سوال مطرح شده توسط شما از دو بخش تشکیل شده است، که ما ابتدا به بخش دوم، که مقدمه بخش اول است، اشاره میکنیم و سپس به قسمت اول سوال شما اشاره میکنیم.
در روایات و آیات قرآن به این نکته تأکید زیادی شده است که خداوند متعال از گناه توبه کننده میگذرد، که این مطلب حکایت کننده از این واقعیت است که چنین شخصی مانند زمانی است که گناه انجام نداده است، مانند «وَ هُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُواْ عَنِ السَّیَِّاتِ وَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُون[سوره شوری آیه ۲۵] و اوست کسى که از بندگانش توبه می پذیرد و از گناهان در می گذرد و آنچه را که می کنید، می داند.»
حضرت امام باقر(عليهالسلام) فرموده: التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له يعنى توبه كننده از گناهان مانند كسى است كه گناه ندارد[اصول کافی،ج2،ص435]
اما بر اساس مطالبی که در بالا بیان شد، هیچگاه نمیتوانیم اینگونه قضاوت کنیم که جایگاه شخص توبه کننده مانند شخصی است که هیچگاه چنین گناهی انجام نداده است، و هر دو جایگاهشان پیش خدا یکی است.
برای تبیین این مطلب لازم است به چند نکته توجه کنیم:
اولاً هیچگاه دو نفر را نمیتوانیم پیدا کنیم که در شرائط صد در صد شبیه هم باشند، تا بعد از آن قضاوت کنیم که این دو نفر یک جایگاه را در پیش خداوند متعال دارند، زیرا فردی که به گناه آلوده شده، سیر کمالی خویش را به سوی خداوند متعال قطع کرده است، حال آنکه شخص دیگر در طول آن مدت با گناه نکردن در حال حرکت به سمت خداوند بوده است، و طبیعی است که چنین شخصی از فرد توبه کننده قدمها جلوتر باشد، و اینکه در روایات گفته شده این دو نفر یکی هستند، به این معناست که شخص گناه کننده از همان جایی شروع میکند که شخص صالح شروع کرده است، ولی نباید فراموش کنیم که شخص صالح سالها قبل از آن نقطه شروع به حرکت کرده است، ولی شخص توبه کننده از امروز شروع به حرکت میکند.
برای واضح شدن این مطلب میتوانیم این گونه مثال بزنیم، که دو نفر از تهران میخواهند با ماشین خویش به سمت مشهد حرکت کنند، شخص اول(صالح) از ابتدای صبح شروع به حرکت به سمت مشهد میکند، ولی شخص دیگر(توبه کننده) به سمت قزوین و زنجان میرود، و بعداً متوجه میشود که مسیر را اشتباه میرفته است، اکنون که میخواهد شروع کند، باز هم از تهران شروع میکند، ولی در این مدت زمانی را از دست داده است و طبیعی است که فرد اول، از وی جلوتر باشد.
از این رو امام خمینی(رحمته الله علیه) در کتاب چهل حدیث خویش، ص274 میفرمایند: « شخص تائب پس از توبه نيز، آن صفاى باطنى روحانى و نور خالص فطرى برايش باقى نمىماند. چنانچه صفحه كاغذى را اگر سياه كنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلاى اوّلى بر نمىگردد، يا ظرف شكسته را اگر اصلاح كنند، باز به حالت اولى مشكل است عود كند، خيلى فرق است ميانه دوستى كه در تمام مدت عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار كند، يا دوستى كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلب نمايد. علاوه بر آن كه كم كسى است كه بتواند درست قيام به وظايف توبه بنمايد. پس، انسان بايد حتى الامكان داخل در معاصى و نافرمانى نشود كه اصلاح نفس پس از افساد از امور مشكله است. و اگر خداى نخواسته گرفتارى پيدا كرد، هر چه زودتر در صدد علاج برآيد كه هم فساد كم را زود مىشود اصلاح كرد، و هم كيفيت اصلاح بهتر مىشود.»
