نوجوانی شهید رضا عامری

11:23 - 1394/11/26
نوجوانی شهید رضا عامری

به سال اول دبیرستان که رسید، مادرم یک کلید از  روی کلیدِ خونه ساخت و داد دستش که وقتی از مدرسه برگشت و یه وقت خونه نبودیم، پشت در نمونه.

کلید می انداخت به در، باز می کرد و بعدش زنگ می زد و بلند می گفت: یا الله، یا الله؛ بعدش می اومد توی حیاط. اگر ما توی حیاط نبودیم یا چیزی نمی گفتیم، دم درِ ساختمان که می رسید،با کلید می زد توی شیشه و دوباره می گفت: یا الله. بعد وارد می شد. می گفت: «می خواهم خیالم راحت بشه نامحرم خونه نیست».

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
17 + 2 =
*****

سایر تصاویر