شرح حکمت هاي نهج البلاغه
شرح حکمت 154 نهج البلاغه
نکوهش رضایت به باطل وَ قَالَ (علیه السلام): الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه. امام عليه السلام فرمود : آن كس كه به كار جمعيتى راضى باشد همچون كسى است كه در آن كار با آنها شركت كرده (منتها) آن كس كه در انجام كار باطل دخالت دارد دو گناه مىكند: گناه عمل وگناه رضايت به آن (ولى شخصى كه بيرون از دايره عمل است و به آن راضى است تنها مرتكب يك گناه مىشود و آن گناه رضايت است). |
شرح حکمت 150 نهج البلاغه
اینگونه نباش! وَ قَالَ (علیه السلام) لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ: لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ، وَ [يَرْجُو] يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ؛ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ، وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ؛ إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ، وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ؛ يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ، وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ؛ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي، وَ يَأْمُرُ [النَّاسَ بِمَا لَمْ يَأْتِ] بِمَا لَا يَأْتِي؛ يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ؛ يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ؛ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً؛ يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ، وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ؛ [وَ] إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً؛ تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ، وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ؛ يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ؛ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ، وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ؛ يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ، وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ؛ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ؛ يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ، وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ، فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ؛ يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى، وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى؛ يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً؛ يَخْشَى الْمَوْتَ، وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ؛ يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ؛ وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ، فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ؛ [اللَّغْوُ] اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ؛ يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ؛ [يُرْشِدُ نَفْسَهُ وَ يُغْوِي غَيْرَهُ] يُرْشِدُ غَيْرَهُ، وَ يُغْوِي نَفْسَهُ، فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي، وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي؛ وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ، وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ. امام(عليه السلام) در جواب شخصى كه موعظه و اندرزى از او خواست مى فرمايد: از كسانى نباش كه بدون عمل اميد سعادت اخروى دارد و توبه را با آرزوهاى دور و دراز به تأخير مى اندازد، درباره دنيا همچون زاهدان سخن مى گويد; ولى در آن همچون دنياپرستان عمل مى كند. اگر چيزى از دنيا به وى برسد سير نمى شود و اگر نرسد هرگز قانع نخواهد بود. از شكر آنچه به او داده شده عاجز است; ولى باز هم فزونى مى طلبد. ديگران را از كار بد باز مى دارد ولى خود نهى نمى پذيرد و ديگران را به كار خوب وا مى دارد; ولى خودش به آن عمل نمى كند. صالحان را دوست دارد ولى عمل آنها را انجام نمى دهد و گنهكاران را دشمن مى شمارد ولى يكى از آنهاست. از مرگ به سبب زيادى گناهان متنفر است; اما به اعمالى ادامه مى دهد كه مرگ را به سبب آن ناخوش مى دارد. هرگاه بيمار مى شود (از اعمال بد خود) پشيمان مى گردد و هرگاه تندرست شود احساس امنيت مى كند و به لهو و لعب مى پردازد. به هنگام سلامت خودخواه و مغرور مى شود و به هنگام گرفتارى نااميد مى گردد. اگر بلايى به وى برسد همچون بيچارگان دست به دعا بر مى دارد و اگر وسعت و آرامشى به او دست دهد با غرور از خدا روى گردان مى شود. نفس او وى را در امور دنيا به آنچه گمان دارد وادار مى كند ولى در امور آخرت به آنچه يقين دارد بى اعتناست. نسبت به ديگران به كمتر از گناه خود مى ترسد و نسبت به خويشتن بيش از آنچه عمل كرده انتظار دارد. (سپس امام(عليه السلام) فرمود: از كسانى مباش كه) به هنگام بى نيازى مغرور و فريفته دنيا مى شود و به هنگام فقر مأيوس و سست مى گردد. به هنگام عمل كوتاهى مى كند و به هنگام درخواست و سؤال اصرار مىورزد. هرگاه شهوتى برايش حاصل شود گناه را جلو مى اندازد و توبه را به تأخير و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شكيبايى) از دستورات دين به كلى دور مى شود. عبرت آموختن را مى ستايد (و به ديگران آموزش مى دهد) ولى خود عبرت نمى گيرد و موعظه بسيار مى كند اما خود موعظه و اندرز نمى پذيرد. در گفتار به خود مى نازد و در عمل بسيار كوتاهى مى كند. براى دنياى فانى تلاش و كوشش