اگر قسمت پایانی نوشتار را که فرمودهاید: « نکته مهم این است که نمیتوان به طور جد و یقین حکم کرد که مثلا اگر در منطقهای زلزله آمد، علت اصلی آن همان گناه و معصیت بوده است، چه بسا عامل دیگری هم داشته باشد، ولی احتمال آن نیز وجود دارد و نمیتوان به طور کلی گفت هیچ رابطه ای بین اعمال ما و اتفاقات پیش رو وجود ندارد. » بهتر تبیین می کردید نوشتار جامعتر میشود و به با یک مثال این مطلب را برای خواننده آشکارتر میکردید مانند اینکه وجود گرما دلایل متعددی دارد مثل خورشید و آتش و اصطکاک و ... زلزله نیز عوامل متعددی دارد که یکی از آنها گناه است و ..
ابتدا باید بگم تعریفی که شما از پلورالیسم و از فرهنگ لغت آکسفر بیان کردید. تعریف لغوی است، از اینرو اگر منظور شما از پلورالیسم این تعریف لغوی باشد، که «گروههای مختلف یاد شده، میتوانند در یک جامعه به صورت صلحآمیز زندگی کنند.» ما نیز با شما هم عقیده هستیم و اسلام نیز برای تمام دینهای الهی این ارزش را قائل است و توصیه به زندگی مسالمت آمیز با آنها میکند، به همین خاطر بحثی در این زمینه نداریم.
اما محل اختلاف جایی خودش را نشان میدهد که مقصود ما از پلورالیسم معنایی باشد که توسط جاه هیک در دهههای اخیر طرح و ترویج شده است، آنچنان که وی در تعریف آن میگوید: «پلورالیسم دینی به عبارت کلی، این اعتقاد است که حقانیت و نجاتبخشی در زندگی، حق انحصاری هیچ دینی نیست.»[هیک، جان، « پلورالیسم دینی و اسلام» ، ترجمه: محمد محمدرضایی، مجله قبسات، پائیز 1384، ش 37، ص 49] در این صورت تعریف که از پلورالیسم ارائه شده است اصطلاحی است غیر از آن چیز که در فرهنگ لغت آکسفور آمده است. در حقیقت این تعریف جاه هیک یک اصطلاح در فلسفه دین است، که در دوران کنونی رواج پیدا کرده است.
و قستی از بیانات شما ناظر به این مطلب است، و مدعی هستید که تمام دینها از حق بهرهای بردهاند، و نمیتوان حقانیت را تنها در دین اسلام خلاصه کرد.
به این نظریه اشکالات متعددی از سوی خود اندیشمندان غرب ارائه شده است[باربور، ایان، علم و دین، ترجمه: بهاء الدین خرمشاهی، تهران: نشر دانشگاهی، 1362، ص 273] که باید در جای خودش در مورد آنها سخن گفت آنچنان که آقای رضائی به برخی از آنها اشاره کرده است، و خود جان هیک نیز قسمتی از آنها را پذیرفته است.[هیک، جان، « تعدد ادیان»، ترجمه: بهاء الدین خرمشاهی، مجله کیان، آذر و دی 1372، ش 16، ص 35-32.] به همین خاطر ما دیگر وارد این بحث نمی شویم. و اگر در ذهن محترم شما سوالی در این زمینه وجود دارد با طرح یک سوال دیگر در انجمن از همفکری دوستان استفاده کنید.
اما محل بحث اصلی ما در این نوشتارهای این است که آیا قرآن این پلورالیسم را قبول دارد یا خیر!؟ اینجاست که از دیدگاه ما، قرآن این نوع پلورالیسم را رد میکند، و حقانیت و رستگاری را تنها در دین اسلام میداند ولی شما خلاف این اندیشه را دارید، و معتقد هستید تمام دینها مورد تأیید خداوند هستند.
به خاطر اینکه بحث به نتیجه برسد، شما تمام آیاتی را که من در این نوشتار برای انحصار گرایی بیان میکنم مورد نقد قرار دهید و بگویید که دلالت بر انحصار نمی کنم.
