با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید به چند نکته دقت داشت:
یک. هر خوابی که میبینید:
1. تا میتوانید برای کسی نقل نکنید؛
2. تا میتوانید برای آن خواب، تعبیر خوبی را جستجو کنید؛ هرچند به ظاهر بد باشد؛
3. اگر خواستید نقل کنید، برای کسی بگویید که به تعبیر کردن او، خوشبین باشید و بدانید تعبیرهای او صحیح است.
4. حتما برای خوابهای پریشان و به ظاهر بد، صدقه بدهید و برای آن میّت دعا کنید.
دو. بر پایه برخی از روایات، ریشه خوابها در سه چیز خلاصه میشود:
یک. بشارت از جانب خدای مهربان؛
دو. غم و اندوه از طرف شیطان؛
سه. حدیث نفسهای انسان با خویش [فکرها، خیالبافیها، توهمات و...] در طول شبانهروز.[میزانالحکمه، دارالحدیث، ج4، ص319]
اگر حدیث نفسهای شما باعث این خواب شده است که با یک صدقه و دعا برای میت، مشکل حل است.
اگر به خاطر غم و اندوه از طرف شیطان باشد، این نیز با دوری از وسوسههای شیطان و خواندن آیةالکرسی و چهارقل قبل از خواب، حل میشود.
اگر بشارت از طرف خدا باشد، علاوه بر صدقه دادن برای میّت، هر روز به مقداری از روی قرآن برایش بخوانید، اگر به گردن کسی حقی دارد، ادا کنید و برایش حلالیت طلب کنید و سعی کنید هرگونه شک و تردید نسبت به دین، احکام و دستورات خدا را از خودتان [خواب بیننده] برطرف کنید.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/58451
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
چشمزخم و چشم بد داشتن و به عبارت برخی از عموم مردم چشمشوری، یک واقعیتی است که گاهی باعث آزار و اذیت دیگران میشود.
برخی این امر را واهی و خرافی میدانند؛ ولی باید گفت که شورچشمی یا چشمزخم، یک پدیده روحی و نفسانی است که در برخی افراد وجود دارد؛ بنابراین هر گاه امری در نظرشان جالب یا عجیب جلوه کند، آن نیروی نفسانی، اثری تخریبکننده از خود بجا میگذارد. در قرآن کریم نیز در سوره قلم، آیه51 به مسئله چشم زخم تصریح شده است.
نکته: اگر کسی از چشم بد شما، آسیب ببیند، در صورتی که عمدی نباشد و شما هم در صدد ضربه زدن به آن شخص نبوده باشید، برای شما گناهی نوشته نمیشود و عذابی را نیز به دنبال نخواهد داشت.
به هر حال شما و هر کسی که احساس کند چشمش شور و بد است، باید چند کار را هنگام روبهرو شدن با حوادث تمرین کند:
یک. هرگز عمدا و آگاهانه به جایی خیره نشود؛
دو. تا جایی که ممکن است، سعی کند از چیزی تعجب نکند و از چیزی خوشش نیاید و چیزی برایش حیرتانگیز نباشد، اگر از چیزی تعجب کرد و یا خوشش و... آمد:
1.مشغول ذکر الهی شود؛
2.تا جایی که میتواند، سعی کند، ذهن خود را از آن امر منصرف کند؛
3.زشتی و بدقواره بودن آن چیز را در نظر خود، تقویت کند و اگر ندارد، برایش چیزی بسازد؛
4.از گفتن کلماتی که نشان دهنده تعجب و حیرت است مانند: «چه زیباست» «عجب قشنگ است» و... پرهیز کند؛
5.ذکر صلوات، ما شاء الله و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، استغفار و آیه51 سوره قلم و سورههای فلق و ناس را هنگام ترس از چشم خوردن یا چشم زدن، زیاد تکرار کند؛
6. سورههای حمد، اخلاص، ناس، فلق و آیةالکرسی را در کاغذی نوشته و همراه خود داشته باشد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/249544
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد توسل برای رفع مشکلات دنیایی و بیماریها باید به چند نکته دقت داشت:
یک. اصل توسل، امری مسلّم و پذیرفته شده در قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام هست؛ زیرا خداوند در قرآن کریم میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة»؛[مائدة: 35] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و برای تقرب به او وسیلهای بجویید». این وسیله در روایات به امام معصوم علیهالسلام تفسیر شده است.[تفسیرقمی، ج1، ص168]
دو. بدون تردید توسل به امامان و... حتما با قید «اذن خدای مهربان» باشد؛ زیرا اعتقاد به توسل مستقل از خدا شرک است؛ پس توسل یعنی واسطه قرار دادن شخص آبرومند به درگاه الهی برای شفای بیمار یا برآورده شدن حاجت.
