داستان ازدواج در جامعه ایرانی که روزگاری جزو سادهترین اتفاقات زندگی یک جوان بود این روزها آنقدر پیچیده شده که خیلی از خانوادهها از آن میترسند. حالا دیگر گویا با لباس سفید رفتن و با لباس سفید بازگشتن هم به سرآمده است.
این موضوع البته برای دهه شصتیها بیشتر صادق است. فکر شیرینی لحظههای مشترک هم نمیتواند خیلی از دهه شصتیها را پای سفره عقد بنشاند. چرا که آنها با سرعت نور از کنار ازدواج فرار میکنند. اما در سوی مقابل این روزها دهه هفتادیها هستند که کولاک کردهاند، طوری که در همان سنین پایین ازدواج میکنند.
دهه هفتادیها برخلاف شصتیها وقتی با هم آشنا میشوند دیگر زیاد موضوع را کش نمیدهند، بلکه خیلی زود بساط عروسی را برپا میکنند. بویژه آنها که دانشگاهی هستند، همان ترم اول یا نهایتاً ترم دوم! بعضی از دهه هفتادیهایی هم که درس نمیخوانند چه خدمت بروند و چه نروند، برای ازدواج اعلام آمادگی میکنند. البته به خرج جیب پدر!
در این بین همان قدر که ترفندهای دهه شصتیها برای شانه خالی کردن از بار ازدواج نگرانکننده است، راه حلهای دهه هفتادیها هم برای مجاب کردن والدین به ازدواجشان عجیب به نظر میرسد.
از سوی دیگر وقتی سری به دادگاه میزنیم متوجه میشویم که همین دهه هفتادیها برای گرفتن طلاق صف کشیدهاند. خیلی هایشان از این میگویند که آتش گرم عشق به دلایلی به سردی نشسته و حالا آمدهاند تا به زندگی کوتاه یکی دو ساله پایان دهند.
از طغیان سنی غرایز تا دوراهی والدین
بهرام سازگار، جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره موج ازدواجهای دهه هفتادی میگوید: «این مسأله از چند باب قابل بررسی است. اول اینکه باید دید که به طور عرفی و علمی سن بلوغ فکری یک پسر و دختر در شرایط امروز جامعه ایران چند است؟ چرا که باوجود گسترش رسانهها و منابع اطلاعاتی به دلیل وابستگی شدید بچهها به والدین خود، رشد فکری باید به شکل دیگری ترجمه شود.
نباید فراموش کرد که در سنین 18 تا 24 سالگی درگیریهای غریزی در وجود یک پسر غوغا میکند. به شکلی که بخش قابل توجهی از ظرفیت ذهنی وی در اختیار مسائل غریزی و انتخابهای منطبق با این معیار است.
به این ترتیب این پسر دچار تناقضهای عجیبی میشود، از یک سو به هزار و یک دلیل نمیتواند مشکلات فکری پیش آمده را با والدین مطرح کند و از سوی دیگر طغیان عاطفی و جنسی در وجودش بیداد میکند، به این ترتیب تنها راه را در ازدواج میبیند.»
این استاد دانشگاه میافزاید: «وقتی هم که با والدین خود این مسأله را مطرح میسازد، والدین در خلوت خود بر سر دوراهی قرار میگیرند. یا باید جوان بیتجربهای را که خیلی از امور مهم زندگیاش روی زمین مانده روانه دریای زندگی مشترک کنند یا از او بخواهند که غرایزش را سرکوب کند.»
وابستگی شدید مالی، پاشنه آشیل ازدواج
در این بین مسأله دیگری که خیلی از خانوادههای دهه هفتادی را با مشکل روبه رو کرده، عدم استقلال مالی آنهاست. به این شکل که این نسل علی رغم اینکه تمایل به ازدواج دارد، بشدت به والدین خود وابسته است از همین رو خیلی از والدین هم توانایی تأمین مالی هزینه زندگی مشترک فرزندان خود را ندارند.
بهرام سازگار، در این باره معتقد است: «وقتی یک پسر دانشجوی کم سن و سال زندگی تشکیل میدهد و شخصاً درآمدی ندارد در واقع بار زندگیاش را به دوش والدینش میاندازد. به این ترتیب اولاً هزینههای زندگی برای پدر خانواده دوبرابر میشود که این منشأ تنش است. دوم اینکه همسر این جوان که معمولاً کوچکتر و بیتجربهتر از اوست نسبت به این وابستگی واکنش منفی دارد.