من نیز تمام شواهد شما از قرآن را مورد تحلیل قرار میدهم تا نشان دهم که دین اسلام با پلورالیسم مخالف است.
زیرا نمیتوان با کلی گویی به نتیجه رسید چون من ادعا میکنم که قرآن انحصارگر است و شما مدعی هستید کثرت گرا است، و ادعا بدون دلیل ارزشی ندارد.
آیاتی که مورد اشاره شما در نوشتارهای قبلی قرار گرفته است به چند قسمت تقسیم میشود که به بیان هرکدام می پردازیم و تحلیل هر کدام را بیان می کنیم.
از تمام آیاتی که از سوی شما بیان شده است دو آیه میتواند دلالت بر پلورالیسم کند که از نظر میگذرانیم و مورد تحلیل قرار می دهیم.
اولین آیه که من در نوشتار قبلی به آن اشاره کردم ولی ظاهراً شما توجهی به آن نداشته اید آیه
«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ[بقره/62] در حقيقت، كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده، و كسانى كه يهودى شدهاند، و ترسايان و صابئان، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بيمى بر آنان است، و نه اندوهناك خواهند شد.»
اگر دوستان تنها به شأن نزول آیه مراجعه می کردند دیگر دچار پلورالیسم نمی شودند و گمان نمیکردند که این آیه تمام دین ها را حق می داند. زیرا اين آيه ناظر به سؤالى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مىشود؟، آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟
در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است، و جاى هيچگونه نگرانى نيست. بنا بر اين يهوديان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤمن قبل از ظهور پيامبر اسلام.»[ر.ک. تفسير نمونه، ج1، ص: 284]
گروه دوم آیاتی است که از کتابهای پیامبران گذشته نام میبرد و آنها را تصدیق میکند، مانند بقره، آیات، 41، 89، 91، آل عمران آیه81 و...[که با جستجوی لفظ مصدق در قرآن میتوانید تمام این آیات را ببینید،که حدود 19 آیه است] که ذکر تمام آنها از حوصله این نوشتار خارج است، ولی زمانی که تمام آن آیات را در کنار یکدیگر قرار میدهیم به دو نکته عمده دست پیدا می کنم اول اینکه معمولاً تأیید کتابهای گذشتگان مربوط به جاهایی بوده است که در آنها بشارتهایی از برای پیامبر جدید که رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است ذکر شده است، نه اینکه تمام آن کتابها مورد در زمان بعثت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) مورد تأیید است. زیرا همان گونه که در بعد خواهیم آورد موارد وجود دارد که خداوند به تحریف شدن این کتابه اشاره میکند.
از سوی دیگر در برخی از این آیات مانندآیه48 سوره مائده به این نکته اشاره شده است که قرآن بر کتابهای گذشتگان هیمنه دارد،«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِنا[مائده/48] اين كتاب را هم كه به حق بر تو نازل كردهايم مصدق باقيمانده از كتابهاى قبلى و مسلط بر آنها است.» ذکر وصف «میهمن» پس از وصف «مصدق» براى زدودن توهّم تأیید کامل قرآن بدون هیچ تغییر و تحوّلى در آن کتابهاست که احتمال داشت تکثّرگرایان آن را دستاویز مدّعاى خود قرار دهند و شما در یکی از آیات متأسفانه چنین برداشتی را کردهاید.
معناى «مهیمن» ـ چنان که اهل لغت و تفسیر ذکر کرده اند ـ عبارت از سلطه، حاکمیت، مراقبت و انواع تعرف است. بنابراین، قرآن داراى سلطه و حاکمیت بر تورات و انجیل و امثال آن هاست و همان گونه که علاّمه طباطبائى(رحمه الله)ذکر کرده اند، هیمنت قرآن بر کتاب مقدس با حفظ اصول ثابت و فطرى آن و تغییر و نسخ آموزه هاى فرعى اش تحقق مى یابد. [ر.ک. به تفسیر المیزان ذیل این آیه]
دسته دوم از آیاتی که مورد ادعای شما قرار گرفته است آیاتی است که میگوید: ما برای هر امتی رسول فرستادیم مانند یونس آیه 47؛ ابراهیم آیه 4؛ نحل آیه 36.
این گونه آیات به مطلب ادعایی شما دلالتی ندارد، زیرا ما نیز قبول داریم که برای هر قومی پیامبر آمده است و دین آن پیامبر حجت و به رستگاری می رساند البته تا زمانی که دین پیامبر بعدی نیامده باشد و در زمانی کنونی که پیامبر خاتم(صلیاللهعلیهوآله) آمده است دیگر جایی برای حقانیت دیگر دین ها باقی نمی ماند.
این آیات تنها میتوان این را اثبات کند که دین این پیامبران در زمان خویش حجت است ولی در زمانهای بعدی از این آیات هیچ چیز استفاده نمی شود، و برای اثبات حجیت این دین ها در زمانهای دیگر باید به آیات دیگر قرآن دلیل آورد که فعلاً شما دلیلی قابل قبولی بیان نکرده اید.
دسته سومی که از آیات مورد استفاده شما قرار گرفته است آیاتی است که در آن به این نکته اشاره شده است که دین نزد خداوند به معنای اسلام است.[آل عمران/19؛ 85] و شما اسلام را به معنای تسلیم گرفته اید
این آیات را قبلاً اشاره کردیم که دلالتی بر ادعا شما ندارد، به همین خاطر از ذکر دوباره آنها خود داری می کنیم.
دسته چهارم از آیات که متأسفانه من اصلاً متوجه نشدم که چطور میخواهد گفته شما را اثبات کند زیرا این آیات در مورد جامعه مسلمین است و اصلاً به دیگر ادیان نظری ندارد تا بخواهد گفته شما را اثبات کند به عنوان نمونه آیه 35 سوره احزاب را که شما نقل کرده اید که خداوند متعال میفرماید:
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقِینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیراً وَ الذّاکِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً [احزاب/35]به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.»
با نگاه به آیات قبل و بعد این آیه به نکته دست می یابیم که تمام توصیفاتی که در این آیه شده است مربوط به جامعه اسلامی است و هیچ قرینهای نه در خود آیه و نه در آیات قبل و بعد وجود ندارد تا این صفات را حمل بر دیگر ادیان بکنیم.
اما آیاتی که بر ادعا ما دلالت می کند و نشان می دهد که حقانیت تنها در دین اسلام است و دیگر ادیان باطل هستند عبارتند از:
این آیات را میتوان در دو بخش ذکر کرد
الف: آیاتی که صریحاً دیگر ادیان را رد می کند و هدایت را تنها در دین اسلام میداند مانند:
«وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْاوَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِباد [آل عمران/20] و به اهل كتاب و مشركين بى كتاب يك كلمه بگو اسلام مىآوريد يا نه؟ اگر اسلام آوردند راه سعادت خود را يافتهاند و اگر نياوردند تو وظيفه خودت را انجام دادهاى چون بيش از ابلاغ، وظيفهاى ندارى و خدا بيناى به (اعمال) بندگان است.»
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ في شِقاقٍ فَسَيَكْفيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم[بقره/137] اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند؛ و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند؛ و او شنونده و داناست.»
و یا در برخی از آیات سخن از پیروزی اسلام بر دیگر دین هاست آنچنان که خداوند متعال میفرماید:
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيدا[فتح/28] او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه اديان پيروز كند؛ و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد!»
« هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه[صف/9] او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد.»
حتی در برخی از آیات قرآن خداوند متعال پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تهدید میکند که از اهل کتاب پیروی نکن، آنچنان که می فرماید: « وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصير[بقره/120] يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمىشوند مگر وقتى كه از كيش آنان پيروى كنى بگو تنها هدايت، هدايت خدا است و اگر هوى و هوسهاى آنان را پيروى كنى بعد از آن علمى كه روزيت شد، آن وقت از ناحيه خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه ياورى» اگر واقعاً این دین ها به حقانیت هدایت می کرد چه نیازی بود خداوند پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را تهدید کند که از آنان پیروی کنی برای تو ولی و ناصری نیست.
