در پاسخ به این پرسش به سه روش و موضع برخورد میکنیم:
1. موضع افراطی
عدهای بر این باورند که نام علی علیه السلام و امامان علیهم السلام در قرآن وجود داشته است؛ ولی حذف شده است؛ یعنی قرآن تحریف شده است. این دیدگاه در میان دو گروه سنّی و شیعه طرفدارانی بسیار اندک دارد که از جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
ابن شنبوذ بغدادی از علمای اهل سنّت میگوید: آیه «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ»؛ (1)«به تحقیق که خداوند شما را در بدر یاری کرد، در حالی که ناتوان بودید.» در اصل، اینچنین بوده است:«وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدْرٍ ـ بِسَیْفِ عَلِیٍّ ـ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ». (2) گویا بغدادی، تأویل آیه را با تنزیل آیه خلط کرده و بر این خلطش هیچ دلیل محکمی اقامه نکرده است.
مرحوم محدث نوری از علمای شیعه میگوید: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرای مرضیّه و برخی از صفات و ویژگیهای آنان در کتابهای آسمانی گذشته بوده است... . پس باید نام آنان در قرآن نیز که سیطره بر کتابهای پیشین دارد و کتاب جاودانه است، بوده باشد.» (3)
یکی از محققان در جواب میگوید که در واقع محدّث نوری با این قول، ناخواسته با خود قرآن مخالفت کرده است؛ چون اگر قرآن سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین دارد؛ همانگونه که فرمود: «وَ اَنْزَلْنَا اِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیهَ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»؛ (4) «و ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیقکننده کتب پیشین است و حافظ و نگهبان آنهاست.»
باید قرآن، معیار صحّت و سقم محتوای کتابهای پیشین باشد و تکلیف آنها را تعیین کند؛ ولی محدّث نوری، معیار صحّت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی میداند و تکلیف قرآن را با آنها روشن میکند؛ از اینرو حکم به تحریف کرده، میگوید: «نام ائمه از قرآن ساقط شده است.» (5)
از این گذشته، این نظر، مخالف اتفاق مسلمانان و خود قرآن است که قرآن را از هرگونه تحریف مبرّا میداند.
2. موضع تفریطی
گروهی خصوصاً وهابیها و وهابی مسلکها بر این باورند که هرگز درباره مقام امامت اهل بیت، آیه یا آیاتی نازل نشده است. ضعف این قول در ضمن پاسخها روشن میشود.
3. موضع معتدل
اکثریت قاطع شیعیان بر این باورند که هر چند به صورت صریح، اسم امامان در قرآن نیامده است؛ ولی به صورت غیر صریح، آیات متعددی درباره آنها و مقام امامت آنان نازل شده است و در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به صورت صریح و روشن وجود دارد.
با توجه به مقدمات پیش گفته:
اولاً: باید گفت هر چند قرآن کریم امام علی علیه السلام و امامان دیگر را با نام و نشان، معرّفی نکرده است؛ ولی در آیات متعددی به صورت توصیفی و گاه با علائم منحصر به فرد معرّفی کرده است؛ از جمله میتوان به این آیات اشاره کرد:
آیه ولایت:«اِنَّمَا وَلِیُکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» (6)؛ (7) «تنها، سرپرست و ولی شما، خدا و رسولش و مؤمنین هستند، کسانی که نماز را به پا می دارند و در حالی که رکوع کرده اند، زکات (صدقه) می پردازند.» که به اتفاق شیعیان و اکثریت قاطع مفسران اهل سنّت، درباره علی علیه السلام نازل شده است و با کلمه «اِنَّمَا» که بر انحصار دلالت میکند به عنوان سرپرست مردم معرّفی میکند. همچنین در آیه تبلیغ (8)، اکمال (9)، اولی الامر (10)، مباهله (11)، مَوَدَّت (12) و تطهیر (13) شخص علی علیه السلام و امامان دیگر به عنوان والیان امر و پیشوایان پاکیزه و معصوم معرّفی شدهاند.
ثانیاً: قرآن کریم به عنوان یک کتاب قانون اساسی مطرح است. آنچه در آن آمده مسائل کلّی و کلیات مسائل است، نه ریز آن؛ مگر ضرورت ایجاب کرده باشد؛ مثلاً در قرآن امر به نماز وجود دارد؛ ولی تعداد رکعات و دهها مسئله مربوط به نماز در آن نیامده است، امر به زکات شده است؛ ولی جزئیات آن مطرح نشده است، دستور به حج داده شده است؛ ولی بیش از 500 مسئله ریز آن در قرآن ذکر نشده است.
استاد سبحانی در این باره مینویسد: «قرآن به سان قانون اساسی است. انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملا بیمورد است. نماز و روزه و زکات که از عالیترین فرایض اسلام است، به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله گرفته شده است.» (14)
بنابراین، انتظار اینکه تمام جزئیات و مصادیق در قرآن بیاید، مثل این است که انتظار داشته باشیم همه جزئیات و ریز مسائل در قانون اساسی کشور ذکر شود.
قابل ذکر است که این پرسش سابقه تاریخی دارد و در زمان ائمه علیهم السلام مطرح بوده است و آنها نیز پاسخ فرمودهاند؛ از جمله امام صادق علیه السلام فرمود: آیۀ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»؛ (15)
درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین علیهماالسلام نازل شده است. «فَقِیلَ اِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمَّ عَلِیّاً وَ اَهْلَ بَیْتِهِ فِي کِتَابِهِ فَقَالَ فَقُولُوا لَهُمْ نَزَلَتِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمّ...؛(16)
پس گفته شد مردم [اهل سنّت] میگویند چرا خدا اسم علی علیه السلام و اهل بیتش را در کتابش (قرآن) نبرده است. حضرت فرمود: به آنها بگویید: خداوند [در قرآن] نماز را نازل کرده و اسم نبرده است که سه [رکعت] و یا چهار [رکعت] است تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله آن تعداد رکعات در کتاب را تفسیر و بیان کرد و [آیات] زکات بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شد و [در قرآن] گفته نشد از هر چهل درهمی یک درهم است، تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله، این مطلب را برایشان تفسیر کرد ... .»
از حدیث فوق بهخوبی استفاده میشود که در قرآن بنا نیست جزئیات بیان شود؛ بلکه بیان جزئیات به عهده پیامبر صلی الله علیه وآله گذاشته شده است.
ثالثاً: به دلیل مصالحی از تصریح نام اهل بیت علیهم السلام در قرآن خودداری شده است که برخی حکمتها و فلسفههای آن از این قرار است:
1. واگذاری معرّفی با نام به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
رسول خدا صلی الله علیه وآله نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود؛ بلکه تبیین و تفسیر آن به صورت عینی و تجسّمی نیز به عهده آن حضرت است؛ چنانکه فرمود: «وَ اَنْزَلْنَا اِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُوْنَ»؛ (17) «قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی [و آشکار سازی]، شاید آنان اندیشه کنند.»
در آیه فوق فرموده است: «لِتُبَیِّنَ» و نفرموده: «لِتَتْلُوا» و این نشان میدهد که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله علاوه بر تلاوت؛ تفسیر و بیان جزئیات قرآن را نیز به عهده دارد.»
در ادامه حدیث پیش گفته از حضرت صادق علیه السلام، دقیقتر به مسئولیت پیامبر صلی الله علیه وآله و حکمت نام نبردن امامان در قرآن اشاره شده است.
«... وَنَزَلَتْ اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن علیهم السلام فَقَالَ رَسُولُ اللهَ صلی الله علیه وآله فِی عَلِیٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ (18)... ؛ و آیه «اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ» درباره علی و حسن و حسین علیهم السلام نازل شد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دربارهٔ علی فرمود: «هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست.»
و فرمود: «من شما را نسبت به [پیروی از] کتاب خدا و اهل بیتم علیهم السلام سفارش میکنم و از خدا میخواهم که بین آن دو جدایی نیندازد تا بر من [در روز قیامت] بر حوض [کوثر] وارد شوند و خدا این را به من عطا فرمود (و دعایم را اجابت کرد).
و فرمود: «به اهل بیت تعلیم ندهید؛ زیرا آنها داناتر از شما هستند.» و فرمود: «[پیرو آنها باشید؛ زیرا] آنان شما را از هدایت بیرون نمیبرند و هرگز به سوی درِ گمراهی سوق نمیدهند.» پس اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله ساکت میماند و امر امامت اهل بیتاش را بیان نمیکرد، آل فلان و آل فلان ادعای امامت میکردند [همانگونه که خلافت را غصب کردند]؛ ولی خدا در کتابش [آیاتی را] برای تصدیق پیامبرش نازل کرد و فرمود: «همانا خداوند، اراده کرده است تا پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را به صورت ویژه پاکیزه سازد.» پس [مقصود] علی، حسن، حسین و فاطمه علیهم السلام بود؛ [زیرا] رسول خدا آنان را در خانه اُمّ سلمه زیر عبا داخل کرد و عرضه داشت: «خدایا! برای هر پیامبری، اهل و ثقلی است. اینها اهل بیت و ثقل من هستند.» امّ سلمه عرض کرد: «آیا من جزء اهل بیت شما نیستم؟» فرمود: «تو بر خیر هستی؛ ولی اینها اهل بیت و ثقل من هستند.» (19)
ممکن است حکمت اسم نبردن در قرآن این باشد که شرّ بدخواهان، منافقان و کینهتوزان، نسبت به کیان اسلام و صیانت قرآن از حذف و تحریف، دفع شود. آنها که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به علی علیه السلام و فرزندان او اقسام جنایتها را روا داشتند ممکن بود دست به تحریف قرآن هم بزنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز، وظایف خویش را بهخوبی و با جدّیت تمام انجام داد و امامت اهل بیت و مقام آنها را از طرق گوناگون مطرح و آنها را به مردم معرّفی فرمود و این معّرفی به سه گونه بود.
