نظرات علیرضا خاتم

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 13 آذر, 1401 سوال اعتقادی: پذیرش توبه قاتل و منافق.....

سلام علیکم، از سوالتان و دغدغه شما نسبت مطالب دینی 
توبه از هر گناهی پذیرفته است، با این تفاوت که در گناهان مربوط به حق الناس جلب رضایت شخصی که به او ظلم شده نیز لازم است. در مورد قتل هم چند نکته وجود دارد، اگر شخصی خدای ناکرده مرتکب قتل انسان بی‌گناهی شود، راه توبه و پشیمانی به روی او باز است و اگر خانواده مقتول رضایت ندهند خودِ قصاص باعث پاک شدن او از گناه قتل است، به شرطی که پشیمان باشد و به دنبال جنایت بیشتر نباشد.
در آیه ۸۸ سوره نساء این‌گونه آمده است که: «فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا ۚأَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا»؛ «چيست شما را كه درباره منافقان دو گروه شده‌ايد، و حال آنكه خدا آنان را به سبب كردارشان مردود ساخته است؟ آيا مى‌خواهيد كسى را كه خدا گمراه كرده است هدايت كنيد؟ و تو راهى پيش پاى كسى كه خداوند گمراهش كرده است نتوانى نهاد».
در آیه ۸۸ سوره نساء به گمراهی همیشگی برخی افراد اشاره شده است. گمراهی جاودان به معنای این نیست که توبه این افراد پذیرفته نمی‌شود، بلکه به این معناست که پیمانه این افراد جوری پر شده که توفیق توبه پیدا نمی‌کنند. توبه و پشیمانی از گناه توفیقی الهی است که از جانب خداوند شامل حال افراد می‌شود، افرادی که در گناهان قلبی و عقیدتی به شکلی غوطه‌ور می‌شوند که راه نجات و بازگشتی برایشان باقی نمی‌ماند از توفیق الهی توبه نیز محروم می‌مانند. البته این محرومیت از توبه و هدایت در اثر کارهای خودشان است و خداوند در حق هیچ‌ کسی ظلم نمی‌کند. در آیه ۸۸ سوره نساء نیز عبارت «بما کسبوا» آمده است؛ یعنی به خاطر کارهایی که خودشان کرده‌اند. پس بخشیده نشدن منافقین و مشرکین به خاطر کور شدن چشم دل آن‌هاست، سببش هم اعمال خودشان است.
برای مطالعه بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://btid.org/fa/news/10077

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 13 آذر, 1401 سوال اعتقادی: استجابت دعا در زیر قبه امام حسین علیهم السلام

سلام علیکم
از سوال شما و دقت نظرتان سپاسگزارم.
قبه همان محدوده قبر یا حایر حسینی علیه‌السلام است، البته درباره محدوده قبه امام حسین علیه‌السلام تفاوت نظر بین علما وجود دارد. حداقل مقدار قبه و حایر حسینی علیه‌السلام مقدار زیر گنبد فعلی است، بعضی حداقل را مقدار ۲۵ ذراع در هر طرف از قبر مطهر دانسته‌اند که حدوداً ۱۳ متری قبر شریف می‌شود. برخی محدوده زیر گنبد و ساختمان قدیم را گفته‌اند و برخی چهار طرف صحن مطهر را که توسط دیوارها احاطه شده قبه دانسته‌اند. اگر برای شما امکان دارد به مقدار زیر گنبد که حداقلی‌ترین مورد است عمل کنید که بنا بر تمام نظرات قبه بودن است مورد پذیرش است.
درباره سوال دوم شما، باید عرض کنم که درباره ۳ دعا مستجاب در اولین زیارت، روایت و سند قابل اعتمادی پیدا نشد. حتماً دعا در مسیر زیارت اباعبدالله علیه‌السلام و در فضای مقدس حرم کربلا به مستجاب شدن نزدیکتر است و شخصی که اولین بار مشرف می‌شود دلی آماده و شکسته دارد، از این جهت هم احتمال استجابت دعا بیشتر می‌شود، اما عدد ۳ تا دعای مستجاب که مختص زیارت اولی باشد را نداریم. هر چقدر دعا و راز و نیاز بیشتر باشد بهتر است، خداوند متعال  مناجات، دعا و درخواست بندگان را توصیه کرده و آن را به هیچ عددی محدود نکرده است. امیرالمونین علی علیه‌السلام در نامه به فرزند گرامی خویش فرمودند: «خداوند کلید گنجینه ها(ی رحمتش) را در دستان تو قرار داده است، که به تو اجازه داده از او درخواست کنی تا هر گاه بخواهی، درهای نعمتش را با دعا بگشایی و بارش باران رحمتش را طلب نمایی؛ پس اگر اجابت دعایت به تأخیر افتاد، این تأخیر تو را ناامید نسازد».
دعاگوی شما هستم و امیدوارم از زائران با اخلاص و آگاهی اباعبدالله علیه‌السلام باشید.
برای مطالعه بیشتر به پیوند زیر مراجعه بفرمایید:
https://btid.org/fa/news/100741

