نظرات به تو از دور سلام

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 24 ارد, 1400 دل نوشته با امام زمان (عج) ؛ تبریک میلاد امام زمان (عج)

به تو از دور سلام!
به ولیّ غایبم، از طرف وصله ناجور سلام!
به تو از دور سلام!
گل یاس و نرگسم، از طرف بنده نان کور سلام!

سلام، مولای من؛ با رعایت فاصله محافظت شده آقا، محافظت از جهت ناپاکی و گناه!
سلام، آقا جانم؛ سلام سردم را به گرمای وجودت؛ تو پاسخ گوی و درب شادی از روی غمم بگشای!

آقای من، سالهاست جمعه ها یکایک از پس هم می گذرند و ندای "انا المهدی" ات در عالم نمی پیچد!
آقا؛ وقتی نمی آیی؛ دلم غرق گناه می شود!
وقتی بالای سرم نیستی، خیره سری میکنم!
آقا وقتی چشمم تو را نمی بیند؛ چشم سفید می شوم!
وقتی دستتم به دیدارت نمی رسد؛ گویی از تمام خوبیها دست می شویم!
آقا وقتی صدای قدمهایت را نمی شنوم ، از تک و دو زدن و ماندن پای رکابت می افتم!

آه، آه، آه... شقاوت بر من چیره شد و نیامدی؛ مولای من!
من چقدر بیچاره و بدبختم!
غافلم که می گویم وقتی که بالای سرم نیستی؛ ... 
من غافلم، آقای من؛ ای حجت کون و مکان!
غافلم آقا، غافل؛ غافلم که ندای "انا المهدی"ات را انتظار می کشم و سالهاست ندای "هل من معین" تو را نمی شنوم!
سالهاست ندای "هل من ناصرٍ ینصرنی" تو گوش عالم را کر کرده است!
منم آن، مصداق آیه "وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا"
منم مصداق آیه "وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا"
منم مصداق آیه "لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا"
افسوس که پرده های غفلت و معصیت امان مرا بریده، گوش جانم را سنگین و ناشنوا ساخته!
"دردا که ایادی شیطان و امواج سپاه کفر و نفاق، شنیدن استغاثه تو را مشکل ساخته" 
سالهاست پس خورشید و ابر میگردم که تو را پیدا کنم، غافل از آنکه تو خود خورشیدی!

آقا، چه کنم؟!!!!
زمان دیر می گذرد و بر شدت دوری ام می افزاید!
"این خاصیت دل بستن به زمانه است
خوشا به حال آنکه به جای زمان، به صاحب زمان دل می بندد"

آه... آخ... وای... فغان و صد دریغ از این غفلت!
از این دل یخ زده، از این مرگ تدریجی اندیشه، از این بی تفاوتی!
آه ، آه، آه
نجاتم بده؛ آب فراتم بده، بیدارم کن! از این مرگ تدریجی...
اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي...

سالهاست که غافلم، مولای من!
آقا راستش را بخواهی، از این جمعه تا آن جمعه مرا طاقت همراهی نیست!
اصلا شنبه بیا، یکشنبه یا دوشنبه ، ... آقا بیا، فقط بیا!
بگو که آمدنت نزدیک است.
روزهای پایانی سال است؛ بگو سال نو را با ظهور تو جشن می گیریم.
بگو که 1400 سال اسلام، مقارن است با سال 1400 خورشیدی؛
بگو آقا... بگو که امسال جواب سلامت را می شنویم!
السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام

"دل رمیده ما را انیس و مونس باش"
مولای من ، دیگر از انتظار نگو؛ از وصال بگو
از جمعه های بی پایان نگو؛ از پایان انتظار بگو
آقای من، غیبت بس است!
غریبی کافیست؛ 
شما آنجا غریب و ما اینجا غریب!
غریبِ غریب؛ غریبِ غریب
منتظِر (به کسر ظ) غریب و منتظَر (به فتح ظ) غریب!
بیا دیگر غریبی بس است، آقا جانم!
اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ، وَاكْحَُلْ ناظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ...

مولای من، جد بزرگوارت شکوه به نخلستان و درد دل چاه میبُرد؛ 
ای کاش می دانستم در کدام نخلستان؛ سر بر کدامین چاه غریب از بی وفایی و غفلت ما شکوِه می کنی!

مولای من، تو کیستی که علی(ع) آن "صوت العدالة الانسانیه" عدالت جهانی تو را به انتظار می کشد؟!

آقا جانم، کاش مرا معرفت و شعوری بود که خودم و تمام عزیزانم را نذر سلامتی و ظهورت کنم!
شاهِراً سَيْفِي، مُجَرِّداً قَناتِي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي.

