نظرات o.m.i.d

تصویر o.m.i.d o.m.i.d 27 شهر, 1397 فرار از ازدواج و ناامیدی نسبت به آینده بخاطر خودارضایی

وقتی من خودارضایی میکنم به هیچ وجه به این معنی نیست که نیاز به ازدواج دارم بلکه به این معنی هست که من راه های کنترل این غریزه رو نمیدونستم ولی الان اون راه ها رو یادگرفتن و تا حد زیادی میتونم این غریزه رو سرکوب بکنم و برای اینکه بتونم تا از نظر فشار روحی و جسمی تخلیه بشم به پزشک مراجعه کردم و ایشونم بهم دارو دادن که دوباره سیستم احتلام بدنم نظم پیدا کنه و خداروشکر فشار جنسی تا حد زیادی فروکش کرده. پس استمرار این قضیه تا حد خیلی زیادی به اراده و رعایت یه سری نکات هستش. اینکه گفتین باید به این نیاز پاسخ داده بشه هیچ گونه بایدی در کار نیست چون این نیاز برخلاف نیاز به آب و غذا جز نیازای ضروری آدم نیس و گواه لین مسئله هم عدم اجبار دین برای پاسخ به این نیازه. خدا که خداس هیچ گونه اجباری برای ازدواج تعیین نکرده و فقط توصیه شده برای اردواج. اگه به این نیاز پاسخ داده نشه مشکل خیلی زیادی پیش نمیاد چون راه برای کنترلش پیش بینی شده. پس اینکه شما میگین درمان قطعی ازدواجه اشتباه هستش. کم نداریم متاهلایی که به این گرفتاری دچارن. ثانیا من با اعتیاد ۵ سال به این کار آسیبای بدی به سیستم تناسلی بدنم و متاسفانه تا حد بسیار زیادی از حالت عادی و نرمال خارج شده و حتی با ترک این کار هم ه حالت عادی برنمیگرده. میبینین حتی اگه ازدواجی هم صورت بگیره احتمال اینکه نارضایتی جنسی و برگشت دوباره به این کار باشه زیاده. نظر من اینه کسی که میخواد ازدواج بکنه و تو آینده رابطه جنسی رو تجربه بکنه باید تحت هر شرایطی که شده پاکی و سلامتی اولیشو حفظ کنه ولی اگه دچار هرگونه انحراف جنسی شد دیگه این آدم باید تا حد زیادی فاتحه ازدواج رو بخونه چون انحرافی که تو طبیعت جنسی این آدم اتفاق افتاده برگشت ناپذیره. دوست عزیز به نظر من شما حتما یه بار پستای مربوط خودارضایی رو بخونین تا متوجه بشین چرا ازدواج راهگشای این مشکل نیس. تو اون پستا چنان آدمایی مثه من رو کوبیدن و راجع به آینده ی وحشتناکی که در انتظارشون هست( شکست در رابطه زناشویی و زودانزالی و طلاق و ....) گفتن که کاملا طبیعی هست که امثال من به طور کل قید ازدواج رو بزنن. چون این حالت از چاله دراومدن و افتادن تو چاهه. گفتین خیلیا مثه من هستن که باید بگم اصلا برام مهم نیست چه تعداد مثه من وجود دارن و چه اتفاقی براشون افتاده و درمان شدن یا نه چون این عمل رو همه یه جور تاثیر نمیزاره و این خیلیایی که میگین ممکنه یه دهم مشکلایی که من بهش گرفتارم رو هم 

نداشته باشن پس من نمیتونم رو حساب اینکه خیلیا گرفتار بودن و خوب شدن و ازدواج کردن برای خودم نسخه مشابه این آدما رو بپیچم. اگه دقت کرده باشین من گفتم که برای فرار از تبعات روحی و جنسی هست که قید ازدواج رو زدم تبعاتی که بارها و بارها تو همین سایت ذکر شده.

این حالت افسردگی به خاطر شکستای ناشی از این عمله و ربطی به سرکوب این غریزه و عدم توانایی در ترک این کار نداره. اگه شما هم همه ی چیزای با ارزش زندگیتون رو از دست میدادین و دچار کلی بیماری روحی و جسمی و جنسی میشدین همین حالات بهتون دست میداد. چون هستن شخصیتای بزرگی که این غریزه رو سزرکوب کردن و به مقامای 

بسیار بزرگی رسیدن. پس این مورد منتفی هست.

خلاصه من به خاطر بلاهایی که این غریزه به سرم آورده و زندگیم رو جهنمه کرده این غریزه رو دشمن خودم میدونم و دیگه نه از ارضای حالا و نه حرامش لذتی نمیبرم و مثه یه دشمن خونی کمر همت بستم به نابودی و سرکوبش.

من تا چیزایی که این غریزه کوفتی ازم گرفته رو دونه به دونه دوباره برنگردونم و نتونم به زندگی عادی مثه قبل برگردم دشمنیم تموم نمیشه. به خصوص لطمه های زیادی که از نظر تحصیلات و آینده شغلی خوردم که خوب جبران کردن همین موارد خودش یه عمر ۲۵ ساله تا ۳۰ ساله لازم داره و خوب تا اینا جبران نشه من به هیچ عنوان به چیزی به اسن ازدواج فکرم نمیکنم.

ممنون بابت کمکاتون. 

تصویر o.m.i.d o.m.i.d 25 شهر, 1397 فرار از ازدواج و ناامیدی نسبت به آینده بخاطر خودارضایی

سلام

بله من پسر هستم.

عوارضی که گریبان رو گرفته: افسردگی شدید- استرس شدید- گودی زیر چشم- ضعیف شدن حافظه- از بین رفتن تمرکز- کم شدن هوش- انزال بی مورد- ریزش مو- زودانزالی- پیری زودرس- صدا دادن مفاصل- لاغر شدن- لذت نبردن از زندگی- افت بسیار شدید تحصیلی( خراب شدن کنکور و نرسیدن به رشته مورد علاقه)- ضعیف شدن بدن- طولانی شدن دوره های احتلام- تنگی نفس و ... اینا بخشی از عوارضی هست که بهش دچار شدم و علت اکثر اینا این کار کثیفه.

منم میدونم ازدواج درسترین راه ارضای این غریزس ولی به نظرم این راه برای کسی لذت بخش هست که پاکی خودش رو حفظ کرده و تونسته بدون آلودگی وارد زندگی بشه ولی یکی مثه من که سالها این نیرو رو هدر داده و هزار جور آسیب جنسی دیده ازدواج براش مثه زهر مار میمونه که نه تنها دردی رو دوا نمیکنه بلکه یه دردم به درداش اضافه میکنه. عوارض جنسی این کار با غرور مردونه من منافات داره و متاسفانه راه درمان قطعی براش وجود نداره بنا بر این تصمیم گرفتم بی خیال ازدواج بشم و دیگه بهش فکر نکنم.

انسان داریم تا انسان. بعضیا ( از جمله خودم) از حیوونم پست تر و کثیف ترن. هیچ حیوونی تو عالم این کار رو با خودش و زندگیش نمیکنه پس همه ی آدما اشرف مخلوقات نیستن.

خودتونم به وضوح یکی از عوارضی که بهش گرفتار شدم رو ( افسردگی) رو تشخیص دادین.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 2