بویژه اینکه هر روز این همسر از این جوان بیپول خواستههای جدیدتری دارد. این منشأ تنشهای فراوان و طلاقهای زودهنگام است.» این استاد دانشگاه درباره تبعات این مسأله در ازدواج دهه هفتادیها عنوان میکند: پسری که به دلیل نداشتن بضاعت مالی تصمیم به جدایی از همسرش می گیرد پس از طلاق بشدت سرخورده است. چرا که وی احساس حقارت اجتماعی میکند و این یعنی شکلگیری یک شخصیت جدید در وی با گرههای روانی پیچیدهتر!
روزنهای برای گریز از اختلاف سلیقه با والدین
سارا فرجام، روانشناس و استاد دانشگاه نیز بر این باور است که ازدواج زودهنگام دختران میتواند درنهایت به طلاق منجر شود. این استاد دانشگاه عنوان میکند: «دختران از لحاظ روانشناسی در سنین پایین بشدت تحت تأثیر محرک های احساسی بسیار قوی هستند.
به این ترتیب آنها بشدت به یک تکیه گاه عاطفی نیاز دارند. به همین دلیل هم بدون توجه به هیچ مسأله دیگری چشمهای خود را میبندند و در سن پایین تصمیم به ازدواج میگیرند.
بویژه اینکه در این سنین به طور معمول به دلیل تغییرات فرهنگی نسلها در خانواده ایرانی معمولاً تنشهایی میان والدین و دختران وجود دارد که این مسأله دختران را به این گونه ازدواجها که معمولاً بدون شناخت هم صورت میگیرد بیشتر تشویق میکند.
چرا که آنها احساس میکنند باید از روزنهای که برایشان به وجود آمده استفاده کرده و از خانه پدری خارج شوند. غافل از اینکه پسر طرف مقابل هم به دلیل سن پایین، تجربه کم و البته وابستگی شدید به والدین خود نمیتواند تکیه گاه مناسبی برای همسرش باشد.»
این استاد دانشگاه میافزاید: اتفاقاتی که در ذهن دو طرف به دلیل ترشح هورمونهای خاص رخ میدهد سبب میشود تا این دو احساس کنند که حتماً در این سن به یک فرد از جنس مخالف نیاز دارند. به این ترتیب خانوادههای خود را برای ازدواج زود هنگام تحت فشار قرار میدهند.
این نسل را با نسل قبل مقایسه نکنید
در این بین اما برخی معتقدند که ازدواج زودهنگام چندان هم بد نیست و البته نسل گذشته هم در همین سنین پایین ازدواج میکردند و خیلی از آنها زندگیشان تا به امروز دوام آورده است.
سارافرجام درباره این موضوع میگوید:< اولاً مقایسه بلوغ فکری این نسل با نسل گذشته کاملاً اشتباه است. چرا که به هر صورت این نسل سبک زندگی متفاوتی دارد که سبب میشود آمادگی برای تعهدپذیری در اغلب پسران تا سنین 25 یا 26 سالگی ایجاد نشود.
ثانیاً اینکه به هر صورت بلوغ اقتصادی روی تصمیمات یک پسر در زندگی مشترک اثرگذار است. به این صورت که پسران در صورت داشتن استقلال اقتصادی در رفتارهایشان نسبتاً با ثباتتر برخورد میکنند.
موضوعی که در اکثریت پسران جامعه ایرانی با این تب مدرکگرایی و علاقه همه به درس خواندن تا سنین بالای 25 سال معمولاً ایجاد نمیشود.
یعنی استقلال اقتصادی برای پسران تا چنین سنینی بسیار دشوار خواهد بود.> به عقیده این روانشناس نکته سومی که باید در جواب این افراد که معتقد به ازدواج زودهنگام دهه هفتادی هستند بیان کرد، این است که غرایز آنها در مرحلهای از زندگی مشترک فروکش میکند و سپس چشمهای آنان به واقعیتهای زندگی مشترک باز میشود و این آغاز یک بنبست است.
حال با این حرفها و نگاههای کارشناسان باید زودتر فکری به حال این ازدواجها کرد. مسألهای که نمای کلیاش شگفتانگیز به نظر میرسد، دهه شصتیها میگریزند و دهه هفتادیها بیامان به ازدواج یورش میبرند!
پسرها وقتی کم سنن توی زندگیشون به دورانی میرسن که غریزه جنسیشون به حدی فعال میشه که ممکنه توی خیلی از کارهای روزمرشون هم خلل ایجاد کنه . اگه این نیاز توی دوران نوجوونی برای پسر تعریف نشه و راه های کنترلش رو نتونه بشناسه یه سری افکار توی ذهنش در رابطه با جنس مخالف شکل میگیره و یه سری لذت های واهی توی ذهنش میسازه که بسیار فراتر از اون چیزیه که در واقعیته !! حالا فرض کنیداین شدت احساس نیاز و این همه عوامل تحریک که توی سایت های اینترنتی و پورنو به شکل فانتزی وجود داره که کاملا لذت بخش تر از حد واقعیه چه غولی توی ذهن پسر درباره رابط جنسی میسازه !! اونقدر این حس قدرمتنده که ممکنه چشم انسان رو روی عاقبت کاری که میخواد بکنه ببنده !حرف من اینه چرا ما راه کنترل رو به پسرامون به دخترامون یاد نمیدیم ..یا حداقل شرایط و مهارت کافی رو یادشون نمیدیم و ایجاد نمیکنیم!ازدواج کردن اسونه کافی هر دوطرف هیچی نخوان از هم و فقط ب ی هدف ازدواج کنن!ازدواج خوب و مناسب سخته انجامش...
یه نکته ای رو لازم شد بگم
با افتخار میگم..من خودم یک دهه هفتادی هستم ..
دوستان بزرگوار اینجا که متولد این دهه هستن ناراحت نشن این یه بحث کلیه درباره ازدواج زود .هدف من این بود ک اگاهی هم سنای خودم چه پسر چه دختر بیشتر بشه .
اگاهی بیشتر بشه خطا کمتره و درنهایت جامعه سالمتره.
پس از همه عزیزان دهه هفتادی عذر میخوام امیدوارم به دل نگیرن.
بنظرم عدم توافق بهتراز یک توافق بد هست اگرازدواج یک توافق باشه واگر بخوایم جامعه ای با وجود خانواده های سالم ونسلی موفق داشته باشیم باید پسرا ودخترامو اموزش بدیم
چه اشکالی داره کلاس مخصوص اشنایی با روابط بذاریم .تا پسر ما دخترما بیاد در مسیر قراربگیره..اموزش ببینه ...مهارت زندگی رو یاد بدیم بهشون ک حداقل اگرم قراره زود ازدواج کنن مهارت کافی داشته باشن..
این اصلا هنرنیست از هر ازدواج افراد کم سن نصفش بشه طلاق..میشد اگ اونا هم اموزش میدیدن درمسیر قرار میگرفتن خانوده های ب مراتب سالم و موفق تری تشکیل بدن ...چقد جدیدا مد شده پسر21 ساله 19 ساله میره ازدواج کنه ..شرایط مالیش جوربشه فرضا ..مهارت زندگی مشترکش چیه؟با یه سی دی و یک جلسه ک در محل ازمایش خون برگزار میشه یاد میگیره!!؟؟؟؟
علت بنداخر حرفتون بلوغ زودرس پسرها ودخترهاست.
درجنگ تن به تن بردیم اما متاسفانه ما درجنگ نرم قافیه رو باختیم وقتی بچه از5 سالگی این کارتونا رو میبنه ک همه چیز رو در یک ساعت یاد میگیره از ازدواج و ب دنبالش بلوغ زودرس براش ایجاد میشه از طرفی میخاد زود ب نیازش جواب بده و شرایط مهیا نیست ن از جانب خانواده ن جامعه .خانواده هم تا حدی حمایت میکنه دراین اوضاع گرونی ک طرف امشب میخوابه فردا قیمتا دوبرابر میشه نمیتونه خرج دونفردیگم بده.حالا فرض بگیریم ازدواج هم کرد بعد چن ماهش میفهمه چه اشتباهی کرد چون فقط بخاطر غریزش تن ب ازدواج داد ..یعنی براساس اون نیازه رفته ازدواج کرده...
موضوع فقط مادی نیست مهارت کافی برای زندگی مشترک هم لازمه.چند درصدشون این مهارت دارن فرقی نداره کدوم دهه ..
بله کامل خوندم دوست عزیز. متوجه عرایضم نشدید. نگفتم غربی هستند گفتم نگاه و بینش غرب گرایانه ای دارند. که این نگاه مخالف نگاه و علوم اسلامی است.
موفق باشید
متاسفانه
سلام
اینکه فلان روانشناس یا فلان جامعه شناس خوب یه موضوعی رو برای من و شما و دیگر افراد شرح بدن فی نفسه مشکلی نداره اصلا یکی از وظایفشون آگاه کردن مردمه. اما بستگی داره نگاهشون٬ نگاه غرب گرا باشه یا اسلامی. این دوتا خیلی تفاوت داره. ما هم روانشناسی اسلامی داریم هم رواشناسی به شیوه ی غرب
اینکه بیایم دهه ی شصت رو با دهه ی هفتاد مقایسه کنیم کار درستی نیست. هرکدوم نقاط ضعف و قوتی دارند لزوما همه ی افرادی که طلاق میگیرند دهه ی هفتادی نیستند! خیلی ها بعد از ۲۰ ٬ ۳۰ سال زندگی مشترک به فکر جدایی میرسن.