آقا کی چشممان به جمال منورت، روشن شود آقا؟
دیوانه و مجنون، سر بر کدامین آسمان و زمین، پی تو بگردیم؟!
"دیوانه مسلمانی که روزهای انتظار ، هزار بار به دیوانگی اش ایمان می آورد"

بیا دیگر بس است آقا...
خدای من، بس است؛ آدم نمی شوم؛ مولایمان را بفرست!
 اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

7 اسفند 1399؛ صبح

التماس دعای فرج

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 24 ارد, 1400 دل نوشته با امام زمان (عج) ؛ تبریک میلاد امام زمان (عج)

"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ فى آناءِ لَیْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ"

سلام آقای خوبم، آقای مهربانی، سلام!
سلام گل نرگسم، خورشید پنهانم، سلام!
سلام زیباترین آوای هستی، مولای من، سلام!

آمده ام آقا؛ با کوله باری از گناه،با ندامت آمدم!
با دستانی خالی و رویی سیاه، با شرمساری آمدم!
با دلی سرکش و عاصی، آقا؛ ولی سرافکنده آمدم!
با ظرف وجود نالایقم، آقا؛ ولی دلخوش به دیدارت آمدم!
با قلبی بی تاب و بی قرار، اما دستخوش ناملایمات؛ با امید آمدم!
وجود نالایقم را پذیرا باش، صدای خسته ام را بشنو، ای زیباترین آوای هستی!
ای مولای من!
محبت بی انتهایت سایه گستر دل بیمار من است!
کجایی آقا؟
لَیتَ شعری اَینَ استقرَّت بک النَّوی...
بل اَیّ ارضٍ تُقِلک او ثری...
ای کاش می دانستم کجا دل به تو آرام می گیرد؟
یا کدام زمین تو را در بر گرفته؟
کاش می دانستم دوریت تا کجا سر کشیده؟
فدای قدمهای خسته ات آقا، کجایی؟
أَ بِرَضْوَی أَوْ غَیرِهَا أَمْ ذِی طُوًی...

این روزمرگی مرا به خودم هم نمی رساند؛ چه رسد به تو!
لایق دیدارت نیستم؛ سالهاست...
افسون دنیا مرا فریفته... دنیا مرا بنده خویش ساخته...
من کجا و دیدار مه رویان کجا؟!
با این آلودگی و ناپاکی، فیض دیدار تو آرزویی دست نیافتنی است...
ولی آقای من، مولای من!
سالهاست دستانم به دستخواهی ات بلند است، دستانم را بگیر!
زخم های دلم را درمان باش! جانم را زنده کن؛ که با یک اشاره تو احیاء می شوم!
چشم امید به سوی تو دارم، مولای من!
یابن احمد، ببار با باران مهربانی ات بر کویر خشک و بی آب دلم ، آقای من!
بر آلودگی ام ببار... ببار آقا... ببار...
کی از این قفس تن رها شوم آقا؟
کی لایقت گردم؟ ای آرزوی شیرین دل خطاکارم!
بِأَبى أَنْتَ وَ أُمّى وَ نَفْسى لَکَ الْوِقاءُ وَالْحِمى...

نکند بار گناهم نَفَس تو را بریده است؟!!!!!
نکند... آقا نکند!!!!!
من چقدر بیچاره ام...
عَزيزٌ عَلَيَّ اَنْ تُحيطَ بِكَ دُونِيَ الْبَلْويٰ...

آقای من کجایی؟ 
قلبم سالهاست به امید ظهورت می تپد...
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا...
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا...

آقا کی دیدارت حاصل شود؟ دلم طاق شد و نیامدی!
سرگردانی تا کی و تا کجا آقا؟
إِلى مَتى أُحارُ فِيكَ يا مَوْلايَ؟ وَإِلى مَتى...

چگونه حالم را وصف کنم؟ با چه بیانی تو را بخوانم؟!
کلمات و واژه ها درمانده اند... 
عاجزم؛ با تمام عجز، چگونه تو را خوانم؟!
وَأَيُّ خِطابٍ أَصِفُ فِيكَ وَأيُّ نَجْوى؟...

آقای من، وجودم غرق آلودگیست، می دانم!
ولی سخت است سرگرم شدن به غیر تو
عزيزٌ عَلَيَّ اَنْ اُجابَ دُونَكَ وَاُناغي...

آقا جوابم را بده...
ملتمسانه میگویم، به من نگو پذیرایم نیستی؛ دلم می سوزد... دلم می شکند... دلم می میرد... وای دلم... وای دلم... وای دلم...
هَلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟ ... 