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 13 آذر, 1401 سوال اعتقادی: چرا ما در روز عاشورا زنجیر میزنیم ؟

سلام علیکم
از سوال خوب شما بسیار متشکرم.
اصل و اساس دین و عقیده محبّت و گرایش به خوبی‌ها و نفرت و انزجار از بدی‌هاست. ما با عزاداری می‌خواهیم اعتقاد قلبی، ارادت و محبت خودمان را به اهل بیت علیهم‌السلام نشان بدهیم و از دشمنان ایشان اعلام بیزاری کنیم. حالا شکل عزاداری چگونه باید باشد؟ این به تناسب زمان‌ها و مکان‌ها فرق دارد، در زمان‌های مختلف عزاداری برای عزیزان از دست رفته به شکل‌های متنوعی انجام می‌شده است و در دین ما هم آداب و رسوم مردم تا زمانی که باعث فساد و انحراف نباشد، محترم و مجاز دانسته شده است. همینطور در مناطق مختلف جغرافیایی و بین قومیّت‌ها نیز شیوه عزاداری‌ها تفاوت‌هایی داشته و دارد. همین الان هم در برخی مناطق لباس عزا را خاکی می‌کنند و در برخی مناطق اینجور نیست، یا در برخی مناطق حلقه‌های سینه‌زنی تشکیل می‌شود و در برخی دیگر به شکل صف‌های منظم برای اقامه عزا می‌ایستند.
اما درباره زنجیر زنی که سوال فرمودید، زنجیر زدن هم مانند سینه زدن یک نوع اظهار ناراحتی و عزا است برای از دست دادن فردی عزیز و محترم. ضربه زدن به بدن با مشت‌هایی گره کرده به سینه، یا کف دست، یا وسیله‌ای مثل زنجیر برای اعلام عزادار بودن امری مرسوم بوده است. پس ما زنجیر که می‌زنیم می‌خواهیم بگوییم به‌خاطر شهادت امام حسین علیه‌السلام عزاداریم و ایشان را دوست داریم و می‌خواهیم مثل ایشان باشیم و از دشمنانش بیزاریم. البته دقت کنید که در عزاداری‌ها باید حدود شرعی رعایت شود و درباره برخی روش‌ها شک هست.
عَلَم یا پرچم که نشانه گروه‌ها و تفکرات مختلف از پیشینه تاریخی دراز دارد. در کربلا نیز لشگر امام حسین علیه‌السلام دارای عَلَم بوده است و این پرچم توسط فرمانده لشگر حمل می‌شده است که در کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام بودند. حمل کردن پرچم‌های برافراشته و یادآور جبهه حق که جبهه امام حسین علیه‌السلام است کار خوبی است، البته پرچم‌های آن وقت به شکل این چیزی که امروزه به عنوان عَلَم بلند می‌کنند نبوده و اصلا با شی به این سنگینی و فلزی نمی‌شود جنگید. بهتر است به جای این نمادهای فلزی که نقش و نگارهای عجیب دارند، از پرچم‌های عادی که اسم مبارک اهل بیت علیهم‌اسلام بر آن‌ها نقش بسته استفاده شود. همان‌گونه که مراجعی مانند آیت‌الله جوادی آملی و مکارم شیرازی تاکید دارند.
به‌کار بردن وسائل مربوط به موسیقی مانند طبل، نی و دُهُل نیز در عزاداری مناسب نیست، ولی برای حرام بودن یا نبودن آن باید از مرجع تقلید خود استفتاء کنید چون در زمینه موسیقی اختلاف نظر وجود دارد، البته استفاده از نی را غالباً حرام می‌دانند.
برای مطالعه بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://btid.org/fa/news/124730

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 30 آبا, 1401 چه زمانی روح در جنین دمیده می شود؟

با عرض سلام و خسته نباشید

اينكه ايجاد روح در بدن دقيقا در چه زماني است مستفاد از آيات قرآن و روايات اين است كه بعد از كامل شدن خلقت بدن است و مدت معيني را در قرآن ذكر نكرده است. بلكه در آياتي كه درباره مراحل خلقت انسان بحث شده بعد از انعقاد نطفه و تبديل آن به علقه و تبديل آن به مضغه و تشكيل استخوان و روييدن گوشت بر استخوان كه شكل ظاهري انسان كامل شده است، در مرحله بعد روح به جنين دميده مي شود. خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ. ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين‏»(1)؛ و به يقين، انسان را از عصاره‏اي از گِل آفريديم. سپس او را [به صورت‏] نطفه‏اي در جايگاهي استوار قرار داديم. آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت‏] مضغه گردانيديم، و آن گاه مضغه را استخوانهايي ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتي پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشي ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.

در تفاسير منظور از «ثم انشاناه خلقا آخر» مرحله دميدن روح در جنين تفسير شده است: «در مراحل پنجگانه‏اي كه براي آفرينش انسان در آيات فوق ذكر شده همه جا تعبير به" خلق" شده است، اما هنگامي كه به آخرين مرحله مي‏رسد تعبير به" انشاء" مي‏كند. اين تعبير نشان مي‏دهد كه مرحله اخير با مراحل قبل (مرحله نطفه و علقه و مضغه و گوشت و استخوان) كاملا متفاوت است مرحله‏اي است مهم كه قرآن از آن سر بسته ياد كرده و تنها مي‏گويد:" سپس ما به آن آفرينش تازه‏اي داديم" و بلا فاصله پشت سر آن" فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ" مي‏گويد.

 اين همان مرحله‏اي است كه جنين وارد مرحله حيات انساني مي‏شود، حس و حركت پيدا مي‏كند، و به جنبش در مي‏آيد كه در روايات اسلامي از آن تعبير به مرحله" نفخ روح" (دميدن روح در كالبد) شده است.»(2)

آيه ديگري كه درباره خلقت انسان و دميدن روح در او آمده چنين است:

 «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهينٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ...»(3)؛ سپس [تداوم‏] نسل او را از چكيده آبي پست مقرّر فرمود آن گاه او را درست ‏اندام كرد، و از روح خويش در او دميد.

در اين آيه هم مي فرمايد بعد از كامل شدن خلقت ظاهري انسان، روح در او دميده شد.

در رواياتي كه در باب كيفيت خلقت انسان در كتب روايي آمده است، هر يك از مراحل شكل گيري جنين از نطفه به بعد را چهل روز شمرده است كه از آنها استفاده مي شود دميدن روح در جنين وقتي است كه چهار ماه او كامل شود. به عنوان نمونه در روايتي آمده است:

«قال أبو جعفر(ع) إن النطفة تكون في الرحم أربعين يوما ثم تصير علقة أربعين يوما ثم تصير مضغة أربعين يوما فإذا كمل أربعة أشهر بعث اللَّه ملكين خلاقين....»(4)؛ امام باقر(ع) فرمودند نطفه چهل روز در رحم است سپس در مدت چهل روز تبديل به علقه مي شود و سپس در مدت چهل روزديگر مضغه مي شود. پس هر گاه چهار ماه كامل شد، خداوند دو ملك خلق را مي فرستد ... 

مرحوم علامه مجلسي هم در شرح روايتي در اين باب مي نويسد:«النطفة تبقي في‏ الرحم‏ أربعين‏ يوما ثم تصير علقة أربعين يوما ثم تصير مضغة أربعين يوما ثم تتصور في أربعين يوما و تلجها الروح في عشرين يوما»(5)؛ نطفه در رحم چهل روز باقي مي ماند سپس در مدت چهل روز تبديل به علقه مي شود، سپس در مدت چهل روز ديگر تبديل به مضغه مي شود و در مدت بيست روز روح در او دميده مي شود.

علاوه بر اينكه رواياتي كه دستوراتي را براي مراقبت والدين براي فرزند صالح داشتن و دعا كردن براي فرزند را در ماه چهارم بيشتر تاكيد كرده اند و اين بخاطر همين است كه جنين صاحب روح شده است.

بنابراين از منظر قرآن و روايات زمان دميدن روح در جنين وقتي است كه خلقت ظاهري و جسمي انسان، كامل شود بعد از آن صاحب روح مي شود كه اين مدت بعد از چهار ماه كامل است و علم پزشكي هم همين مطلب را تاييد كرده كه بعد از چهار ماه جنين داراي حركاتي مي شود كه نشان دهنده پديد آمدن روح در اوست.

