نظرات 7292Mahdi

تصویر 7292Mahdi 7292Mahdi 20 اسف, 1399 آیا دین 1400 سال پیش کارایی دارد؟

سلام.

مگه قوانین ریاضی همون دوران الان تغییر کرده.همیشه دو بعلاوه ی دو میشه چهار.یک ملیون سال هم بگذره همینه.

گذر زمان اصول رو تغییر نمیده.مثلا ظلم همیشه بده.ده هزار سال دیگه هم بده.خدا همیشه همون یه خدا ست.نفسانیت انسان همیشه بجور عمل میکنه مثلا به منافع خودش فکر میکنه.انسان دو هزار سال پیش هم همین بود ده هزار سال بعد هم همینه.انسان میل به بقا داره این میل هیچ وقت تغییر نمیکنه.معاد همون معاده.

در مجموع اصول دین اسلام که اصلا به انسان ربطی نداره.توحید نبوت معاد.که با گذر زمان تغییر نمیکنن.

بخش فروعات هم چون اصول کلی مطرح شده همیشه همونه.مثلا یکی از فروعات نمازه.خب نماز همیشه همون اثر رو داشته و خواهد داشت .روزه.حج.زکاه امر به معروف.کدومش با گذر زمان ممکنه دستخوش تغییر بشه.

بله مصادیق تغییر میکنه .مثلا در بحث احکام نماز گفتن نماز مسافر شکسته ست.خب اون موقع مسافری تا میخواست بیست کیلومتر راه بره نصف روز کامل باید راه میرفت اما الان پنج دقیقه طول میکشه حکم همون حکمه هر وقت بیستو دوسه کیلومتر خارج شدی نماز شکسته میشه.حالا پیاده بری و یک روز وقت بذاری یا با ماشین بری و پنج وقیقه که دخالتی در اصل حکم نداره.

خداوند هم ملاحظه ی همه ی اینا رو کرده و پیامبر اخرش رو اون موقع اورده والا میذاشت الان میاورد چون میدونست اتفاق خاصی قرار نیست بیافته.

ارزشهای انسانی تغییر نمیکنند.اگه منظور روابط زن و مرده که بگیم الان دیگه جامعه نمیکشه اون احکام رو خب این مشکل جامعه ست جامعه یروز خودش مجبور میشه به اصل انسانی برگرده همون طور که در غرب و امریکا دیدن واقعا با این چیزها مشکلات مردم حل که نمیشه بیشتر هم میشه.حالا دارن به حفظ خوانواده تشویق میکنند در صورتی که گروه هیپی ها چهل پنجاه سال پیش حامیان زیادی داشتن.اصل ازادی روابط جنسی و بی بندباری هم شعارشون بود.ولی الان طرفداری نداره.اسلام با توجه به شناختی که داره اصول رو گفته حالا مردم یه مدت باور میکنند و انجام میدن یه مدت فکر میکنن باید بروز بود میرن ولی دوباره برمیگردن سمت همون اصول چون انسان انسانه نمیشه خلاف فطرت حرکت کنه

تصویر 7292Mahdi 7292Mahdi 20 اسف, 1399 چرا باید موقع نماز هم حجاب داشته باشیم

سلام

تعبدیه.اگر چه ممکنه دلایلی براش گفته بشه ولی همه حدس و گمانه و نمیشه گفت دلیل اصلی حجابه.تعبدی هم یعنی رو حساب عبد و مولا گمولا  که خداوند باشه گفته اینجوری باید بخونی عبد هم بدون اما و اگر میگه قبول میکنم تعبدی به این میگن .مثل همه ی احکام فقهی.

تصویر 7292Mahdi 7292Mahdi 20 اسف, 1399 فرق روح با نفس چیست ؟

سلام

فایل صوتی خاطرم نیست همینقدر میتونم خلاصه وار بگم که نفس کل انسان رو میگن.که شامل ارواح چهارگانه نباتی حیوانی انسانی و ملکوتی.و همینطور نفس اماره و لوامه قوای ادراکی مربوط به اونها.حواس و...میشه.که روح هم یکی از اجزائشه.

