نظرات به تو از دور سلام

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 آذر, 1400 پرتو نور زمان (سالگرد ارتحال امام خمینی قُدِّسَ سِرُّهُ)

السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، 
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، 
السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، 
صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ

در برابر دختر پیغمبر من که باشم که سر برآورم و از او نام برم!
اما تو همان فاطمه ای که بزرگی اش، کوچکی وجود مرا سامان می دهد.
قدر و قیمت توست که به قدر بی قیمتم، قیمت می دهد.
دختر پیغمبر!
چگونه با تمام بی قیمتی از تو سخن گویم که من من هستم با تمام رذیلت و معصیت!
و چگونه از در خانه گشوده تو منصرف شوم که تو تو هستی با تمام منزلت و عصمت!

آه دختر پیغمبر؛ با زبان دوستان از تو می گویم!

فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر می‏ کشید و در کوچه‏ های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور می‏شد.

سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یک‏ تنه حقیقت را خاموش نکند.

افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد! 
آه از زمزمه ‏های شرحه شرحه بتول که در نیمه‏ شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می ‏افکند! 
آه از ریحانه رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله که در مشام حسادتِ زمین، به هدر می‏رفت و چشمانِ حقیقت‏ ستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.

بس که در زمین، غربت خود را با آسمان تقسیم کرد فاطمه، نامش، نامی شد که تکرارش، آسمان را به گریه انداخت.
گرچه زمین تاب کشیدن این همه عظمت را نداشت.

از همان روز که فاطمه بار سفر بست، به دنبال غروب غمگین نبودنش، اشک در پلک به خون خفته اسلام خشکید و غمش هیزم دل ها شد.

آه ای بانو! زمین حرمت نامت را نگه نداشت؛ تو به حرمت نامت ما را ببخش.

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً...

شهادت بنت النبی، ریحانه الرسوال، ام ابیها، فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت و تعزیت باد.

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 آذر, 1400 شعرهای دلتنگی

بنویس که خیلی سخته از نوشتن هم گذشتن!!!!!!!!!

...

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 آذر, 1400 شعرهای دلتنگی

بنویس که خیلی سخته...

بنویس که خیلی سخته از نگفته ها گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

فکر چشمای تو بودن، از دل خودت گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته، از آرزوهات گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

خواب بابایی رو دیدن! از خواب بابا گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از باباییها گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

مهر بابا رو ندیدن، از بی مهری ها گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از خیر بابا گذشتن 
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

دخترِ یکدونه بودن، از همین یکی گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از جوونیها گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بچه ی طلاق بودن؛ از غریبی هات گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از حرف مردم گذشتن 
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

همه حرفا رو شنیدن؛ از شنیده ها گذشتن!
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از قضاوتا گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

انگ ناسازی رو خوردن، از سازگاری گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته، یکّه و تنها گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بی تو با فکر تو بودن! از فکر و خیال گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته بدون بابا گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

همسنگ مهریه بودن، از حضانت هم گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از حساب، کتاب گذشتن 
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

تسلیم تقدیر بودن، راضی از قضا گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته بعدِ مرگ من گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

روی قبرم اسم بابا رو نوشتن؛ روی بابا پا گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از قیامت هم گذشتن 
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

توی این قیدا نبودن؛ آخر از خدا گذشتن!
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته هی نوشتن، هی گذشتن 
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

هی نوشتن، هی نوشتن، هی نوشتن، هی گذشتن!
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته...

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 25 آذر, 1400 شعرهای دلتنگی

بنویس که خیلی سخته...

بنویس که خیلی سخته از بابا گفتن گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

از دلتنگیهات نگفتن، از یتیمی هات گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از تو گفتن و گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

سر رو شونه هات نذاشتن! از جدا شدن گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از دل پرت گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

از نبودنات نوشتن، از جای خالیت گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از بابا شدن گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

از بابا بابا نوشتن، از پل صراط گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته از روزای سخت گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

از گذشته ها گذشتن؛ هی گذاشتن و گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

بنویس که خیلی سخته هی نوشتن و گذشتن
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

از تمام عمر نوشتن؛ از تمام عمر گذشتن!
گریه کردن و نوشتن؛ هی نوشتن و نوشتن!

....
سر به شانه هایت که سالهاست نمی شود
سر به فلک می گذارد این تنهایی!!!!

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 25 آذر, 1400 از رل زدن های مجازی تا سراب بی سرانجام

بر دوست خوب ما، از سوی یک کاربر سلام

عزیزم؛ از به یادآوری خاطرات ایشون چی رو دنبال می کنی؟!
نمیخوام بگم آدمها هر اخلاقی داشتند؛ هیچوقت تغییر نمی کنند؛ ولی خیلی اوقات این روشهایی که دختر و پسرها در پیش می گیرند؛ میشه یک سبک زندگی!
متأهل هم میشه ولی بازم هم همین "رل" زدنها رو ادامه میده!
چنانکه گفتی، خیلی راحت بهتون گفته: "دله دیگه". 
یکروز رود دلم به دنبال مهین
روز دگر شوم عاشق شیدای شهین!

میشه 40سالش، 50 سالش. نوه داره؛ رل هم داره! بعد هم باد میندازه به غبغبه اش، متکبرانه میگه: "شما مذهبی ها چرا به بچه ها میگید با پسرها دوست نشند؟ لازمه!!!!!
البته دنبال جواب هم نیستند. بلکه جوری از سبک غلطشون دفاع میکنند. آنچنان فاز روشنفکری برمیدارند که انگار از دماغ فیل افتادند و به سایه اشون میگن پشت سر من نیا، بو میدی!!!!!!!! 

عزیزم؛ میشه یک سبک زندگی چندین و چند ساله! (من روزانه با چنین موردهایی مواجهم؛ تخیلاتم رو نمیگم، عزیزم!)

اگر شما خودتون هم اینجوری فکر می کنید؛ خب تفاوت اصولی و مبنایی داریم. من از شما عذر میخوام!
ولی اگر اینجوری فکر نمی کنی و به حریمها پایبند و معتقدی؛ فکر امثال اینجور آدمها رو از سرت خارج کن! افرادی که فقط میتونی بهشون بگی:
با هرکی به غیر از من
حالت خوبه ؛ یعنی چی؟
فردای خودت چی میشه؟
حالا امروز من هیچی!!!!! 

عزیزم؛ دلت برای چی قدیمها تنگ میشه؟! چند روز دیگه اون یکی رلش هم مثل شما دلش برای اون قدیمها تنگ میشه!!!!

چند سال پیش شاگردی داشتم سال ترم آخر اومد گفت: ببخشید من سال اول که وارد دانشگاه شدم زیاد وارد نبودم با فلانی و فلانی و فلانی دوست شدم. بعد با فلانی کات کردم رفتم با بهمانی! سال دوم با فلانی دوست شدم. سال سوم با فلانی. سال چهارم با فلانی. حالا خواستگار هم دارم و فلانی و فلانی هم بهم قول ازدواج دادند و ... همشون رو دوست دارم. عاشق همشون هم هستم. بنظرتون چه کار کنم؟! خواستم بگم با هیچکدوم؛ یک مدت اعتکاف ترک رابطه بگیر؛ بعد گفتم بگم نمیدونم مشاوره برید؛ بهتره. (توی راه خانه، توی ماشین همش به قاعده قرعه فکر میکردم.)

گاهی فارغ شدن از برخی رابطه ها لطف الهیست! باید بری یک گوسفند هم قربونی کنی؛ بیش از این گرفتار نشدی!

عزیزمی؛ موفق باشی!

یاعلی

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 29