بخاطر خوشحالی پدرو مادرم جواب مثبت دادم درحالی که دوسش ندارم

00:58 - 1391/12/10
پدر و مادرم که خیلی اصرار میکردند و حتی تا جایی که مادرم گریه میکنه و میگه این پسر رو ازدست نده من راضی شدم و جواب مثبت بهش دادم...
تفکر کردن

 من دختری بیست دو ساله‌ام قبلا عاشق پسری بودم که اختلاف طبقاتی زیادی باهم داشتیم و میخوام برای همیشه فراموشش کنم .البته پدر و مادرم هیچ اطلاعی از گذشته من ندارن.

الان حدود یک ماه هست که یکی از اقوام به خواستگاری من اومده من هیچ احساسی بهش ندارم و همیشه اونو مثل برادرم میدیدم، پدر و مادرم که خیلی اصرار میکردند و حتی تا جایی که مادرم گریه میکنه و میگه این پسر رو ازدست نده من راضی شدم و جواب مثبت بهش دادم( فقط به خاطر اینکه پدر و مادرم رو خوشحال کنم)

اما ته دلم راضی نیست چون بهش علاقه‌ای ندارم و همچنین دوست دارم ادامه تحصیل بدم و احساس میکنم او مزاحم پیشرفت من میشه من باید چیکار کنم؟ نه راه پس دارم نه راه پیش. خواهش میکنم راهنماییم کنید.

***جواب:

سلام

شما دو مشکل دارید یکی عدم علاقه به خواستگار دوم مانع شدن ازدواج از ادامه تحصیل

در مورد عدم علاقه به خواستگار عرض می‌کنم : اونی که برای ازدواج لازمه عشق و علاقه نیست بلکه پسنده یعنی طرف طوری توی دل شما باشه که دلتون بخواد همسرتون بشه، این مقدار دل بستگی اگه به همراه تناسبهای طرفینی باشه بعد ازدواج زیاد می‌شه و به صورت عشق پایدار در میاد

پس اگه این حداقل دل بستگی رو دارید جای امیدواری هست که در صورت وجود تناسبهای طرفینی بیشتر بشه و به عشق پایدار برسه اما اگه این مقدار هم نیست یعنی اینکه گفتید به چشم برادر بهش نگاه می‌کنید و واقعا هم همین طوره و به عنوان کسی که همسرش بشید هیچ علاقه‌ای بهش ندارید، در این صورت حتی اگه تناسبهای لازمه رو با خواستگارتون داشته باشید نمی‌شه گفت عشق حتما ایجاد می‌شه خصوصا که عاشق یکی دیگه هم بودید و محبتش هنوز از دلتون بیرون نرفته

به همین خاطر افق این ازدواج در شرایط فعلی اصلا روشن نیست مگه اینکه شما -به عنوان آخرین تلاش- برای ایجاد علاقه اقداماتی انجام بدید اول اینکه : دیدتون رو عوض کنید و به جای نگاه برادری سعی کنید با دید همسری بهش نگاه کنید و دوم اینکه : با این دید تعدادی جلسات ملاقات و نشست و صحبت باهاش داشته باشید (اگر این کار رو با صیغه محرمیت انجام بدید خیلی بهتره چون هم احساس تعلق در شما ایجاد می‌شه و هم نوعی از احساس همسری رو تجربه می‌کنید) سوم اینکه : در طول این ملاقاتها سعی کنید به محسّنات و نقاط مثبتش توجه کنید تا مقدمه ایجاد علاقه بشه، چهارم اینکه : سعی کنید به نقاط مثبت اون پسری که دوسش داشتید که در این خواستگار نیست فکر نکنید چون سبب شعله ور شدن عشق به اون پسر و در نتیجه مانع ایجاد علاقه به خواستگار می‌شه

اگه این کارها رو کردید و بعد مدت کوتاهی احساس کردید که دلتون تا حدی نسبت بهش متمایل شده ادامه بدید تا اینکه به جایی برسید که دلتون بخواد همسرش بشید و بعد جواب مثبت قطعی بدید

اما اگه هرقدر تلاش کردید توی دل شما از حد یه برادر ترقّی نکرد و احساس همسری نسبت بهش پیدا نکردید ازدواجتون ریسک داره

اگه خواستید جواب رد بدید اما دیدید که احساساتتون نمی‌ذاره، به این فکر کنید که زندگی یک عمر بدون علاقه چقدر سخته و نبود علاقه بعد ازدواج چه بلایی ممکنه سر شما بیاره

به این فکر کنید که شما می‌خواید با بله گفتن پدر مادرتون رو خوشحال کنید در حالی که توجه ندارید با این ازدواج خطرناک احتمال داره سبب ناراحتی همیشگی اونا رو فراهم کنید

