setayesh.mashreghi

تصویر setayesh.mashreghi
درباره من: 
اسمم ستایش هست 20 ساله شدم خیلی بیشتر از سنی که دارم درک میکنم چون هم مطالعه زیاد داشتم هم اغلب دوستام بزرگتر از سن خودم هستن مهربونی بارزترین ویژگیم هست سادات هستم و عاشق جدم هستم ""هرچند که خاک پای اون بزرگان هم نمیشم"" آدم رک و صادقی هستم و فعلا بزرگتـــــــــــــــرین آرزوم کمـــــــــــــــــــــــک به یکی از دوستامه که از خودم 11سال بزرگتره و شوهر نامردش رهاش کرده و اتفاقات خیلی بدی برای این دوستم افتاده خواهـــــــــــــــــــــــــــــــش میکنم هر کی این پروفایل رو خوند برای رفع مشکل این دوست منم دعا کنه یا حــــــــــــــق

مطالب ارسالی

22 خرد، 1395    0
هارون الرشید درخواست نمود کسی را برای قضاوت در بغداد انتخاب نمایید. اطرافیان او همه با هم گفتند عادل تر از بهلول سراغ نداریم او را انتخاب نمایید. خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیدار با بهلول به او...
22 خرد، 1395    0
10 حدیث زیبا در مورد برکت در زندگی در میان سخنان بزرگان دین ، گنج هایی وجود دارد که شاید عمل به حتی یکی از آنها ضمانت خوشبختی و سعادت ما در زندگی باشد ،  در اینجا تلاش کردم 10 حدیث مهم در باب برکت و رزق و روزی در...
22 خرد، 1395    0
زندگانی حضرت امام رضا علیه السلام پر است از لحظاتی نورانی و شگفت انگیز که دل شیفتگان را می برد. از کتاب «دیوان خدا» نوشته نعیمه دوستدار که براساس منابع موثق تدوین یافته چند داستان برگزیده ایم که تقدیم عاشقان اهل بیت...
22 خرد، 1395    0
یکی از دوستان شیوانا، عارف بزرگ و تاجر مشهوری بود. روزی تاجر به طور تصادفی تمام اموال خود را از دست داد و ورشکسته شد و از شدت غصه بیمار گشت و در بستر افتاد. شیوانا به عیادتش رفت و بر بالینش نشست. اما مرد تاجر نمی توانست...
22 خرد، 1395    2
مرد ثروتمندی در دهکده شیوانا زندگی می کرد که قیافه چندان جذابی نداشت. او صورت چروکیده و سیه چرده ای داشت که در مجموع شکل و شمایلش را خیلی معمولی کرده بود. روزی شیوانا سرکلاس نشسته بود تا به شاگردان درس معرفت دهد که مرد...
21 خرد، 1395    0
پسری جوان ،سرخورده و مایوس نزد شیوانا آمد و از او برای رفع مشکلش راه چاره خواست. پسرک گفت که از پدربزرگش تعدادی گاو و گوسفند به او و خانواده اش ارث رسیده است و او نمی داند چگونه از آنها مراقبت کند. پسر جوان گفت که پدرش...
21 خرد، 1395    0
شیوانا از جاده‌ای می‌گذشت. مرد میانسالی او را شناخت. خودش را نزدیک او رساند و با او همسفر شد. مدتی که گذشت مرد میانسال شروع به تعریف از خودش کرد و گفت: "من چندین زبان خارجی آموخته‌ام و به علم طب و مهندسی هم مسلطم و کتاب...
20 خرد، 1395    0
کشاورز ساده‌ای بودکه علاوه بر نداشتن سواد، فردی نیز کم حافظه بود تا حدّی‌که یک مسیر را بعد از مدت‌ها پیمودن، باز گم می‌کرد. ولیکن موهبتی بزرگ از طرف حق‌تعالی نصیب او گشت که اعجاب همه را برانگیخت و آن، حفظ همه آیات قرآن...
20 خرد، 1395    0
زنی با چند بچه قد و نیم قد نزد شیوانا آمد و به او گفت: "شوهرم دامدار است و درآمد خوبی دارد. اما به جای این‌که ثروتش را خرج تغذیه و رفاه همسر و کودکانش کند خرج لباس و اسب و تجملات خودش می‌کند و دایم سعی می‌کند با پول...
20 خرد، 1395    0
آیت الله اراکی فرمود:  شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت :نه....!!!!...

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 37