کی می بینمت آقا؟!
مَتى تَرانا وَ نَراکَ ؟...

30 بهمن ماه 1399؛ بعد از ظهر

التماس دعای فرج

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 23 ارد, 1400 دین رسمی یا دین انسانیت

با سلام مجدد و تبریک عید سعید فطر

هرکس می تواند برای خودش دینی داشته باشد یا اصلا بی دینی اختیار کند؛ خدا سر گردن هیچ کسی شمشیر نگذاشته که حتما باید به اسلام درآیید. اما اگر کسی خدا را باور دارد؛ باید بداند که خدا فقط کاملترین دینی که خودش تعیین کرده یعنی دین اسلام را از انسان می پذیرد.
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ‌؛ و هر كس غير از اسلام به سراغ دينى ديگر برود، پس هرگز از او قبول نمى‌شود و او در قيامت از زيانكاران خواهد بود. (آل عمران ، 85)

اینکه کسی بگه من خدا رو قبول دارم ولی دینش رو نمیخوام و یا قبول ندارم و ... ؛ خب کدام خدا رو قبول دارید که دینش رو قبول ندارید؟ خدا که دین مورد پذیرشش رو به صراحت مشخص کرده!
خدایی که ما می شناسیم که داره به صراحت میگه دینتون رو برای من خالص کنید. خالص کنید یعنی چه؟ یعنی دین بسازید؟ به اسم "انسانیت"؟ یا به دنبال "ایسم" ها برید؟! خدا که واضحا داره میگه: قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ ؛ بگو: «همانا من مأمورم كه خدا را بپرستم در حالى كه دين را براى او خالص و پيراسته گردانيده‌ام.(زمر، 11) فورا دو آیه بعدش هم به صورت کاملا شفاف میگه: قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي بگو: «من تنها خدا را مى‌پرستم در حالى كه دينم را براى او خالص كرده‌ام.(زمر،14)
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ؛ پس شما جز او هر چه را مى‌خواهيد بپرستيد». بگو: «همانا زيانكاران (واقعى) كسانى هستند كه سرمايه‌ى وجودى خويش و بستگانشان را در قيامت از كف داده باشند، آگاه باش، اين همان زيان آشكار است».(زمر، 15)

ما که می بینیم خدا واضحا و به صراحت به پیامبرش میگه برو با اونها که قرآن و اسلام رو قبول ندارند؛ بگو :  قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى‌ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ ؛ (اى پيامبر! به آنان) بگو: (اكنون كه منكر هر دو كتاب هستيد) اگر راست مى‌گوييد، شما كتابى از جانب خداوند بياوريد كه از اين دو (كتاب تورات و قرآن) هدايت بخش‌تر باشد تا من از آن پيروى كنم.(قصص، 49)

کدام کتاب آخه؟کدام شریعت؟ چه کسی را فریب می دهید؟ خودتان را؟ کدام خدا ؛ کدام ندای درونی شما رو دعوت می کند به انسانیت بدون تعقل و شریعت و حتی اخلاق مداری؟! این که دعوت هوای نفس هست. 
خدا دنباله همین آیه ادامه میده: فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ پس اگر (خواسته و پيشنهاد) تو را نپذيرفتند، بدان كه آنان پيرو هوس‌هاى نفسانى خويش‌اند و كيست گمراه‌تر از آن كس كه بدون (پذيرش حقّ و توجّه به) هدايت و رهنمون الهى، از هوس خود پيروى نمايد؟ همانا خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمى‌كند.(قصص، 50)

البته اونی هم که میگه "اعتقادی به دین ندارم" منظورش همین هست که "برنامه خدا برای زندگی رو نمیخواهند". یعنی محدود به حدود خدا نیستم. میخواهم آزاد باشم و بایدها و نبایدهام رو از خدا نمی گیرم. 
خب از که می گیرید؟ نعوذ بالله بت پرستید؟ از هوای نفستان فرمان می گیرید؟!!! معلومه که چنین نیست. پس از خودتان دین نسازید. خدا خودش میگه دینتان رو برای خدا خالص کنید. و همان آیاتی که به صراحت همه چیز رو خودش گفت. 