ازدواج در سنین کم مشکل ساز نیست چراکه در روایات توصیه هایی که شده رو داریم اما مشکل عدم اگاهی و مطالعه ی کافی در این خصوص است که این به خانواده٬ مدرسه٬ جامعه مربوطه. یه دختر و پسر خلاف میل و غریضشون عمل نمیکنند بلکه طبق حسی که خدا دروجودشون قرار داده احساس نیاز میکنند. و حرف ازدواج رو پیش میکشن.
وقتی دین ما میگه اگه خوف به گناه افتادن داری ازدواج کن٬ اینکه طبق احادیث ازدواج روزی و برکت باخودش میاره دروغ یا شوخی نیست. اما این به این معنی هم نیست که کلا منتظر لمدادهای غیبی باشیم. یه جوون دهه ی هفتادی درکنار درسش یه کار پاره وقت هم داشته باشه و البته توقعش هم کم باشه میتونه ازدواج کنه.
مسئله ی ازدواج و مسئله ی طلاق خیلی گسترده تر از اینه ک بخوایم فقط دهه ی هفتادی رو مقایسه کنیم. اتفاقا اگه خوب بررسی کنیم بخاطر پیشرفت تکنولوژی اگاهی ها بیشتر از سالهای گذشته شده اما علت طلاق کم بودن سن نیست عوامل گوناگونی دخیل هست که باید بررسی بشه. اگه دختری که دوران دبیرستان نیازش به جنس مخالف از راه حلال برطرف نشه خب میره دنبال دوستیهای خیابونی و...
بهتر بود این جامعه شناس و روانشناس سری به مدارس دخترونه و پسرونه میزدن تا بفهمن عمق فاجعه یعنی چی که اکثر نوجوون ها درگیر دوست پسر یا دختر هستند!
یازهرا س
غرایض=غرایز
:|
سلام متشکرم ازنظرتون
متن کامل خوندید؟
این قسمت نوشته
وقتی یک پسر دانشجوی کم سن و سال زندگی تشکیل میدهد و شخصاً درآمدی ندارد در واقع بار زندگیاش را به دوش والدینش میاندازد. به این ترتیب اولاً هزینههای زندگی برای پدر خانواده دوبرابر میشود که این منشأ تنش است. دوم اینکه همسر این جوان که معمولاً کوچکتر و بیتجربهتر از اوست نسبت به این وابستگی واکنش منفی دارد.
بویژه اینکه هر روز این همسر از این جوان بیپول خواستههای جدیدتری دارد. این منشأ تنشهای فراوان و طلاقهای زودهنگام است.» این استاد دانشگاه درباره تبعات این مسأله در ازدواج دهه هفتادیها عنوان میکند: پسری که به دلیل نداشتن بضاعت مالی تصمیم به جدایی از همسرش می گیرد پس از طلاق بشدت سرخورده است. چرا که وی احساس حقارت اجتماعی میکند و این یعنی شکلگیری یک شخصیت جدید در وی با گرههای روانی پیچیدهتر!
یعنی استقلال اقتصادی برای پسران تا چنین سنینی بسیار دشوار خواهد بود.> به عقیده این روانشناس نکته سومی که باید در جواب این افراد که معتقد به ازدواج زودهنگام دهه هفتادی هستند بیان کرد، این است که غرایز آنها در مرحلهای از زندگی مشترک فروکش میکند و سپس چشمهای آنان به واقعیتهای زندگی مشترک باز میشود و این آغاز یک بنبست است.
حال با این حرفها و نگاههای کارشناسان باید زودتر فکری به حال این ازدواجها کرد. مسألهای که نمای کلیاش شگفتانگیز به نظر میرسد، دهه شصتیها میگریزند و دهه هفتادیها بیامان به ازدواج یورش میبرند!
خداروشکرهردوی روانشناس ها ایرانی بودن نه غربی!
موفق باشید
*ر این بین همان قدر که ترفندهای دهه شصتیها برای شانه خالی کردن از بار ازدواج نگرانکننده است، راه حلهای دهه هفتادیها هم برای مجاب کردن والدین به ازدواجشان عجیب به نظر میرسد.*
از این ترفندها به ما هم بگین ماکه یاد نداریم. اگه پسر 24تا 27 ازدواج کنه خوبه ولی فک نکنم زیر سی سال پسر شرایط مناسبی داشته باشه اون موقع هم که ازدواج نکنه سنگینتره سنش پایین باشه درسته خامه ولی سنش که زیادی بره بالا حوصله و کشش افکار مخالف خودش رو نداره. من فکر میکنم یکی از دلایل افزایش طلاق با بالارفتن سن همین هست. طرف خیلی دنبال اصلاح رابطه نیست سریع میخاد قطعش کنه
سلام منتظر نقد درست شما بودم.ممنون از نظرتون لطف کردید