نظرات سیدی

تصویر سیدی سیدی 11 فرو, 1397 قرآن و گناهان علمای یهود

پاسخ: شبهه افکن به زعم باطل خود پنداشته که خداوند در سوره جمعه بدون هیچ گناهی(فقط به جرم عقیده آنها) به یهودیان توهین کرده؛ در حالی که آیات دیگران قرآن را چون با اهداف نامشروع او در تضاد است، نادیده گرفته است.

اینگونه نبوده که خداوند بدون گناه و بدکاری از جانب یهودیان، آنها را تقبیح کند. در قرآن در باره یهودیان درستکار می خوانیم: «البته از اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و بدانچه به سوى شما نازل شده (قرآن) و به آنچه به سوى آنها نازل شده (كتاب‏هاى آسمانى پيشين) ايمان مى‏ آورند در حالى كه در برابر خدا فروتن بوده، با (تحريف) آيات خداوند بهاى اندكى به دست نمى‏ آورند، آنها پاداشى درخور مقامشان در نزد پروردگار خود دارند.»(آل عمران/199) و در آیه 113 آل عمران می فرماید: «آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مى‏ كنند؛ و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مى‏ خوانند؛ در حالى كه سجده می کنند.»

اینک به چند گناه یهودیان(علمای یهود) خواهیم پرداخت.
اول: ادعای دروغین دوستی با خدا؛ قرآن خطاب به یهودیان می فرماید: «اى كسانى كه يهودى هستيد، اگر مى‏ پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسيد).(جمعه/6) و در آیه بعد، پرده از دروغ آنها برمی دارد. «و هرگز آنها به خاطر دستاوردهايى كه پيش فرستاده ‏اند آرزوى مرگ نخواهند كرد، و خدا به (حال) ستمكاران داناست.»(جمعه/7)

دوم: گناه قتل پیامبران؛ «و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مى ‏گويند: «ما به چيزى ايمان مى ‏آوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، كافر مى‏ شوند؛ در حالى كه حق است؛ و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مى‏ كند. بگو: «اگر (راست مى‏ گوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى‏ رسانديد؟»(بقره/91) بنابراین یهودیان به تصریح قرآن، پیامبران خود را می کشتند؛ در حالی که آئين يهود بقدرى اين جنايت را بد مى‏ دانست كه بنا به نوشته" قاموس كتاب مقدس" صفحه 687:" قتل عمد و قباحت آن به طورى در نزد اسرائيليان اهميت داشت كه به مرور ايام با بست نشستن در شهرها، و يا ملتجى شدن به اماكن مشرفه، سبب استخلاص و برائت ذمه قاتل نمى‏ شد، بلكه در هر صورت وى را قصاص مى‏ نمودند".( تفسير نمونه ج‏1 353

گناه سوم: افترا بستن به خدا؛ « و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است.(مائده/64)

البته گناهان یهود به این محدود نمی شود؛ اینها قبل از ورود پیامبر، به مدینه آمدند و به انتظار پیامبر آخرالزمان که وعده اش را کتاب مقدسشان داده بود، نشستند. اما هنگامی که پیامبر آمد؛ چون از نسل یهودیان نبود، و از نسل عرب بود، به او ایمان نیاوردند(ترجمه تفسير الميزان    ج‏1    336   
بنابراین اگر قرآن در آیه 5 جمعه علمای یهود را حمل کننده کتابها(کتاب تورات) می داند، بخاطر آنست که آنها علیرغم حمل کردن ظاهری کتاب تورات ، از معرفت و ایمان بهره ای ندارند.(تفسیر نمونه، ج19، ص449.
 

تصویر سیدی سیدی 04 فرو, 1397 شبهاتی در مورد آیه 6 ق

 نکته اول: به آیه که دقت کنیم گفته: «أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ؛ چرا به آسمان بالاسرشان نگاه نمی کنند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و در آن هیچگونه سوراخی نیست.»(ق/6) اگر دقت کنید گفته است در آن هیچگونه سوراخی نیست. پس بحث بر سر اینکه آیا ما در آن سوراخی نساختیم یا انسان سوراخش می کند(لایه اوزون) نیست. چونکه اگر منظور این بود که ما در آن سوراخ نساختیم جمله باید تغییر می کرد و باید می گفت: ما آن را ساختیم و آراستیم و برایش سوراخی نساختیم، نه اینکه صرفاً بگوید برای آن سوراخی وجود ندارد.

نکته دوم: جمله‏ و ما لها من فروج‏ (هيچ شكافى در آن نيست) يا به معنى عدم وجود نقص و عيب و ناموزونى است، چنان كه بعضى از مفسران گفته ‏اند، و يا به معنى عدم وجود شكاف در خصوص آسمانى است كه اطراف زمين را احاطه كرده(آسمان اول یا پایین در آیه 12 فصلت) و جو زمين ناميده مى‏شود، و به گفته قرآن" سقف محفوظى" است (انبياء- 32) كه راه را بر سنگهاى آسمانى كه به طور مداوم با سرعت سر سام آورى به سوى زمين مى‏ آيد مى‏ بندد، و قبل از وصول به سطح زمين آنها را آتش مى ‏زند و خاكستر مى‏ كند، و همچنين از اشعه‏ هاى كيهانى زيانبخش ممانعت به عمل مى‏ آورد. و گرنه آسمان به معنى محل ستارگان يك فضاى خالى است كه اين كرات در آن شناورند.( تفسير نمونه    ج‏22    234   

نکته سوم: در مورد نور ستارگان هم باید گفت که: زینت بودن ستاره ها برای زمین منافاتی با این ندارد که آنها کرات هستند. مثل خورشید که هم جرم آسمانی هست و هم زینتی برای زمین. «اوست كه خورشيد را روشنى ‏بخش و داراى انوار قرار داد و ماه را (به اشعه خورشيد) تابان نمود و براى آن منزل‏هايى (در مدار گردش آن به دور زمين) معين نمود.»(یونس/5) به عبارت دیگر، انسان که از دور نگاه می کند ستارگان را نورانی و زینت بخش  زمین می داند. قرآن نیز  مطابق فهم عموم مردم همین را گفته است و منکر جرم بودن آنها نیست.
نکته چهارم: نباید به قرآن تهمت تاثیرپذیری از نجوم قدیم را زد؛ زیرا که آنها افلاک را 9 تا می دانستند و برای هر کدام نیز ساز و کارهایی را تعریف کرده بودند(آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج2، ص211) در حالی که قرآن از هفت آسمان سخن به میان می آورد(بقره/29) با این حال، برخی از عالمان گذشته خواسته­ اند هفت آسمان در قرآن را با هفت مرتبه از کواکب که برگرفته از هیئت قدیم(هیئت بطلمیوس) است تفسیر کنند، ولی این مطلب با مطالب قرآنی مطابقت ندارد؛ زیرا هفت آسمانی که در قرآن ذکر شده، به گونه­ ای است که تمامی ستارگان و سیارات، تنها در مرتبه اول آن(سماء الدنیا ) واقع شده­ اند.

 

تصویر سیدی سیدی 03 فرو, 1397 تفسیر درست آیه 67 نفال

پاسخ: آیه این است: «مَا كاَنَ لِنَبىِ‏أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى‏ حَتىَ‏ يُثْخِنَ فىِ الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الاَخِرَةَ[انفال/67] (از نظر تأسيس و دوام حكومت الهى) هيچ پيامبرى را نسزد و نرسد كه او را اسيران (جنگى) باشد تا آن گاه كه حكومتش را در روى زمين قوام و استحكام بخشد (بلكه بايد دشمن در حال جنگ كشته شود)، شما متاع دنيا را مى‏ خواهيد (كه اسيران را بفروشيد يا با فديه آزاد كنيد) و خدا آخرت را مى‏ خواهد.» در مورد این آیه به نکاتی باید توجه داشت:

نکته اول: شگرد خاص شبهه افکنان این است که یک ترجمه غیر مشهور یا یک احتمال ضعیف تفسیری را که بر نفعشان است انتخاب کرده و روی آن مانور می دهند. در حالی که مشهور ترجمه ها و تفاسیر  که منافع آنها را تامین نمی کند، به شدت رد می کنند. تفسیر نمونه در ذیل این آیه می نویسد: «يثخن" از ماده" ثخن" در اصل به معنى ضخامت و غلظت و سنگينى آمده است، سپس به همين مناسبت به پيروزى و غلبه و قوت و قدرت و شدت اطلاق شده است.» سپس با اشاره به کامل نبودن بعضی از تفاسیر در ذیل این آیه می نویسد: با توجه به كلمه" فى الارض" (در زمين) و با توجه به ريشه لغت یثخن كه به معنى شدت و غلظت است، روشن مى ‏شود كه معنى اصلى جمله چنين نيست، بلكه منظور اصلى تفوق كامل بر دشمن است.(تفسیر نمونه، ج7، صصص243 و244) به عبارت دیگر این بخش از آیه می گوید بعد از غلبه بر دشمن، اسیر بگیرید؛ و می دانیم که چه بسا غلبه بر دشمن ممکن است با تسلیم دشمن حاصل شود و نیازی به کشتن او نباشد.

نکته دوم: شبهه افکنان اینگونه القاء می کنند که قرآن دستور به کشتن عده ای بی گناه، به جرم داشتن عقیده مخالف می دهد؛ در حالی که اصلا اینگونه نیست. شبهه کننده باید بداند که شان نزول این آیه در باره جنگ بدر است؛ جنگی که علیرغم درخوست پیامبر برای متارکه جنگ(واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌61) از طرف قریش نادیده گرفته شد و آغازگر جنگ سه نفراز آنان به تحریک ابوجهل بودند(واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۶۶-67)

تصویر سیدی سیدی 01 فرو, 1397 قرآن و احترام پیامبر

آیه مورد بحث این است: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، (براى رعايت ادب و مقام پيامبر) صداى خود را (هنگام صحبت) بلندتر از صداى پيامبر نكنيد، و با او بلند سخن نگوييد همانند آنكه با يكديگر بلند سخن مى‏گوييد، مبادا عمل‏هايتان حبط و تباه گردد.»(حجرات/2) در باره این آیه باید به نکاتی اشاره کنیم.

اولا: اینگونه نبوده است که همه کسانی که صدایشان را در حضور رسول خدا بالا می بردند، مومن به خدا و رسولش بودند. بلکه کسانی (مشرکانی) هم بودند که برای فخرفروشی به حضور پیامبر می آمدند و صدایشان را بلند می کردند. چنانکه تفسیر نمونه می نویسد: «گروهى از طايفه" بنى تميم" و اشراف آنها وارد مدينه شدند هنگامى كه داخل مسجد پيامبر شدند، صدا را بلند كرده، از پشت حجره ‏هايى كه منزلگاه پيامبر بود فرياد زدند: يا محمد اخرج الينا!:" اى محمد! بيرون بيا"! اين سر و صداها و تعبيرات نامؤدبانه پيامبر را ناراحت کرد؛ هنگامى كه بيرون آمد گفتند آمده ‏ايم تا با تو مفاخره كنيم! اجازه ده تا" شاعر" و" خطيب ما" افتخارات قبيله" بنى تميم" را بازگو كند.»( تفسير نمونه    ج‏22    134)   

 نکته دوم: وقتی که قرآن، رعایت احترام و بلند نکردن  صدا(فریاد نزدن) را نسبت به والدین انسان توصیه می کند. «اگر در نزد تو يكى از آن دو يا هر دو به كهنسالى رسند (در مقابل زحمات يا خشونت‏هاى آنها اظهار ناراحتى مكن حتى) به آنان اف مگو و بر آنها فرياد مزن و سخن درشت مگو و با آنان سخنى كريمانه بگوى.»(اسراء/23) تعجبی نیست که نسبت به شخصیت اول امت اسلامی یعنی پیامبر، اهتمام بیشتری داشته باشد.

نکته سوم: در باره حبط عمل کسانی که صدایشان را در حضور رسول خدا بلند می کنند، با توجه به نکات قبلی، مطلب پیچیده ای باقی نمی ماند. تفسیر نمونه در این باره می نویسد: «بديهى است اگر اينگونه اعمال به قصد توهين به مقام شامخ نبوت باشد موجب كفر است و بدون آن ايذاء و گناه. در صورت اول علت حبط و نابودى اعمال روشن است، زيرا كفر علت حبط (از ميان رفتن ثواب عمل نيك) مى‏شود و در صورت دوم نيز مانعى ندارد كه چنين عمل زشتى باعث نابودى ثواب بسيارى از اعمال گردد، و نابود شدن ثواب بعضى از اعمال به خاطر بعضى از گناهان خاص، بى مانع است، همانگونه كه نابود شدن اثر بعضى از گناهان به وسيله اعمال صالح نيز قطعى است، و دلائل فراوانى در آيات قرآن يا روايات اسلامى بر اين معنى وجود دارد، و دليلى هم از عقل بر خلاف آن نيست‏.»( تفسير نمونه ج‏22، ص139 )

تصویر سیدی سیدی 29 اسف, 1396 قرآن و تباهی اعمال، منصفانه، نه ظالمانه

پاسخ: خداوند هیچگونه ظلمی را در حق جهانیان روا نمی دارد(چه کافر و چه مسلمان). «و خدا هيچ ستم و بيدادى بر جهانيان نم ى‏خواهد.»(آل عمران/108) اما گاهی انسانها با در پیش گرفتن گناه و بدکاری، به خود ظلم می کنند. «و خدا ستمى بر آنها نكرده، ليكن آنها به خود ستم مى‏ كنند.»(آل عمران/117)

اینک به آیاتی که تباهی اعمال افراد را حاصل گناه و بدکاری خودشان می داند، اشاره می کنیم.
آیه 117 اعراف: «آنان كه آيات (آسمانى) ما و لقاء عالم آخرت را تكذيب كردند اعمالشان (كه جز براى دنيا  نبود) تباه و باطل شود، آيا جز  آنچه انجام می دادند كيفر می بينند؟» در این  آیه، علت تباهی اعمال را تکذیب  کردن آخرت می داند. بنابراین افردی که تکذیب آیات خدا و روز قیامت می کنند، نتیجه کار خود را می بینند و خدا در حق آنان ظلمی نخواهد کرد.
آیه 32 محمد: «آنان كه كافر شدند و راه خدا را (به روى خلق) بستند و با رسول او پس از آنكه راه هدايت بر آنها روشن شد باز مخالفت كردند به خدا ضررى نمى ‏رسانند (و زيان مخالفت بر خود آنهاست) و اعمال آنها را خدا البته بى اثر و محو و نابود مى‏گرداند.» در این مخالفت با رسول خدا و بازداشتن مردم از راه خدا سبب تباهی اعمال معرفی شده است. طبعا کسی که مخالفت با آموزه های فطری قرآن و آورنده اش، پیامبر باشد،  هر چه نقشه و حیله بر ضد اسلام و قرآن می  کشد، راه به جایی نمی برد و  ضررش به خودش(در دنیا و آخرت)بر مى‏گردد، (تفسیر الميزان ج‏18 366 )

آیات 21 و 22 آل عمران: « همانا كسانى كه به آيات خدا كفر مى‏ورزند و پيامبران را به ناحق مى‏كشند و از مردم كسانى را كه امر به قسط و عدل مى‏كنند به قتل مى‏رسانند، آنها را به عذابى دردناك بشارت ده* آنها كسانى‏ اند كه عمل‏هاى (خير) آنها در دنيا و آخرت تباه و باطل شده (كارهاى خيرشان آثار نيك دنيوى و پاداش اخروى ندارد). و آنها را هيچ ياورى (شفاعت كننده ‏اى در آخرت) نخواهد بود.» چنانکه در این آیات به خوبی بیان شده است، تباهی اعمال، بر اثر کشتن پیامبران و کشتن افراد عادل و پاک(مومن) جامعه است. باید از افرادی که این شبهات بی اساس را مطرح می کنند، پرسید: آیا کشتن پیامبران و افراد دیندار ظلم نیست؟ چرا آنها از این ظلم ها نمی گویند و در مقابل، مدام از ظلم در حق افرادی می گویند که اعمالشان تباه می شود؟

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 824