بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی حال کردم ... دمتون گرم!
خدائیش کارائی که عبدالرضا هلالی تو قالب های اینچنینی انجام داده خیلی زیبا هستن ...
به نظرم انگار ساخته شده برای همین جور فعالیت ها ...
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا خیر بده مسئولان صدا و سیما رو که بخش هائی از مراسم های عزاداری این هیئت رو پخش کردن.
من خیلی سنی ندارم ... اما یاد بچگی هام افتادم که تو هیئآت مذهبی تهران، بیشتر مردم می خوندن تا مداح. یادش بخیر ...
یکی جلوی دسته های عزاداری راه می رفت و یه پلاکارد دستش بود، مردم از روی اون اشعار دو دمه رو می خوندن ... خیلی حال می کردم ... حس مشارکت مذهبی آدم رو تقویت می کرد ... اما حالا سیستم های صوت چند میلیونی جای پلاکارد های مقوائی رو گرفتن و ...
خیلی یادش بخیر
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
پس حالا که اون بنده خدا از علاقه مندی شما خبر دارن، چرا جدی پیگیر نشدین؟ حداقل یه خواستگاری و دیدن همدیگه و صحبت سر اصولتون که اشکالی نداره ... فوقش اینه که به توافق هم نمی رسید. اونوقت برای انتخاب گزینه های بعدی، حداقل مشکل و حسرتی دیگه ندارید.
سلام برادر! این قضیه نامرد و ... منشاء اولیه اش اون شوخی بنده با شما بود ... کاربری که الان متأسفانه یا خوشبختانه مسدودن، پی اش رو گرفتن و الان کار به نامردی شما رسیده ...
کاری ندارم ... خواستم بگم دلگیر نباش ...
هنوزم سر حرفام هستم و شما رو بیشتر مقصر می دونم. اما خب بالاخره باید یه تصمیم بگیری دیگه ... به نظر من به هر قیمتی شده برو دنبال یه کسب حلال اگه دوستش داری. حرفم اینه: مرد باش و خودت رو به خودت ثابت کن.
دوره لیسانس که بودم، اصولاً هر کی معیار های ظاهریم رو داشت، حالا تو دانشگاه، فامیل، دوست و آشنا و ... فکر می کردم می شه باهاش ازدواج کرد. بعد یه مدت کوتاه، یه دفعه می دیدم یا می شنیدم مثلا فلانی این کار رو کرده! متعجب می موندم که مگه اصلاً یه همچین دختر خوبی ازش یه همچون کاری هم بر میاد؟!! (فکر بد نکنید ... منظورم کاریه که مطابق میل یا معیار های من نیست.)
بعد می رفتم تو فکر. یه کم که معیار های ازدواجم رو زیر و رو می کردم، می دیدم امکان خوشبخت شدن من با اون آدم زیر 1% می شه. یه چی در حد اپسیلون. بیشتر که ریز می شدم، حتی از برخی آدما دیگه پرهیز هم داشتم.
حالا این حکایت خیلی از پسرای جوونه که تو جامعه مختلط امروزی، با این اوضاع هچل هفتش، گرفتارشن و روزانه باید چشم بر روی صد دلبر رنگ و وارنگ (دور از جون خواهر و مادران مؤمن،) ببندن. بایدی که هم شرعیه، هم عرفیه و هم عقلی.
نمی دونم! ولی به نظرم میاد شما حتی به لیلی تون (!) هم نگفتید که عاشقش هستید و فقط تو ذهنتون بوده!؟ اگه اینه که می شه همون مرضی که بالا گفتم. اگه نه! به نظرم نیاز به توضیح بیشتر داره مشکلتون.
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی حال کردم ... دمتون گرم!
خدائیش کارائی که عبدالرضا هلالی تو قالب های اینچنینی انجام داده خیلی زیبا هستن ...
به نظرم انگار ساخته شده برای همین جور فعالیت ها ...
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا خیر بده مسئولان صدا و سیما رو که بخش هائی از مراسم های عزاداری این هیئت رو پخش کردن.
من خیلی سنی ندارم ... اما یاد بچگی هام افتادم که تو هیئآت مذهبی تهران، بیشتر مردم می خوندن تا مداح. یادش بخیر ...
یکی جلوی دسته های عزاداری راه می رفت و یه پلاکارد دستش بود، مردم از روی اون اشعار دو دمه رو می خوندن ... خیلی حال می کردم ... حس مشارکت مذهبی آدم رو تقویت می کرد ... اما حالا سیستم های صوت چند میلیونی جای پلاکارد های مقوائی رو گرفتن و ...
خیلی یادش بخیر
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
پس حالا که اون بنده خدا از علاقه مندی شما خبر دارن، چرا جدی پیگیر نشدین؟ حداقل یه خواستگاری و دیدن همدیگه و صحبت سر اصولتون که اشکالی نداره ... فوقش اینه که به توافق هم نمی رسید. اونوقت برای انتخاب گزینه های بعدی، حداقل مشکل و حسرتی دیگه ندارید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام برادر! این قضیه نامرد و ... منشاء اولیه اش اون شوخی بنده با شما بود ... کاربری که الان متأسفانه یا خوشبختانه مسدودن، پی اش رو گرفتن و الان کار به نامردی شما رسیده ...
کاری ندارم ... خواستم بگم دلگیر نباش ...
هنوزم سر حرفام هستم و شما رو بیشتر مقصر می دونم. اما خب بالاخره باید یه تصمیم بگیری دیگه ... به نظر من به هر قیمتی شده برو دنبال یه کسب حلال اگه دوستش داری. حرفم اینه: مرد باش و خودت رو به خودت ثابت کن.
بسم الله الرحمن الرحیم
دوره لیسانس که بودم، اصولاً هر کی معیار های ظاهریم رو داشت، حالا تو دانشگاه، فامیل، دوست و آشنا و ... فکر می کردم می شه باهاش ازدواج کرد. بعد یه مدت کوتاه، یه دفعه می دیدم یا می شنیدم مثلا فلانی این کار رو کرده! متعجب می موندم که مگه اصلاً یه همچین دختر خوبی ازش یه همچون کاری هم بر میاد؟!! (فکر بد نکنید ... منظورم کاریه که مطابق میل یا معیار های من نیست.)
بعد می رفتم تو فکر. یه کم که معیار های ازدواجم رو زیر و رو می کردم، می دیدم امکان خوشبخت شدن من با اون آدم زیر 1% می شه. یه چی در حد اپسیلون. بیشتر که ریز می شدم، حتی از برخی آدما دیگه پرهیز هم داشتم.
حالا این حکایت خیلی از پسرای جوونه که تو جامعه مختلط امروزی، با این اوضاع هچل هفتش، گرفتارشن و روزانه باید چشم بر روی صد دلبر رنگ و وارنگ (دور از جون خواهر و مادران مؤمن،) ببندن. بایدی که هم شرعیه، هم عرفیه و هم عقلی.
نمی دونم! ولی به نظرم میاد شما حتی به لیلی تون (!) هم نگفتید که عاشقش هستید و فقط تو ذهنتون بوده!؟ اگه اینه که می شه همون مرضی که بالا گفتم. اگه نه! به نظرم نیاز به توضیح بیشتر داره مشکلتون.
صفحه‌ها