مطالب دوستان کاظمیان

تصویر نیک رو نیک رو 28 فرو, 1402 سوال سیاسی: شبهه = امام خمینی دست نشانده نبوده...؟؟؟؟
سلام‌علیکم این پرسش در گذشته نیز مورد ادعای برخی جریان‌های خاص و افراد شناخته‌شده بوده است. ساواک به‌عنوان اولین سازمانی که مأموریت داشت امام خمینی (ره) را وادار به سکوت کند تلاش کرد فعالیت‌های ایشان را با عوامل بیگانه مرتبط بسازد. در این راستا اعلامیه‌هایی با امضاهای مجعول همانند جمعیت زنان ایران برای بدنامی امام خمینی (ره) و انتساب ایشان به برخی کشورها، در قم توزیع و در کوچه‌های منتهی به بیت ایشان چسبانده شد که البته هیچ‌گاه موجب تردید و بدبینی مردم نگشت. یکی از شواهد مهم در بطلان این ادعای سخیف، آشفتگی متن‌ها و گفته‌ها است تا جایی که برخی از شوروی نام برده و دیگری به‌جای شوروی، ایشان را به آمریکا و یا انگلیس نسبت داده است البته که وقتی هیچ سند قطعی و یا حداقل شواهد قابل‌تأملی وجود نداشته باشد واین گمان صرفاً زائیده ذهن افراد باشد دچار تشتت و پریشانی در متن می‌شود. در ارتباط با پرسش شما هم باید گفت که هواپیمای حامل انقلاب، انگلیسی نبوده بلکه این هواپیما از ایرفرانس بود که با شانه خالی کردن شرکت‌های داخلی به ‌واسطه ممانعت بختیار، همراهان امام تلاش نمودند شرکت‌های فرانسوی را وادار به همکاری نمایند. این شرکت‌ها در هماهنگی با دولت فرانسه به علت خطرناک بودن این سفر و تهدید به انهدام آن، از قبول درخواست قانونی همراهان امام، امتناع می‌کردند در نهایت با بیمه شدن این هواپیما از سوی بازاریان تهران و همچنین داوطلب شدن خلبان جزایری الاصل، زمینه پرواز انقلاب فراهم گشت. خاطرنشان می‌شود نه‌تنها تهدید جان امام خمینی (ره) و کوچک‌ترین آسیب به ایشان باعث جرقه آتش در کشور می‌شد و ازاین‌روی این دولت‌ها حاضر به پذیرش هزینه‌ها و تبعات سیاسی آن نبودند بلکه حتی در داخل کشور نیز رژیم پهلوی و بختیار نیز به‌خوبی می‌دانستند که توطئه و سوءقصد به جان امام خمینی (ره) کار رژیم را یکسره خواهد کرد تا جایی که پس از ورود امام به فرودگاه مهرآباد، ارتش شاهنشاهی مسئولیت حفاظت از جان امام خمینی ره را برعهده‌گرفته و حتی بر اساس برخی شواهد شخص ربیعی، فرمانده نیروی هوایی ارتش، هلی‌کوپتری را برای انتقال حضرت امام خمینی از فرودگاه به بهشت‌زهرا در اختیار امام قرار داده بود. طبیعی است که باز شدن فرودگاه و در اختیار گذاشتن بالگرد به معنای وابسته بودن امام خمینی (ره) به دولت بختیار نیست بلکه این همکاری بختیار، نتیجه فشار مردم و عقب‌نشینی دولت وقت از مواضع خود بود.    
تصویر نیک رو نیک رو 19 فرو, 1402 سوال سیاسی: چرا توافق صورت گرفته؟
سلام علیکم توافق ایران و عربستان برای از سرگیری روابط دیپلماتیک، نباید به معنای دوری ایران از سیاست‌های خود تفسیر شود این توافق سیاسی طبعاً به معنای تغییر راهبردهای بنیادین و تضعیف ابزارهای قدرت و حوزه‌های نفوذ هیچ‌یک از طرفین نیست، جز اینکه اتمسفر و فضای حاکم بر تعاملات دوجانبه را از ریل «تخاصم و منازعه حداکثری» به ریل «همکاری و موازنه استراتژیک» تغییر داده است. همچنین باید توجه نمود این همگرایی و بسط همکاری بیش از این نیز تجربه شده است و آثار مثبت آن در منطقه نیز به‌صورت قطعی اثبات شده است اما تفاوت مهم این دور از توافقات گسترده و پشت‌پرده با زمان ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی، مشخص شدن تمامی جزئیات و به اصطلاح بسته کامل بودن این توافق است در واقع هر آنچه قرار است در آینده روی دهد از پیش مشخص شده است. این مسئله نیز قابل تذکر است که ایران به خوبی یاد گرفته است در معادلات منطقه‌ای چه با تقابل و چه با مذاکره، منافع خود را استیفا کند و بر این اساس شهید سلیمانی که معمار بزرگ سیاست مهار منطقه‌ای از سوی ایران بود و بیشترین نقش را در نابودی جریان‌های سلفی تروریست داشت او پیشنهاددهنده و اصرارکننده برای بهبود روابط با عربستان سعودی بود چراکه مطمئن بود با این اقدام، می‌توان منافع ملی و منطقه‌ای ایران را حفظ کرد. در پایان باید دانست عربستان امروز با دیروز قابل‌مقایسه نیست چراکه سیاستمداران کنونی این کشور دیگر آن وابستگی‌های ایدئولوژیک به وهابیت را نداشته و به آن نگاه ابزاری و مقطعی دارند و به‌جای آن ما شاهد شکل‌گیری موجی از سکولاریسم آشفته در این کشور هستیم چیزی که با این شدت و میزان سابقه نداشته است.
تصویر نیک رو نیک رو 09 اسف, 1401 سوال سیاسی: نظریه انتخابی و یا انتصابی ولی فقیه...
