خانم دکتر علمالهدی؛ تسلیت واژهای کوچک است در برابر صبوریهای شما...
این روزها همه از مردی حرف میزنند که مزد مجاهدتهایش را با شهادت گرفته.
من اما نگاهم سوی دیگر است؛
پی نگاهم میروم تا خانهی این مرد، سراغ همسرش همان که شریک است در همهچیز، حتی در شهادت، همان که فکر همهی این روزها را کرده وقتی قبای خدمت به تن شوهرش دوخته...
همان که خاک کفشهای سید ابراهیم را گرفته و دوباره راهی میدانش کرده...
همان که بر نبودنهای همسر صبر کرده تا با مردم و برای مردم باشد...
همان که جای خالی همسر را برای دختران و نوههایش پر کرده تا میدان خالی نماند از مجاهدتهای همسر...
همان که دعایش کرده تا قوتش افزون شود...
همان که ایثار کرده و از خود و خواستههایش گذشته تا خواستههای مردم برآورده شود...
همان که طعنه شنیده، زخم زبان چشیده، اما صبر کرده تا مردش استوار بماند...
همان که ناسپاسی دیده، اما خم به ابرو نیاورده...
من نگاهم سمت اوست،
همان زن قوی...
همان که مردش را به معراج فرستاده.
همان که نعم العون بوده برای طاعت خدا...
او که برای خودش شهیدی است، مگر شهادت فقط نوعی مردن است؟
شهادت سبکی از زندگی است که او انتخابش کرده، همچون همسرش.
و او هر روز شهید میشود با مرور خاطرات همسر و یادآوری زخم نیشهای دوست و دشمن...
بانو!
درود خدا بر تو و همهآنهایی که چون تو زیستهاند...
خاک قدمهای با صلابتت طوطیای چشم ما
دعایمان کن ...
استوار همچون شهید جمهور
18:28 - 1403/03/04
کلمات کلیدی: