مطالب دوستان توفیقی

تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 09 آبا, 1402 همین ناراحتی ها باعث میشه همسرم تو خودش بره....
سلام . عرض ادب من یازده ساله ازدواج کردم و از ابتدا  مشکلات بسیاری داشتم هم مالی هم روحی و عاطفی چون همسر من ازدواج دومشون بود و بچه هاشون رو که پیش مادرشون بودن خیلی دخالت میداد تو زندگی و من همش زیر ذره بین ایشون بودم به گفته خودش ... اما در حال حاضر خودم دوتا بچه یه پسر ۷ و دختر ۲ ساله دارم . پسرم تو نوشتن تکالیف خیلی اذیت میکنه و کلا همه کاراشم با خودم هست و باباش کاری به مسائل مدرسه و درساش نداره و همیشه سر این موضوع با من بحث میکنه که چرا اینقدر تو خونه سروصدا هست و .... دخترم هم خیلی وابسته ی خودمه و هر جا میرم دنبالم میاد و پسرم خیلی لجش میشینه و اونم جیغ میزنه و خلاصه هر کاریم میکنم که وقتی شوهرم میاد خونه همه چی سر جاش باشه و خونه آروم باشه بازم نمیشه و همین منجر به ناراحتی میشه . اون یه حرفهایی میزنه که من دلم میشکنه و ناراحت میشم و همینا باعث فاصله بینمون شده  و اون همش منو مقصر میدونه و همش سرکوفت میزنه و خودش رو اصلا از همه چی مبرا میدونه .... اصلا اهل نازکشیدن یا اینکه بخواد از حرفی که زده عذرخواهی بکنه و از دلم در بیاره نیست و خیلی هم اهل مقایسه کردن با دیگران هست و بخاطر خوبیهاش و کارایی که برام میکنه منت میزاره و به رخم میکشه یه مدت پسرشون که ۱۷ ساله هستن با ما زندگی می‌کرد . با وجود اینکه من همه جور حواسم بود و مثل بچه خودم کاراشو انجام می‌دادم بازم اون اگر چیزی میشد طلبکار بود و برخورد می‌کرد.... من خسته شدم از خودم و هر چی که مربوط به اون میشه و از اینکه بخوام ازش محبت گدایی کنم و تازه سرخورده بشم اون فقط از من ایراد میگیره و عیبهای خود شو نمیبینه و در تمام این چند سالی که با هم زندگی کردیم همیشه منو مقصر میدونه و حاضر نیست سهم خودشم از اون درگیری و بحث و ناراحتی قبول بکنه با من مثل بچه ها رفتار میکنه که این کارو بکن اون کارو بکن و ..... به خدا خسته شدم شما بگید من چی کار کنم وقتی هم ازش میخوام باهام مهربون باشه . منو بیشتر ببینه و توجه و محبت کنه برمیگرده میگه من اینقدر از تو دیدم که دیگه فایده نداره . هزار بار اومدم تو خونه با شور و هیجان  اما تو فلان کردی یا حواست به بچه ها بوده و از این چیزا .. خوب شما بگید من یک نفرم مگه چقدر میکشم که مسائل مربوط به دوتا بچه کوچیک و خانه داری رو انجام بدم . خرید خونه هم با خودمه و همسرداری هم که هست بدون هیچ کمک و یاری از طرف اون منم توجه و محبت میخوام و اصلا نمیخواد قبول کنه و برعکس می‌پیچونه و خودش مدعی میشه که من کاری براش نمیکنم و اصلا نمیدونم محبت چی هست درصورتی که من تا جایی که درتوانم باشه کم نمیزارم و سعی کردم همه چی مرتب و سرجاش باشه و هرچی که خواسته همون بوده میدونید با کاراش جوری به من فهمونده که اصلا براش مهم نیستم و آدم حسابم نمیکنه و حرف خودش و کار خودش رو میکنه مثلا میخواد بره رشت زندگی کنه هر چی من مخالفت کردم که اونجا غریبیم و سخته و .... بازم کار خودشو کرده و رفته خونه هم خریده (ما شیرازیم) شما بگید من چیکار باید بکنم و چه جوری برخورد کنم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 09 آبا, 1402 سوال اخلاقی: فرق بین حق الناس شرعی و حق الناس اخلاقی
سلام از پاسختون ممنونم ولی شاید من سوالم رو درست نپرسیدم. ببینید منظورم اینه که مثلا در خاطرات فلان شهید عزیزی میخونیم که مثلا زمان جنگ به ایشون خانه سازمانی یا مثلا خانه ای میدادند و ایشون نمیگرفته ، خب حالا فرض کنید من حقیر اونجا بودم و میگرفتم یا مثلا اینکه فرض کنید من الان در یک ارگان دولتی هستم و بهمون پروژه مسکن میدهند. الان که به فرض خیلی از مردم توان خرید مسکن ندارند و من بخاطر شغلم خونه رو که قاعدتا با تسهیلات ویژه هست بگیرم گناه کردم؟ یا مثلا فرض کنید گوشت گرون شده و خیلی از مردم توان خرید ندارند ولی من کارمند از طریق اداره بهم مثلا گوشت میدهند و قسطی کم میکنن، آیا این درسته که من گوشت رو بگیرم یا نباید بگیرم؟ اگه بگیرم مرتکب حق الناس یا بیت المال شدم؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 06 آبا, 1402 دختر و پسرم حرف‌های بی‌ادبی به هم می‌زنند
سلام با بچه ای که تو غذا خوردن خیلی حرکت داره و با خودش بازی میکنه باید چکار کرد درست شد؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 06 آبا, 1402 آسیب های جسمی و روحی اعتیاد به گوشی
ببخشید خب من ۲۰ سالمه دانشجوی علوم قرآنی بعد با یه پسره آشنا شدم اونم ۲۶ سالشه طلاق گرقته یه پسر بچه ۵ساله داره ولی پسر خوبیه یه دو ماه هس باهاش خوبم قرار چیزی هم نذاشتیم فقط تلفنی حرف زدیم منم یه مشکل دارم  از لحاظ ظاهری یه چشمم مصنوعیه زیاد قشنگ نیستم ولی پسره دوس دارم میترسم مامان بابام مخالفت کنن چیکا کنم بنظرتون
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 06 آبا, 1402 خواستگارم تو مباحث اعتقادی زیاده‌روی داره
سلام. من 28 سالمه و لیسانس تاریخ دارم ایشون هم31 ساله و لیسانس عمران دارن هم کفو هسیم ولی ایشون میخاد مثلا تو عروسیمون که خانما میرقصن میگه بهشون بگو نرقصن! چون گناه داره و کلا میخاد یه جوری زندگی کنه به قول خودش وقتی امام زمان اومد بگه ازت راضیم به منم میگه همراهم باش البته چند ساله متحول شده و صبح و بعدازظهر سر کلاسای استادشون میره و فقط استادشون رو قبول داره. اصلا هم نمیاد مشاوره.خودم رفتم مشاوره گفتن ایشون که اینجوریه آدما رو دین گریز میکنه و فردا میشه بابای بچت و... حتما با هم بیاین که نمیاد. من گفتم دو ماه دیگه عقد کنیم بیشتر آشنا شیم. هفته ای یه بار میریم  پارک و حرف میزنیم. با توجه با اینکه نمیاد مشاوره من وقتی بیرون میریم چه جوری بیشتر بشناسمش؟؟؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 04 آبا, 1402 در خصوص پسرم مشاوره میخواستم...
با سلام و احترام ممنون از راهنماییتون از لحاظ بازی همیشه بین بچه ها بوده از 3سالگی به مهد می رفت خونه هم که بود همش می رفت کوچه برای بازی ولی الان که مدرسه شروع شده اجازه بیرون رفتن نداره ولی خونه هم که هست درکنار درس و تکالیف بازی هم درنظرگرفتم براش
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 04 آبا, 1402 خیلی دچار دلگیری و حس تنهایی میشم
سلام وقت بخیر چجوری میشه با شکست عشقی کنار اومد؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 04 آبا, 1402 با تنهایی دوران سالمندی چه کار کنم؟
سلام و عرض ادب از بزرگواری شما متشکرم خیلی بحث عالی بود . فقط اون کتابها رو که تو جواب سوالم اشاره کرده بودید بی زحمت معرفی کنید.
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 03 آبا, 1402 با تنهایی دوران سالمندی چه کار کنم؟
یکی اینکه در این سن ۴۱ سالگی که هستم چه کنم که اهل بهشت باشم. یعنی از فرصت باقیمانده چگونه استفاده کنم که اهل بهشت شوم و دوم اینکه چه کار کنم که در پیری حسرت عمر گذشته را نخورم و رضایت داشته باشم خدا خیرتون بدهد
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 03 آبا, 1402 سوال اعتقادی: اگر در این دنیا ازدواج برام پیش نیاد دراون عالم هم همسری ندارم
سلام علیکم‌ حالتون خوبه؟؟ ببخشید من دررابطه با سوالی داشتم ازتون هنوز حس قانع شدن ندارم در واقع خیلی نگران هستم اینکه آیا همه در بهشت همسر دارند و حدیث پیامبر درسته که میفرمایند در بهشت انسان مجرد وجود ندارد؟ خواهشا پاسخ قانع کننده ای بهم بدهید چون من بیماری وسواس فکری دارم مرتب شک میکنم واینکه آیا انسان میتونه دراخرت باکسی که به او علاقه داشته ازدواج کنه و این طور نیست که او یا خانواده اش نپذیرند ؟؟

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 534