گرچه گاهی نفس رو فقط نفس لوامه یا اماره در نظر میگیرند که از قرائن جمله معلوم میشه اما نفس بطور کلی و در فلسفه به انسان میگن.همون که با (من) میشناسیم

تصویر 7292Mahdi 7292Mahdi 20 اسف, 1399 آیا خدا جلوی رمال ها رو می گیره ؟

سلام

کل ماجرا رو خود اجازه میده و الا هیچ نیرویی قدرت اسیب زدن به کسی رو نداره اما خدا هم طبق قوانینش عمل میکنه.مگه اگه خدا نمیخواست کسی میتونست به کسی ظلم کنه.همین کربلا ظلم به اون بزرگی چطوری شد که اتفاق افتاد.اگه خدا اجازه نمیداد مگه کسی میتونست یه سنگ طرف سپاه امام پرت کنه.خداوند اجازه داد چون هیچ وقت بنابه معجزه نداره.وقتی همه چی طبق قوانین عادی باشه همه چی همونجور که باید پیش میره.ماجرای طلسم هم همینه.خب اونطرف علم اینکارو داشته و رفته کاری کرده که قطعا کارش حرامه و مجازات میشه.چه اون کسی که رفته پیش رمال و دعا نویس چه خود دعا نویس هر دو گناه کارن.

اما یه نکته رو هم توجه داشته باشید که این علم اگرچه وجود داره و اگر چه این کارها ممکنه انجام بشه.اما کننده ی اون کمه.کار هر کس نیست.خیلی هم خطر ناکه.برای همین افراد دعا نویس همیشه زندگیهاشون ویرانه.هیچ وقت زندگیشون درست نمیشه.چون باعث میشن مردم گرفتار باشن.ولی خب تعداد این دعا نویسها کمه و انقدر که همه بتونن این کارا برای یکی دیگه انجام بدن نیست.میخوام بگم خیلی وقتها اصلا طلسمی هم نیست.و خود فرد فقط به دیگران بد بین میشه.گاهی هم این اتفاق بدون دخالت انسانها میافته.یعنی هر چیه توسط جنیان بوده که این هم ممکنه ولی باز احتمالش کمه.اغلب کسانی که تثور میکنند توسط طلسم کارشون گیر کرده واقعا چیزی نشده و اگه فکر کنند متوجه میشن خطاشون کجاست.

حتی اگه واقعا هم طلسم شده باشه بازم در برابر عقل طلسم ضعیفه.قدرت طلسم در خیال و وهمه.و در عالم واقعی هیچ کاری نمیکنه.فقط در اوهام تاثیر میکنه که با کمی تعقل میشه دفعش کرد

تصویر 7292Mahdi 7292Mahdi 20 اسف, 1399 دعایی برای مرگ زودرس!

سلام 

ببینید بچه ها من کاری که میتونم بکنم و فکر میکنم براتون مهم باشه دو تا حرفه.

یکی اینکه چی میشه ادم به خودکشی فکر میکنه

یکی هم نوع نگاهتون به زندگی یه نمه اگه عوض بشه خودتون رو خوشبخت میبینید.

فقط خواهش میکنم حوصله کنید و تا اخر بخونید حرف اصلیم اخراشه ولی کامل بخونید نظرتون رو هم لطفا بگید

باورتون میشه اگه بگم من از هر صنفی سراغ دارم افرادی رو که دوست دارن خودکشی کنن البته دوست داشتن.خیلی عوض شدن.یعنی میخوام بگم ربطی به بد بودن شرایط شما نداره به درون شما مربوط میشه..

راستی دارم از نوع نگاه به زندگی حرف میزنم یعنی نکته ی دوم.مورد اول رو اخر بحث مینویسم.

میدونید شرایط گاهی اوقات حال ادم رو انقدر بد میکنه که فکر میکنه هیچ راهی برای راحت شدن از وضعیتی که توش گیر کرده خلاص کنه.انگار همه چی قفل شده و فقط مرگه که میتونه باعث ارامش بشه.گاهی وقتها انقدر حس خستگی فشار میاره که میگه فقط میخوام بخوابم .خوابی که هیچ وقت بیدار نشم .حتی گاهی زندگی برای بعضیها تا حد غیر قابل وصفی زجر اور میشه.نمیدونم شما ها که انقدر از خودکشی حرف میزنید تا حالا شده تو خونه بی مقدمه بزنید زیر گریه.یا شده منتظر بشید وقت خواب بشه شاید یه خواب خوب ببینید.شده تا حالا بغض انقدر فشار بیاره که صداتون کلا عوض بشه...

من سراغ دارم همچین ادمایی رو.کسانی که انقدر گریه کردن هر وقت میخوان حرف بزنن صداشون خش داره انگار همین الان گریه کرده.همه هم جوان. 

