آنچه به نظر میرسد که لازم بود شما دراین نوشتار به آن بیشتر میپرداختید و فقط اشاره کوتاه به آن داشتهاید ــ آن هم در یک خط اول پاسخ ــ این نکته است که هر موجودی با مقایسه با موجودی دیگر نسبت و تعریف خاصی به خویش میگیرد، مانند اینکه یک شخص نسبت به فرد پدر است و نسبت به فردی دیگر همسر و ... در مثال نجاسات نیز زمانی که این موجود را با خداوند متعال میسنجیم تنها مخلوق بودن از آن فهمیده میشود و سخن گفتن از نجاست و پاکی در آنجا بی معناست، ولی اگر همان شیئ را با انسان و دستورات شریعیت بسنجیم، سخن از پاکی یا نجاست آن به میان میآید.
از خداوند متعال توفیقات روز افزون شما را خواستارم.
یکی از اصول مهم در اسلام این است که هر انسانی تلاش کند تا به دین حق دست یابد، بلکه اساسا خداوند متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است، تا با فکر و اندیشه، عقیده و دین صحیح را انتخاب کند. از اینرو، هیچگاه فردی را نمیتوان با اجبار نسبت به یک عقیده ملزم کرد، چرا که عقیده و دین امری قلبی است که هیچکس نمیتواند از آن آگاهی پیدا کند به همین خاطر خدای متعال در قرآن میفرماید: «لا إِكْراهَ فِي الدِّين[بقره/256] در قبول دین اجباری نیست.»
با توجه به این مطلب اکنون متوجه این نکته میشویم که آیه 16 سوره فتح مربوط به مرحله قلبی و ایمان باطنی نیست، زیرا چنین کاری عملاً غیر ممکن و محال است، و از سوی دیگر این آیات مربوط به مشرکین و کفار است زیرا در آن به پیکار و جنگ اشاره شده است، و الا در مورد اهل کتاب همیشه سخن از جزیه است.[تفسير نمونه، ج22، ص: 61]
با توجه به این مطالب به این نکته دست مییابیم که منظور از قتال و اسلام آوردن در این آیه محو آثار شرک و بتپرستی است که در آن جامعه وجود داشته است، زیرا از نظر اسلام بتپرستی دین و آیین نیست، بلکه انحراف، بیماری و خرافه است . هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر غلط و خرافی پیش روند و به سقوط کشانده شوند . اسلام متوسل به زور شده و بتخانهها را در هم میکوبد، و با این کار دین حق را در جامعه رواج میدهد. ولی هرشخصی اختیار دارد که آن را قبول کند و تسلیم آن شود یا اینکه با مخالفت کند و تا زمانی که این مخالفت جنبه اجتماعی به خویشتن نگرفته باشد و سبب رواج افکار باطل نشود در اسلام با آن برخورد نمیشود.
با سلام به دوستانی که در ذیل این مطلب نظرات خویش را بیان کردهاند. در مورد برخی از این نظریات لازم میدانم نکاتی را بیان کنم
این مطلب که همه دینها وحی الهی هستند و چه اشکالی دارد که پلورالیسم دینی صحیح باشد. باید پاسخ بگوییم
گرچه تمام دینهای الهی وحی خداوند هستند ولی در اثر مرور زمان دچار تحریف شده اند، از این رو غالباً از آن اهداف خویش دور شده اند مانند مسیحیت که با قائل شدن به تثلیث و سه خدایی در مقابل اصل مسلم توحید ایستاده است، و یا اینکه نوشیدن شراب در مسیحیت از تحریفاتی بود که بعد از حضرت عیسی(علیهالسلام) به دین وی افزوده شده است، در حالی که بنا بر روایتی از امام رضا(علیهالسلام): "خداوند هيچ پيغمبري را نفرستاد جز اين كه حرمت شراب جزء برنامه رسالتي او بود[بحار الانوار،ج 4،ص 97.]
از سوی دیگر این دینها مربوط به شرائط و زمان خاصی بودهاند به همین خاطر با عوض شدن شرائط، دستورات و احکام خداوند نیز عوض شده است، همان گونه که یک پزشک برای کودک دو ساله یک دارو می نویسد و برای فرد بزرگسال داروی دیگری تجویز می کند، گرچه اصول اساسی این دینا هیچگاه عوض نمی شود مانند توحید و ...