سه. با وجود امامان معصوم علیهمالسلام نیز میتوان به غیر امام نیز توسل کرد، مانند توسل به امامزادگان. توسل به این بزرگواران در سیره علما نیز بسیار مشاهده میشود. آیتالله بهجت میفرمایند: «توسل به امامزادهها برای برآورده شدن حوایج، مشهور و مجرب است؛ ولی عدهای در توسل به حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر ما ایراد میگیرند».[درمحضر بهجت، ج٢، ص٢۵۵]
برای مشاهده یک نمونه از این توسلات به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://btid.org/fa/book/23542
چهار. توسل به علما و صلحا نیز بلا اشکال است؛ درست است که در روایات مستقیما در مورد درخواست حاجت و شفای بیماری از علما، وارد نشده است؛ ولی از کلیات میتوان آن را استفاده کرد و این امر به دو دلیل است:
1. علما و بزرگان نیز به دلیل عمومیت آیه، وسیله تقرب به خدایند؛ [تفسیرنمونه، ج4، ص371] زیرا از نظر يك مسلمان، علما و صلحا بعد از مرگ، حياتي وسيعتر از عالم دنيا دارند و به ما و دعاهاي ما آگاهي بیشتری دارند.[تفسير نمونه، ج 4، ص370]
2. به هر کسی که نزد خدای مهربان، آبرویی داشته باشد، میتوان توسل پیدا کرد و درخواست یاری داشت، مانند علما، صلحا، پدر و مادر و... .
3. بنابر آنچه در روایات آمده است، علما دارای مقام شفاعت هستند؛[الخصال، شیخ صدوق، ج1، ص156] و این بدان معناست که ایشان از جایگاه ویژهای نزد خدا برخوردارند؛ پس میتوان آنان را واسطه میان خود و خدا قرار داد و به آنان توسل جست.
پنج. توسل به پدر و مادر نیز میتواند نجات بخش باشد و درخواست حاجت کردن نیز از آنان مشروع است. امیرالمؤمنین علیهالسلام: «زُورُوا مَوْتَاکُمْ فَإِنَّهُمْ یَفْرَحُونَ بِزِیَارَتِکُمْ وَ لْیَطْلُبْ أَحَدُکُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِیهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا یَدْعُو لَهُمَا»؛[کافی، اسلامیه، ج3، ص230] مردگان خود را زیارت کنید، براستى آنها از زیارت شما خرسند میشوند. هر یک از شما حاجت خود را سر قبر پدر و مادرش طلب کند، پس از دعا برای آنها.
بنابراین توسل و طلب حاجت از همه این موارد، با عنوان واسطه و آبرومند به درگاه الهی اشکالی ندارد؛ هرچند توسل به 14 معصوم علیهمالسلام در این موارد اولویت دارد.
موفق باشید.
با عرض سلام و خسته نباشید.
ممنون از تشکر و قدر دانی شما
قرآن کریم از این افراد فقط نام برده است و اشارهای به جزئیات نکرده است؛ ازاینرو به روایات رجوع میکنیم و در ابتدا به بیان ویژگیهای اصحاب الرأس میپردازیم.
در دو سوره از این گروه نام برده شده است: سوره فرقان، 38؛ سوره ق، 12.
