مهارت نه گفتن!

22:44 - 1397/10/14
مهارت نه گفتن

بعضی خانم‌ها، حتی وقتی به این جمع بندی می‌رسند که به خواستگارشان نه بگویند، بازهم این را اعلام نمی‌كنند. گاهی نمی‌دانند چطور نه بگویند و گاهی هم پیش خودشان فكر می‌كنند بهتر است چیزی نگویند و این مورد را از دست ندهند! باید گفت که این رفتار بسیار خطرناک است؛ چراکه دارید با زندگی یک نفر دیگر بازی می‌کنید.

لایه باز: 
پیوستاندازه
فایل mhrt_nh_gftn.rar1.79 مگابایت

تصویر به تو از دور سلام

سلام بر شما و عرض تسلیت و تعزیت ایام

عذرخواهی میکنم سؤالات بنده خیلی زیاد هست. واقعا دیگه خجالت می کشم سؤال بپرسم!
سؤال من در ارتباط با همین "مهارت نه گفتن" هست. تقریبا مطالب انجمن که کارشناسان محترم در این رابطه نوشته اند را خواندم. اینکه باید برخی جاها قطعا "نه" گفت ؛ مسلم هست و حرفی درش نیست. ولی چگونه بگوییم که اسباب دلخوری نشه؟!
بهرحال تعامل و نوع ارتباط ما با افراد مختلف، رفتار متفاوتی طلب میکنه.
یکموقع ممکن هست یک همکار آقا یک درخواستی داشته باشند که در حد توان انسان نباشه (در باب مثلا برداشتن ساعت درسی اضافه و امثالهم) خب آدم اونجا قاطعانه "نه" میگه. فوقش اون شخص بر مذاقش خوش نیاد؛ خب طوری نیست؛ او به خیر و ما به سلامت! فوقش چهار تا تشویقی کمتر.
ولی گاهی مثلا پدر و یا مادرشوهر آدم درخواست نامعقولی دارند؛ اگه در حد یک پیشنهاد باشه هم مشکلی نیست. ولی مشکل من با اون مواردی است که با اصرار، دیگران را هم با خودشون همراه می کنند و همگی آدم را در رودروایسی و عمل انجام شده قرار می دهند. آنجا چگونه برخورد کنیم؟!
مواردی هست که نفس کار استحباب داره؛ ولی در موقعیت حرام قرار گرفته و بدلیل عدم آشنایی با مسائل شرعی، موقعیت حرام براشون روشن نیست و هیچ توضیحی رو هم متوجه نمی شوند. هر دلیلی را بهانه و بی توجهی و بی احترامی تلقی می کنند. و در واقع هیچگونه پاسخ منفی و عدم پذیرشی رو از سوی بنده برنمی تابند. 
گاهی حتی ممکن هست کار مباح و یا حتی مستحبی هم باشه؛ ولی حقیقتا در حد توان و روان بنده نباشه. وقتی "نه" می گوییم اسباب ناراحتی میشه و بسیار پیش آمده که در موارد اداری و همکاری، طرف مقابل را در موضع تلافی و مقابل به مثل قرار داده و سر بزنگاه حق آدم را ضایع می کنند و وقتی هم اعتراض و استیفای حق می کنیم، می بینیم که بله؛... "آسمان ریسمان بافی ها" و ربطِ بی ربط دادنها آغاز می شه. حقیقتا من تابحال این دسته دوم را با محاسبه سود و زیان و اهم و مهم کردن گذراندم؛ ولی خب تا کی آدم اجازه احجاف بده؟! گاهی در دراز مدت آدم متوجه میشه که مصداق "خشت اول گر نهد معمار کج" عمل کرده!

ممنون میشم اگه هر زمان که فرصتی باقی بود؛ به این مساله بپردازید.

یاعلی

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

اگر در تعاملات خود با دیگران از تکنیک‌های متقاعدسازی استفاده کنید هم اثر خیلی خوبی در روابط خود خواهید داشت و هم راحت‌تر می‌توانید در موقعیت‌های مختلف به طرف مقابل نه بگویید. اما این تکنیک‌ها چیست و چگونه باید انجام داد؟ 

در زمنیه متقاعدسازی تکنیک‌های مختلفی وجود دارند؛ از جمله 1- اینکه شما خواسته خود را در قالب افکار یا احساسات طرف مقابل بیان کنید. 2- با کانال ترجیحی طرف مقابل صحبت کنید. 3- از برچسب زنی مثبت استفاده کنید. 4- راهکار جایگزین ارائه نمایید 5- مدعی را بیان کنید و سپس دلیل و مثال خود را مطرح نمایید و دوباره مدعی را تکرار کنید.

