ابتدا لازم است که به این نکته اشاره کنیم که قدم اولیه برای اصلاح و رفتار بین شما و صاحبکارتان این است که رابطه خود را با خدای متعال خوب کنید. زیرا که بر اساس روایات هر کس رابطه خویش را بین خدای متعال و خود خوب کند خدای متعال رابطه وی را با دیگران خوب خواهد کرد.
آنچنان که امیرالمؤمنین امام علی(علیهالسلام) در کلمه 89 نهجالبلاغه در این زمینه میفرماید: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ». (هر کس [رابطه] میان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [رابطه] میان او و مردم را اصلاح فرماید و هرکس کار آن جهان خود را به صلاح آورد، خدا کار این جهان او را اصلاح کند»
بعد از این کار همراه داشتن حرز امام جواد(علیهالسلام) میتواند در این مسیر به شما کمک کند.
البته شایان ذکر است که در کتاب مفاتیح الجنان دعاها و نمازهایی بیان شده است که میتواند به شما کند که میتوانید با رجوع به این کتاب گرانسنگ از آن بهرهمند شوید اعمالی مانند: نماز از خوف ظالم و....
با سلام و احترام
امام غائب علاوه بر تأثیرات تکوینی در جهان هستی مانند واسطه فیض بودن آثار مختلفی در زندگی فردی انسانها دارد یکی از مهمترین این موارد زمینه سازی برای خودسازی انسانهاست زیرا که مانع عدم درک حضور امام خود افراد هستند به همین خاطر یک فرد مشتاق به درک حضور امام تلاش میکند خویشتن را آماده کند تا بتواند امام را درک کند.
نکته دیگر اینکه غائب بودن امام به این معنا نیست که جامعه بشری از هدایت امام بی بهره هستند بلکه افراد و بزرگان شیعه در آن بزنگاههایی که نیازمند هدایت هستند، امام زمان(روحی فداک) جامعه را هدایت میکنند، که موارد متعددی از آنها در طول تاریخ برای شیعیان اتفاق افتاده است مواردی مانند: داستان شیخ مفید یا ماجرای ملاقات محمد بن عیسی بحرینی با امام زمان(علیهالسلام) یا ماجرای مخالفت امام با حکومت نظامی در 22 بهمن 57 نمونه هایی از این موارد است.
تنها تفاوتی که در این زمینه بین دوران حضور امام و دوران غیب وجود دارد این است که فقط افراد مخلص و با شرائط خاص میتوانند امام را درک کنند البته لازم است که به این نکته اشاره کنیم که در دوران دیگر ائمه اطهار(علیهمالسلام) نیز این گونه نبوده است که شیعیان همگی بتوانند هر زمان که بخواهند محضر امام را درک کنند بلکه ارتباط بیشتر شیعیان با نمایندگان آن حضرات بوده است، زیرا که خلفای عباسی و اموی به شدت این بزرگواران را تحت نظر قرار میدادهاند.
ممنون از اینکه وقت گذاشته و مطلب را با تأمل و تفکر مورد نقد و بررسی قرار دادهاید.
لازم میدونم در زمینه نوشته شما چند مطلب را بیان کنم.
نکته اول: در آغاز سخن شما مغالطهای وجود دارد و آن اینکه گذارههای تجربی را با گذاره های علمی مساوی قرار دادهاید این در حالی است که گزارههای علمی اقسام مختلفی دارند که در مباحث معرفت شناسی به آنها پرداخته شده است و هر کدام از جهت ارزشمندی متفاوت هستند به گونهای که در مقام تعارض بین این گزارهها آن مورد که ارزش بیشتری دارد مقدم میشود.
با توجه به این نکته و بر اساس آنچه که در معرفت شناسی آمده است و حقیر در متن نیز به آن اشاره کردهام و شما نیز بیان کردهاید گذارههای تجربی قابل اثبات نیست به این معنا که قانون نمیتوان از آنها استخراج کرد مگر آنکه یک معرفت عقلی پشت آن وجود داشته باشد، به همین خاطر در پایین ترین سطح معرفت هستند و قابل مقابله با معرفت دینی و عقلی نیستند، تا بخواهند با آن تعارض کند.
اما در مورد تمام مثالهایی که شما بیان کردید هیچکدام دلیلی برای اثبات نظریه داروین نیست بلکه تنها بعد از اثبات میتوان به عنوان موید از آنها نام برد، نه به عنوان دلیل آنچنان که شما در متن تلاش دارید به مخاطب خویش القاء کنید.
زیرا در تمام این موارد تنها یک ویژگی براساس شرائط برای یک نوع به وجود آمده است نه اینکه نوعی تبدیل به نوع دیگر شود زیرا همان گونه که مخالفان نظریه تکامل گفتهاند: هیچگاه طرفداران داروین این موضوع را توضیح ندادهاند که چگونه از موجودات ساده یک موجود پیچیده نشأت میگیرد.
سخن پایانی اینکه نه تنها مذهبیها بلکه خود اندیشمندان غرب نیز نظریه تکامل را به چالش کشاندهاند که به عنوان نمونه میتوانید به این دو مقاله مراجعه کنید.
تنها سخن مارتین لوتر کینگ مربوط به رد شبهات ملحدین است، ولی جهت دهی مطلب مربوط به نویسده است، به همین خاطر نمیتوان ادعا کرد که این پژوهش مربوط به ایشان است، بلکه از مطالب ایشان در این زمینه استفاده شده است.
با سلام و احترام
ابتدا لازم است که به این نکته اشاره کنیم که قدم اولیه برای اصلاح و رفتار بین شما و صاحبکارتان این است که رابطه خود را با خدای متعال خوب کنید. زیرا که بر اساس روایات هر کس رابطه خویش را بین خدای متعال و خود خوب کند خدای متعال رابطه وی را با دیگران خوب خواهد کرد.