از گریه الان مادرتون ناراحت نشید چون در صورتی که زندگیتون خراب بشه با دیدن بدبختی شما از پشیمونی و ناراحتی بیشتر گریه خواهد کرد(شک نکنید)

اگر بعد از توجه به این مطالب بازم نتونستید که مستقیما جواب ردّتون رو به پدر مادر اطلاع بدید، با خواستگار صحبت کنید و تمام تلاشهاتون رو براش بگید و قانعش کنید که خودش عقب بکشه

این مطالب که گفتم در صورتیه که به نتیجه مثبت یا منفی برسید اما اگه در نهایت مردد شدید که این ازدواج به صلاحتونه یا نه، با قرآن مشورت کنید یعنی در این زمینه استخاره کنید و هرچی که نتیجه‌اش شد عمل کنید پس اگه استخاره بد بود به خواستگار و والدین تون بگید تا اونا بخاطر استخاره صرف نظر کنن

در مورد درس خوندن هم اگه خواستگارتون با اصل ادامه تحصیلتون موافق باشه،می‌تونید تا زمان فارغ التحصیلی در عقد بمونید(البته اگر این رو اون هم قبول کنه) و اگه نمی‌شه در صورتی که اول ازدواج امکان درس خوندن نداشته باشید می‌تونید بعد از مدتی که در زندگی جا افتادید این کار رو بکنید

اما اگه با ادامه تحصیل شما موافق نبود و تنها مانع شما، عدم امکان تحصیل بود به نظر من ازدواج رو بر ادامه تحصیل مقدم کنید به خاطر اینکه ضرر از دست دادن یک ازدواج خوب بیشتر از ضرر ادامه ندادن تحصیلات عالیه است چون با عدم ادامه تحصیل آخرش اینه که از پیشرفت علمی محروم می‌شید و احساس ناراحتی می‌کنید یا به مقام شغلی مناسبی که می‌خواید نمی‌تونید برسید، اما با از دست دادن ازدواج مناسب خطر تجرد دائمی یا ازدواج نامناسب هست چون بر خلاف تصور عموم مردم، ادامه تحصیل دختر خواستگارش رو کم می‌کنه و در نتیجه ممکنه بعدا مجبور بشید بخاطر فرار از تجرد به ازدواج نامناسب تن بدید

علاوه بر اینکه تحصیلات عالیه در صورتی فایده داره که بعد ازدواج بتونید ازش استفاده کنید و گرنه نفس علاقه به تحصیل، دلیل خوبی برای ادامه تحصیل نیست و معلوم نیست که شما بعد ازدواج بتونید از درسی که خوندید استفاده کنید چون ممکنه همسر آینده شما با اشتغال به شغل مناسب اون تحصیلات موافقت نکنه

پس اگه بخواید ادامه تحصیل بدید و جایی شاغل نشید که چندان ارزشی نداره که ازدواجتون رو بخاطر عدم موافقت خواستگار به هم بزنید اما اگر تصمیم دارید که به شغل مناسب اون تحصیل مشغول بشید و اون موافقت نکنه مجبورید این خواستگار رو رد کنید ولی تضمینی وجود نداره که بعد فارغ التحصیلی کسی به خواستگاریتون بیاد که با اشتغالتون موافقت کنه پس در نتیجه با ادامه تحصیل کار ازدواجتون رو مشکل می‌کنید و ممکنه به جایی برسید که مجبور بشید بین اشتغالی که درسشو خوندید و بین ازدواج یکی رو انتخاب کنید

نتیجه اینکه بهتر اینه که سعی کنید خواستگار رو برای ادامه تحصیل راضی کنید یا با امید اینکه بعدا راضی می‌شه بهش بله بگید بخاطر اینکه اگه به دلیل ادامه تحصیل جواب رد بهش بدید اصل ازدواجتون رو به خطر می‌اندازید یا مجبور می‌شید بعدا بخاطر فرار از تجرد از شرط موافقت با تحصیل و اشتغال صرف نظر کنید یا به ازدواج نامناسب تن بدید.

موفق باشید

نظرات

تصویر m.g
نویسنده m.g در

سلام دوست عزیزم

اگه نمیتونی دوسش داشته باشی
هیج جوری به دلت نیست به هم بزن مادرت که قرار نیست باهاش ازدواج کنه که به خاطر اونا جواب دادی
منم به خاطر شوهرم درسم و ول کردم با اینکه رتبه بالا ی کنکور بودم الان بلا نسبت عین چی پشیمونم اشتباه منو نکن خوب فک کن موفق باشی دوست خوبم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****