اگر قرار بود با همان الهام فطریِ از بدو تولد که خوب و بد رو تشخیص میده دینش و راه سعادتش رو پیدا کنه که نیازی به ارسال رسل و 124هزار پیامبر و ... نبود!!!!!
منتها حقیقت تلخیست؛ قابل انکار هم نیست. انسان وقتی خودش رو غنی می بینه؛ طغیان میکنه.
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ ؛ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌؛ نه چنين است (كه مى‌پندارند). بى‌گمان آدمى طغيان مى‌كند. چون خود را بى‌نياز مى‌بيند.(علق، 6و7)

ولی وقتی گرفتار میشه و دستش از همه جا کوتاه و بریده میشه؛ خدا و 124 هزار پیامبر و کل معصومین رو یاد میکنه؛ چرا؟! چون حقانیت دین رو قبول داره و هوای نفسش مثل بتی جلوی دید او دیوار کشیده و قدرت شکستن این بت رو نداره. آیه واضح هست.
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ؛ پس هنگامى كه بر كشتى سوار شوند (و خطر را احساس كنند،) خدا را با اخلاص مى‌خوانند (و غير او را فراموش مى‌كنند) پس همين كه (خداوند) آنان را به سوى خشكى رساند و نجات داد، باز ناگاه به شرك بر مى‌گردند.. (عنکبوت، 65).
خدا را با اخلاص می خوانند؛ یعنی چه؟ این خدا یعنی خدا با تمام اوامرش. یعنی خدا با تمام شریعت و لوازم دینداریش!
نگید "انسانها خیلی چیزها رو که قبول ندارن ولی تو فشار که قرار بگیرن امتحانش میکنند بلاخره شاید نتیجه داد کاچی بعض هیچی" یا بعبارتی "الغریق یتشبث بکل حشیش؛ آدمی که داره غرق میشه به هر علف خشکی چنگ میزنه". (که واضحتر به منظور شما اشاره میکنه)!
چرا اونموقع از شیطان کمک نمی گیره؟ چرا ما ندیدیم کسی بگه یا حضرت شیطان؟! چرا اونموقع یکبار از انسانیتش کمک نمی گیره؟ چرا نمیگه یا نفس الاماره؟! چرا مثلا ما نمی بینیم که یکبار بگه یا خدا، یکبار بگه یا معصوم، یکبار بگه یا شیطان و یکبار بگه یا نفس اماره و انسانیت و ...؟ حالا هرکی کمکش کرد؛ کرد. اونکه فقط هدفش نجاته و از هر علف خشکی کمک میگیره؛ شیطان و نفس اماره هم یکی از مصادیق علف خشک میتونه براش باشه. به قول شما تحت فشاره، شیطان رو هم امتحان میکنه؟! کاچی بهتر از هیچی!!!! چرا اونجا یاد معصوم میفته؟! نگید فقط خدا؛ که ما دیدیم که چگونه دست به دامان معصوم هم میشند؛ شما هم دیدید!!!!

و اما این جواب که "معصوم در مجرای ولایت الهیست و مستقل از خدا نیست"، که جواب این سؤال نیست. چرا الان که دم از دین انسانیت میزنه؛ معصوم رو در مجرای ولایت الهی و وابسته به خدا قرار نمیده؟! چرا میگه "اعتقادی به دین ندارم"؟ خب مثل بقیه انسانهای دین دار بگه معصوم در مجرای ولایت الهیست و مستقل از خدا نیست!. چرا از خودش دین میسازه؟!!!! میگه "دین من انسانیت است"؟ خب بگه من دین رو قبول دارم و دین من میگه تو اشرف مخلوقاتی و خلیفه اللهی و باید در عرصه زندگیت نمایش کاملی از انسانیت رو ارائه کنی، تا به سعادت برسی! خیلی هم عالیه! 
چرا مبهم و دو پهلو حرف بزنیم و یکی به نعل بزنیم ؛ یکی به میخ؟!!!!!! 

و نکته آخر؛ ما با هیچ کس دعوا نداریم. من برای همه، با هر اعتقادی احترام قائلم. خدا هم نیستم که بهشت و جهنم افراد رو تعیین کنم. براساس آنچه دینم مکلفم کرده عمل میکنم و سخن دینم را می رسانم. (میتونید خودتان تحقیق کنید). البته ملتزم هم نیستم به هر ادبیاتی پاسخ بدم!

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 23 ارد, 1400 یک ماه با تفسیر قرآن (هر روز ، چند نکته مختصر از تفسیر)

ادعیه ختم قرآن

خدایا! به حُرمت قرآن بر من رحم کن و آن را راهنما، نور، رستگاری و رحمت برایم قرار ده. خدایا! مرا به آنچه که فراموش کرده ام، متذکّر ساز، و آنچه را که نمی دانم، بر من بیاموز، و در ساعات روز و شب تلاوت آن را نصیبم گردان، و آن را حجّت و دلیلم قرار بده، ای پروردگار جهانیان.