سلام‌علیکم اشکال صورت گرفته بر این اساس است که تعیین و برگزیدن یک فقیه از میان فقها به روش انتخاب و لحاظ نظریه اکثریت، نقض نظریه ولایت‌فقیه و انتصابی بودن آن است. به عبارتی بر مبنای انتصابی بودن، انتخاب جایگاهی نداشته و فاقد مشروعیت است. رجوع به آرای عمومی به معنای ایجاد خدشه در نظام انتصابی بوده و خروج از مسیر شرعی برگزیدن ولی‌فقیه است و در واقع گنجاندن یک انتخاب در فرآیند تعیین ولی‌فقیه که انتصابی و صرفاً بر اساس اراده معصومین است یک تناقض است. منشأ اشکال فوق این است که بنا بر مبناى انتصاب، نباید از گزینه انتخاب استفاده کرد ازاین‌روی اگر حتی در یک مورد همانند تعیین یک فقیه اصلح از میان فقهای واجد صلاحیت از انتخاب استفاده شود مشروعیت ولی‌فقیه منتخب به زیر سؤال رفته و دچار شبهه در مشروعیت می‌شود. با دقت و بررسی کامل نظریه انتصاب و تفاوت آن با انتخاب، می‌توان به خطایی که صورت گرفته پی برد بر اساس مبنای انتصابی بودن ولی‌فقیه، فقیهان واجد شرایط در زمان غیبت از سوی ائمه معصومین به منصب ولایت برگزیده شده‌اند و شرعاً آن‌ها دارای اختیار برای اِعمال ولایت و تصرف در محدوده مجاز همچون امور اجتماعی و عمومی مردم هستند در این شان و جایگاه، نظر مردم دخالتی نداشته و در واقع از سوی معصومین (ع) یک تفویض و واگذاری وظایف و اختیارات صورت گرفته است. به‌عبارتی‌دیگر بنا بر انتصاب، فقها منصوب بوده و در نصب شرعی و مشروعیت اختیارات آنان افزون بر مشروعیت نیاز به هیچ امر زائدی نیست اما در اِعمال این اختیارات شرعی، آن‌ها نیاز به پذیرش مردمی و بنای مردم برای همکاری دارند اما این پذیرش ارتباطی با مشروعیت ندارد بلکه تنها زمینه‌ساز و بستر برای مدیریت مشروع فقها است. اما بنا بر مبناى نظریه انتخاب، ائمه معصومین (ع) فقهاى صالح را به مقام ولایت منصوب نکرده‌اند بلکه آنان را به‌عنوان نامزدهاى احراز این مقام به مردم معرفى نموده‌اند و این اختیار به مردم داده شده است تا هرکه را بخواهند به‌عنوان ولی‌فقیه انتخاب کنند در این نظریه، مردم در اعطای مشروعیت، علیت تامه و کامل داشته و آن‌ها هستند که مشروعیت را به یک فقیه می‌دهند و تا پیش از اخذ آراء مردم، فقیه هیچ‌گونه اختیاری نداشته و صرفاً می‌توانند منتظر نظر مردم باشند. به عبارتی تنها منبع مشروعیت بخشی مردم هستند درحالی‌که بنا بر مبناى انتصاب چنین نیست بلکه صرفاً راهى است براى تشخیص فقیه اصلح از بین فقهاى واجد شرایط یعنى بنا بر نظریه انتصاب فرض بر این است که در صورت تعدد واجدین شرایط، رهبرى فقط از آنِ یکى از فقهاى مزبور است و او کسى است که اصلح از دیگران باشد سپس براى این‌که این مصداق اصلح کشف شود به خبرگان منتخب مردم مراجعه می‌گردد، بدین ترتیب رأى خبرگان بنا بر مبناى انتصاب جنبه کاشفیت و طریقیت دارد درحالی‌که بنا بر مبناى انتخاب، جنبه موضوعیت دارد. لذا انتخاب در بخشی از فرآیند نظریه انتصاب به معنای عبور از این نظریه نیست بلکه تکمیل‌کننده نظریه انتصاب بوده که محور آن بر اساس مشروعیت از جانب معصومین (ع) است. به معنای روشن‌تر، ما مواجه با دو گونه و نوع از انتخاب هستیم انتخاباتى که ماهیت آن کشف است و طریقیت دارد و انتخاباتى که خود موضوعیت دارد. این دو اگرچه در اسم و لفظ مشترک‌اند ولى در ماهیت و حقیقت تفاوت بسیار با هم دارند و نمی‌شود انتخاب در بخشی از نظریه انتصاب را به معنای نظریه انتخاب دانست. در واقع باید پرسید منظور سؤال‌کننده چیست؟ آیا انتخابی که به معنای کشف است یا انتخاب به معنای مصطلح آن یعنی برگزیدن مطلق و بدون قید است؟ چراکه اطلاق واژه «انتخاب» به هرکدام از دو گونه فوق بدون اشکال بوده و فاقد ممنوعیت است همچنان که در انتخابات‌های کنونی در سراسر جهان ما با انواع گونه‌های «انتخاب» مواجه هستیم همانند مستقیم یا غیرمستقیم، مشروط یا مطلق، تخصصی یا عمومی و ...در یک کلام باید گفت هر انتخابی مساوی با یک انتخابات به معنای امروزین، مصطلح و رایج آن نیست.  
تصویر نیک رو نیک رو 06 اسف, 1401 سوال سیاسی: اثبات حقانیت نظام....
سلام‌علیکم  حریم خصوصی و لزوم دخالت نکردن در امور شخصی دیگران به‌ویژه در جایی که احتمال خطا و غیرعمدی بودن وجود دارد از جمله حقوق هر فردی است که در اسلام به‌عنوان حفظ کرامت انسانی از آن یاد می‌شود. لزوم عدم‌مداخله در امور خصوصی دیگران و مراعات حریم پنهانی آنان، یکی از آموزه‌های مهم اسلامی است.افزون بر آیات قرانی در سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) و سیره مسلمانان نیز توصیه‌های فراوانی مبنی بر پرهیز از نقض مصادیق مختلف حریم خصوصی وجود دارد به‌گونه‌ای که قدمت و اهمیت حمایت از حریم خصوصی در حقوق اسلامی بسیار بیشتر از سایر نظام‌های حقوقی است. اما سرک نکشیدن در حریم شخصی دیگران یک امر مطلق نبوده و دارای ضوابطی عقلی و منطقی است که مهم‌ترین این شروط، قائل بودن خود آن شخص به خصوصی بودن برخی از رفتارها و زوایای زندگی خود است. به عبارتی اگر شخصی برای تجاهر و نمایش یک رفتار همچون فساد رفتاری و گفتاری، بدان مبادرت علنی می‌ورزد در این صورت نمی‌توان به نام رعایت «حریم خصوصی» از شیوع فساد توسط وی عبور کرد. در واقع در چنین مواردی اولین نقض‌کننده حریم شخصی خود فرد خاطی است که به انگیزه شیوع فساد مرتکب آن می‌شود. جستجوی عیوب افراد و امور منفی آن‌ها زمانی حرام است که آن‌ها خود از فاش و آشکار شدن آن عیوب جلوگیری نمایند و تلاش کنند که عیوبشان مخفی و پوشیده بماند. اکنون چنانچه فردی از فاش شدن هراسی نداشت و یا اساساً نسبت به این امر بی‌توجه بود و درصدد حفظ حریم خود نبود، در این صورت تفتیش و جستجو پیرامون عیوب وی حرام نیست؛ بنابراین حرمت تفتیش مخصوص افرادی است که نسبت به اعمال خلاف شرع خود، ستر و عفاف داشته باشند و لذا تفتیش و تجسّس در مورد اشخاصی که ساتر عیوب خویش نیستند مشکلی ندارد همچنان که امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «سه نفر حرمت ندارند: فرد بدعت‌گذار، پیشوای ستمگر و هرزه‌ای که هرزگی خود را آشکار کند».[1] همچنین افزون بر مورد فوق درصورتی‌که خود شخص بر حریم خصوصی خود مواظبت نماید اما مصلحتی مهم‌تر و غرضی عقلانی در میان باشد بازهم می‌شود آن را برملا کرده و بازگو نمود همانند اینکه آن شخص به دنبال تغییر سبک زندگی اسلامی بوده باشد و درواقع به دنبال بدعت‌گذاری و تغییر آداب و زندگی الهی و فطری بشر باشد در چنین مواردی نه به‌عنوان از میان بردن آبروی آن شخص، بلکه به‌عنوان افشا کردن حرکتی انحرافی و ضداسلامی و غیر انسانی می‌تواند به ابعاد و زوایای پنهان آن اشاره کرد. به‌عبارتی‌دیگر، برای دفع فساد فکری اهل بدعت که امنیت فرهنگی جامعه را به مخاطره می‌اندازند، غیبت و بازگویی آنان نیز جایز شمرده‌شده است. در ارتباط با زنان شاه نیز باید گفت آن‌ها نقش مهمی در آلوده کردن کشور به فساد داشته و به‌عنوان یک کارگزار در گسترش فساد ایفای نقش می‌کردند همان‌گونه که اولین کشف حجاب در محدوده حرم‌های مقدس الهی به‌صورت عامدانه از سوی زنان و دختران رضاشاه صورت گرفت و موجب واکنش شدید مردم و علما گردید[2] یا فاجعه جشن هنر شیراز که عمل زنا به‌صورت عریان در آن به نمایش در آمد با هدایت فرح پهلوی صورت گرفت امری خجالت‌آور که موجب شگفتی برخی از سفرای کشورهای غربی گردید.[3] بی‌گمان توبه درجایی که احتمال آن داده می‌شود و قرائنی بر آن یافت می‌شود امری معقول بوده و باید موردتوجه قرار بگیرد اما وقتی شخصیت شکل‌گرفته این افراد تا دوران آخر عمر ادامه داشته و آن‌ها به‌هیچ‌وجه از گذشته خود نادم و پشیمان نیستند بلکه خود را نه‌تنها مجرم ندانسته بلکه الگویی از زندگی مدرن و امروزی می‌دانند دلیلی برای افشای هویت سکولار و ضددینی آنان وجود ندارد. پی‌نوشت: 1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۵۳. 2. yun.ir/afs4l9 3. https://psri.ir/?id=lql8kisx  
تصویر نیک رو نیک رو 30 بهم, 1401 سوال سیاسی: اگر از پروکسی و فیلتر شکن استفاده نکنیم چگونه روشنگری کنیم؟؟
سلام‌علیکم کانال نوجوان که یکی از کانال‌های وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است و بیشتر به مسائل نوجوانان می‌پردازد، به تازگی احکام استفاده از فیلترشکن را طبق نظر رهبر معظم انقلاب، منتشر کرد که در ادامه مشاهده می‌کنید. سؤال: می‌خواستم بدونم اگر فیلترشکن را برای کار بدی استفاده نکنیم، اشکال دارد؟ مثلاً من به عکاسی علاقه دارم ولی برخی از برنامه‌ها و سایت‌های تخصصی فیلتر هستند و من برای کار لازم دارم. پاسخ: استفاده از فیلترشکن بستگی به دو موضوع دارد: اول: اگر استفاده از فیلترشکن بر خلاف قوانین و مقررات کشور باشد، استفاده از آن جایز نمی‌باشد. دوم: اگر استفاده از فیلترشکن بر خلاف قوانین کشور نباشد اما اگر بخواهد مقدمه انجام کار حرام یا ورود به سایت‌هایی با محتوای نامناسب مانند تصاویر غیراخلاقی یا مطالب گمراه‌کننده عقیدتی و مانند آن شود، حرام است. در ضمن لازم است شما عزیزان توجه داشته باشید که مرحله بالاتر از تقوا این است که حتی مقدمات حرام را برای خود فراهم نکنیم و کلید ورود به سایت‌هایی که احتمال به گناه افتادن است را به دست نگیریم. با توجه به مطلب فوق روشن می‌گردد که حرمت استفاده از فیلترشکن با وجود منع قانونی کلی بوده و دارای یک نهی و اجتناب غیرقابل‌اغماض است ولی این به معنای این نیست که هیچ استثنایی نداشته باشد. امروزه ضرورت جهاد تبیین و حضور مؤثر در فضای مجازی آن‌چنان ضرورت عقلی دارد که با وجود آن، برخی مفاسد شرعی و احتمالی نادیده گرفته می‌شود همانند کتب ضاله که در اختیار داشتن آن برای مقابله علمی و تبیین جایز است. شاید تصریح نکردن به موارد استثنا از سوی مراجع معظم تقلید و مسکوت گذاشتن آن، ناشی از این نگرانی باشد که یک شخص در تشخیص مصداق اشتباه کرده و خود را مجاز به استفاده نماید و در ادامه دچار برخی انحرافات شود.  همچنین این نکته حائز اهمیت است که در فتاوای مراجع عظام تقلید، قانون کنونی به عنوان ملاک در حرمت استفاده از فیلترشکن در نظر گرفته شده است لذا وجود استثنا و افراد مجاز نیز باید در قانون پیش‌بینی شود بنابراین باید تحقق این امر را از مراجع قانونی درخواست و مطالبه کرد که دارای اهرم قانونی و نظارتی هستند و می‌توانند برای افراد مختلف به صورت قانونی، اختیارات ویژه قائل شوند.
تصویر نیک رو نیک رو 30 بهم, 1401 سوال سیاسی: چرا رهبری را شورایی نمی کنند؟؟؟
سلام‌علیکم شورایی بودن رهبری یکی از مباحث مهم در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است که به‌دفعات در ارتباط با آن مباحثی صورت گرفته است. با بررسی روند شورایی بودن رهبری که در ابتدای انقلاب اسلامی آغاز و تا روز پس از ارتحال امام (ره) ادامه یافت یک نکته اساسی دراین‌ارتباط قطعی است و آن اولویت داشتن رهبری فردی است. همه‌کسانی که در اولین قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ این گزینه را در متن قانون گنجانده بودند این عقیده را داشتند که شکل شورایی در صورت نبودن یک فرد واجد شرایط کامل، عملیاتی گردد. طرفداران شورایی بودن رهبری نگران آن بودند که با انتخاب یک شخص، برخی از خصوصیات لازم برای رهبری تحقق پیدا نکند. آن‌ها با نگاه به کسانی که در آن روز به‌عنوان گزینه‌های احتمالی برای رهبری پس از امام خمینی (ره) مطرح بودند به این واقعیت پی برده بودند که یافت شدن دو شرط اساسی یعنی فقاهت و مدیریت در میان مراجع دینی با مشکلاتی مواجه است و تنها راه برای رفع نگرانی از نظر آنان به‌کارگیری نیروهای اجرایی در کنار برخی چهره‌های علمی به‌عنوان کادر شورای رهبری بود. نظری که هیچ‌گاه جدی گرفته نشد و تنها در قانون اساسی به‌عنوان راه‌حل دوم پس از ناامیدی از رهبری فردی پیش‌بینی‌شده بود. حتی در زمانی که این قانون وجود داشت و حذف نگردیده بود خبرگان رهبری با انتخاب آیت‌الله منتظری به‌عنوان قائم‌مقام رهبری نشان داد که تا ناچار نباشد گزینه شورایی را ترجیح نخواهد داد. این تمایل جدی به گزینه رهبری فردی، برآمده از تجربه نظام اسلامی در شورایی کردن برخی از امور بود که در آن موفقیت‌های نسبی همراه با چالش‌های جدی وجود داشت، افزون بر آن تجربه تاریخی در دیگر کشورها نشان می‌داد که شورایی بودن یک گزینه موقت و اضطراری بوده و هیچ‌گاه رهبری یک کشور در طول تاریخ با وجود گزینه فردی، به شورا نسپرده شده است. مهم‌ترین انتظار از رهبری یک ملت، انسجام‌بخشی و فصل الخطاب بودن است که قطعاً این کارکرد با شورایی بودن رهبری به‌صورت ممتاز جلوه نخواهد کرد شاید همین آسیب‌ها باعث گردیده است که در جهان معاصر هم هیچ کشوری به‌صورت شورایی دارای کادر رهبری نباشد. گرچه شورایی بودن رهبری می‌تواند برخی امتیازات را همچون کسب مشورت و تصمیم‌گیری جمعی را به دنبال داشته باشد اما این امتیازات منحصر در شورایی بودن رهبری نیست بلکه باوجود سیستم حکمرانی در نظام اسلامی که در ان امور اجرایی برخوردار از خرد و فکر جمعی است و بازوهای مشورتی فراوانی تعبیه شده است دیگر ضرورتی برای شورایی کردن رهبری وجود ندارد. رهبری معظم انقلاب اسلامی هم افزون بر ظرفیت‌های قانونی که وجود دارد و در آن بسیاری از امور کشور دارای پشتوانه مشورتی است اقدام به ایجاد برخی شوراهای تخصصی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی نموده است که در چنین شوراهایی تبادل‌نظر به‌صورت جدی انجام می‌گردد. در پایان باید خاطرنشان کرد آنچه نیاز به مشورت دارد معمولاً امور تخصصی و اجرایی است که امروزه در بستر قوای سه‌گانه کشور در ارتباط با آن‌ها تصمیم‌گیری می‌شود اما رهبری پیش‌بینی‌شده در قانون اساسی اصولاً نظارتی و راهبری کلان نظام اسلامی است که آن‌هم با وجود نهادهای نظارتی فراوان و همچنین آزادی مطبوعات و جدی بودن نقش نظارت مردمی و نخبگانی در نظام اسلامی، بیشترین کمک‌های فکری به رهبری انقلاب صورت می‌گیرد.