در روایات این گروه به اقوام بتپرستی که پیامبران خود را میکشتند، معروف هستند. آنها درختی را میپرستیدند و خداوند برای هدایت آنها چند پیامبر فرستاد که همه آنها را به شهادت رساندند و در آخر خداوند آنها را با طوفان و آتش عذاب کرد.
روایت مفصلی از امیرالمؤمنین در این زمینه نقل شده است. برای مطالعه بیشتر میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
ترجمه کتاب عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ترجمه علیاکبر غفاری، نشر صدوق، ج1، ص419.
«أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» نیز 4 بار در سوره شعرا آیه 106 تا آیه 142 نقل آمده است. پیامبر این گروه حضرت شعیب بود. این گروه در مکان آبادی که جنگلهای فراوانی داشت زندگی میکردند و خداوند حضرت شعیب را برای هدایت آنها فرستاد، اما آنها او را تکذیب کردند و در نهایت خداوند آنها را با آتش و صاعقه عذاب نمود. آیتالله مکارم در تفسیر نمونه، ج11، ص120 به شرح ویژگی این افراد پرداخته است.
سپاس فراوان از ارتباط شما با این مرکز
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
یک بار دیگر به روایت دقت کنید: «اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیبْغِضُ الْعَبْدَ النَوّامَ، اِنَّ اللهَ یبْغِضُ الْعَبْدَ الفارِغَ»؛[منلایحضر، ج3، ص169] «خداوند دشمن بندهای است که زیاد میخوابد و بیکار است». در این روایت از کلمه «بُغض» استفاده شده است، نه از کلمه «عَدُو» که به معنای دشمنی است.
دشمن به کسی گفته میشود که با اعتقادات دیگری یا دیگران، مخالفت کامل دارد و میخواهد که او را از میان بردارد. معادل کلمه «دشمن» در عربی، کلمه «عدو» است؛ ولی در روایت از کلمه «بغض» استقاده شده و این کلمه به معنای کینه است؛ هر چند گاهی به معنای دشمنی نیز به کار میرود.
از سویی «بغض» یک نوع صفت نفسانی است که ضد محبت است و هنگامی که شدت پیدا کند و به مرحله عمل برسد، به آن «عداوت و دشمنی» گفته میشود.[التحقيق، ج1، ص306] پس گاهی بغض به معنای دشمنی به کار میرود.
بغض در این روایت
در این روایت از کلمه «بغض» استفاده شده است و بغض نیز دارای مراحل مختلف بوده و شدت و ضعف دارد؛ بنابراین کسی که زیاد میخوابد، حالت رخوت و سستی در او زیاد میشود و همین امر به مرور زمان شیطان را بر انسان مسلط میکند و کمکم محبت نسبت به خوبیها را از دست میدهد و او را در انجام اعمال صالح سست و ضعیف میکند و بدین سبب محبت خدا کمتر شامل حالش میشود.
بیشک خداوند بین بغض نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام و بغضی که در زیاد خوابیدن حاصل میشود، تفاوت میگذارد؛ پس هرگز کسی که زیاد خواب میرود، با کسی که بغض نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام دارد، یکی نخواهد بود.
دشمنی با خداوند به چند چیز محقق میشود:
یک. قبول نداشتن خدا و انکار اصل وجود خداوند؛
دو. عمل نکردن به دستورات خدا؛ زیرا کسی که به دستورات خدا عمل نمیکند، گویا اعلام دشمنی با خداوند را دارد؛
سه. دوستی با دشمنان خدا نیز یکی از مواردی است که انسان اعلام دشمنی با خدا میکند؛
چهار. دشمنی با دوستان خدا، با پیامبران و امامان معصوم علیهمالسلام، نیز دشمنی با خدا به حساب میآید؛
پنج. انجام برخی از اعمال حرام، مانند شرابخواری.