بار خدایا! سینه ام را با قرآن گشاده گردان، جسمم را با قرآن به خدمت بگیر، چشمم را با قرآن نورانی نما، زبانم را با قرآن گویا کن، و تا زنده ام مرا در راه قرآن یاری کن، که هیچ نیرو و قدرتی جز تو نیست.

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 23 ارد, 1400 یک ماه با تفسیر قرآن (هر روز ، چند نکته مختصر از تفسیر)

نکات کلیدی جزء سی ام

_ کیفر برابر، ولی پاداش چند برابر.
دو نکته
1. این قانون الهی در پاداش و کیفر، اشکالی را متوجه عدالت خدا نمی کند؛ زیرا وقتی عدالت رعایت نمی شود و ظلم اتفاق می افتد که پاداش کمتر از آنچه باید داده شود و یا فرد، بیش از آنچه که استحقاق دارد عذاب گردد در حالی که طبق این قانون، نه پاداش کمتری داده می شود و نه عذاب بیشتری اعمال می شود.
2. این قانون در مورد اعمالی است که در قیامت حاضر شوند؛ پس اگر عمل صالحی با کفر و گناهان دیگری در همین دنیا نابود شد و از بین رفت و یا اگر گناهی در همین دنیا با توبه و اصلاح و جبران اثری از آن باقی نماند دیگر مشمول این قانون نمی شوند؛ زیرا دیگر چیزی باقی نمانده که تا پاداش یا کیفر داده شود.
(جَزَاءً وِفَاقًا) (26- نبأ)

_ مردم در روز قیامت دو دسته می شوند:
عده ای کسانی اند که در برابر پرودگارشان استكبار ورزیدند و از مرز عبادت او خارج شدند؛ در نتیجه مقابل او خاشع و خاضع نشدند و برطبق اراده او كه همان سعادت جاودانه ایشان است عمل نكردند و بر عكس با پیروى از هواى نفس به دنبال زینت زندگی این دنیا رفتند و آن را بر زندگی آخرت ترجیح دادند که در نهایت نتیجه کارشان سقوط در جهنم و عذاب در آن شد.
در مقابل کسانی قرار دادند که عکس اینها عمل کردند و نتیجه ای دیگر عایدشان شد. این دسته دوم کسانی اند که همواره در برابر پروردگارشان خاضع و خاشع بودند و تلاش می کردند تا هیچگاه از حیطه عبادت او خارج نشوند. این عده با نهی نفس خود از هواپرستی سعی می کردند که تا همیشه طبق خواست خداوند متعال که ضامن سعادت دنیا و آخرت است عمل کنند که در نهایت بهشت منزلگاه آنان شد.(37 تا41 - نازعات)

_کم فروشی نسبت به هر کس، گرچه مسلمان نباشد، از مصادیق حق الناس و ناروا و حرامست.
(وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ* اَلَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النّاسِ یَسْتَوْفُونَ)(1و2 - مطففین)

_ داده و نداده خدا برای امتحان است.
چند نکته:
1. دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ اى مردم! بى‏تردید گرامى‏ترین شما نزد خدا، پرهیزكارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است».
2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از می تواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.
3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.
(فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَكْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَنِ)(15و16- فجر)

_ آنان که توفیق دارند، کار خیر برایشان آسان است.
هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفته رفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان می شود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفته رفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سخت تر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمی بیند.(5 تا 10 - لیل)

_ ریشه طغیان دو چیز است:
یکی آنکه خود را بی نیاز می بیند.  
دیگر آنکه خدا را نمی بیند و گمان می کند خدا هم او را نمی بیند. (7 تا 14 - علق)

_ فزون طلبی و فخرفروشی انسان را به کارهای بیهوده و عبث می کشاند. و عاقبت اندیشی مانع فخر فروشی است. (أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ* حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ* کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ)(1 تا 3 - تکاثر)

_ بدون ایمان و عمل صالح و سفارش دیگران به حق و صبر، خسارت انسان بسیار بزرگ است.
(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)(2و3- عصر)

_ مسائل اخلاقی جزء دین است و انسان مؤمن باید زبان و نگاه خود را کنترل کند، طعنه نزند و عیب جویی نکند. 
(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ)( 1- همزه)

_ خدمت به مردم در کنار نماز است. (4تا 7- ماعون)

_ در میان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افکنی، عهد شکنی و توطئه های پنهان اهمیّت بیشتری دارد. 
( وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ* وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ* وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ) (3 تا 5- فلق)

_ بالاترین خطرها پنهان ترین آن هاست که وسوسه درونی باشد. 
(مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ) (4 - ناس)

در خدمت قرآن باشیم. آمین

یاعلی

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 29