آنچنان که امیرالمؤمنین امام علی(علیهالسلام) در کلمه 89 نهجالبلاغه در این زمینه میفرماید: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ». (هر کس [رابطه] میان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [رابطه] میان او و مردم را اصلاح فرماید و هرکس کار آن جهان خود را به صلاح آورد، خدا کار این جهان او را اصلاح کند»
بعد از این کار همراه داشتن حرز امام جواد(علیهالسلام) میتواند در این مسیر به شما کمک کند.
البته شایان ذکر است که در کتاب مفاتیح الجنان دعاها و نمازهایی بیان شده است که میتواند به شما کند که میتوانید با رجوع به این کتاب گرانسنگ از آن بهرهمند شوید اعمالی مانند: نماز از خوف ظالم و....
با سلام و احترام
امام غائب علاوه بر تأثیرات تکوینی در جهان هستی مانند واسطه فیض بودن آثار مختلفی در زندگی فردی انسانها دارد یکی از مهمترین این موارد زمینه سازی برای خودسازی انسانهاست زیرا که مانع عدم درک حضور امام خود افراد هستند به همین خاطر یک فرد مشتاق به درک حضور امام تلاش میکند خویشتن را آماده کند تا بتواند امام را درک کند.
نکته دیگر اینکه غائب بودن امام به این معنا نیست که جامعه بشری از هدایت امام بی بهره هستند بلکه افراد و بزرگان شیعه در آن بزنگاههایی که نیازمند هدایت هستند، امام زمان(روحی فداک) جامعه را هدایت میکنند، که موارد متعددی از آنها در طول تاریخ برای شیعیان اتفاق افتاده است مواردی مانند: داستان شیخ مفید یا ماجرای ملاقات محمد بن عیسی بحرینی با امام زمان(علیهالسلام) یا ماجرای مخالفت امام با حکومت نظامی در 22 بهمن 57 نمونه هایی از این موارد است.
تنها تفاوتی که در این زمینه بین دوران حضور امام و دوران غیب وجود دارد این است که فقط افراد مخلص و با شرائط خاص میتوانند امام را درک کنند البته لازم است که به این نکته اشاره کنیم که در دوران دیگر ائمه اطهار(علیهمالسلام) نیز این گونه نبوده است که شیعیان همگی بتوانند هر زمان که بخواهند محضر امام را درک کنند بلکه ارتباط بیشتر شیعیان با نمایندگان آن حضرات بوده است، زیرا که خلفای عباسی و اموی به شدت این بزرگواران را تحت نظر قرار میدادهاند.
با سلام و احترام
ممنون از اینکه وقت گذاشته و مطلب را با تأمل و تفکر مورد نقد و بررسی قرار دادهاید.
لازم میدونم در زمینه نوشته شما چند مطلب را بیان کنم.
نکته اول: در آغاز سخن شما مغالطهای وجود دارد و آن اینکه گذارههای تجربی را با گذاره های علمی مساوی قرار دادهاید این در حالی است که گزارههای علمی اقسام مختلفی دارند که در مباحث معرفت شناسی به آنها پرداخته شده است و هر کدام از جهت ارزشمندی متفاوت هستند به گونهای که در مقام تعارض بین این گزارهها آن مورد که ارزش بیشتری دارد مقدم میشود.
با توجه به این نکته و بر اساس آنچه که در معرفت شناسی آمده است و حقیر در متن نیز به آن اشاره کردهام و شما نیز بیان کردهاید گذارههای تجربی قابل اثبات نیست به این معنا که قانون نمیتوان از آنها استخراج کرد مگر آنکه یک معرفت عقلی پشت آن وجود داشته باشد، به همین خاطر در پایین ترین سطح معرفت هستند و قابل مقابله با معرفت دینی و عقلی نیستند، تا بخواهند با آن تعارض کند.
اما در مورد تمام مثالهایی که شما بیان کردید هیچکدام دلیلی برای اثبات نظریه داروین نیست بلکه تنها بعد از اثبات میتوان به عنوان موید از آنها نام برد، نه به عنوان دلیل آنچنان که شما در متن تلاش دارید به مخاطب خویش القاء کنید.
زیرا در تمام این موارد تنها یک ویژگی براساس شرائط برای یک نوع به وجود آمده است نه اینکه نوعی تبدیل به نوع دیگر شود زیرا همان گونه که مخالفان نظریه تکامل گفتهاند: هیچگاه طرفداران داروین این موضوع را توضیح ندادهاند که چگونه از موجودات ساده یک موجود پیچیده نشأت میگیرد.
سخن پایانی اینکه نه تنها مذهبیها بلکه خود اندیشمندان غرب نیز نظریه تکامل را به چالش کشاندهاند که به عنوان نمونه میتوانید به این دو مقاله مراجعه کنید.
دانشگاه هاروارد و نفی تکامل داروین
اشکالات نظریه داروین، از دیدگاه برنده جایزه نوبل
با سلام و احترام
دعای زیادی برای این موضوع بیان شده است که برای مطالعه در این زمینه میتوانید به این قسمت مراجعه کنید.
و برای رفع اندوه نیز میتوانید به این قسمت مراجعه کنید.
سلام علیکم
تنها سخن مارتین لوتر کینگ مربوط به رد شبهات ملحدین است، ولی جهت دهی مطلب مربوط به نویسده است، به همین خاطر نمیتوان ادعا کرد که این پژوهش مربوط به ایشان است، بلکه از مطالب ایشان در این زمینه استفاده شده است.
صفحهها