خبر کوتاه بود و تلخ؛ سید مقاومت به شهادت رسید.
هنوز داغ سید شهیدان اهل خدمت را در سینه داشتیم که خبر شهادت تو قلبمان را به درد آورد و بغض را میهمان چشمهایمان نمود. تو رفتی و با دیدن دوستان شهیدت، لبت خندان شد و برایمان حسرت برجا گذاشتی؛ حسرت دیدن تو در قدس.
سید، هیچگاه خندههای شیرین و صورت دوستداشتنیات در مواجهه با دوستان و آن ابهت هراسانگیز چهرهات در مقابل دشمنان را فراموش نمیکنم. تو از همان یاران حضرت رسولی که خدا درباره آنها میگوید: «در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند».[1] چگونه چنین نباشی حال آنکه پرورشیافته مکتب آن انسان وارسته و آن شهید والامقام، امام موسی صدر هستی.
در روزگاری که همه به دنبال عافیتاند و «آسه برو آسه بیا» سرلوحه زندگیشان است، تو برای دفاع از مظلومان و کمک به بیدفاعان، جانت را به کف گرفتی و خود را دشمن شماره یک خونخوارترین رژیم منطقه قرار دادی و شهادت را به جان خریدی. تو در مقابل اشک آن مادر در داغ نشسته تاب نیاوردی و برای تسلی دلش، خون دادی.
تو در این مسیر یکه به میدان نرفتی و مانند سید و سالار شهیدان، خانوادهات را نیز به همراه بردی. چه راحت بود که خانواده را به ایران بفرستی تا جایشان امن باشد و خیالت راحت. اما تو اینگونه نبودی؛ تو مردانگی را به خانواده نیز آموختی و داغ شهادت فرزند برومندت را نیز چشیدی؛ اما پا پس نکشیدی و محکمتر از همیشه تا پای جان در میدان ماندی.
سید! تو سر نترس داشتی و شوق کمک. در میانه بمباران رژیم صهیونیستی درحالی که میتوانستی در خانه امن بمانی و دستور دهی، پا به میدان گذاشتی و «سرگرم طرّاحی برای دفاع از مردم بیپناه ضاحیهی بیروت و خانههای ویرانشده و عزیزان پرپرشدهی آنان» شدی.
داغ از دست دادنت بس سنگین است و حزنآور؛ اما من و امثال من، در میانه همین حزن، خشنود نیز هستیم. خشنودیم چون غم هجرانت به ما نشان داد که هنوز دلهایمان زنده است. ما برخلاف برخی به داغ تو نشستهایم و همین امیدبخش است و میگوید روزمرگیها و مشکلات شخصی، روحمان را به مسلخ نبرده است و عدالتطلبی و یاری مظلوم هنوز جایگاهی در وجودمان دارد. آری؛ داغ شهادتت همچون شهادت عمار، معیار حقانیت و در مسیر بودنمان است.
سید تو رفتی اما راهت ادامه دارد؛ چون تو یک شخص نبودی، یک راه و یک مکتب بودی. خون پیشینیانت بر زمین نماند و خون تو هم بیثمر نخواهد بود. باشد که شهادتت، عامل نابودی دشمن گردد.
پینوشت:
[1]. فتح؛ 29.