- از جمله عواملی که باعث انحراف کوفیان از مسیر حق و تنها گذاشتن امام عاشورا شد، غفلت بود. اما باید به فکر بیان راه کارهایی برای خروج از غفلت باشیم تا مبادا در زمان حساس امام خود را تنها بگذاریم.

تاریخ همیشه تکرار میشود و برای ما مرور میکند که انسانهای گذشته چطور گرفتار ضعف ها و بی دقتی های خود در زندگی شدند. با توجه به تذکر های تاریخ درباره افرادی و امت هایی که به انحراف کشیده شدن، باید دقت بیشتری در علل این انحراف و عدم ثبات قدم در مسیر حق داشته باشیم و با بررسی بیشتر این علل، مراقب باشیم تا این داستانها برای ما و خانواده و جامعه ما تکرار نشود.
بی تردید یکی از این عوامل، بحث غفت و فراموشی از یاد خدا است. خداوند متعال در قرآن با لحن تندی غافلان را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ [اعراف/179] برای جهنم بسياری از جن و انس را بيافريديم ايشان را دلهايی است، که بدان نمی فهمند و چشمهايی است که بدان نمی بينند و گوشهايی است که بدان نمی شنوند اينان همانند چارپايانند حتی گمراه تر از آنهايند اينان خود غافلانند».
و این حساسیت در حدی است که خداوند خطاب به نور چشم و حبیب خودش حضرت محمد (صلی الله و علیه و آله و سلم)، در حدیث معراج فرموده است: «يَا أَحْمَدُ أَنْتَ لَا تَغْفُلُ أَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّي لَا أُبَالِي بِأَيِّ وَادٍ هَلَك [1] یا احمد،هيچ گاه غافل و بيخبر نباشى هر كس از من غافل شد باكى ندارد بهر كجا كه بخواهم او را نابود مىكنم».
با توجه به این مقدمه، به بیان راه کارهای خروج از غفلت میرسیم:
1- قرائت مداوم قرآن
در باب قرائت قران و ثواب آن روایات زیادی داریم که انسان به این مسئله متذکر می شود: «مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آيَاتٍ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِين [2] کسی که هر شب ده آیه از قرآن بخواند، نامش جزو غافلان نوشته نمی شود».
پس خود قرائت قران می تواند مانع غفلت انسان شود و او را از این گرفتاری نجات دهد. البته باید مراقب تغکر در آیات هم باشیم و مصداق حافظان قران در جنگ نهروان قرار نگیریم.
2- تفکر و اندیشه
توصیه به تفکر و اندیشه کردن در آیات قران و کلام معصومین بسیار به چشم می خورد، تا جاییکه این موضع در روایات دقیق و جزئی بیان شده است و بعد از توصیه به اصل تفکر، دستور به تفکر در کارهای خیر داده اند. زیرا اگر چه توفیق انجام آن عمل خیر برای ما فراهم نشود، ولی ما را از غفلت بیرون میکند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب به ابوذر فرمودند: «یا اَبَاذَر! هَمِّ بِالْحَسَنَه وَ اِنْ لَمْ تَعْمَلْهَا لِکی لا تُکتَبَ مِنَ الْغَافِلِینَ؛ ای ابوذر تصمیم به کارهای نیک بگیر، هر چند توفیق عمل به آن برای تو حاصل نشود تا در زمره غافلان نوشته نشوی». [3]
3- درس گرفتن از تاریخ
حضرت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میفرمایند: «اِنَّ مَنْ عَرَفَ الاَْیامَ لَمْ یغْفَل عَنْ الاِسْتِعْدادِ؛ آنکه وضع روزگار را بشناسد، از آمادگی (برای سفر آخرت) غافل نمیشود». [4]
خوب بوضوح می بینیم بیشتر غافلان کربلا، یا گرفتار پاداش و یا رسیدن به حکومت و یا تمجید دنیایی خلیفه وقت بودن و برای همین مقابل حجت خدا ایستاند و آخرت را فراموش کردند.