نکته دوم اینکه، توبه نیز اقسام مختلفی دارد، آن چنان که خداوند متعال گاهی میفرماید:
توبه شخص گناه کار را میپذیریم:
«الَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[توبه/104] آيا نمي دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مي پذيرد و صدقات را مي گيرد و خداوند توبه پذير مهربان است.»
«قُل يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَليَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنِيبُوا إِلي رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن يَأتِيَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ؛[زمر/53؛54] «بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را مي آمرزد، به درستي که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنکه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوي هيچ کس ياري نشويد.»
اما گاهی خداوند متعال پا را فراتر نهاده و سخن از تبدیل گناهان به نیکی میکند و میفرماید: «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما[فرقان/70] مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مىكند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.»
شاید به همین خاطر بتوانیم بگوییم که اگر یک شخص گناهکار بتواند توبه از نوع دوم کند، می تواند با سرعت بیشتری خویشتن را به فرد صالحی که یک عمر در راه خدا مجاهدت کرده است برساند.
به همین دلایل هیچگاه نمیتوانیم در واقعیت، دو فرد را با شرائط یکسان داشته باشیم، تا بعد قضاوت کنیم که جایگاه آن دو در پیشگاه خداوند متعال یکی هست یا خیر!؟
به همین خاطر بهتر است که به مسلمات دین خویش عمل کنیم و آن اینکه در تمام طول عمر خویش تلاش کنیم که هیچگاه معصیت خداوند متعال را آگاهانه انجام ندهیم، و اگر خدایی ناخواسته به گناه آلوده شدیم، به سرعت توبه کنیم، زیرا معلوم نیست که چه زمانی از دنیا خواهیم رفت، و آیا توفیق توبه نصوح پیدا خواهیم کرد یا خیر!؟
اینکه بیان داشتید که در دوران نوجوانی به اهل بیت(علیهمالسلام) ارادت داشتهاید ولی اکنون مقداری از آن حالت دور شدهاید این مطلب، برای شرائط سنی شما، موضوع طبیعی است، زیرا در دوران نوجوانی هنوز حالت تبعیت در وجود انسان نهفته است، ولی زمانی که انسان به بلوغ فکری رسیده و دوران جوانی را درک کرد تلاش میکند تمام دانستههای خویش را مستدل و برهانی کند، از اینرو در خیلی از آموزههای خویش شک میکند، ولی این شک اگر آغازی برای حرکت به سمت ساختن بنایی مستحکم از عقاید و اندیشهها باشد، خیلی ازشمند خواهد بود، آنچنان که استاد شهید مطهری میفرمایند: «شك، گذرگاه خوب و لازمى است امّا توقّفگاه و سرمنزل بدى.»[ مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج1، ص: 473]
به همین خاطر اصلاً از این شک و دودلی خویش نترسید، و تلاش کنید با مطالعه کتابهایی که در این زمینه وجود دارد معلومات خویش را بالا ببرید، به عنوان مثال میتوانید از کتاب «پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان» نوشته آیت الله مکارم شیرازی آغاز کنید،
و اگر سوالاتی در این زمینه برای شما به وجود آمد، میتوانید از کارشناسان محترم که در این زمینه وجود دارند استفاده کنید، و اگر امکان دسترسی مستقیم به این افراد وجود ندارد، میتوانید از سایتهای زیر برای پاسخ گرفتن از سوالات خویش بهره ببرید:
رهروان ولایت، مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، اسلام کوئیست و پرسمان دانشجویی و ...
اما در پایان لازم است به این نکته اشاره کنیم که، در این دوران حدأقل تلاش کنید و مقید باشید که واجبات را انجام دهید، زیرا این واجبات هیچگاه از انسان برداشته نمی شود.
این ادعا که شیعیان هیچگاه آزادی بیان به مخالفان خویش نمیدادهاند سخن بی پایه و اساسی است، که هیچگونه دلیلی برای آن وجود ندارد، و حتی قرائین زیادی بر خلاف آن وجود دارد که عبارتند از:
حضور خود مناطق سنی نشین در دوران صفویه، نشان بر آن است که این گونه نبوده است که آزادی بیان وجود نداشته باشد.