ب: قسمت دوم آیاتی است که آموزههای اساسی آنها را رد می کند، البته منظور از آموزه های اساسی مطالبی است که مربوط به اعتقادات ایشان است و مخصوصاً بحث توحید و خدا شناسی.
خداوند متعال در آیات متعددی تثلیث را رد می کند و میفرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليم[مائده/73] هر آينه كافر شدند كسانى كه گفتند محققا خداوند سومى اقانيم سهگانه است. و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى واحد نيست. و اگر دست از اين گفتههايشان بر ندارند بطور حتم عذابى دردناك بجان كسانى مىافتد كه بر اين گفتهها پافشارى نموده و هم چنان آن را ادامه ميدهند.»
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً[نساء/171] هان اى اهل كتاب در دين خود غلو مكنيد و پيامبرتان را پسر خدا و خود را دوستان خدا مخوانيد و عليه خدا جز حق سخن مگوييد، همانا مسيح عيسى بن مريم فرستاده خدا بود، فرمان ايجادى از او بود كه متوجه مريمش كرد (و وى را در رحم مريم ايجاد نمود) و روحى بود از خدا، پس به خدا و فرستادگان او ايمان آوريد و زنهار كه سخن از سه خدايى به زبان آريد، كه اگر از اين اعتقاد باطل دست برداريد، برايتان خير است، چون اللَّه معبودى يكتا است، منزه است از اينكه فرزندى داشته باشد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است (كه مريم و مسيح هم از آنهايند) ملك خدا است و براى داشتن تكيه گاه، خدا بس است.»
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير[مائده/17] هم آنها كه گفتند مسيح پسر خدا است، و هم آنها كه وى را سومين پسر خدا دانستند و نيز كسانى كه گفتند خدا با مسيح متحد شده كافر شدند، بگو (اى پيامبر) اگر مسيح خدا است پس كدام قدرت است كه جلوى قدرت و قهر خداى را- اگر خواست مسيح را كه از رحم مريم افتاده و مادرش را و همه انسانهاى روى زمين را هلاك كند- بگيرد؟. و ملك آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است از آن خدا است، او است كه هر چه بخواهد- چه از مسير نطفه پدر و رحم مادر و چه بدون نطفه پدر- خلق مىكند آرى خدا بر هر چيزى توانا است.»
پس بنا بر این آیات است که ما قائل به انحصار رستگاری در دین مبین اسلام هستیم و دیگر ادیان را در زمان کنونی حجت نمیدانیم و پلورالیسم را رد می کنیم.
اما در پایان لازم است فقط به یک نکته اشاره کنم و آن اینکه مطلب که در ضمن تثلیث بیان داشته اید و مخلوقات و انسان ها را ذرات وجود خداوند گرفته اید مطلب صحیحی نیست ولی چون به بحث ما مربوط نمیشود خواهشمند برای بحث در این زمینه یک سوال در انجمن مطرح بفرمایید تا در ذیل آن به گفتگو بپردازیم تا تفاوت تثلیث با خلق موجود و غیره مشخص شود. و نامحدود بودن خداوند تبیین گردد، و رابطه مخلوقات با خداوند مشخص شود. و برای بحث ما همین مقدار که خداوند در قرآن تثلیث را رد کرده است کفایت می کند و ورود به آن وادی احتیاج به مقدمات گسترده اید دارد که از حوصله این نوشتار خارج است.
از خداوند متعال حسن عاقبت بخیری برای شما و خودم و تمام جویندگان حقیقت را خواستارم.
