نظرات سیدی

تصویر سیدی سیدی 12 ارد, 1397 ماههای حرام در قرآن و جریان عبدالله بن جحش

در آیه 217 بقره می خوانیم: «از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال خوهند کرد؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است؛ ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمى‏ دارد) حتى از قتل بالاتر است‏.»

نکته یک: باید به شبهه انداز معاند گفت که اینگونه نبوده است که مسلمانان به یک کاروان تجاری مظلوم حمله کرده باشند. آنها اموال مسلمین را در مکه مصادره کرده و عده ای از مسلمانان را آواره کرده بودند و چه بسا در قالب کاروان تجاری، جاسوسی هم می کردند. طبیعی بود که مسلمین آواره شده در پی قصاص باشند و از پیامبر بخواهند که به آنها اجازه جهاد بدهد.(سیره رسول خدا، اول، ص406) و این اجازه جهاد را خداوند به پیامبر خویش در آیه ای نازل کرد: « به آنان كه جنگ بر آنها تحميل مى‏ شود رخصت جهاد و نبرد داده شد، زيرا به آنها ستم شده است.»(حج/39)

نکته دوم: گر چه پیامبر، عبدالله بن جحش را به طرف کاروان تجاری قریش فرستاده بود، اما تنها از او خواسته بود که اخبار قریش را بدست او برساند و اصلا اجازه جنگ کردن(چه در ماه حلال و چه در ماه حرام) به ایشان نداده بود.(المغازی واقدی، ص12) و بعد از اینکه یک نفر(نه افرادی) را کشتند و دو نفر را اسیر کردند، پیامبر غنائم و اسیران را نپذیرفت(دلائل النبویه، ابن هشام، ج1، ص399) و چه بسا وقتی مسلمانان دیدند که پیامبر، کار عبدالله بن جحش را تقبیح فرمودند، آنها هم او را سرزنش کردند.
نکته سوم: خداوند در آیه 217 سوره بقره، حرمت ماههای حرام را یادآور می شود و در نتیجه کار عبدالله بن جحش را بد می داند، اما
 کار مشرکان را بمراتب بدتر می داند. زیرا که هم مسلمین را آزار داده بودند و هم از ورود مسلمانان به مسجدالحرام جلوگیری می کردند. مشرکان مکه تا آنجا که به آزار و شکنجه مربوط می‌شد هیچگونه حرمتی وجود نداشت (برای کسی حرمتی قائل نمی‌شدند) اما اکنون که حادثه ای برضد آنان صورت گرفته بود(سریه عبدالله بن جحش ) فریاد قانون و حرمت می دادند.( جعفریان؛ پیشین، ص 466 )

تصویر سیدی سیدی 09 ارد, 1397 نکات بدیهی در قرآن

آیه 215 بقره این است: «يَسْلُونَكَ مَا ذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيرْ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ[بقره/215] از تو سؤال مى ‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «هر خير و نيكى (و سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مى‏ كنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.»

اولا: این آیه مطابق با سوال مسلمانان بوده است؛ بلکه بالاتر از آن؛ زیرا هم جواب سوال آنها داده شده(انفاق چه باید باشد) و هم موارد انفاق را روشن ساخته است و اين از فنون فصاحت است كه هم پاسخ سؤال داده شده و هم به مساله مهم ديگرى كه مورد نياز بوده اشاره شده است.(کمک کردن به والدین و خویشاوندان) (تفسير نمونه، ج‏2،  ص 105) 

دوما: گر چه کمک به والدین و خویشاوندان، در نگاه اول بدیهی به نظر می رسد، اما در میدان عمل، چندان کار آسانی نیست. علاوه بر این، کمک باید برای خاطر خدا باشد و از منت گذاری و  مانند این، بدور باشد. «اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد.»(بقره/264) بنابراین اگر قرآن دستور به کمک کردن به والدین و خویشاوندان می دهد، در کنار آن هم می خواهد که کمک کردن با نیت خدایی باشد نه برای پیشبرد منافع انسان.  به تعبیر دیگر، انسان باید فکر کند که کمک به والدین و خویشاوندان وظیفه اوست که خدا بر دوش او گذاشته است. این نکته ای است که شبهه افکنان کاری به آن ندارند.

سوما: كلمه" خير" در آیه، هر نوع كار و مال و سرمايه مفيدى را شامل مى‏شود و حتى امور معنوى همچون علم را نيز در بر مى‏ گيرد، هر چند مصداق مهم آن در مورد انفاق، اموال است.( تفسير نمونه،  ج‏2 ، 104) بر این اساس اگر کسی در زمینه معنوی و اعتقادی که از بحث مادی، مهمتر است، والدین خود را به چالش بکشد و به اسم نقد کردن، از آنها بدگویی کند، در حقیقت، کمک خود را از آنها دریغ داشته است، که متاسفانه اینگونه فرزندان کم نیستند. «و (اما) آن كس كه به پدر و مادر خويش گفت: اف بر شما، آيا به من وعده مى‏ دهيد كه (پس از مرگ از ميان خاك ‏ها) بيرون آورده مى‏ شوم در حالى كه مردمانى در قرن‏ها پيش از من گذشته ‏اند (و كسى از آنها زنده نشده است)؟! و آن دو همواره از خدا (درباره ايمان او) يارى مى ‏خواستند (و مى‏ گفتند) واى بر تو، ايمان بياور، قطعا وعده خداوند حق است، اما او مى‏ گفت: اين (سخن شما) جز افسانه‏ هاى پيشينيان نيست.»(احقاف/17)
اینک باید از شبهه افکن معاند پرسید؛ آیا فرزندی که به اعتقادات والدین خود می تازد، به آنها کمک مادی می کند؟ بعید است. وقتی که کمک مادی و معنوی به والدین، با چالشهای عمده ای روبرو است، کمک به خویشاوندان، و در رتبه ی بعدی، کمک به همنوعان، بحث دیگری است.

تصویر سیدی سیدی 08 ارد, 1397 اثبات قرآن توسط خدا و اثبات خدا توسط قرآن، سخنی نادرست

اولا: جدا از براهین عقلی اثبات وجود خدا(ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ص 97 و 98) دلایل دیگری هم بر وجود خدا هست. قرآن، خداشناسی را امری فطری می داند: «و اگر از آنان بپرسى: چه كسى آنان را آفريده است؟ يقيناً مى‏ گويند: خدا. پس چگونه [از حق به باطل‏] منحرف مى ‏شوند؟ (عنکبوت/61) یا در آیه دیگری می فرماید: «هنگامى که سوار بر کشتى شوند خدا را با اخلاص می خوانند، اما هنگامى که آنها را نجات دادیم و به خشکى رسیدند بار دیگر شرک و بت پرستى را آغاز می کنند.»(عنکبوت/65) بر این اساس، فرعون که ادعای خدایی می کرد، وقتی که در آستانه غرق شدن بود، به خدا ایمان آورد؛ اما دیرهنگام و بی اثر(یونس/90 و91) بنابراین خدایی که با دلایل عقلی ثابت شده است و کافران هم در باطن، به آن معترف هستند و فطری است، قرآن را نازل کرده است، و اینگونه نیست که چون قرآن گفته است، خدا وجود دارد؟

دوما: در مورد اثبات قرآن باید گفت که برخلاف زعم باطل شبهه افکنان که اثبات قرآن را حاصل فرمایش خدا می دانند و لا غیر، قرآن کلامی فوق بشری و دارای چنان اعجازی است که از زمان صدر اسلام تا کنون، علیرغم تلاشهای مذبوحانه دشمنان آن(قرآن)، کسی آیه و سوره ای مانند آن نیاورده است. قرآن برای به زانو در آوردن دشمنان خود، آنان را به مبارزه طلبیده و در آیاتی، دشمنان را به تحدی فرا خوانده است.(قصص/49 و یونس/10 و اسراء/17 و آیات دیگر) حتی مشرکان صدر اسلام که همه فصیح و بلیغ بودند، در مقابل فصاحت و بلاغت قرآن منکوب می شدند و از شدت غضب و خباثت خود، به پیامبر تهمت می زدند که نعوذبالله ساحر است. «و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، مى‏ گويند: «اين نيست مگر مردى كه مى‏ خواهد شما را از آنچه پدرانتان مى ‏پرستيدند، باز دارد. و مى‏ گويند: اين قرآن جز دروغى ساختگى نيست. و كافران درباره حق، هنگامى كه به سويشان آمد گفتند: اين جز جادويى آشكار نيست!»(سبا/43) از طرف دیگر، مطالب علمی قرآن روز به روز ، دانشمندان را به سمت خود جذب کرده و در بسیاری از موارد، آنها را مسلمان می کند.
http://rahyafteha.ir/10651/

تصویر سیدی سیدی 06 ارد, 1397 قرآن هیچگاه به عایشه تهمتی نزده است

آیه مورد نظر این است: «اى همسران پيامبر، هر كس از شما عمل زشت آشكارى به جا آورد عذاب او (در آخرت) به دو چندان اضافه مى‏شود و اين بر خداوند آسان است‏.»(احزاب/30)

اولا: کلمه «فاحشه» به معنای کاری است که در نهایت زشتی و قباحت باشد؛ مانند: آزار و اذیت کردن پیامبر(ص)، تهمت، غیبت و دیگر گناهان کبیره(المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 307) بر این اساس، فاحشه، کلمه ای اعم است. چنانکه در روایت امام صادق(ع)، از جنگ جمل به عنوان عمل فاحشه عایشه یاد شده است.(بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 441).

نکته دوم: علاوه بر بحث لغوی فاحشه، از ابن عباس نقل شده است که همسر هیچ پیامبری، عمل (خدای ناکرده ) منافی عفت انجام نداده است.(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏11، ص314) و اگر قرآن در باره همسر لوط و نوع(علیهما السلام) می گوید که به شوهرانشان خیانت کردند(تحریم/10) قطعا بخاطر بی ایمانی آنها بوده است، نه چیز دیگر. چنانکه در روایات آمده است: «خيانت زن نوح اين بود كه آن حضرت را متهم به ديوانگى كرده بود و خيانت زن لوط نيز اين بود كه جاى مهمانان حضرت لوط را به كفار نشان داد.»(همان)
نکته سوم: چنانکه گفتیم در منابع شیعی، بجز  فاحشه بودن و بد بودن جنگ جمل، نکته ی دیگری در مورد عایشه نیامده، اما متاسفانه در منابع اهل سنت، احادیث بسیار ضعیفی وجود دارد که با شان پیامبر و همسران او نمی سازد. پیداست که آن احادیث ضعیف، در تضاد کامل با این آیه از قرآن هستند. «و همسران او(پیامبر) مادران مؤمنان‏ محسوب مى ‏شوند.»(احزاب/6)

تصویر سیدی سیدی 05 ارد, 1397 نکاتی در مورد جانشینی پیامبر در قرآن

اولا: گر چه نام حضرت علی(علیه السلام) در قرآن به صراحت نیامده است، اما آیات زیادی در باره ایشان نازل شده است از جمله آنها آیه ولایت است. «جز اين نيست كه ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى ‏خوانند و هم چنان كه در ركوعند انفاق مى ‏كنند.»مائده/55) این آیه ولایت بر مومنین را بعد از خدا و پیامبر، مختص کسانی می داند که در نماز انفاق  می کنند، و می دانیم علاوه بر علمای شیعه، علمای بزرگی از اهل سنت آن فرد را، حضرت علی(علیه السلام) می دانند.(تفسیر نمونه، ج4، ص424) این را نیز باید گفت که نیامدن اسم حضرت علی(علیه السلام) در قرآن، دلایلی دارد که از حوصله این نوشتار خارج است.
http://www.btid.org/fa/news/100065

نکته دوم: اینگونه نیست که شما شبهه کننده مغرض، توهم کرده و پنداشته اید که اگر جریان جانشینی پیامبر در قرآن می آمد، دیگر مشکلی نبود. اگر اینگونه بود باید لااقل در میان شیعیان، فرقه ای بوجود نمی آمد. چون استدلال آنها برای جانشینی پیامبر، آیات قرآن بود که پیامبر و دیگر اهلبیت، آن را تفسیر می کردند. گذشته از آن، خیلی از احکام الهی دیگر در قرآن، نباید مورد اختلاف و کشمکش قرار می گرفت؛ در حالی که برخی از  فرقه های اسلامی مثل کرامیه، با تفسیرهای نادرست از خدا که در قرآن آمده، گمراه شدند. «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏[طه/5) [خداى‏] رحمان بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلّط است.»
https://article.tebyan.net/146280/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D...
 

 

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 824