از سوی دیگر در دوران صفویه همیشه مناظرات بین اهل تسنن و شیعیان وجود داشته است، تا حق برای دیگران آشکار شود که دراین زمینه میتوانید به این نوشتار مراجعه کنید: گفت و گوهای علمی در عصر صفوی
علاوه بر این در دوران صفویه هیچگاه علما فتوا به کشتار اهل تسنن نداده اند و در هیچ کجای تاریخ شیعه دیده نشده است که حکومت شیعه اقدام به قتل و کشتار دسته جمعی اهل تسنن بکند، حال آنکه، معمولاً حکومتهای اهل تسنن، شیعیان را تحت فشار قرار میدادهاند که به عنوان مثال میتوان از قتل عام چهل هزار شیعه در دوران عثمانی(که هم عهد صفویه بودند) نام برد که در شهر آناتولی اتفاق افتاده است.
حتی بعد از صفویه نیز حکومتهای دیگری که به روی کار آمده اند هیچگاه مانع آزادی بیان برای غیر شیعیان نشده اند بلکه معمولاً فضا را به قدر باز قرار میدادهاند که همه به راحتی بتوانند، از افکار خویش دفاع کنند.
که نمونه آشکار و غیر قابل انکار آن جمهوری اسلام ایران است.
با نگاهی گذرا به قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام، برای بلاها و مصیبت هایی که به انسانها می رسد، حکمت و فلسفه هایی ذکر شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود.
1.ایجاد حالت تضرع و خشوع و فروتنی در انسانها: آنچنان که آیات قرآن به آن اشاره دارد[انعام، آیه42؛ اعراف، آیه94]
2. امتحان و آزمایش بندگان: از دیگر فلسفه های بلاها و سختی ها زندگی، فراهم نمودن بستر آزمایش برای بندگان است.[بقره، آیه 155؛فجر، آیه16-17]
3. بلاها بازتاب و پیامدن گناهان انسان است: [عنکبوت، آیه 40؛ شوری، آیه 30]
4. ارتقاء درجه و رتبه:بسیاری از بلاهایی که بر انبیاء الهی و انسان های صالحی وارد می شود
5. تکذیب آیات و نشانه های الهی و فرستادگان او, یکی ازدلائل نزول بلا و سختی بر اقوام پیشین، بوده است.[قمر/42؛ مزمل/16]
اکنون که با گوشهای از فلسفههای بلا آشنا شدیم، میتوانیم به این سوال مطرح شده پاسخ دهیم.
زمانی که به زندگی علماء بلکه بالاتر، زندگی پیامبران الهی و ائمه معصومین(علیهمالسلام) نظر میافکنیم میبینیم که خود ایشان، به برخی از این اقسام بلا گرفتار بودهاند، پس اینگونه نیست که انواع بلا از یک شهر به خاطر حضور صالحین برداشته شود، بلکه بلایی در این گونه روایات مراد است که به خاطر تکذیب آیات الهی باشد، زیرا بر اساس آیات قرآن هر زمان قومی تکذیب آیات الهی را انجام داده و خداوند متعال در صدد عذاب ایشان برآمده است، به پیامبران الهی دستور میرسیده است که از میان قوم خویش خارج شوند، آنچنان که در داستان لوط، صالح و ... این موارد را می بینیم.
پس با توجه به این نکات در پاسخ این سوال میگوییم:
زمانی این گونه روایات را با قرآن در کنار یکدیگر قرار میدهیم به این نتیجه میرسیم که مقصود از بلا در این گونه روایات بلایی است که به خاطر تکذیب آیات الهی انجام شده باشد، این گونه بلا تا زمانی که صالحین در آن قوم وجود داشته باشند نازل نخواهد شد.