یکم: به صورت کلّی و تحت عنوان اهل بیت آنها را معرّفی و امامت را در اهل بیت منحصر کرد؛ مانند حدیث متواتر ثقلین (20)، حدیث سفینه (21)، حدیث کساء و... .
اگر از این مجموعه فقط به حدیث ثقلین عمل میشد مسئله امامت حلّ بود؛ چرا که از این حدیث با ارزش، نکات ذیل به دست میآید: 1. قرآن و اهل بیت، همیشه با هم هستند و از یکدیگر جدا ناپذیرند؛ 2. اطاعت از اهل بیت، همچون قرآن، بدون هیچ قیدی واجب است؛ 3. اهل بیت معصوماند؛ 4. این دو همیشه با هم هستند و در طول ادوار تاریخ باید امامی وجود داشته باشد؛ 5. جدایی و پیشی گرفتن بر اهل بیت، مایه گمراهی است. (22)
این معنا از حدیث، فقط فهم علمای شیعه نیست؛ بلکه علمای اهل سنّت نیز به آن اعتراف کردهاند. ابن حجر میگوید: «وَ فِی اَحَادِیثَ الْحَثِّ عَلَی التَّمَسُّکِ بِاَهْلِ الْبَیْتِ اِشَارَةٌ اِلَی عَدَمِ اِنْقِطَاعِ مَنَاهِلَ مِنْهُمْ لِلتَّمَسُکِ بِهِ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ کَمَا اَنَّ الْکِتَابَ الْعَزيزَ کَذَلِکَ وَلِهَذَا کَانُوا اَمَاناً لِاَهْلِ الْاَرْضِ.» (23)
سمهودی نیز همین حرف را زده است که ترجمه عبارت او - که در واقع، ترجمه عبارت ابن حجر نیز است - این است: «از حدیث ثقلین فهمیده میشود که در هر زمان تا روز قیامت، کسانی از اهل بیت علیهم السلام یافت میشوند که قابل تمسک باشند تا تمسک یافتن به اهل بیت معنا یابد؛ چنانکه قرآن تا روز قیامت باقی است و به این سبب، اهل بیت، امان اهل زمین هستند و اگر نباشند، اهل زمین از بین میروند.» (24) و همین سخن را ابوبکر علوی شافعی گفته است. (25)
پی نوشت:
1) آل عمران / 123.
2) الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1411 ق، ج 1، ص 480.
3) فصل الخطاب، میرزا حسین نوری، ص 183، به نقل از: امام علی علیه السلام مظلوم تاریخ، ص 642.
4) مائده / 48.
5) امام علی علیه السلام مظلوم تاریخ، علی اصغر رضوانی، انتشارات ذوی القربی، چاپ اول، 1387 ش، ص 642.
6) مرحوم علامه امینی رحمه الله بیش از 66 نفر از بزرگان اهل سنّت را نام برده که آیه را مربوط به علی علیه السلام میدانند. ر.ک: الغدیر، دار الکتب الاسلامیّة، ج 3، ص 156 – 162.
7) مائده/55.
8) مائده / 67.
9) مائده / 5.
10) نساء / 6.
11) آل عمران / 61.
12) شوری / 23.
13) احزاب / 33.
14) راهنمای حقیقت، جعفر سبحانی، نشر مشعر، چاپ اوّل، 1385، ص 297.
15) نساء / 59.
16) تفسیر الصافی، محسن فیض کاشانی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیتا، ج 1، ص 462.
17) نحل/44.
18) تفسیر الصافی، همان، ج 1، ص 463
19) تفسیر الصافی، همان، ج 1، ص 463.
20) ر.ک: مسلم بن حجّاج قشیری، صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 1873، و سنن ترمذی، دار احیاء التراث، ج 5، ص 663.
21) زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 369.
22) برگرفته از: پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم، انتشارات نسل جوان، ج 9، ص 65 – 75.
23) الصواعق المحرقة، ابن حجر هیثمی، لبنان، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ج 2، ص 422.
24) جواهر العقدین، ص244 به نقل از: الرد النفیس علی اباطیل عثمان الخمیس، حسن، عبدالله علی، مرکز الامام الباقر علیه السلام الاسلامی، 1386ش، ص103.
25) الشفة الصاوی، ص 72 و 73 به نقل از: الرّد النفیس، همان، ص 104.
نویسنده /سیدجوادحسینی ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره132
منبع: سایت ذی طوی