02:58 - 1394/11/29
وقتی از چیزی ناراحت می شد، با هیچ کس حرف نمی زد و فقط سکوت می کرد. یک روز که از نماز جمعه برگشت، دیدم خیلی ساکت هست. پرسیدم:«داداش اتفاقی افتاده؟ ناراحت به نظر
می رسی!». با همان حجب وحیای همیشگی اش گفت: «کاش خانم ها بیشتر مراقب حجابشون بودند. امروز پرده قسمت زنونه کنده شد و بی اختیار چشمم افتاد به خانمی که چادر سرش نبود و موهاش کامل پیدا بود؛ اگه بیشتر مراعات می کردند، ثواب نماز ما هم با گناه آلوده نمی شد»
برچسبها: