در روز عاشورا وقتی که جنگ شدّت گرفت، "جون" غلام سیاه امام حسین علیهالسّلام از ایشان اذن میدان گرفت؟؛ امّا حضرت به او فرمود: «در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی؛ اکنون خویشتن را بهخاطر ما مبتلا مساز!»
"جون" در پاسخ به امام، عرضه داشت: «آقای من! بوی بدن من، بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. مولای من! لطف بفرمایید و مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم؛ از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما مخلوط گردد.»
امام حسین علیهالسّلام به او اجازه داد و بعد از شهادتش بر بالین او حاضر شد، سرش را به دامن گرفت و فرمود: «اَللَّهُمَّ بَيِّض وَجهَهُ وَ طَيِّب رِيحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرَارِ وَ عَرِّف بَينَهُ وَ بَينَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.»
به برکت دعای حضرت سیّدالشّهدا بعد از ده روز از واقعۀ عاشورا، بنیأسد بدن مطهّر "جون" را درحالی یافتند که هم معطّر بود و هم مانند ماه تمام میدرخشید.
پینوشت:
[1]. تقویم شیعه، ص 39.
[2]. تسلیة المجالس، ج 2، ص 292.