فراوان دارد; ولى براى آخرت باقى مسامحه كار است. غنيمت را غرامت و غرامت را غنيمت مى شمرد. از مرگ مى ترسد; ولى فرصت ها را از دست مى دهد. معصيت هاى كوچك را از ديگران بزرگ مى شمارد در حالى كه بزرگ تر از آن را از خود ناچيز مى بيند، آنچه را از طاعات ديگران كوچك مى شمرد از خودش بزرگ و بسيار مى پندارد. (مرتباً) به (كارهاى) مردم خُرده مى گيرد; اما از كارهاى خود با مسامحه و مجامله مى گذرد. لهو و لعب با ثروتمندان نزد او از ذكر خدا با فقيران محبوب تر است. همواره به نفع خود و به زيان ديگران حكم مى كند; اما هرگز حق را به ديگران نمى دهد. ديگران را هدايت مى كند و خود را گمراه مى سازد و در نتيجه مردم از آنها اطاعت مى كند اما خود معصيت خدا مى كند. حق خود را به طور كامل مى گيرد ولى حقوق ديگران را نمى پردازد. از خلق خدا از آنچه معصيت خدا نيست مى ترسد ولى خود از خدا (در مورد ستم كردن) درباره مخلوقش پروا ندارد. مرحوم سيد رضى (در پايان اين گفتار حكيمانه) مى فرمايد: «اگر در اين كتاب جز اين كلام نبود براى موعظه سودمند و حكمت رسا و بينايى بينندگان و عبرت ناظرانِ انديشمند، كافى بود». |
شرح حکمت 149 نهج البلاغه
ضرورت شناخت خود وَ قَالَ (علیه السلام): هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ. امام(عليه السلام) فرمود: آن كس كه قدر خود را نشناسد هلاك مى شود. |
شرح حکمت 148 نهج البلاغه
شناخت افراد از روی گفتار وَ قَالَ (علیه السلام): الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ. امام(عليه السلام) فرمود: انسان زير زبان خود پنهان است (و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد). |
شرح حکمت 144 نهج البلاغه
نکوهش بیتابی در مصیبت وَ قَالَ (علیه السلام): يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ، وَ مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ، حَبِطَ [أَجْرُهُ] عَمَلُهُ. امام(عليه السلام) فرمود: صبر و شكيبايى به اندازه مصيبت نازل مى شود و كسى كه دستش را (به سبب بى تابى و ناشكرى) به هنگام مصيبت بر زانو زند اجر او ضايع مى گردد (و پاداشى در برابر مصيبت نخواهد داشت). |
شرح حکمت 129 نهج البلاغه
عظمت خدا و ناچیزی دیگران وَ قَالَ (علیه السلام): عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ، يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ. امام(عليه السلام) فرمود: عظمت آفريدگار در نظر تو مخلوق را در چشمت كوچك مى كند. |
شرح حکمت 127 نهج البلاغه
نکوهش سستی در عمل وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ. امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه گرفتار مى شود و خدا به كسى كه در مال و جانش نصيبى براى او (جهت انفاق در راه خدا) نيست اعتنايى ندارد. |
شرح حکمت 126 نهج البلاغه
تعجب از شش گروه وَ قَالَ (علیه السلام): عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ؛ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى [مَنْ يَمُوتُ] الْمَوْتَى؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى؛ وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ. امام عليه السلام فرمود : از بخيل تعجب مىكنم كه به استقبال فقرى مىرود كه از آن گريخته و غنايى را از دست مىدهد كه طالب آن است. در دنيا همچون فقيران زندگى مىكند ولى در آخرت بايد همچون اغنيا حساب پس دهد. |
شرح حکمت 125 نهج البلاغه
تعریف دقیق اسلام وَ قَالَ (علیه السلام): لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي؛ الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ. امام عليه السلام فرمود: اسلام را چنان تفسير مىكنم كه هيچ كس پيش از من آن را چنين تفسير نكرده باشد؛ اسلام همان تسليم است و تسليم همان يقين و يقين همان تصديق است و تصديق همان اقرار و اقرار همان ادا است و ادا همان عمل. |
شرح حکمت 124 نهج البلاغه
تفاوت غیرت زن و مرد وَ قَالَ (علیه السلام): غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ، وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ. امام(عليه السلام) فرمود: غيرت زن كفر است و غيرت مرد ايمان. |
شرح حکمت 123 نهج البلاغه
معرفی بهترین انسانها وَ قَالَ (علیه السلام): طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ. امام عليه السلام فرمود: خوشا به حال كسى كه در نزد خود كوچك (و متواضع) است (و در نظر مردم بزرگ وعزيز) و كسى كه كسب و كار او طيّب و حلال باشد و باطنش پاك و صالح، كسى كه اخلاق او نيكو باشد و اموال اضافى خود را در راه خدا انفاق كند و كسى كه سخنان زائد زبانش را نگه مىدارد و آزار او به مردم نمىرسد و آن كس كه سنت براى او كافى است و بدعتى از او سر نمىزند. |
شرح حکمت 122 نهج البلاغه
نکوهش غفلت از مرگ وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ، فَقَالَ: كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ. امام(عليه السلام) در تشييع جنازه اى شركت داشت، صداى خنده بلند كسى را شنيد، پس امام(عليه السلام) فرمود: گويى مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده و گويى حق آن بر غير ما واجب گشته و گويى اين مردگانى را كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند. ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراثشان را مى خوريم (و چنان غافل و بى خبريم كه) گويى بعد از آنها ما جاودانه مى مانيم. به علاوه ما هر واعظ و اندرز دهنده اى را فراموش كرده ايم در حالى كه هدف حوادث سنگين و آفات نابود كننده قرار گرفتيم (با اين حال چه جاى غفلت و فراموشى است؟!). |