اما در همه این موارد لازم است قبل از تکنیک زدن با طرف مقابل همراهی و همدلی کنید؛ مثلا فرض بگیرید خانواده شوهرتان از شما خواسته است تا شب برای شام، خانه آن‌ها بروید، ولی شما یا وقتش را ندارید یا کار دارید یا حوصله ندارید و طرف مقابل هم اصرار زیادی نسبت به خواسته‌اش می‌کند. در ابتدا شما به جای اینکه به طرف مقابل، نه بگویید، سعی کنید همراهی و همدلی نمایید؛ مثلا بگویید چقدر خوشحال شدم که به فکرم بودید. زحمت کشیدید! (در اینجا همدلی اتفاق می‌افتد)

بعد تکنیک می‌زنید؛ بدین صورت که از یکی، دو ویژگی اخلاقی مثبت طرف مقابل تعریف و تمجید کنید؛ مثلا در خطاب به مادرشوهر خود بگویید: واقعا قلب مهربانی دارید. خدا حفظتان کند. بعد می‌گویید: "ماشاءالله مادر عاقل و فهمیده‌ای هستید! از صبح تا بعدازظهر کارهای خانه را انجام دادم و خیلی خسته شدم. می‌دانم خستگی من هم دورهمی شبانه را قشنگ نمی‌کند. یادتون می‌آید فلان روز خیلی خسته بودم، خانه شما آمدم و کلی هم زحمت کشیدید و تدارک دیدید، ولی نتوانستم به دلیل خستگی به شما کمک کنم. اگر موافقید فردا شب خدمت برسیم. دل منم برای شما تنگ شده است."

شما با مدل این گفتگو، ابتدا همراهی و همدلی کردید که این کار حس بسیار خوبی را به طرف مقابل منتقل می‌شود! و در ادامه از چند تکنیک هم استفاده کردید! از جمله: با تعریف از یکی دو ویژگی مثبت طرف مقابل و استفاده از تکنیک برچسب زنی مثبت حس خوشایندی را در فرد ایجاد کردید و گارد احتمالی او را شکستید! بعد در ادامه خواسته خود را در قالب افکار و احساس طرف مقابل بیان نمودید و بعد در قالب بیان نمونه برای نه گفتن دلیل و مثال آوردید! و در آخر هم یک راهکار جایگزین پیشنهاد دادید که احتمال اینکه با نظر شما موافقت کنند بسیار بالا خواهد بود. شما با استفاده از چند تکنیک متقاعد سازی می‌توانید طرف مقابل را همراه خود نمایید و با بعضی از خواسته‌هایش مخالفت کنید، بدون اینکه باعث دلخوری و ناراحتی او شوید.

نکته: درست است که گاهی در حالت غافلگیری و عدم آمادگی شما ممکن است که کسی از شما خواسته‌ای داشته باشد و شما حضور ذهن کافی برای بکار بستن تکنیک‌ها را نداشته باشید، ولی شما می‌توانید از طرف مقابل زمان بخرید؛ مثلا فردی که سابقه خوبی هم در ذهن شما ندارد از شما پول قرض می‌خواهد و شما غافلگیر شده و نمی‌دانید چه پاسخی را بدهید! در اینجا شما می‌توانید بگویید که مثلا تا فردا به شما مهلت بدهد تا ببینید که چقدر و چگونه می‌توانید در این زمینه به او کمک کنید. لذا در این بازه زمانی، می‌توانید بررسی کنید که آیا می‌توانید به او پول قرض بدهید یا نه؟ اگر نمی‌توانید به او قرض بدهید چگونه می‌توانید از طریق تکنیک‌های مذکور به او نه بگویید.

نکته بعدی این است که هرچقدر بیشتر این تکنیک‌ها را در خانه به ویژه با فرزندان خود بکار ببندید هم بیشتر و راحتتر می‌توانید این تکنیک‌ها را ملکه ذهنی خود کنید و هم این روش‌های به صورت غیرمستقیم نیز به فرزندان خود مهارت نه گفتن را هم آموش می‌دهید.