خب اینا حرفشون این بود که نمیشه کاری کرد .هیچ کس نمیتونه کاری بکنه فقط باید بسوزم و بسازم  ولی من نمیتونم میخوام نباشم خلاص بشم .بعد صحبت که میکردن میدیدم واقعا هم راست میگه.هیچ چیو نمیشه تغییر داد خصوصا اینکه گاهی اوقات والدین باعث زجر کشیدن بچه هاشون میشن  .بعد پیشنهادم این بود که شرایط رو اصلا رها کنید واقعا کاریش نمیشه کرد اما از یه زاویه ی دیگه به ماجرا نگاه کنید.شرایط همونه اما نگاه یه نگاه نوست .این تغییر لازمه که ...

 شاید این کارخیلی راحت شایدم خیلی سخت باشه. ولی برای اهلش با یه فن خاصی میشه صفحه رو عوض کرد.الان میگم چطوری.

واقعیت اینه که یکی از دلایل فشارهایی که به ما وارد میشه عزیزانمون هستند.یعنی پدر مادر خواهر برادر یا حتی گاهی همسر ادم باعث همچین حسی میشن.یعنی اگه اونها رفتارشون خوب بود اون فرد هم مشکلش حل میشد.اگه جزو این دسته هستید یه پیشنهاد دارم.شما عوض اینکه بنا رو به این بذارید که طرف مقابلتون ادم عاقل و فهمیده ای هستش (که نیستش) بیایید بنا رو به این بذارید که طرف مقابلتون نادانه.نمیفهمه.سطح شعورش کمه.و شما نسبت به اون خیلی عاقلتر هستید.یعنی از بالا به صحنه ی درگیریهاتون فکر کنید.ببینید اگه یه ادم فهمیده اگه میخواست با این کسی که شما رو ناراحت میکنه حرف میزد چطوری رفتار میکرد خب شما واقعا در نقش ادم فهمیده هستید .همون رفتار رو بکنید.ببینید تصور کنید یه بچه ی پنج ساله که مفهوم کلمات رو هم درست بلد نیست از یجایی یه حرف زشتی یاد گرفته میاد به شما میگه .شما چیکار میکنی.با بچه ی پنج ساله دعوا میکنی.؟!ناراحت میشی و شخصیتت متاثر میشه؟یا خیلی خونسرد با نگاه مهربانانه همونطور که باید هم باشه باهاش برخورد میکنید.مثلا حرف رو عوض میکنید خودتون رو به نشنیدن میزنید و یجور ماجرا رو جمع میکنید تموم بشه.حالا تصور کنید اگه یه ادم پخته با یه بچه ی پنج ساله سر اینکه بچه حرف بد زده درگیر بشه.قطعا خیلی ضایست.

چرا شما همیشه خودتون رو هم سطح یا پایینتر از اون فرد میبینید.اشکال نداره حتی اگه پدر مادرتون باشن.احترامشون واجب ولی با عرض معذرت پدر مادری که نتونه رفتار درستی با بچه ش داشته باشه یه بیشعوره.بیشعور به معنای اصلیش نه معنای فحش.یعنی جایگاه خودش رو گم کرده و داره به بچه ظلم میکنه که نشون از پایین بودن شعورشون داره.والا معنا نداره بچه از دست والدینش ارزوی مرگ بکنه.

خب وقتی اونا نمیفهمن شما از بالا نگاه کن و موضع ادم فهمیده رو بگیر و بجای باختن و صحنه رو خالی کردن ببین نیازشون چیه اوضاع رو مدیریت کن.اخه ما وقتی وارد درگیری و دعوا میشیم که طرف مقابلمون رو ادم حسابی و دانا فرض کنیم هیچ کس با یه دیوانه دعوا نمیکنه.برای همین انسانهای باشخصیت هیچ وقت تو خیابون با کسی درگیر نمیشن.چون مثل کسی که خیلی میفهمه برخورد میکنه.فشار اطرافیان اگه کسیو زمین بزنه یعنی اون فرد خودش رو اصلا قبول نداره که شرایط اینطور بهش ضربه زده.والا نه تنها ناراحت نمیشد که حتی کریمانه با طرف مقابلش رفتار میکرد.اون بدهنی میکنه ولی با لبخند ارام صبر میکنه فحشهاش تموم بشه بعد خیلی ارام میگه خب حالا اروم شدی ؟.بهتری؟! .یه لیوان اب بهش میده....میدونید اینجوری مثل ادم بزرگتر همه چیو به نفع خودش رقم میزنه و یه فشار بزرگی از رو دوشش برداشته میشه.