آنچه در اینجا لازم است به آن اشاره کنیم آن است که، گرچه در یک دوران چند پیامبر الهی وجود داشته است ولی یکی از این پیامبران دارای شریعت بوده اند و دیگر پیامبران مبلغ همان پیامبر الهی بوده اند.
با توجه به این نکته این مطلب که موسی و ابراهیم در یک دوران زندگی می کرده اند مطلب اشتباهی است زیرا بین این دو پیامبر الهی حدود 500 سال فاصله است.[ طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۱، ص۲۱۰]
با توجه به همین نکته میتوان نظر دیگر دوستمان را مورد نقد قرار داد که تلاش کرده اند بر اساس آیات قرآن این مطلب را اثبات کنند که تمام کتاب های الهی مورد تأیید پروردگار است، زیرا تأیید این کتابها تنها مربوط به دوران خودشان است نه در زمان نزول قرآن و الا نیازی نبود رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) تلاش کند که دیگر ادیان را به سوی اسلام دعوت کند علاوه بر آن آیات دیگر قرآن این اندیشه را رد می کند[آل عمران، آیه 85/بقره، آیه 120/ توبه، آیه 30]
آنچه لازم بود سوال کننده محترم، به آن اشاره میکرد این نکته است که فرد مورد نظر در چه شرائط سنی قرار داد، زیرا غالب انسانها زمانی که به سن بلوغ میرسند یا حدود دو سه سال بعد از آن دچار شک و تردیدهایی در مورد اعتقادات خویش میشوند و برای به دست آوردن پاسخ صحیح تلاش میکنند، که این مطلب نکته مثبتی است، و سبب استحکام اعتقادات این فرد در آینده میشود.
اگر چنین فردی پاسخ سوال خویش را از کارشناسان دینی شنید و نتوانست به این پاسخها اشکال کند، ولی با این وجود همچنان در قلب خویش دچار وسواس است، در این صورت باید درمان را در جایی دیگری جستجو کرد!؟ نه در پاسخ علمی به سوالات.
زیرا بنا بر آیات متعددی از قرآن مجید اعمال انسان در اعتقادات وی تأثیر دارد همان گونه که اعتقادات در اعمال اثر گذار است[روم/10؛ مطففین/14]، به همین خاطر برخی اوقات شخصی دچار خطایی میشود، و این خطا شک در برخی از اعتقادات را به همراه دارد، به همین خاطر اشکال شخص علمی نیست، تا پاسخ آن را علمی دریافت کند، در این موارد باید با توبه و بازگشت از گناه خویش این وسواس را از بین ببرد.
در آخر لازم میدانم به یکی از توصیههای استاد اخلاق آقای مجتهدی تهرانی اشاره کنم، که ایشان برای وسواس فکری توصیه میکردند که، بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه این جمله تکرار شود: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
آنچه به نظر حقیر میرسد، این است که لازم بود در این مطلب به چگونگی اثبات تقدس نیز اشاره شود، و آن اینکه عقل است که به ارتباط یک شئ با حضرت حق پی میبرد و الا صرف یک کار خارق العاده سبب حقانیت یا تقدس یک شئ نمیشود. برای مطالعه در این زمینه رجوع کنید به قرآن در قرآن آیت الله جوادی آملی، ص124-125
از سوی دیگر شما این پیش فرض را قبول کرده اید که گربه به خاطر تعلیم صاحبش از روی قرآن رد نمیشود حال آنکه چنین مطلبی از آن کلیپ اثبات نمیشود، به همین خاطر این سوال مطرح است که چرا این کلیپ واقعیت نداشته باشد!؟ شاید خداوند برای یک گروه از افرادی که در آن دور بر بوده اند بخواهد به وسلیه این گربه اتمام حجت کند، همان گونه که در حادثهای در مشهد شتری از کشتارگاه فرار میکند و به حرم امام رضا(علیهالسلام) پناه میبرد. حال در این موارد نیز ما باید بگوییم صاحبش یادش داده است، در حالی که این به عنوان یکی از کرامات امام رضا(علیهالسلام) در دفتر حرم ثبت است.
به همین خاطر بهتر بود به جای این که این عمل انکار شود، به این نکته تأکید میشود که این عمل به همراه دلیل عقلی میتواند تقدس را اثبات کند.