در آخر نیز اگر علیرغم استفاده درست از تکنیک‌های مذکور، طرف مقابل متقاعد نشد یا ناراحت شد، این نشان دهنده حساسیت بالای طرف مقابل است و به شما ارتباطی ندارد. در چنین مواردی که با فرد بسیار حساس رو به رو هستید علاوه بر استفاده از تکنیک‌های بالا، می‌توانید به راحتی نه بگویید، ولو اینکه طرف مقابل کمی هم ناراحت شود. در ادامه وقتی چندبار این کار را تکرار کنید، حساسیت طرف مقابل نسبت به شما در آینده کمرنگ خواهد شد و در نهایت با گفتن نه شما ناراحت نخواهد شد.

موفق باشید.

تصویر به تو از دور سلام

سلام مجدد بر کارشناس محترم

اتفاقا سوال رو هم برای این پرسیدم که وقتی خودم بلد نیستم درست "نه" بگم، به فرزندم هم نمیتونم آموزش بدم.

از طرفی بله؛ دقیقا مشابه همین مثالی که زدید هم برایم اتفاق افتاده که رو به قبله بودم و می دانستند پیگیر مداوا هستم و البته هیچکدام هم حالی ازم نپرسیده بودند. با این وجود از فیزیوتراپی مستقیم رفتم بیمارستان عیادت نوه 2 ساله ایشان.. دو روز بعد بچه مرخص شد و چون حالش مساعدی بود، برایش تولد گرفتند. و من برای نرفتن در جشن تولد، زنگ زدم عذرخواهی کنم؛ حتی گوشی رو جواب ندادند که من عذرخواهی کنم. نرفتم و داستان شد... . طوریکه عقلا با خودم میگفتم براستی که لطف اضافه مایه معطلی هست و التکبر مع التکبر عباده ... و از طرفی عذاب وجدان داشتم و با قلب و احساسم که میگفت نباید اینجوری پیش بره؛ بشدت درگیر بودم! ولی عذاب وجدان را به جان و دل خریدم و مقاومت کردم که یکبار برای همیشه حل بشه.

خلاصه اون مساله رو اگرچه به شکلی که دوست نداشتم؛ برای خودم حل کردم. ولی با مواضع جدیدی از ایشان مواجه شدم.

مجبورم مثال دیگری بزنم. مثلا خاله همسرم فوت کرده بود. مراسم شهرستان بود و وقتی رفتیم متوجه شدم خاکسپاری برای فردای اونروز بوده ولی همسر من دوست داشته با فامیل و خانواده همراهی بیشتری داشته باشه و خب برای من هم اصلا مشکلی نبود و اتفاقا همدلی ایشان را، یک حسن می بینم.

فامیل نزدیک و همسایه می آمدند و لازم بود که مرثیه خوانی دعوت کنند و اینکارو انجام نداده بودند. بعد مادرشوهرم به خواهرانشون گفتن که شما برید به عروسم (یعنی من) بگید که قرآن بخونه. صوتش فلانه و ... . 

خواهران ایشان هرکدام جای مادرم سن دارد؛اومدن مرا دوره کردند که بیا بخوان و ... . من مشکلی با اصل کار نداشتم. (اگرچه همه فامیل می دانند که من روضه خوان نیستم). ولی مردان در اتاق بغل بودند. من هرگونه توضیح می خواستم بدم که بابا من مقلد آیت الله مکارمم. ایشان همخوانی زنان رو هم جایز نمی دانه. چون اصلا طفلی ها تو این باغها نیستند؛ احتمال زیاد می دادم که زمینه بدبینی به دین و ... و مواضع جدیدتری گشوده بشه که جمع کردنش سخت بشه. از طرفی واقعا حضور ذهن داشتن که الان در این بزنگاه و در لحظه؛ تشخیص اینکه چه کنم؛ راه صواب کدامه؛ سخته واقعا! 

ساده خواندم. همه باهم گفتند که نه؛ داری برای خواهرمان دست کم میگذاری؛ با صوت بخوان!عاقبت سعی کردم آرام ترتیل بخوانم. بگذریم از شوخیهای نچسبشان که پس از خواندن قرآن، به طعنه آمدند که قیمت قرآنی که خواندی چند؟! (خب تو اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی. شما اگه پول بده بودید که یک مداح برای خواهرتون دعوت میکردید و تمام) سکوت کردم و به شوخی گرفتم و گذشتم و به روی خود نیاوردم! فردای اونروز خان دایی و داماد و بقیه آقایون آمدند به قدر دانی و تشکر که احسنت بر شما باد با نوای فلان و گر خوش آواز بودی و خوش خوان؛ نبودی بهتر از تو در مرغان!!!!!

و این قصه شد عذاب وجدان چند سالم!