با سلام
از مطلب خوب شما برای کانال اعتقادات استفاده کردیم، از خداوند متعال توفیق روز افزون شما را خواستاریم.
https://t.me/kalamema/2489
با سلام و احترام
اگر قسمت پایانی نوشتار را که فرمودهاید: « نکته مهم این است که نمیتوان به طور جد و یقین حکم کرد که مثلا اگر در منطقهای زلزله آمد، علت اصلی آن همان گناه و معصیت بوده است، چه بسا عامل دیگری هم داشته باشد، ولی احتمال آن نیز وجود دارد و نمیتوان به طور کلی گفت هیچ رابطه ای بین اعمال ما و اتفاقات پیش رو وجود ندارد. » بهتر تبیین می کردید نوشتار جامعتر میشود و به با یک مثال این مطلب را برای خواننده آشکارتر میکردید مانند اینکه وجود گرما دلایل متعددی دارد مثل خورشید و آتش و اصطکاک و ... زلزله نیز عوامل متعددی دارد که یکی از آنها گناه است و ..
از خداوند متعال توفیقات روز افزون شما را خواستارم
سلام علیکم
از مطلب خوب شما در کانال اندیشه تشیعه استفاده کردیم. از خداوند متعال توفیق روز افزورن شما را خواستاریم.
https://t.me/kalamema/2442
با سلام و احترام
به دوست عزیز و ناشناس
ابتدا باید بگم تعریفی که شما از پلورالیسم و از فرهنگ لغت آکسفر بیان کردید. تعریف لغوی است، از اینرو اگر منظور شما از پلورالیسم این تعریف لغوی باشد، که «گروههای مختلف یاد شده، میتوانند در یک جامعه به صورت صلحآمیز زندگی کنند.» ما نیز با شما هم عقیده هستیم و اسلام نیز برای تمام دینهای الهی این ارزش را قائل است و توصیه به زندگی مسالمت آمیز با آنها میکند، به همین خاطر بحثی در این زمینه نداریم.
اما محل اختلاف جایی خودش را نشان میدهد که مقصود ما از پلورالیسم معنایی باشد که توسط جاه هیک در دهههای اخیر طرح و ترویج شده است، آنچنان که وی در تعریف آن میگوید: «پلورالیسم دینی به عبارت کلی، این اعتقاد است که حقانیت و نجاتبخشی در زندگی، حق انحصاری هیچ دینی نیست.»[هیک، جان، « پلورالیسم دینی و اسلام» ، ترجمه: محمد محمدرضایی، مجله قبسات، پائیز 1384، ش 37، ص 49] در این صورت تعریف که از پلورالیسم ارائه شده است اصطلاحی است غیر از آن چیز که در فرهنگ لغت آکسفور آمده است. در حقیقت این تعریف جاه هیک یک اصطلاح در فلسفه دین است، که در دوران کنونی رواج پیدا کرده است.
و قستی از بیانات شما ناظر به این مطلب است، و مدعی هستید که تمام دینها از حق بهرهای بردهاند، و نمیتوان حقانیت را تنها در دین اسلام خلاصه کرد.
به این نظریه اشکالات متعددی از سوی خود اندیشمندان غرب ارائه شده است[باربور، ایان، علم و دین، ترجمه: بهاء الدین خرمشاهی، تهران: نشر دانشگاهی، 1362، ص 273] که باید در جای خودش در مورد آنها سخن گفت آنچنان که آقای رضائی به برخی از آنها اشاره کرده است، و خود جان هیک نیز قسمتی از آنها را پذیرفته است.[هیک، جان، « تعدد ادیان»، ترجمه: بهاء الدین خرمشاهی، مجله کیان، آذر و دی 1372، ش 16، ص 35-32.] به همین خاطر ما دیگر وارد این بحث نمی شویم. و اگر در ذهن محترم شما سوالی در این زمینه وجود دارد با طرح یک سوال دیگر در انجمن از همفکری دوستان استفاده کنید.
اما محل بحث اصلی ما در این نوشتارهای این است که آیا قرآن این پلورالیسم را قبول دارد یا خیر!؟ اینجاست که از دیدگاه ما، قرآن این نوع پلورالیسم را رد میکند، و حقانیت و رستگاری را تنها در دین اسلام میداند ولی شما خلاف این اندیشه را دارید، و معتقد هستید تمام دینها مورد تأیید خداوند هستند.