اما اگه حرف سر رفتار دیگران نیست شرایط زندگی خودتون بهم پیچیده و همون حالی رو که اول صحبت نوشتم بهتون دست داده همین نگاه رو نسبت به سایر حوادث و اتفاقها و شرایط داشته باشید .ببینید یه ادم قوی که عمرش رو در جنگلو کوه مثلا گذرونده هیچ وقت بخاطر اینکه لباسش کمی خیس شده کارش متاثر نمیشه.شاید اصلا متوجه هم نشه ولی کسی که دست به سیاه و سفید نزده و همیشه تو خونه مادرش کاراش رو انجام داده یه ذره لباسش خیس بشه انگار کلا زندگیش مختل شده یکی باید براش لباس بیاره اتاق رو خلوت کنن لباس عوض کنه بعد خاطره ی اون یه لیوان ابی که ریخته روش رو هم یه هفته تعریف میکنه.

میدونید مشکلات ما معمولا خیلی بزرگ نیست در واقع این خود ما هستیم که کوچیکیم.و تحمل نداریم.

اما روی این خیلی نمیخوام زوم کنم حرف اصلیم چیز دیگست.

تازه رسیدیم به محل اصلی حرف

اینکه زندگی یعنی همین.باور کنید همه ی مردم مثل همن.شما شاید فکر کنید نه درد من خاصه کاش منم فلان گرفتاری رو داشتم ولی این خیلی فرق داره .اما بشما اطمینان میدم هر کس همین حرف رو میزنه و مشکلات هر کس برای خودش خیلی بزرگ و برای دیگران کوچیک به نظر میاد.خود من اگه از مشکلاتم بگم یا باور نمیکنید یا اگه بهش فکر کنید میگید نه خداییش تو خیلی داغونتری چرا تا حالا نمردی پس؟!!

اما یادگرفتم که با مشکلات باید رفاقت کرد.خودش اومده خودشم میره.یه مدت سربسرمون میذاره فقط.نمیگم جبرگرا هستم و همه چیو میخوام گردن تقدیر بندازم ولی بین خودمون باشه همچین بگی نگی انگار طرف جبر بودن میچربه.یعنی خیلی از مسائل واقعا دست ما نیست.سهم ما از زندگی همین بوده .اخه نگاه ما به جهان هستی و خصوصا زندگی بشریت باید واقع گرایانه باشه نه ارمانی محض.

 

یه مثال بزنم تا بهتر برسونم.جنگل یعنی چی؟!دشت افریقا رو تصور کنید هر نوع جونوری توش پیدا میشه همینطور گیاه و...مجموعه ی این موجودات حیات وحش رو تشکیل میدن درسته.؟

خب لازمه ی این حیات چیه ؟! باید یکی بشه شیر .یکی اهو یکی قورباغه و.  ...اما ایا این حیوانات از اونی که هستن ناراضین یعنی به نظر شما یه روباه همیشه بدبخته چون پلنگ نشده؟یا لاکپشت بدبخته چون پرواز نمیتونه بکنه؟!خب این که اصلا محاله که هر حیوانی بخواد بهترین باشه.مثلا همه بخوان شیر باشن.بعد پرواز هم بتونن بکنن زیر اب هم بتونن برن.و...یعنی همه ی ویژگیهای مثبت رو یجا داشته باشن.اما همینجوری هر کدوم در نقش خودشون خوشبختی رو میتونن تجربه کنن.بشرط اینکه اون نقشی رو که بهشون دادن رو قبول کنن و باهاش حال کنن.اهو با اهو بودنش حال کنه و سعی کنه بهترین اهو باشه یعنی خوشبخته.مار اگه مار خوبی باشه خوشبخته.روشنه که اگه مثلا هر کدوم از اونی که هستن ناراضی باشن هیچ وقت نمیتونن از زندگی لذت ببرن انقدر ارزوی چیز دیگه بودن میکنن و ابراز نارضایتی که تمام عمرشون بدبختی رو با تمام وجود حس میکنن.این حس میتونه حتی برای شیر هم بیاد چون مثلا دلش بخواد پرواز کنه .یا عقاب دلش بخواد شنا کنه.نمیشه که.

