شرح حکمت هاي نهج البلاغه
شرح حکمت 231 نهج البلاغه
تفاوت عدل و احسان وَ قَالَ (علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى "إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ": الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ. امام(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) فرمود: عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيكى بيشتر (از حد انصاف) است. |
شرح حکمت 213 نهج البلاغه
بیاعتنایی به سختیها وَ قَالَ (علیه السلام): أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ، تَرْضَ أَبَداً. امام(عليه السلام) فرمود: چشم خود را بر خاشاك رنج ها فرو بند تا هميشه راضى باشى. |
شرح حکمت 212 نهج البلاغه
خودپسندی، دشمن عقل انسان وَ قَالَ (علیه السلام): عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ، أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ. امام(عليه السلام) فرمود: خودپسندىِ انسان يكى از حسودان عقل اوس |
شرح حکمت 211 نهج البلاغه
پندهای گرانبهای اخلاقی و اجتماعی وَ قَالَ (علیه السلام): الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ، وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ، وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ، وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ، وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ، وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ، وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ، وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ، وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى، وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ، وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ، وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ، وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولاً. امام عليه السلام فرمود: بخشش حافظ آبروهاست و حلم دهانبند سفيه است و زكات پيروزى، عفو است ودورى و فراموشى كيفر پيمانشكنان است و مشورت عين هدايت است و آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است و صبر با مصائب مىجنگد و جزع و بىتابى به حوادث دردناك زمان كمك مىكند و برترين بىنيازى ترك آرزوهاست و چه بسيار عقلها كه در چنگالِ هوا و هوس هاى حاكم بر آنها اسيرند و حفظ تجربهها بخشى از موفقيت است و دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است و به انسانى كه ملول و رنجيده خاطر است اعتماد مكن. |
شرح حکمت 209 نهج البلاغه
دنیا به ما رو خواهد کرد وَ قَالَ (علیه السلام): لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا، عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا؛ وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ: "وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ". امام عليه السلام فرمود: دنيا همچون شتر بدخويى است كه بعد از چموشى به ما روى مىآورد و همچون شترى است كه دوشنده شير را گاز مىگيرد تا شير را براى فرزندش نگهدارى كند، سپس امام اين آيه را تلاوت فرمود: ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منت گذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان آن قرار دهيم. |
شرح حکمت 200 نهج البلاغه
نکوهش افراد شرور وَ قَالَ (علیه السلام) وَ [قَدْ] أُتِيَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ، فَقَالَ: لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ. هنگامى كه جنايتكارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام(عليه السلام) آوردند. امام(عليه السلام) فرمود: خوش آمد مباد بر چهره هايى كه جز به هنگام «حوادث بد» ديده نمى شوند. |
شرح حکمت 199 نهج البلاغه
وصف اراذل و اوباش وَ قَالَ (علیه السلام) فِي صِفَةِ الْغَوْغَاءِ: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا، وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا. امام عليه السلام در بيان صفت تودههاى بى بند و بارى كه گاه دست به دست هم مىدهند و مفاسدى در جامعه ايجاد مىكنند فرمود : آنها كسانى هستند كه هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند و هنگامى كه پراكنده شوند شناخته نخواهند شد. آنها كسانى هستند كه هرگاه متحد شوند زيان مىرسانند و هر زمان متفرق گردند سود به بار مىآورند. كسى سؤال كرد: زيان آنها را به هنگام متحد شدن دانستيم، منفعت آنها به هنگام پراكنده شدن چيست؟ امام عليه السلام فرمود: پيشهوران و اهل كسب (از آنها) به كارهاى خود باز مىگردند و مردم از كار آنها بهرهمند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّايى مىرود و بافنده مشغول بافندگى مىشود و نانوا به پخت نان مىپردازد. |
شرح حکمت 198 نهج البلاغه
نکوهش منطق خوارج وَ قَالَ (علیه السلام) -لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ-: كَلِمَةُ حَقٍّ، يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ. امام(عليه السلام) هنگامى كه اين سخن خوارج را كه مى گفتند «لا حكم الا لله» (حكم مخصوص خداست) شنيد فرمود: «سخن حقى است كه معنى باطلى از آن اراده شده است». |
شرح حکمت 197 نهج البلاغه
رفع خستگی دل با حکمتها وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ. امام(عليه السلام) فرمود: اين دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد. |
شرح حکمت 196 نهج البلاغه
عبرتآموزی از مال تلف شده وَ قَالَ (علیه السلام): لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ. امام(عليه السلام) فرمود: آنچه از مال تو از دست مى رود و مايه پند و عبرتت مى گردد در حقيقت از دست نرفته است. |
شرح حکمت 195 نهج البلاغه
دنیا از نظر امیرالمؤمنین وَ قَالَ (علیه السلام) وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَةٍ: هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ؛(وَ رُوِيَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ): هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيهِ بِالْأَمْسِ. امام(عليه السلام) از كنار مزبله اى گذشت، فرمود: اين همان است كه بخيلان به آن بخل مى ورزيدند.و در روايت ديگرى چنين نقل شده كه امام(عليه السلام) پس از مشاهده مزبله فرمود: اين همان چيزى است كه ديروز شما بر سر تصاحب آن با هم رقابت داشتيد. |
شرح حکمت 194 نهج البلاغه
پرهیز از خشم و انتقام وَ كَانَ (علیه السلام) يَقُولُ: مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ، فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؛ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ، فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ؟ امام عليه السلام فرمود: من كى آتش خشمم را فرو نشانم آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مىگويند : اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مىشود: اگر عفو كنى بهتر است. |