تصویر ناظمی زاده ناظمی زاده 25 بهم, 1401 مجموعه پوستر "امر به معروف و نهی از منکر" منتشر شد
با سلام و احترام. لینک های دانلود اصلاح شد
تصویر نیک رو نیک رو 03 دى, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجبتر است این دیدگاه درسته؟؟؟
سلام علیکم متأسفانه در تجمع حمایتی طلاب حوزه علمیه قم در تاریخ 15 آذرماه در مدرسه فیضیه که همگام با مردم در دیگر نقاط کشور صورت گرفته است و پاسخی به انتظار مردم برای اظهار موضع طلاب حوزه علمیه قم بود با شیطنت رسانه‌ها تصویری منتشر شد که باعث به حاشیه بردن اصل مراسم گردید. در تصویر منتشره که ظاهراً واقعیت داشته و فتوشاپی نیست نوشته شده است: «حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات است لذا حضرت امیرالمؤمنین حتی با ریخته‌شدن خون هزاران مسلمان نظام اسلامی را حفظ کرد: جمل ۳۰ هزار نفر، صفین ۷۰ هزار نفر و نهروان ۴ هزار نفر.» قطعاً برای یک طلبه و تحصیل‌کرده حوزه علمیه، مشکل است که بتواند باور کند این دست‌نوشته ارتباطی با حوزه و روحانیت دارد چراکه این نوشته دچار برخی از اشتباهات فاحش و غیرقابل‌توجیه است که در این مجال، به نقد مختصری از آن اکتفا می‌کنیم. یکی دسته از روایت‌های ابهام‌آفرین که به‌شدت قابل خدشه است و در تاریخ اسلام راه یافته است آمارهایی است که در مورد شمار کشته‌ها در جنگ‌های صدر اسلام ارائه شده است که معمولاً دست بالایی داشته و بیشترین رقم ممکن را راویان آن ثبت کرده‌اند، شاید تلاش برای بزرگنمایی آمار کشته‌ها، برخواسته از برخی اذهان غلط باشد که گمان می‌کردند اگر گزارش عددی آن‌ها حاوی بیشترین کشته‌های ممکن باشد تأییدی بر قدرت و دلاوری یکی از طرف‌های درگیر است، از سویی در دوره صدر اسلام و به‌صورت کلی در زمان قدیم امکان آمارگیری دقیق فراهم نبوده است و بیشتر آمارها بر مبنای حدس و گمان گزارش می‌شده است. به همین علت برخی از محققین و پژوهشگران حوزوی نسبت به این آمار تردید جدی داشته و آن‌ها را به‌صورت علمی نقد کرده‌اند همانند آقای دکتر مصطفی صادقی که در این مورد مقاله مفصلی را در مجله تاریخ اسلام منتشر کرده‌اند [1]. بررسی شرایط زمانی و قرائن پیرامونی، شکی نمی‌گذارد که این آمار ارائه‌شده از جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نادرست بوده و با اغراض خاصی همانند خشونت‌طلب نشان دادن حضرت نقل شده است که از میان اشکالات فراوان به چندین مورد از آن اشاره می‌شود: در زمان حضرت علی (علیه‌السلام) شهر کوفه که پرجمعیت‌ترین شهر در بلاد عراق محسوب می‌شده است بیشتر از صد هزار نفر جمعیت نداشته است چگونه می‌توان باور کرد که حضرت به تعداد مردم ساکن در پایتخت خویش، در جنگ‌ها از نیروی دشمن را به هلاکت رسانده باشد؟ جمعیت صدهزارنفری که با جمعیت نه‌میلیونی امروز شهر بغداد در عراق برابری می‌کند! یا مثلاً در جنگ نهروان گفته‌شده است جمعیت خوارج در حدود چهار هزار نفر بوده است که بسیاری از آن‌ها با روشنگری و تبیین شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نمایندگان ارسالی حضرت از سپاه خوارج جدا شدند و نبرد با باقیمانده آنان که اصرار بر جنگ داشته‌اند ساعتی به طول نکشید حال چگونه ممکن است در کمتر از ساعتی، چهار هزار نفر کشته‌شده باشند؟! به‌غیراز قرائن بیرونی، اصل نقل روایت نیز مخدوش بوده و با چشم‌پوشی از اشکالات سندی، با تعداد زیادی روایت متناقض و مختلف روبرو هستیم به‌عنوان‌مثال طبری، با نقل گزارش از دوازده نفر تعداد کشته‌ها در جنگ جمل را از هفت‌صد نفر تا سی هزار نفر ذکر کرده است حال چگونه است که برخی فقط روایت سی هزار نفر را بدون هیچ اولویت و دلیل عقلی ترجیح می‌دهند؟ به چه دلیل این روایت بر روایتی که تنها هفت‌صد نفر را نقل می‌کند ترجیح دارد؟ این نکته ازآنجایی مهم است که بر اساس برخی تحقیق‌های صورت گرفته کل شرکت‌کنندگان در جنگ جمل از هر دو طرف درگیر چیزی نزدیک به سی هزار نفر است که یک دلیل محکم برای کذب بودن آمار کشته‌شدگان جنگ جمل می‌باشد. نکته مهم این است که در منابع روایی و حدیثی ما، روایتی برای پی بردن به تعداد دقیق کشته‌ها یافت نمی‌شود و برخلاف آن بیشتر این تاریخ نویسان بودند که گزارش‌های پراکنده و متناقضی را نقل کرده‌اند. همچنین باید این نکته را خاطرنشان کرد که کمک گرفتن از آمار کشته‌های جنگ در دوران امیرالمؤمنین برای لزوم برخورد بازدارنده در شرایط فعلی و فتنه اخیر، مقایسه‌ای فارق القیاس است چراکه کشته‌های جمل، صفین و نهروان مربوط به «جنگ» بوده و نه اغتشاش و آشوب؛ و قطعاً کیفیت مواجه با جنگ تحمیلی که دشمن در آن متجاوز محسوب می‌شود با آشوبی که دشمن به دنبال کشته‌سازی است متفاوت است بر همین اساس در جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از سیصد هزار نیروی بعثی عراقی کشته شده است که هیچ‌گاه بر پایه آن، جمهوری اسلامی متهم به خشونت نشده است چراکه عراق متجاوز بوده و ما راهی جزء دفاع نداشته‌ایم لذا در جنگ صفین که شامی‌ها به دنبال تصرف کوفه بوده‌اند و متجاوز محسوب می‌شوند برفرض درستی آمار، نمی‌توان آن را خشونت نامید. لذا دست‌نوشته این طلبه ناآگاه