حالا در زندگی ما انسانها.اینو بیاییم قبول کنیم که قرار نیست همیشه بهترین ها برای ما باشه.اگه اینو قبول کنیم بهتون قول میدم همیشه احساس خوشبختی میکنید .منه نوعی همینم که هستم.یعنی شرایطی که در اون متولد شدم جنسیتم خانواده و ..و حتی انتخابهایی که کردم به هر حال الان این منم که دارم تایپ میکنم من با همه ی شرایطی که دارم.خوب یا بد .خوشم بیاد یا نیاد.صد البته باید تلاش بکنم.و کوتاهی نکنم در وظائف خودم اما حالا هر چی که بوده و گذشته تموم شده .درست یا غلط خوب یا بد زشت یا زیبا من گذشته رو پشت سر گذاشتم و الان اینم.با اون مثال اگه تطبیق کنیم اینجوری میشه که من الان یه خرگوشم.هم شکار میشم و ضعیفم هم نمیتونم پرواز کنم هم زیر اب نمیتونم برم ولی همینم دیگه یا اصلا یکی که خیلی پایینتره رو شما بگو .مثلا یه مورچه هستم.یا هر چی.ولی باید حالا چیکار کنم.در ارزوی پرواز یا قدرت یا سرعت یا هر چی بمونم و غصه بخورم.خب این جوری که یعنی کارم خرابه.تصور کنید برید جنگل ببینید یه حیوان یگوشه کز کرده میخواد خودکشی هم بکنه.حالا چرا چون خرگوشه ولی دلش میخواسته اهو باشه.

یعنی حقیقت تمام حرفهای کسانی که از خودکشی حرف میزنن.یا حتی از اونی که هستن ناراضین همینه.هیچ فرقی نداره.

خصوصا اینکه اصلا معلوم هم نیست کدوم شرایط بهتر باشه.کی میتونه ثابت کنه شیر بودن بهتر از عقاب بودن یا حتی خرگوش بودنه هر کدوم میتونن از داشته های خودشون لذت ببرن .هیچ شاخصه ای نیست که بشه ثابت کرد در دنیا فلان کس از فلان کس خوشبختتره.اینو با اطمینان میگم.مثلا شاید بگید اقا فلان سوپر استار سینما که هر جا میره همه جمع میشن دورش ازش امضا بگیرن معلومه که خوشبخته ولی باور کنید اونم دردهای خودش رو داره .اگه بشینید پای حرفاش میبینید نه بابا اونجورا هم که فکر میکنید نیست.درست نیست مثال بزنم از افرادی که دیدم از زندگیشون ناراضی بودن و شرایطشون رو بگم.اگه بنویسم میگید پس خوشی زده زیر دلش ولی مهم اینه همه چی داره ولی لحظاتش رو با زجر میگذرونه.این یعنی خوشبختی هیچ شاخصه ای نداره.ادم میتونه در اوج فقر و بیماری و مصیبت باشه ولی احساس کنه خوشبختترین ادمه دنیاست.میشناسم که میگم.اگه شما ببینید میگید بابا اینم مخش تاب داره که به این زندگی خوشه ولی اتفاقا اون میفهمه چخبره.

مشکلات شما هر چی که هست کاری با جزییاتش ندارم ولی جزیی از شماست اقای فلان یا خانم فلان یعنی کسی که .... بعد خودتون و هر چی که دارید و ندارید جلوش بذارید .این ادم یعنی شما.یعنی میشه یکی از موجودات جنگل دیگه .ولی در عین حال بازم یچیزی داره که بقیه دوست دارن داشته باشن.شما بگو اصلا در نقش کرم خاکی.ولی شاید شیر گرسنه ارزو کنه مثل کرم خاکی بود که مشکل پیدا کردن غذا نداشت و مجبور نبود واسه یه وعده غذا کلی نفس نفس بزنه و لگد گاو الاغ بخوره تو سرو صورتش تازه همونشم گاهی چند هفته پیدا نمیشه و از گشنگی میمیرن.اما کرم خاکی همیشه اون زیر چیزی برای خوردن داره میخوام بگم هر قدر فکر کنید داشته هاتون کمه بازم حتما چیزهایی دارید که شما رو خاص کرده.

هنوز فکر میکنید باید خودکشی کنید.

اون علت اصلی رو بعدا در یه میام دیگه مینویسم حالا ببینم بازخوردتون چطوره اگه قبولم ندارید دیگه ادامه ندم 

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 3