به خاطر اینکه بحث به نتیجه برسد، شما تمام آیاتی را که من در این نوشتار برای انحصار گرایی بیان میکنم مورد نقد قرار دهید و بگویید که دلالت بر انحصار نمی کنم.
من نیز تمام شواهد شما از قرآن را مورد تحلیل قرار میدهم تا نشان دهم که دین اسلام با پلورالیسم مخالف است.
زیرا نمیتوان با کلی گویی به نتیجه رسید چون من ادعا میکنم که قرآن انحصارگر است و شما مدعی هستید کثرت گرا است، و ادعا بدون دلیل ارزشی ندارد.
آیاتی که مورد اشاره شما در نوشتارهای قبلی قرار گرفته است به چند قسمت تقسیم میشود که به بیان هرکدام می پردازیم و تحلیل هر کدام را بیان می کنیم.
از تمام آیاتی که از سوی شما بیان شده است دو آیه میتواند دلالت بر پلورالیسم کند که از نظر میگذرانیم و مورد تحلیل قرار می دهیم.
اولین آیه که من در نوشتار قبلی به آن اشاره کردم ولی ظاهراً شما توجهی به آن نداشته اید آیه
«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ[بقره/62] در حقيقت، كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده، و كسانى كه يهودى شدهاند، و ترسايان و صابئان، هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد، پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بيمى بر آنان است، و نه اندوهناك خواهند شد.»
اگر دوستان تنها به شأن نزول آیه مراجعه می کردند دیگر دچار پلورالیسم نمی شودند و گمان نمیکردند که این آیه تمام دین ها را حق می داند. زیرا اين آيه ناظر به سؤالى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مىشود؟، آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟
در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است، و جاى هيچگونه نگرانى نيست. بنا بر اين يهوديان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤمن قبل از ظهور پيامبر اسلام.»[ر.ک. تفسير نمونه، ج1، ص: 284]
گروه دوم آیاتی است که از کتابهای پیامبران گذشته نام میبرد و آنها را تصدیق میکند، مانند بقره، آیات، 41، 89، 91، آل عمران آیه81 و...[که با جستجوی لفظ مصدق در قرآن میتوانید تمام این آیات را ببینید،که حدود 19 آیه است] که ذکر تمام آنها از حوصله این نوشتار خارج است، ولی زمانی که تمام آن آیات را در کنار یکدیگر قرار میدهیم به دو نکته عمده دست پیدا می کنم اول اینکه معمولاً تأیید کتابهای گذشتگان مربوط به جاهایی بوده است که در آنها بشارتهایی از برای پیامبر جدید که رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است ذکر شده است، نه اینکه تمام آن کتابها مورد در زمان بعثت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) مورد تأیید است. زیرا همان گونه که در بعد خواهیم آورد موارد وجود دارد که خداوند به تحریف شدن این کتابه اشاره میکند.
از سوی دیگر در برخی از این آیات مانندآیه48 سوره مائده به این نکته اشاره شده است که قرآن بر کتابهای گذشتگان هیمنه دارد،«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِنا[مائده/48] اين كتاب را هم كه به حق بر تو نازل كردهايم مصدق باقيمانده از كتابهاى قبلى و مسلط بر آنها است.» ذکر وصف «میهمن» پس از وصف «مصدق» براى زدودن توهّم تأیید کامل قرآن بدون هیچ تغییر و تحوّلى در آن کتابهاست که احتمال داشت تکثّرگرایان آن را دستاویز مدّعاى خود قرار دهند و شما در یکی از آیات متأسفانه چنین برداشتی را کردهاید.
معناى «مهیمن» ـ چنان که اهل لغت و تفسیر ذکر کرده اند ـ عبارت از سلطه، حاکمیت، مراقبت و انواع تعرف است. بنابراین، قرآن داراى سلطه و حاکمیت بر تورات و انجیل و امثال آن هاست و همان گونه که علاّمه طباطبائى(رحمه الله)ذکر کرده اند، هیمنت قرآن بر کتاب مقدس با حفظ اصول ثابت و فطرى آن و تغییر و نسخ آموزه هاى فرعى اش تحقق مى یابد. [ر.ک. به تفسیر المیزان ذیل این آیه]
دسته دوم از آیاتی که مورد ادعای شما قرار گرفته است آیاتی است که میگوید: ما برای هر امتی رسول فرستادیم مانند یونس آیه 47؛ ابراهیم آیه 4؛ نحل آیه 36.