تاریخ بارها ثابت کرده که افرادی که از تاریخ پند نگیرند گرفتار می شوند و آخرت خود را به خطر میاندازند.
از جمله این افراد، ابو یزید، رَبیع بن خُثَیم(یا خیثم) ثَوْرى، از یاران عبد الله بن مسعود و به زهد، شُهره بود. او را یکى از هشت زاهد مشهور اوائل اسلامبه شمار آوردهاند. درباره زهد او گفتهاند: «او در منزل خود قبری كنده بود، و هرگاه در خود قساوت قلبی احساس میكرد، به قبر داخل میشد، و پس از مجسم كردن حالات بعد از مرگ، آيه "رب ارجعون لعليّ أعمل صالحاً فيما تركت" را میخواند و با خود میگفت: ای ربيع! تو را باز گردانديم، اينك عمل كن».[5]
حال جالب است شخصی با این زهد، هنگام جنگ صِفّین، با گروهى از قاریان به محضر امام على(علیه السلام) آمد و گفت: ما با وجود شناخت فضل و برترى تو، با این حال؛ در جنگ با معاویه تردید داریم و از طرفی تو و مسلمانان، از جنگ با مشرکان، بى نیاز نیستید. پس ما را به یکى از این مرزها بگمار تا در آنجا بجنگیم. امام على(علیه السلام) هم او را به فرماندهى گروهى از قاریان گماشت و آنها را به اطراف قزوین و رى، فرستاد.
بعد از این شک باز هم داستان عبادت بی بصیرت او تمامی ندارد و در هنگام شنيدن خبر شهادت امام حسين(علیه السلام) استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) گفت و از اين كه يزيد و عاملان او را به سبب قتل امام حسين(علیه السلام)، مورد طعن و ملامت قرار دهد، خودداری كرد و به اصطلاح، درباره امور دنيوی سخن نگفت.[7]
حال آیا انسان نباید از این داستانهای تاریخ و این اشخاص به ظاهر زاهد و دین دار و مریدان اهل بیت، درس عبرت بگیرد و ببیند انها چگونه گرفتار غفلت شدند و از یاری اما زمان خودشان باز ماندند. و چقدر تاریخ باید تکرار شود تا عده ای از خواب غفلت بیدار شوند؟
----------------------------------
پی نوشت ها:
[1]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ديلمى، حسن بن محمد، تاريخ وفات مؤلف: 841 ق، محقق / مصحح: ندارد، موضوع: اخلاق، زبان: عربى، تعداد جلد: 2، ناشر: الشريف الرضي، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1412 ق، ج1، ص 205.
[2]. الأمالي، ابن بابويه، محمد بن على، تاريخ وفات مؤلف: 381 ق، محقق / مصحح: ندارد، موضوع: گوناگون، زبان: عربى، تعداد جلد: 1، ناشر: كتابچى، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1376 ش، ص 59.
[3]. وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تاريخ وفات مؤلف: 1104 ق، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، موضوع: جوامع روايى، زبان: عربى، تعداد جلد: 30، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، مكان چاپ: قمريا، سال چاپ: 1409 ق، ج1، ص 56.
[4]. من لا يحضره الفقيه، ابن بابويه، محمد بن على، تاريخ وفات مؤلف: 381 ق، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، موضوع: كتب اربعه، زبان: عربى، تعداد جلد: 4، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1413 ق، ج4، ص 406.
[5]. دايرة المعارف تشيع، جمعی از نویسندگان، ج8، ص 149 - 150.
[6]. وقعة صفّین، ص 115؛ دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عامر، عبد المنعم، ص 165، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
[7]. همان
نظرات
باسلام و احترام
ضمن تشکر از مطلب بسیار خوب جنابعالی
در کانال معارف مهدوی منتشر شد https://telegram.me/mahdaviat_h/380
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم بهمین دلیل آن را در کلوب نسل جوان قرار دادم
http://www.cloob.com/javanclub