روایت حجاب

قسمت سیزدهم روایت داستانی هجده بانو روایت بانو مرصده :من تن بودم ؛ زن شدم

09:23 - 1403/06/29

چکیده:«... عکسهام تو فضای مجازی بود و فالورهای زیادی داشتم و لایک خورم بالا بود مخصوصا پسرها ... »

قسمت دوازدهم روایت داستانی هجده بانو روایت بانو محبوبه امیدوار

15:52 - 1403/06/26

چکیده:«... بعد ازدواج به امارت رفتم و آرایشگاه زدم نوع کارم طوری بود که با افراد مختلف در ارتباط بودم که اکثرا اروپایی و عرب بودن اعتقادم این بود که بهشت و جهنم توی این دنیاست ... »

قسمت یازدهم روایت داستانی هجده بانو روایت بانو شیما سیدآبادی بانویی که از روی نشانه ها راهش را پیدا کرد.

16:35 - 1403/06/21

چکیده:«... یه روز توی مدرسه سحر منو صدا کرد و از بودن و نبودن خدا صحبت کرد بعد چند وقت که توی گروهشون بودم کم کم اعتقاداتم سست  شد و شبیهشون شده بودم ... »

قسمت دهم روایت داستانی هجده بانو منتشر شد متولد ۱۹ تیر روایت بانو اسما اکبری

08:26 - 1403/06/20

چکیده:«...میگن هر کی برادر داره انگار به کوه تکیه داده اما اصلا اینطور نیست! برادر یعنی آیینه دق . هر موقع برای بیرون رفتن آماده میشدم سریع پیداش میشد و با صدای بلند طوریکه مادرمون هم بشنوه میگفت: خانم با این سر و وضع دوباره کجا قراره تشریف ببرن! خونمون جبهه جنگ شده بود یه طرف من بودم و طرف دیگه مامان و بابا به فرماندهی برادرم... »

قسمت هشتم از روایت داستانی هجده بانو روایت بانو نیلوفر زهرایی

15:03 - 1403/06/11

چکیده:«...توی جمع فامیل ها همیشه بدون حجاب بودم و پسرخاله و پسر دایی رو نامحرم نمیدونستم و اونها رو مثل برادرم میدونستم اگه کسی هم اعتراض میکرد میگفتم وقتی خودم راحتم به کسی ربطی نداره... »

قسمت هفتم روایت داستانی هجده بانو روایت بانو درسا پرگل "روزهای پوچ"

پادکست هجده بانو
11:53 - 1403/05/23

چکیده:«...لب تابم جلوم باز بود و میخواستم بدونم رنگ سال برا نوروز امسال چه رنگیه! همیشه ست کردن رنگ لباس،کفش،کیف و لاک ناخون هام برام از هر چیزی مهمتر بود... »