این گونه آیات به مطلب ادعایی شما دلالتی ندارد، زیرا ما نیز قبول داریم که برای هر قومی پیامبر آمده است و دین آن پیامبر حجت و به رستگاری می رساند البته تا زمانی که دین پیامبر بعدی نیامده باشد و در زمانی کنونی که پیامبر خاتم(صلیاللهعلیهوآله) آمده است دیگر جایی برای حقانیت دیگر دین ها باقی نمی ماند.
این آیات تنها میتوان این را اثبات کند که دین این پیامبران در زمان خویش حجت است ولی در زمانهای بعدی از این آیات هیچ چیز استفاده نمی شود، و برای اثبات حجیت این دین ها در زمانهای دیگر باید به آیات دیگر قرآن دلیل آورد که فعلاً شما دلیلی قابل قبولی بیان نکرده اید.
دسته سومی که از آیات مورد استفاده شما قرار گرفته است آیاتی است که در آن به این نکته اشاره شده است که دین نزد خداوند به معنای اسلام است.[آل عمران/19؛ 85] و شما اسلام را به معنای تسلیم گرفته اید
این آیات را قبلاً اشاره کردیم که دلالتی بر ادعا شما ندارد، به همین خاطر از ذکر دوباره آنها خود داری می کنیم.
دسته چهارم از آیات که متأسفانه من اصلاً متوجه نشدم که چطور میخواهد گفته شما را اثبات کند زیرا این آیات در مورد جامعه مسلمین است و اصلاً به دیگر ادیان نظری ندارد تا بخواهد گفته شما را اثبات کند به عنوان نمونه آیه 35 سوره احزاب را که شما نقل کرده اید که خداوند متعال میفرماید:
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقِینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیراً وَ الذّاکِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً [احزاب/35]به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.»
با نگاه به آیات قبل و بعد این آیه به نکته دست می یابیم که تمام توصیفاتی که در این آیه شده است مربوط به جامعه اسلامی است و هیچ قرینهای نه در خود آیه و نه در آیات قبل و بعد وجود ندارد تا این صفات را حمل بر دیگر ادیان بکنیم.
اما آیاتی که بر ادعا ما دلالت می کند و نشان می دهد که حقانیت تنها در دین اسلام است و دیگر ادیان باطل هستند عبارتند از:
این آیات را میتوان در دو بخش ذکر کرد
الف: آیاتی که صریحاً دیگر ادیان را رد می کند و هدایت را تنها در دین اسلام میداند مانند:
«وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْاوَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِباد [آل عمران/20] و به اهل كتاب و مشركين بى كتاب يك كلمه بگو اسلام مىآوريد يا نه؟ اگر اسلام آوردند راه سعادت خود را يافتهاند و اگر نياوردند تو وظيفه خودت را انجام دادهاى چون بيش از ابلاغ، وظيفهاى ندارى و خدا بيناى به (اعمال) بندگان است.»
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ في شِقاقٍ فَسَيَكْفيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم[بقره/137] اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند؛ و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند؛ و او شنونده و داناست.»
و یا در برخی از آیات سخن از پیروزی اسلام بر دیگر دین هاست آنچنان که خداوند متعال میفرماید:
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيدا[فتح/28] او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه اديان پيروز كند؛ و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد!»
« هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه[صف/9] او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد.»
حتی در برخی از آیات قرآن خداوند متعال پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تهدید میکند که از اهل کتاب پیروی نکن، آنچنان که می فرماید: « وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصير[بقره/120] يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمىشوند مگر وقتى كه از كيش آنان پيروى كنى بگو تنها هدايت، هدايت خدا است و اگر هوى و هوسهاى آنان را پيروى كنى بعد از آن علمى كه روزيت شد، آن وقت از ناحيه خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه ياورى» اگر واقعاً این دین ها به حقانیت هدایت می کرد چه نیازی بود خداوند پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را تهدید کند که از آنان پیروی کنی برای تو ولی و ناصری نیست.
