.

دخت پیامبر خدا (ص) یا فاطمه جان (س) این اعتراض تو در تشییع شبانه‌ ات، ودر مخفى کردن قبرت، اگر چه تاریخ را از تحریف مصون ‌داشت، و فریاد تظلم تو را برجهانیان تا ابد طراوت می ‌بخشد، اما سنگین ‌ترین غم شیعیان تو گشت، و عظیم ‌ترین درد اسلام، و بزرگ ‌ترین اندوه انسانیت شد.

بعد از درگذشت ملکوتی فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، بشریت، سرگشته به دنبال مرهمی است تا زخم نبود روح بخش ایشان را در عالم فانی التیام بخشد، و امروزه ما شاهد تلاش انسان ‌های پاکی هستیم که به دنبال معنویت حضرت فاطمه (س) در رفتارروزمره خود هستند، و با تذکره و یادمان ‌هایی سعی دارند، آوای خوش چشمه کوثر را دریادشان زنده نگه دارند، از همین روست که هر چه انسان برای درک حضرت فاطمه (س) تلاش می‌ کند، برکت آن به خودش می‌ تابد، و این اصل وجودی نعمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است.

چرا که وجود مبارک حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تنها یک تفکر یا تصور یک حقیقت حیات بخش نیست، بلکه تجسمی عینی و زنده از برکت بسیار ارزشمند خداوند بر انسان است، اگرتا قبل از حضور ایشان در عالم خاکی انسان معناگرا مجبور بود گوشه‌ هایی از نعمت یک زن مقدس را در اسطوره‌ ها، الهه‌ ها و افسانه‌ ها جستجو کند یا متوسل به پاکدامنی حضرت مریم(ع) یا خردمندی آسیه و وفاداری سارا بشود، بعد از تجسم خاکی و عینی حضرت فاطمه الزهرا (سلام اله علیها) برای انسان کمال‌ گرا یک الگوی زنده و جاوید پدیدآمد و آن شخصیتی والا به نام حضرت فاطمه (سلام اله علیها) دختر رسول اکرم (ص) بود که در دامان مادری بزرگ شده بود که حضرت محمد (صل اله علیه و آله و سلم) از آن دامان به معراج رفته بود.

اینک رهروان راستین بزرگ بانوی اسلام، در سالگرد شهادت جانگدازش، با اوتجدید عهد می کنند، که به تاسی از اسوه صبر و بردباری و ظلم ستیزی، با بیدادگری و تعدی و تجاوز بجنگند، و از حریم ولایت تا پای جان ایستادگی نمایند.

تصویر صدرالدین آصف
نویسنده صدرالدین آصف در

باسمه تعالی

بحثی را که مطرح کردید و طریقی که به آن پاسخ دادید چند اشکال جزیی دارد که متذکر میشوم ان‌شاءالله سبب خیر گردد.

اولا این مسئله ارث را خلیفه دوم در آن زمان مطرح کرد ، نه ابوبکر و هدف او از این مسئله منحرف کردن این موضوع از اینکه فدک اصلا ارث نبود ، و همانطور که خود میدانید و بدان اشاره کردید در زمات حیات رسول خدا و به امر خدا پیامبراکرم(ص) آنرا به حضرت فاطمه(س) بخشیدند و اگر حضرت هم در مطالبه کلمه میراث را مطرح کردند به معنای اصطلاحی آن نبود و در این معنی که مثلا گویند فلانی هوش و ذکاوتش را از پدرش به ارث برده . خلیفه اول و دوم بسیار دانش اندکی در دین داشتند که نمی‌دانستند که برای ارث نیاز به شاهد آوردن نیست که از حضرت زهرا(س) شاهد خواستند . در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه ۳۸ سوره روم حدیثی از امام صادق(ع) نقل کرده که در آن حدیث امام علیه السلام کامل این مسئله توضیح دادند و بد نیست که شیعیان بدان مراجعه کنند و از قول امام معصومشان بشنوند که خلیفه دوم و اول وقتی از مباحثه و محاجه با امیرالمومنین (ع) در امر فدک ، درماندند ، تصمیم به ترور آن حضرت گرفتند و ...

وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام خدمت شما.

ابتدا از دقت نظر شما تشکر می‌کنم، ولی ظاهرا این‌چنین بوده که حضرت زهرا(س) ابتدا به ابوبکر می‌فرمایند که این فدک هبه بوده و حق من است، اینجا ابوبکر می‌گوید به صدیقه طاهره - که آیه تطهیر در مورد اوست- حرفت رو قبول نمی‌کنم و برو برای هبه بودن فدک شاهد بیار، فاطمه زهرا(س) امیرالمومنین و ام ایمن همسر پیامبر(ص) رو می‌بره، ابوبکر گفت: امیرالمومنین که قبول نیست چون ذی نفع است، ام ایمن هم که یک زن بیشتر نیست، لذا شاهدی نداری و حرفت اثبات نمیشه پس فدک هبه و ملک تو نیست.

بعد از اینکه حرف حضرت زهرا(س) پذیرفته نشد، ایشان به ارث بودن احتجاج کرد، یعنی فرمود حالا که نمی‌پذیری، مال خودم هست، ارث پدرم که هست، و پدرم غیر از من اولادی نداره، پس باید فدک رو به عنوان ارث بدی به من، اینجا بود که ابوبکراون روایت جعلی رو ساخت که انبیا ارثی به جا نمی‌گزارن، لذا تمام اموال پیامبر(ص) برای بیت المال هستش.

لذا حضرت زهرا(س) به آیات قرآن برای ارث بردن خودش احتجاح می‌کنه و پیروز هم میشه و ابوبکر متقاعد شد و قباله فدک رو به حضرت میده و در بین راه عمر بن خطاب اون رو پس گرفت و پاره کرد و ... .

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 1 =
*****