درجایی توجیه‌پذیر است که کشوری به خاک مقدس این مرزوبوم یورش ببرد که در این صورت همانند جنگ تحمیلی باید به شدیدترین وجه ممکن، پاسخ تجاوزگر داده شود تا پشیمان کننده باشد اما در یک فتنه و آشوبی که بسیاری از افراد فریب‌خورده و بازیچه شبکه‌های لندنی و سعودی همانند اینترنشنال و من‌و‌تو شده‌اند اولویت اول جدا کردن معترضین از صف آشوب‌طلبان است که نظام اسلامی هم در این راستا رفتار نموده و اجازه مسلح شدن نیروهای انتظامی و مردمی را نداده است و با وجود بیش از صد شهید از جوانان مظلوم وطن، اجازه شعله‌ور شدن فتنه و شکل گرفتن جنگ داخلی را نداده است. در مورد جمله نقل‌شده از حضرت امام خمینی (ره) که حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجب‌تر است نیز بارها در فضای مجازی توضیح داده‌شده است که در دنیای امروز که شرق و غرب خود را تنها منبع اندیشه و دارنده مکتب فکری می‌دانستند و اسلام موجود در کشورهای دیگر هم خود را زیر یوغ شرق و غرب قرار داده بودند این تنها جمهوری اسلامی بود که قائل به توان مدیریتی اسلام بدون وابستگی به کمونیسم و کاپیتالیسم بود، این جمهوری اسلامی بود که باور به نه شرقی و نه غربی داشت لذا مادامی‌که نظام اسلامی در مسیر پیاده‌سازی تعالیم اسلام باشد ارزش و اهمیت حفظ و حراست آن بیشتر از جان هر شخصی است چنانچه حفظ آموزه و اصل اعتقادی «امامت» مهم‌تر از حفظ جان امام می‌باشد، همان‌گونه قرآن کریم نیز در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش می‌نماید که حتی کشته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در راه اسلام نباید کوچک‌ترین تردیدی در شما به وجود آورد د راین ارتباط به نوشته‌های دیگر میتوانید مراجعه کنید.[2]      
تصویر نیک رو نیک رو 03 دى, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجبتر است این دیدگاه درسته؟؟؟
سلام علیکم متأسفانه در تجمع حمایتی طلاب حوزه علمیه قم در تاریخ 15 آذرماه در مدرسه فیضیه که همگام با مردم در دیگر نقاط کشور صورت گرفته است و پاسخی به انتظار مردم برای اظهار موضع طلاب حوزه علمیه قم بود با شیطنت رسانه‌ها تصویری منتشر شد که باعث به حاشیه بردن اصل مراسم گردید. در تصویر منتشره که ظاهراً واقعیت داشته و فتوشاپی نیست نوشته شده است: «حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات است لذا حضرت امیرالمؤمنین حتی با ریخته‌شدن خون هزاران مسلمان نظام اسلامی را حفظ کرد: جمل ۳۰ هزار نفر، صفین ۷۰ هزار نفر و نهروان ۴ هزار نفر.» قطعاً برای یک طلبه و تحصیل‌کرده حوزه علمیه، مشکل است که بتواند باور کند این دست‌نوشته ارتباطی با حوزه و روحانیت دارد چراکه این نوشته دچار برخی از اشتباهات فاحش و غیرقابل‌توجیه است که در این مجال، به نقد مختصری از آن اکتفا می‌کنیم. یکی دسته از روایت‌های ابهام‌آفرین که به‌شدت قابل خدشه است و در تاریخ اسلام راه یافته است آمارهایی است که در مورد شمار کشته‌ها در جنگ‌های صدر اسلام ارائه شده است که معمولاً دست بالایی داشته و بیشترین رقم ممکن را راویان آن ثبت کرده‌اند، شاید تلاش برای بزرگنمایی آمار کشته‌ها، برخواسته از برخی اذهان غلط باشد که گمان می‌کردند اگر گزارش عددی آن‌ها حاوی بیشترین کشته‌های ممکن باشد تأییدی بر قدرت و دلاوری یکی از طرف‌های درگیر است، از سویی در دوره صدر اسلام و به‌صورت کلی در زمان قدیم امکان آمارگیری دقیق فراهم نبوده است و بیشتر آمارها بر مبنای حدس و گمان گزارش می‌شده است. به همین علت برخی از محققین و پژوهشگران حوزوی نسبت به این آمار تردید جدی داشته و آن‌ها را به‌صورت علمی نقد کرده‌اند همانند آقای دکتر مصطفی صادقی که در این مورد مقاله مفصلی را در مجله تاریخ اسلام منتشر کرده‌اند [1]. بررسی شرایط زمانی و قرائن پیرامونی، شکی نمی‌گذارد که این آمار ارائه‌شده از جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نادرست بوده و با اغراض خاصی همانند خشونت‌طلب نشان دادن حضرت نقل شده است که از میان اشکالات فراوان به چندین مورد از آن اشاره می‌شود: در زمان حضرت علی (علیه‌السلام) شهر کوفه که پرجمعیت‌ترین شهر در بلاد عراق محسوب می‌شده است بیشتر از صد هزار نفر جمعیت نداشته است چگونه می‌توان باور کرد که حضرت به تعداد مردم ساکن در پایتخت خویش، در جنگ‌ها از نیروی دشمن را به هلاکت رسانده باشد؟ جمعیت صدهزارنفری که با جمعیت نه‌میلیونی امروز شهر بغداد در عراق برابری می‌کند! یا مثلاً در جنگ نهروان گفته‌شده است جمعیت خوارج در حدود چهار هزار نفر بوده است که بسیاری از آن‌ها با روشنگری و تبیین شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نمایندگان ارسالی حضرت از سپاه خوارج جدا شدند و نبرد با باقیمانده آنان که اصرار بر جنگ داشته‌اند ساعتی به طول نکشید حال چگونه ممکن است در کمتر از ساعتی، چهار هزار نفر کشته‌شده باشند؟! به‌غیراز قرائن بیرونی، اصل نقل روایت نیز مخدوش بوده و با چشم‌پوشی از اشکالات سندی، با تعداد زیادی روایت متناقض و مختلف روبرو هستیم به‌عنوان‌مثال طبری، با نقل گزارش از دوازده نفر تعداد کشته‌ها در جنگ جمل را از هفت‌صد نفر تا سی هزار نفر ذکر کرده است حال چگونه است که برخی فقط روایت سی هزار نفر را بدون هیچ اولویت و دلیل عقلی ترجیح می‌دهند؟ به چه دلیل این روایت بر روایتی که تنها هفت‌صد نفر را نقل می‌کند ترجیح دارد؟ این نکته ازآنجایی مهم است که بر اساس برخی تحقیق‌های صورت گرفته کل شرکت‌کنندگان در جنگ جمل از هر دو طرف درگیر چیزی نزدیک به سی هزار نفر است که یک دلیل محکم برای کذب بودن آمار کشته‌شدگان جنگ جمل می‌باشد. نکته مهم این است که در منابع روایی و حدیثی ما، روایتی برای پی بردن به تعداد دقیق کشته‌ها یافت نمی‌شود و برخلاف آن بیشتر این تاریخ نویسان بودند که گزارش‌های پراکنده و متناقضی را نقل کرده‌اند. همچنین باید این نکته را خاطرنشان کرد که کمک گرفتن از آمار کشته‌های جنگ در دوران امیرالمؤمنین برای لزوم برخورد بازدارنده در شرایط فعلی و فتنه اخیر، مقایسه‌ای فارق القیاس است چراکه کشته‌های جمل، صفین و نهروان مربوط به «جنگ» بوده و نه اغتشاش و آشوب؛ و قطعاً کیفیت مواجه با جنگ تحمیلی که دشمن در آن متجاوز محسوب می‌شود با آشوبی که دشمن به دنبال کشته‌سازی است متفاوت است بر همین اساس در جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از سیصد هزار نیروی بعثی عراقی کشته شده است که هیچ‌گاه بر پایه آن، جمهوری اسلامی متهم به خشونت نشده است چراکه عراق متجاوز بوده و ما راهی جزء دفاع نداشته‌ایم لذا در جنگ صفین که شامی‌ها به دنبال تصرف کوفه بوده‌اند و متجاوز محسوب می‌شوند برفرض درستی آمار، نمی‌توان آن را خشونت نامید. لذا دست‌نوشته این طلبه ناآگاه درجایی توجیه‌پذیر است که کشوری به خاک مقدس این مرزوبوم یورش ببرد که در این صورت همانند جنگ تحمیلی باید به شدیدترین وجه ممکن، پاسخ تجاوزگر داده شود تا پشیمان کننده باشد اما در یک فتنه و آشوبی که بسیاری از افراد فریب‌خورده و بازیچه شبکه‌های لندنی و سعودی همانند اینترنشنال و من‌و‌تو شده‌اند اولویت اول جدا کردن معترضین از صف آشوب‌طلبان است که نظام اسلامی هم در این راستا رفتار نموده و اجازه مسلح شدن نیروهای انتظامی و مردمی را نداده است و با وجود بیش از صد شهید از جوانان مظلوم وطن، اجازه شعله‌ور شدن فتنه و شکل گرفتن جنگ داخلی را نداده است. در مورد جمله نقل‌شده از حضرت امام خمینی (ره) که حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجب‌تر است نیز بارها در فضای مجازی توضیح داده‌شده است که در دنیای امروز که شرق و غرب خود را تنها منبع اندیشه و دارنده مکتب فکری می‌دانستند و اسلام موجود در کشورهای دیگر هم خود را زیر یوغ شرق و غرب قرار داده بودند این تنها جمهوری اسلامی بود که قائل به توان مدیریتی اسلام بدون وابستگی به کمونیسم و کاپیتالیسم بود، این جمهوری اسلامی بود که باور به نه شرقی و نه غربی داشت لذا مادامی‌که نظام اسلامی در مسیر پیاده‌سازی تعالیم اسلام باشد ارزش و اهمیت حفظ و حراست آن بیشتر از جان هر شخصی است چنانچه حفظ آموزه و اصل اعتقادی «امامت» مهم‌تر از حفظ جان امام می‌باشد، همان‌گونه قرآن کریم نیز در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش می‌نماید که حتی کشته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در راه اسلام نباید کوچک‌ترین تردیدی در شما به وجود آورد د راین ارتباط به نوشته‌های دیگر میتوانید مراجعه کنید.[2] پی‌نوشت: https://b2n.ir/f46337 https://b2n.ir/u72037    
تصویر نیک رو نیک رو 03 دى, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجبتر است این دیدگاه درسته؟؟؟
سلام علیکم متأسفانه در تجمع حمایتی طلاب حوزه علمیه قم در تاریخ 15 آذرماه در مدرسه فیضیه که همگام با مردم در دیگر نقاط کشور صورت گرفته است و پاسخی به انتظار مردم برای اظهار موضع طلاب حوزه علمیه قم بود با شیطنت رسانه‌ها تصویری منتشر شد که باعث به حاشیه بردن اصل مراسم گردید. در تصویر منتشره که ظاهراً واقعیت داشته و فتوشاپی نیست نوشته شده است: «حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات است لذا حضرت امیرالمؤمنین حتی با ریخته‌شدن خون هزاران مسلمان نظام اسلامی را حفظ کرد: جمل ۳۰ هزار نفر، صفین ۷۰ هزار نفر و نهروان ۴ هزار نفر.» قطعاً برای یک طلبه و تحصیل‌کرده حوزه علمیه، مشکل است که بتواند باور کند این دست‌نوشته ارتباطی با حوزه و روحانیت دارد چراکه این نوشته دچار برخی از اشتباهات فاحش و غیرقابل‌توجیه است که در این مجال، به نقد مختصری از آن اکتفا می‌کنیم. یکی دسته از روایت‌های ابهام‌آفرین که به‌شدت قابل خدشه است و در تاریخ اسلام راه یافته است آمارهایی است که در مورد شمار کشته‌ها در جنگ‌های صدر اسلام ارائه شده است که معمولاً دست بالایی داشته و بیشترین رقم ممکن را راویان آن ثبت کرده‌اند، شاید تلاش برای بزرگنمایی آمار کشته‌ها، برخواسته از برخی اذهان غلط باشد که گمان می‌کردند اگر گزارش عددی آن‌ها حاوی بیشترین کشته‌های ممکن باشد تأییدی بر قدرت و دلاوری یکی از طرف‌های درگیر است، از سویی در دوره صدر اسلام و به‌صورت کلی در زمان قدیم امکان آمارگیری دقیق فراهم نبوده است و بیشتر آمارها بر مبنای حدس و گمان گزارش می‌شده