اگر بگم نه؛ کل فامیل را با خودم بد میکنم. راه میانبر و برون رفت از اینگونه موارد رو بلد نیستم. نمی دانم چه باید بکنم؟

جالب اینجاست که پدربزرگ من فوت کرد که بین همه نوه ها من ایشان رو بابا صدا میزدم. همسرم هم بهشون گفت پدر بزرگش برای او حکم دیگری داره، فقط پدر و مادرشوهرم به یک تسلیت خشک و خالی به آگهی ترحیمش که استاتوس کرده بودم؛ بسنده کردند. 

اینها رو برای این نگفتم که بگم چون برخورد های اینگونه دارند، من هم میخوام مقابل به مثل و تلافی کنم. نه. همین الانش هم خار به انگشت هرکدومشون بره با طیب خاطر میدوم؛ ولی خواستم بگم که طرفم هم اینجوریه! از خودش مایه نمی گذاره. فقط انتظار داره... انتظار... انتظار...

من اینقدر سرم گرم مشکلات و گرفتاریهای خودم هست که وقت تلافی و ... ندارم.

تشکر میکنم از بابت پاسخگویی و عذرخواهی میکنم بابت سوالات زیاد و ...

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام مجدد

با درک شرایط شما باید عرض کنم که اولا بنا نیست رضایت همه فامیل و اطرافیان رو بدست بیارید‌.

ثانیا تصمیم شما برای خواندن قرآن، درست بود و شما باتوجه به شرایط موجود سعی کردید قرآن رو با صدای آرام بخوانید ولو اینکه دو نفر آقا هم شنیده باشند؛ چرا که شما سعی کردید جوانب شرعی مسئله رو رعایت کنید و عمدی هم در کار نبود. لذا دیگه اینجا جای عذاب وجدان درکار نیست. 

گرچه در وضعیت عده ای انتظار داشتند که با صدای بلند قرآن بخونیدو... عده ای هم با طعنه رفتار کردند، ولی ضرورتی نداره که بیش از این بخواهید برای دیگران توضیح بدید. بخصوص در جایی که توضیح دادن شما می تونه حساسیتها رو پیچیده کنه. لذا در چنین مواردی با بزرگواری رد شوید. چون در بستر زمان این بزرگواری شماست که در اذهان باقی می مونه ولو اینکه شما در ظاهر رفتار اطرافیانتان هیچ تاثیری مشاهده نکنید و تصور کنید که بیش از این دارند به شما بی احترامی می کنند.

نکته: گاهی حساسیت اطرافیان از قبیل طعنه زدن، نگاه های خاص، واکنش های حسادت گونه و ... نشانه مهم بودن شماست. به ویژه این مسئله در میان زنان بیشتر شایع است و طبیعتا خانمی با ویژگی های شاخص معرفتی، تحصیلی، اخلاقی و رفتاری، توجهات بیشتری رو به خودش جلب می کنه و بالتبع عده ای هم از روی حسادت، رقابت جویی و ... مترصد فرصتی برای تخریب شما خواهند بود. بنابراین از این بابت خوشحال باشید که هر رفتار شما مورد توجه و دیده شدن واقع می شود ولو اینکه شما در ظاهر متوجه تاثیرگذاری خودتون در مواجهه با دیگران نباشید. بنابراین شک نکنید که شما منشاء اثر هستید بدون اینکه متوجه اثرگذاری خود باشید. 

واقعیت همیشه اون چیزی نیست که در ظاهر و رفتار دیگران می بینید. گاهی اطرافیانتان از مدل رفتاری شما در زندگی شخصی خود الگوبرداری می کنند، بدون اینکه شما حتی فکرشو کرده باشید که اینقدر می تونید موثر باشید. این بحث خیلی مفصله و نمیشه اینجا توضیحش رو داد ولی در یه فرصت مناسب براتون بازش می کنم. شما در همین چند مدت که در سایت بودید چقدر نظرات شما برای سایر کاربران موثر بوده. قطعا در زندگی تون منشاء آورید. بنابراین با ایمان و قدرت ادامه بدید.

موفق باشید.

تصویر به تو از دور سلام

مجدداً سلام و سپاس

ای کاش خدا راضی باشه. فقط امیدوارم فردای قیامت امام زمان(عج) نگه نمک خوردی و نمکدان شکستی... نان ما رو خوردی و بنده نان کوری بودی و ... .

التماس دعا. یاعلی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 6 =
*****

سایر تصاویر

فرو 30, 1403    0
فرو 30, 1403    0
فرو 30, 1403    0