ب: قسمت دوم آیاتی است که آموزههای اساسی آنها را رد می کند، البته منظور از آموزه های اساسی مطالبی است که مربوط به اعتقادات ایشان است و مخصوصاً بحث توحید و خدا شناسی.
خداوند متعال در آیات متعددی تثلیث را رد می کند و میفرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليم[مائده/73] هر آينه كافر شدند كسانى كه گفتند محققا خداوند سومى اقانيم سهگانه است. و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى واحد نيست. و اگر دست از اين گفتههايشان بر ندارند بطور حتم عذابى دردناك بجان كسانى مىافتد كه بر اين گفتهها پافشارى نموده و هم چنان آن را ادامه ميدهند.»
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً[نساء/171] هان اى اهل كتاب در دين خود غلو مكنيد و پيامبرتان را پسر خدا و خود را دوستان خدا مخوانيد و عليه خدا جز حق سخن مگوييد، همانا مسيح عيسى بن مريم فرستاده خدا بود، فرمان ايجادى از او بود كه متوجه مريمش كرد (و وى را در رحم مريم ايجاد نمود) و روحى بود از خدا، پس به خدا و فرستادگان او ايمان آوريد و زنهار كه سخن از سه خدايى به زبان آريد، كه اگر از اين اعتقاد باطل دست برداريد، برايتان خير است، چون اللَّه معبودى يكتا است، منزه است از اينكه فرزندى داشته باشد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است (كه مريم و مسيح هم از آنهايند) ملك خدا است و براى داشتن تكيه گاه، خدا بس است.»
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير[مائده/17] هم آنها كه گفتند مسيح پسر خدا است، و هم آنها كه وى را سومين پسر خدا دانستند و نيز كسانى كه گفتند خدا با مسيح متحد شده كافر شدند، بگو (اى پيامبر) اگر مسيح خدا است پس كدام قدرت است كه جلوى قدرت و قهر خداى را- اگر خواست مسيح را كه از رحم مريم افتاده و مادرش را و همه انسانهاى روى زمين را هلاك كند- بگيرد؟. و ملك آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است از آن خدا است، او است كه هر چه بخواهد- چه از مسير نطفه پدر و رحم مادر و چه بدون نطفه پدر- خلق مىكند آرى خدا بر هر چيزى توانا است.»
پس بنا بر این آیات است که ما قائل به انحصار رستگاری در دین مبین اسلام هستیم و دیگر ادیان را در زمان کنونی حجت نمیدانیم و پلورالیسم را رد می کنیم.
اما در پایان لازم است فقط به یک نکته اشاره کنم و آن اینکه مطلب که در ضمن تثلیث بیان داشته اید و مخلوقات و انسان ها را ذرات وجود خداوند گرفته اید مطلب صحیحی نیست ولی چون به بحث ما مربوط نمیشود خواهشمند برای بحث در این زمینه یک سوال در انجمن مطرح بفرمایید تا در ذیل آن به گفتگو بپردازیم تا تفاوت تثلیث با خلق موجود و غیره مشخص شود. و نامحدود بودن خداوند تبیین گردد، و رابطه مخلوقات با خداوند مشخص شود. و برای بحث ما همین مقدار که خداوند در قرآن تثلیث را رد کرده است کفایت می کند و ورود به آن وادی احتیاج به مقدمات گسترده اید دارد که از حوصله این نوشتار خارج است.
از خداوند متعال حسن عاقبت بخیری برای شما و خودم و تمام جویندگان حقیقت را خواستارم.
و السلام من اتبع الهدی
سلام علیکم
از مطلب خوب شما در کانال اندیشه تشیعه استفاده کردیم. از خداوند متعال توفیق روز افزورن شما را خواستاریم.
https://t.me/kalamema/2420
صفحهها