است. به همین علت برخی از محققین و پژوهشگران حوزوی نسبت به این آمار تردید جدی داشته و آن‌ها را به‌صورت علمی نقد کرده‌اند همانند آقای دکتر مصطفی صادقی که در این مورد مقاله مفصلی را در مجله تاریخ اسلام منتشر کرده‌اند [1]. بررسی شرایط زمانی و قرائن پیرامونی، شکی نمی‌گذارد که این آمار ارائه‌شده از جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نادرست بوده و با اغراض خاصی همانند خشونت‌طلب نشان دادن حضرت نقل شده است که از میان اشکالات فراوان به چندین مورد از آن اشاره می‌شود: در زمان حضرت علی (علیه‌السلام) شهر کوفه که پرجمعیت‌ترین شهر در بلاد عراق محسوب می‌شده است بیشتر از صد هزار نفر جمعیت نداشته است چگونه می‌توان باور کرد که حضرت به تعداد مردم ساکن در پایتخت خویش، در جنگ‌ها از نیروی دشمن را به هلاکت رسانده باشد؟ جمعیت صدهزارنفری که با جمعیت نه‌میلیونی امروز شهر بغداد در عراق برابری می‌کند! یا مثلاً در جنگ نهروان گفته‌شده است جمعیت خوارج در حدود چهار هزار نفر بوده است که بسیاری از آن‌ها با روشنگری و تبیین شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نمایندگان ارسالی حضرت از سپاه خوارج جدا شدند و نبرد با باقیمانده آنان که اصرار بر جنگ داشته‌اند ساعتی به طول نکشید حال چگونه ممکن است در کمتر از ساعتی، چهار هزار نفر کشته‌شده باشند؟! به‌غیراز قرائن بیرونی، اصل نقل روایت نیز مخدوش بوده و با چشم‌پوشی از اشکالات سندی، با تعداد زیادی روایت متناقض و مختلف روبرو هستیم به‌عنوان‌مثال طبری، با نقل گزارش از دوازده نفر تعداد کشته‌ها در جنگ جمل را از هفت‌صد نفر تا سی هزار نفر ذکر کرده است حال چگونه است که برخی فقط روایت سی هزار نفر را بدون هیچ اولویت و دلیل عقلی ترجیح می‌دهند؟ به چه دلیل این روایت بر روایتی که تنها هفت‌صد نفر را نقل می‌کند ترجیح دارد؟ این نکته ازآنجایی مهم است که بر اساس برخی تحقیق‌های صورت گرفته کل شرکت‌کنندگان در جنگ جمل از هر دو طرف درگیر چیزی نزدیک به سی هزار نفر است که یک دلیل محکم برای کذب بودن آمار کشته‌شدگان جنگ جمل می‌باشد. نکته مهم این است که در منابع روایی و حدیثی ما، روایتی برای پی بردن به تعداد دقیق کشته‌ها یافت نمی‌شود و برخلاف آن بیشتر این تاریخ نویسان بودند که گزارش‌های پراکنده و متناقضی را نقل کرده‌اند. همچنین باید این نکته را خاطرنشان کرد که کمک گرفتن از آمار کشته‌های جنگ در دوران امیرالمؤمنین برای لزوم برخورد بازدارنده در شرایط فعلی و فتنه اخیر، مقایسه‌ای فارق القیاس است چراکه کشته‌های جمل، صفین و نهروان مربوط به «جنگ» بوده و نه اغتشاش و آشوب؛ و قطعاً کیفیت مواجه با جنگ تحمیلی که دشمن در آن متجاوز محسوب می‌شود با آشوبی که دشمن به دنبال کشته‌سازی است متفاوت است بر همین اساس در جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از سیصد هزار نیروی بعثی عراقی کشته شده است که هیچ‌گاه بر پایه آن، جمهوری اسلامی متهم به خشونت نشده است چراکه عراق متجاوز بوده و ما راهی جزء دفاع نداشته‌ایم لذا در جنگ صفین که شامی‌ها به دنبال تصرف کوفه بوده‌اند و متجاوز محسوب می‌شوند برفرض درستی آمار، نمی‌توان آن را خشونت نامید. لذا دست‌نوشته این طلبه ناآگاه درجایی توجیه‌پذیر است که کشوری به خاک مقدس این مرزوبوم یورش ببرد که در این صورت همانند جنگ تحمیلی باید به شدیدترین وجه ممکن، پاسخ تجاوزگر داده شود تا پشیمان کننده باشد اما در یک فتنه و آشوبی که بسیاری از افراد فریب‌خورده و بازیچه شبکه‌های لندنی و سعودی همانند اینترنشنال و من‌و‌تو شده‌اند اولویت اول جدا کردن معترضین از صف آشوب‌طلبان است که نظام اسلامی هم در این راستا رفتار نموده و اجازه مسلح شدن نیروهای انتظامی و مردمی را نداده است و با وجود بیش از صد شهید از جوانان مظلوم وطن، اجازه شعله‌ور شدن فتنه و شکل گرفتن جنگ داخلی را نداده است. در مورد جمله نقل‌شده از حضرت امام خمینی (ره) که حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجب‌تر است نیز بارها در فضای مجازی توضیح داده‌شده است که در دنیای امروز که شرق و غرب خود را تنها منبع اندیشه و دارنده مکتب فکری می‌دانستند و اسلام موجود در کشورهای دیگر هم خود را زیر یوغ شرق و غرب قرار داده بودند این تنها جمهوری اسلامی بود که قائل به توان مدیریتی اسلام بدون وابستگی به کمونیسم و کاپیتالیسم بود، این جمهوری اسلامی بود که باور به نه شرقی و نه غربی داشت لذا مادامی‌که نظام اسلامی در مسیر پیاده‌سازی تعالیم اسلام باشد ارزش و اهمیت حفظ و حراست آن بیشتر از جان هر شخصی است چنانچه حفظ آموزه و اصل اعتقادی «امامت» مهم‌تر از حفظ جان امام می‌باشد، همان‌گونه قرآن کریم نیز در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش می‌نماید که حتی کشته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در راه اسلام نباید کوچک‌ترین تردیدی در شما به وجود آورد د راین ارتباط به نوشته‌های دیگر میتوانید مراجعه کنید.[2] پی‌نوشت: https://b2n.ir/f46337 https://b2n.ir/u72037    

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 1492