اجازه گرفتن

قصه‌ی "ملوس، گربه‌ی پرنده"، در مورد آرزوی یک بچه گربه است. او تمام تلاشش را برای پرواز کردن می‌کند، ولی چون از راه درستی وارد نمی‌شود، دچار آسیب می‌شود. این قصه برای راهنمایی کودکان، جهت جلوگیری از خطرات احتمالی انجام بعضی از آزمایش‌های کودکانه نوشته شده است.

قصه «ماجرای مریضی موش شکمو» در مورد موشی است که بدون اجازه، تعدادی قرص را از کیف هم‌کلاسیش برمی‌دارد و می‌خورد. مریضی او درسی برایش می‌شود که دیگر این کار را تکرار نکند. این قصه برای نشان دادن زشتی بی‌اجازه برداشتن وسایل دیگران نوشته شده است.

قصه شب «دارکوب‌های مهربون و سنجاب بازیگوش» ماجرای سه دارکوب را روایت می‌کند که یک سنجاب را از دام

قصه امشب درباره آموزش اجازه گرفتن به کودکان است.

در این قصه در پی آن هستیم که به کودکان بیاموزیم تا بدون اطلاع والدین خود کاری را انجام ندهند تا بعدا دچار گرفتاری و دردسر نشوند.

-عمو رو به ننه جون میگه:* ننه‌جون این نوه شما چرا این قدر لرزش‌بدن داره؟
ننه جون میگه:- کدوم نوه ام رو میگی اون که همش اجازه می‌گیره؟
*آفرین ننه، اتفاقاً همین برام سوال شده بود، راستی، چرا هرکاری می‌خواد انجام بده اجازه می‌گیره؟
اومده بود پیش من، گفت: اجازه هست حرف بزنم ؟ اجازه هست سوال بپرسم؟ اجازه هست جواب بدم؟ اجازه هست، پاشم؟ اجازه هست، بنشینم؟ اجازه هست، بیام؟ اجازه هست، برم؟  خلاصه برای هر کار کوچک و بزرگی  اجازه می گرفت

قصه کودکان من به حرف بزرگترم گوش میدم،قصه کودکان من به حرف بزرگترم گوش میدم،قصه کودکان من به حرف بزرگترم گوش میدم،قصه کودکان من به حرف بزرگترم گوش میدم،قصه کودکان من به حرف بزرگترم گوش میدم،قصه کودکان من به حرف بزرگترم گوش میدم

یکی  از آداب معاشرت در بین آداب اجتماعی، رفتن به خانه اقوام، همسایه یا دوستان است. اما همین سنت پسندیده اگر خارج از چارچوب آداب معاشرت باشد به جای منفعت، آسیب دارد. سرزده به خانه دیگران رفتن یکی از آن آسیب هاست. سفارش قرآن در این زمینه، اجازه گرفتن قبل از ورود به منزل دیگران است.