با سلام و احترام
سوال مطرح شده توسط شما از دو بخش تشکیل شده است، که ما ابتدا به بخش دوم، که مقدمه بخش اول است، اشاره میکنیم و سپس به قسمت اول سوال شما اشاره میکنیم.
در روایات و آیات قرآن به این نکته تأکید زیادی شده است که خداوند متعال از گناه توبه کننده میگذرد، که این مطلب حکایت کننده از این واقعیت است که چنین شخصی مانند زمانی است که گناه انجام نداده است، مانند «وَ هُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُواْ عَنِ السَّیَِّاتِ وَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُون[سوره شوری آیه ۲۵] و اوست کسى که از بندگانش توبه می پذیرد و از گناهان در می گذرد و آنچه را که می کنید، می داند.»
حضرت امام باقر(عليهالسلام) فرموده: التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له يعنى توبه كننده از گناهان مانند كسى است كه گناه ندارد[اصول کافی،ج2،ص435]
اما بر اساس مطالبی که در بالا بیان شد، هیچگاه نمیتوانیم اینگونه قضاوت کنیم که جایگاه شخص توبه کننده مانند شخصی است که هیچگاه چنین گناهی انجام نداده است، و هر دو جایگاهشان پیش خدا یکی است.
برای تبیین این مطلب لازم است به چند نکته توجه کنیم:
اولاً هیچگاه دو نفر را نمیتوانیم پیدا کنیم که در شرائط صد در صد شبیه هم باشند، تا بعد از آن قضاوت کنیم که این دو نفر یک جایگاه را در پیش خداوند متعال دارند، زیرا فردی که به گناه آلوده شده، سیر کمالی خویش را به سوی خداوند متعال قطع کرده است، حال آنکه شخص دیگر در طول آن مدت با گناه نکردن در حال حرکت به سمت خداوند بوده است، و طبیعی است که چنین شخصی از فرد توبه کننده قدمها جلوتر باشد، و اینکه در روایات گفته شده این دو نفر یکی هستند، به این معناست که شخص گناه کننده از همان جایی شروع میکند که شخص صالح شروع کرده است، ولی نباید فراموش کنیم که شخص صالح سالها قبل از آن نقطه شروع به حرکت کرده است، ولی شخص توبه کننده از امروز شروع به حرکت میکند.
برای واضح شدن این مطلب میتوانیم این گونه مثال بزنیم، که دو نفر از تهران میخواهند با ماشین خویش به سمت مشهد حرکت کنند، شخص اول(صالح) از ابتدای صبح شروع به حرکت به سمت مشهد میکند، ولی شخص دیگر(توبه کننده) به سمت قزوین و زنجان میرود، و بعداً متوجه میشود که مسیر را اشتباه میرفته است، اکنون که میخواهد شروع کند، باز هم از تهران شروع میکند، ولی در این مدت زمانی را از دست داده است و طبیعی است که فرد اول، از وی جلوتر باشد.
از این رو امام خمینی(رحمته الله علیه) در کتاب چهل حدیث خویش، ص274 میفرمایند: « شخص تائب پس از توبه نيز، آن صفاى باطنى روحانى و نور خالص فطرى برايش باقى نمىماند. چنانچه صفحه كاغذى را اگر سياه كنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلاى اوّلى بر نمىگردد، يا ظرف شكسته را اگر اصلاح كنند، باز به حالت اولى مشكل است عود كند، خيلى فرق است ميانه دوستى كه در تمام مدت عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار كند، يا دوستى كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلب نمايد. علاوه بر آن كه كم كسى است كه بتواند درست قيام به وظايف توبه بنمايد. پس، انسان بايد حتى الامكان داخل در معاصى و نافرمانى نشود كه اصلاح نفس پس از افساد از امور مشكله است. و اگر خداى نخواسته گرفتارى پيدا كرد، هر چه زودتر در صدد علاج برآيد كه هم فساد كم را زود مىشود اصلاح كرد، و هم كيفيت اصلاح بهتر مىشود.»