پي نوشت ها:

1. مومنون(23)آيات13و14.

2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج‏14، ص 212 و نيز؛ طباطبايي، الميزان، انتشارات جامعه مدرسين، ج15، ص21.

3. سجده(32)آيات8و9.

4. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج6، ص13؛ فيض كاشاني، محسن، الوافي، ج23، ص1280.

5. مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، چاپ بيروت، ج‏40، ص 233.

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 29 آبا, 1401 سوال اعتقادی: آیا این متن بیانگر مسئله تناسخ ارواح نیست؟

سلام علیکم
سوال دقیق و خوبی است. بسیار متشکرم.
درباره سوالتان عرض کنم که بله این متن یه نوع تفسیر مادی و جسمانی از تناسخ را ارائه میدهد. این تفسیر چندین ادعا را با هم در خودش جای داده است.
1. ادعا می‌کند که بازگشت روح پس از مرگ به جسم همان شخص و دیدن عذاب و پاداش در آخرت با اینکه هر کس مثقال ذره‌ای از عمل خوب و بد را می‌بیند جور در نمی‌آید.
2. ادعا شده که شعر جناب سعدی که بنی آدم اعضای یکدیگرند به معنای این است که یک یا چند روح در بدن چندین انسان در حال جابه‌جایی هست.
3. از دیگر ادعاهای درون این متن این است که تفسیر خوب آیات قرآن با تناسخ هستش و بقیه تفسیرها با عدالت جور در نمی‌آید.
در پاسخ به این ادعاها چند مطلب به ذهن می‌آید؛
اولاً: روح انسان بنا بر دلایل محکم عقلی اصلا موجودی جسمانی و مادی نیست و برای همین رفتن آن در یک جسم بعد از جسم دیگر معنا ندارد. جابه‌جایی و مکان داشتن و حلول و نفوذ در اجسام، همگی مربوط به موجودات جسمانی هستند.
ثانیاً: عدالت خداوند اقتضا می‌کند که هر کسی هر کاری کرده، جواب آن را خودش ببیند و این عدالت با بررگشت ارتباط روح با بدن همان شخص جور در می‌آید، نه اینکه روحش برود با بدن یک شخص دیگر ارتباط برقرار کند. این ظالمانه است که نفر الف ظلم کند بعد روحش برود در بدن شخص ب و شخص ب عذاب بشود، تازه شخص ب اصلاً نداند اینهمه عذاب برای چیست.
ثالثا: نقص‌ها و کمبودهای بدنی و جسمی در اثر قوانین عالم طبیعت به وجود می‌آید. خداوند عالم طبیعت را بسیار منظم و دارای روابط علّی و معلولی خلق کرده است و اینکه شخصی که صدمه می‌بیند دست یا پا نداشته باشد در راستای همان نظم طبیعی است. بی‌عدالتی این است که خداوند از کسی که پا ندارد انتظار همان آدم پادار را داشته باشد و او را برای پا نداشتن که دست خودش نبوده مجازات کند.
رابعاً: قرآن به صراحت درباره معاد و نفی تناسخ سخن گفته و تفسیر قرآن بر ضد خودش، تفسیر درستی نیست.
خامساً: شعر جناب سعدی تشبیه انسان‌ها به اعضای بدن درباره همدردی و نوع دوستی است. در شعر تشبیه وجود دارد و نمی‌شود از تشبیهات نتایج فلسفی و دینی گرفت. وقتی میگوییم فلان آدم مثل شیر است، منظورمان این است که او شجاع است، ولی آیا می‌شود نتیجه گرفت پس فلانی دهانش مثل دهان شیر بوی بدی می‌دهد و دم دارد؟!
سادساً: به فرض روح جسمانی باشد. ادعای اینکه روح به سیاهچاله‌های فضایی می‌رود و برمی‌گردد، ادعایی بزرگ است و نیاز به اثبات کردن دارد. آیا دلیلی بر چنین مطلبی در جایی وجود دارد؟
در آخر اینکه آموزه تناسخ دارای ضعف‌ها و خلل‌های منطقی و عقلی زیاد است که در جای خودش به طور مفصل نقد شده است.
برای اطلاع بیشتر به این پیوندها مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/197798
https://btid.org/fa/news/182608

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 273