باسلام و احترام
آنچه به نظر میرسد که لازم بود شما دراین نوشتار به آن بیشتر میپرداختید و فقط اشاره کوتاه به آن داشتهاید ــ آن هم در یک خط اول پاسخ ــ این نکته است که هر موجودی با مقایسه با موجودی دیگر نسبت و تعریف خاصی به خویش میگیرد، مانند اینکه یک شخص نسبت به فرد پدر است و نسبت به فردی دیگر همسر و ... در مثال نجاسات نیز زمانی که این موجود را با خداوند متعال میسنجیم تنها مخلوق بودن از آن فهمیده میشود و سخن گفتن از نجاست و پاکی در آنجا بی معناست، ولی اگر همان شیئ را با انسان و دستورات شریعیت بسنجیم، سخن از پاکی یا نجاست آن به میان میآید.
از خداوند متعال توفیقات روز افزون شما را خواستارم.
یکی از اصول مهم در اسلام این است که هر انسانی تلاش کند تا به دین حق دست یابد، بلکه اساسا خداوند متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است، تا با فکر و اندیشه، عقیده و دین صحیح را انتخاب کند. از اینرو، هیچگاه فردی را نمیتوان با اجبار نسبت به یک عقیده ملزم کرد، چرا که عقیده و دین امری قلبی است که هیچکس نمیتواند از آن آگاهی پیدا کند به همین خاطر خدای متعال در قرآن میفرماید: «لا إِكْراهَ فِي الدِّين[بقره/256] در قبول دین اجباری نیست.»
با توجه به این مطلب اکنون متوجه این نکته میشویم که آیه 16 سوره فتح مربوط به مرحله قلبی و ایمان باطنی نیست، زیرا چنین کاری عملاً غیر ممکن و محال است، و از سوی دیگر این آیات مربوط به مشرکین و کفار است زیرا در آن به پیکار و جنگ اشاره شده است، و الا در مورد اهل کتاب همیشه سخن از جزیه است.[تفسير نمونه، ج22، ص: 61]
با توجه به این مطالب به این نکته دست مییابیم که منظور از قتال و اسلام آوردن در این آیه محو آثار شرک و بتپرستی است که در آن جامعه وجود داشته است، زیرا از نظر اسلام بتپرستی دین و آیین نیست، بلکه انحراف، بیماری و خرافه است . هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر غلط و خرافی پیش روند و به سقوط کشانده شوند . اسلام متوسل به زور شده و بتخانهها را در هم میکوبد، و با این کار دین حق را در جامعه رواج میدهد. ولی هرشخصی اختیار دارد که آن را قبول کند و تسلیم آن شود یا اینکه با مخالفت کند و تا زمانی که این مخالفت جنبه اجتماعی به خویشتن نگرفته باشد و سبب رواج افکار باطل نشود در اسلام با آن برخورد نمیشود.
و الله اعلم
با سلام به دوستانی که در ذیل این مطلب نظرات خویش را بیان کردهاند. در مورد برخی از این نظریات لازم میدانم نکاتی را بیان کنم
این مطلب که همه دینها وحی الهی هستند و چه اشکالی دارد که پلورالیسم دینی صحیح باشد. باید پاسخ بگوییم
گرچه تمام دینهای الهی وحی خداوند هستند ولی در اثر مرور زمان دچار تحریف شده اند، از این رو غالباً از آن اهداف خویش دور شده اند مانند مسیحیت که با قائل شدن به تثلیث و سه خدایی در مقابل اصل مسلم توحید ایستاده است، و یا اینکه نوشیدن شراب در مسیحیت از تحریفاتی بود که بعد از حضرت عیسی(علیهالسلام) به دین وی افزوده شده است، در حالی که بنا بر روایتی از امام رضا(علیهالسلام): "خداوند هيچ پيغمبري را نفرستاد جز اين كه حرمت شراب جزء برنامه رسالتي او بود[بحار الانوار،ج 4،ص 97.]
از سوی دیگر این دینها مربوط به شرائط و زمان خاصی بودهاند به همین خاطر با عوض شدن شرائط، دستورات و احکام خداوند نیز عوض شده است، همان گونه که یک پزشک برای کودک دو ساله یک دارو می نویسد و برای فرد بزرگسال داروی دیگری تجویز می کند، گرچه اصول اساسی این دینا هیچگاه عوض نمی شود مانند توحید و ...