نکته دوم اینکه، توبه نیز اقسام مختلفی دارد، آن چنان که خداوند متعال گاهی میفرماید:
توبه شخص گناه کار را میپذیریم:
«الَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[توبه/104] آيا نمي دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مي پذيرد و صدقات را مي گيرد و خداوند توبه پذير مهربان است.»
«قُل يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَليَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنِيبُوا إِلي رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن يَأتِيَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ؛[زمر/53؛54] «بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را مي آمرزد، به درستي که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنکه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوي هيچ کس ياري نشويد.»
اما گاهی خداوند متعال پا را فراتر نهاده و سخن از تبدیل گناهان به نیکی میکند و میفرماید: «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما[فرقان/70] مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مىكند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.»
شاید به همین خاطر بتوانیم بگوییم که اگر یک شخص گناهکار بتواند توبه از نوع دوم کند، می تواند با سرعت بیشتری خویشتن را به فرد صالحی که یک عمر در راه خدا مجاهدت کرده است برساند.
به همین دلایل هیچگاه نمیتوانیم در واقعیت، دو فرد را با شرائط یکسان داشته باشیم، تا بعد قضاوت کنیم که جایگاه آن دو در پیشگاه خداوند متعال یکی هست یا خیر!؟
به همین خاطر بهتر است که به مسلمات دین خویش عمل کنیم و آن اینکه در تمام طول عمر خویش تلاش کنیم که هیچگاه معصیت خداوند متعال را آگاهانه انجام ندهیم، و اگر خدایی ناخواسته به گناه آلوده شدیم، به سرعت توبه کنیم، زیرا معلوم نیست که چه زمانی از دنیا خواهیم رفت، و آیا توفیق توبه نصوح پیدا خواهیم کرد یا خیر!؟
با سلام و احترام
اینکه بیان داشتید که در دوران نوجوانی به اهل بیت(علیهمالسلام) ارادت داشتهاید ولی اکنون مقداری از آن حالت دور شدهاید این مطلب، برای شرائط سنی شما، موضوع طبیعی است، زیرا در دوران نوجوانی هنوز حالت تبعیت در وجود انسان نهفته است، ولی زمانی که انسان به بلوغ فکری رسیده و دوران جوانی را درک کرد تلاش میکند تمام دانستههای خویش را مستدل و برهانی کند، از اینرو در خیلی از آموزههای خویش شک میکند، ولی این شک اگر آغازی برای حرکت به سمت ساختن بنایی مستحکم از عقاید و اندیشهها باشد، خیلی ازشمند خواهد بود، آنچنان که استاد شهید مطهری میفرمایند: «شك، گذرگاه خوب و لازمى است امّا توقّفگاه و سرمنزل بدى.»[ مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج1، ص: 473]
به همین خاطر اصلاً از این شک و دودلی خویش نترسید، و تلاش کنید با مطالعه کتابهایی که در این زمینه وجود دارد معلومات خویش را بالا ببرید، به عنوان مثال میتوانید از کتاب «پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان» نوشته آیت الله مکارم شیرازی آغاز کنید،
و اگر سوالاتی در این زمینه برای شما به وجود آمد، میتوانید از کارشناسان محترم که در این زمینه وجود دارند استفاده کنید، و اگر امکان دسترسی مستقیم به این افراد وجود ندارد، میتوانید از سایتهای زیر برای پاسخ گرفتن از سوالات خویش بهره ببرید:
رهروان ولایت، مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، اسلام کوئیست و پرسمان دانشجویی و ...
اما در پایان لازم است به این نکته اشاره کنیم که، در این دوران حدأقل تلاش کنید و مقید باشید که واجبات را انجام دهید، زیرا این واجبات هیچگاه از انسان برداشته نمی شود.
با سلام و احترام از مطلب خوب شما در کانال اندیشه تشیع استفاده شد.
https://t.me/kalamema/2790
با سلام و احترام
این ادعا که شیعیان هیچگاه آزادی بیان به مخالفان خویش نمیدادهاند سخن بی پایه و اساسی است، که هیچگونه دلیلی برای آن وجود ندارد، و حتی قرائین زیادی بر خلاف آن وجود دارد که عبارتند از:
حضور خود مناطق سنی نشین در دوران صفویه، نشان بر آن است که این گونه نبوده است که آزادی بیان وجود نداشته باشد.
از سوی دیگر در دوران صفویه همیشه مناظرات بین اهل تسنن و شیعیان وجود داشته است، تا حق برای دیگران آشکار شود که دراین زمینه میتوانید به این نوشتار مراجعه کنید: گفت و گوهای علمی در عصر صفوی
علاوه بر این در دوران صفویه هیچگاه علما فتوا به کشتار اهل تسنن نداده اند و در هیچ کجای تاریخ شیعه دیده نشده است که حکومت شیعه اقدام به قتل و کشتار دسته جمعی اهل تسنن بکند، حال آنکه، معمولاً حکومتهای اهل تسنن، شیعیان را تحت فشار قرار میدادهاند که به عنوان مثال میتوان از قتل عام چهل هزار شیعه در دوران عثمانی(که هم عهد صفویه بودند) نام برد که در شهر آناتولی اتفاق افتاده است.
حتی بعد از صفویه نیز حکومتهای دیگری که به روی کار آمده اند هیچگاه مانع آزادی بیان برای غیر شیعیان نشده اند بلکه معمولاً فضا را به قدر باز قرار میدادهاند که همه به راحتی بتوانند، از افکار خویش دفاع کنند.
که نمونه آشکار و غیر قابل انکار آن جمهوری اسلام ایران است.
با سلام و احترام
با نگاهی گذرا به قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام، برای بلاها و مصیبت هایی که به انسانها می رسد، حکمت و فلسفه هایی ذکر شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود.
1.ایجاد حالت تضرع و خشوع و فروتنی در انسانها: آنچنان که آیات قرآن به آن اشاره دارد[انعام، آیه42؛ اعراف، آیه94]
2. امتحان و آزمایش بندگان: از دیگر فلسفه های بلاها و سختی ها زندگی، فراهم نمودن بستر آزمایش برای بندگان است.[بقره، آیه 155؛فجر، آیه16-17]
3. بلاها بازتاب و پیامدن گناهان انسان است: [عنکبوت، آیه 40؛ شوری، آیه 30]
4. ارتقاء درجه و رتبه:بسیاری از بلاهایی که بر انبیاء الهی و انسان های صالحی وارد می شود
5. تکذیب آیات و نشانه های الهی و فرستادگان او, یکی ازدلائل نزول بلا و سختی بر اقوام پیشین، بوده است.[قمر/42؛ مزمل/16]
اکنون که با گوشهای از فلسفههای بلا آشنا شدیم، میتوانیم به این سوال مطرح شده پاسخ دهیم.
زمانی که به زندگی علماء بلکه بالاتر، زندگی پیامبران الهی و ائمه معصومین(علیهمالسلام) نظر میافکنیم میبینیم که خود ایشان، به برخی از این اقسام بلا گرفتار بودهاند، پس اینگونه نیست که انواع بلا از یک شهر به خاطر حضور صالحین برداشته شود، بلکه بلایی در این گونه روایات مراد است که به خاطر تکذیب آیات الهی باشد، زیرا بر اساس آیات قرآن هر زمان قومی تکذیب آیات الهی را انجام داده و خداوند متعال در صدد عذاب ایشان برآمده است، به پیامبران الهی دستور میرسیده است که از میان قوم خویش خارج شوند، آنچنان که در داستان لوط، صالح و ... این موارد را می بینیم.
پس با توجه به این نکات در پاسخ این سوال میگوییم:
زمانی این گونه روایات را با قرآن در کنار یکدیگر قرار میدهیم به این نتیجه میرسیم که مقصود از بلا در این گونه روایات بلایی است که به خاطر تکذیب آیات الهی انجام شده باشد، این گونه بلا تا زمانی که صالحین در آن قوم وجود داشته باشند نازل نخواهد شد.
صفحهها