آنچه در اینجا لازم است به آن اشاره کنیم آن است که، گرچه در یک دوران چند پیامبر الهی وجود داشته است ولی یکی از این پیامبران دارای شریعت بوده اند و دیگر پیامبران مبلغ همان پیامبر الهی بوده اند.
با توجه به این نکته این مطلب که موسی و ابراهیم در یک دوران زندگی می کرده اند مطلب اشتباهی است زیرا بین این دو پیامبر الهی حدود 500 سال فاصله است.[ طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۱، ص۲۱۰]
با توجه به همین نکته میتوان نظر دیگر دوستمان را مورد نقد قرار داد که تلاش کرده اند بر اساس آیات قرآن این مطلب را اثبات کنند که تمام کتاب های الهی مورد تأیید پروردگار است، زیرا تأیید این کتابها تنها مربوط به دوران خودشان است نه در زمان نزول قرآن و الا نیازی نبود رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) تلاش کند که دیگر ادیان را به سوی اسلام دعوت کند علاوه بر آن آیات دیگر قرآن این اندیشه را رد می کند[آل عمران، آیه 85/بقره، آیه 120/ توبه، آیه 30]
با سلام
آنچه لازم بود سوال کننده محترم، به آن اشاره میکرد این نکته است که فرد مورد نظر در چه شرائط سنی قرار داد، زیرا غالب انسانها زمانی که به سن بلوغ میرسند یا حدود دو سه سال بعد از آن دچار شک و تردیدهایی در مورد اعتقادات خویش میشوند و برای به دست آوردن پاسخ صحیح تلاش میکنند، که این مطلب نکته مثبتی است، و سبب استحکام اعتقادات این فرد در آینده میشود.
اگر چنین فردی پاسخ سوال خویش را از کارشناسان دینی شنید و نتوانست به این پاسخها اشکال کند، ولی با این وجود همچنان در قلب خویش دچار وسواس است، در این صورت باید درمان را در جایی دیگری جستجو کرد!؟ نه در پاسخ علمی به سوالات.
زیرا بنا بر آیات متعددی از قرآن مجید اعمال انسان در اعتقادات وی تأثیر دارد همان گونه که اعتقادات در اعمال اثر گذار است[روم/10؛ مطففین/14]، به همین خاطر برخی اوقات شخصی دچار خطایی میشود، و این خطا شک در برخی از اعتقادات را به همراه دارد، به همین خاطر اشکال شخص علمی نیست، تا پاسخ آن را علمی دریافت کند، در این موارد باید با توبه و بازگشت از گناه خویش این وسواس را از بین ببرد.
در آخر لازم میدانم به یکی از توصیههای استاد اخلاق آقای مجتهدی تهرانی اشاره کنم، که ایشان برای وسواس فکری توصیه میکردند که، بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه این جمله تکرار شود: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
با سلام و احترام
آنچه به نظر حقیر میرسد، این است که لازم بود در این مطلب به چگونگی اثبات تقدس نیز اشاره شود، و آن اینکه عقل است که به ارتباط یک شئ با حضرت حق پی میبرد و الا صرف یک کار خارق العاده سبب حقانیت یا تقدس یک شئ نمیشود. برای مطالعه در این زمینه رجوع کنید به قرآن در قرآن آیت الله جوادی آملی، ص124-125
از سوی دیگر شما این پیش فرض را قبول کرده اید که گربه به خاطر تعلیم صاحبش از روی قرآن رد نمیشود حال آنکه چنین مطلبی از آن کلیپ اثبات نمیشود، به همین خاطر این سوال مطرح است که چرا این کلیپ واقعیت نداشته باشد!؟ شاید خداوند برای یک گروه از افرادی که در آن دور بر بوده اند بخواهد به وسلیه این گربه اتمام حجت کند، همان گونه که در حادثهای در مشهد شتری از کشتارگاه فرار میکند و به حرم امام رضا(علیهالسلام) پناه میبرد. حال در این موارد نیز ما باید بگوییم صاحبش یادش داده است، در حالی که این به عنوان یکی از کرامات امام رضا(علیهالسلام) در دفتر حرم ثبت است.
به همین خاطر بهتر بود به جای این که این عمل انکار شود، به این نکته تأکید میشود که این عمل به همراه دلیل عقلی میتواند تقدس را اثبات کند.
صفحهها