هر گناهی که انسان انجام میدهد، مرتبهای از محبت خدا را از دست میدهد و به همان اندازه بغض دریافت میکند؛ زیرا این دو مانند دو کفه ترازو عمل میکنند.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد توبه باید به چند نکته اشاره میشود:
یک. آنقدر خدا مهربان است که هر کسی و با هر مقدار گناه، توبه کند و به راستی به درگاه الهی باز گردد، خداوند او را میبخشد؛ بلکه گاه تمام گناهانش را به حسنه و ثواب تبدیل میکند.[زمر: 53و فرقان: 70]
دو. توبه باید حقیقی باشد، نه از روی اکراه و اضطرار؛ بنابراین اگر کسی توبه کند از روی اجبار، اکراه و اضطرار، چنین توبهای فائده به حالش ندارد. میتوان گفت که توبه فرعون، نیز از این مقوله بود؛ زیرا از روی اختیار نبوده است.
سه. قرآن کریم میفرماید: «یوْمَ یأْتِی بَعْضُ ءَایتِ رَبِّک لاَ ینفَعُ نَفْسًا إِیمَنُهَا لَمْ تَکنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کسَبَتْ فِی إِیمَنِهَا خَیرًا»؛[انعام: 158] «آن روز که بعضی از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمانآوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاوردهاند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام ندادهاند، سودی به حالشان نخواهد داشت» و فرعون نیز زمانی اقرار به توبه و یگانگی خداوند داشت که کار از کار گذشته بود و دیگر جای توبه و بازگشت نیست.
چهار. روایتی دیگر علت پذیرفته نشدن توبه فرعون را استغاثه به حضرت موسی دانسته است؛ یعنی باز فرعون از حضرت موسی علیهالسلام کمک خواست، آن هم نه به عنوان پیامبر؛ بلکه به عنوان یک انسان، درست مانند تمام انسانهای دیگر که هنگام گرفتاری از دیگری کمک میخواهد. فرعون از موسی علیهالسلام کمک خواست، مستقل از خدا، پس معلوم میشود که هنوز خداوند را قبول نکرده است و از خداوند طلب توبه و بازگشت نداشته است؛ بر همین اساس خداوند وحی فرستاد که اگر فرعون یک مرتبه مرا صدا کرده بود، کمکش میکردم.[عیون أخبارالرضا علیهالسلام، ج۲، ص۷۷]
بنابراین کمک خواستن از غیرخدا دو حالت دارد:
یک. کمک خواستن از مخلوق، به عنوان مستقل و جدای از کمک خداوند، این همان کاری است که فرعون انجام داده است و معلوم است.
دو. کمک خواستن از مخلوق، به عنوان اینکه این مخلوقات وابسته به خدا هستند و در دل خود امید به خدا دارد؛ ولی کمک را از این شخص میخواهد به این معنی که خدا تفضل کند و این شخص را واسطه نجات من قرار دهد. این همانی است که خداوند انتظار داشته است.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
جواب سؤال نخست
هیچ چیزی غیرممکن نیست؛ تنها باید شرایط آن محقق شود و برای تحقق شرایط باید چند نکته را دقت داشت:
یک. انسان هرگز نباید دست روی دست بگذارد و منتظر معجزه باشد؛ زیرا سنت خداوند بر این است که به هر کسی به اندازه تلاش و حرکتش عنایت دارد. خداوند میفرماید که از تو حرکت و از من برکت؛ یعنی انسان تلاش خودش را انجام دهد و بقیه را به من واگذار کند.
دو. برای هر درد و مشکلی، علت و ریشهای وجود دارد؛ بنابراین ابتدا باید ریشهیابی کرد:
_برخی از مشکلات و بیماریها به خاطر گناهان گذشته و حال انسان است؛ پس باید توبه کند.
_برخی از آنها به خاطر رفتارهای اجتماعی به وجود میآید؛ رفتارهایی که باعث رنجش دیگران [اقوام همسایهگان، پدر و مادر و فرزندان و...] میشود؛ بنابراین باید از آنها حلالیت بطلبد و اگر از آنها حقی را ضایع کرده است، جبران کند.
_برخی به خاطر بدگمانی به خدا و اهلبیت علیهمالسلام است؛ پس باید به آنها خوش گمان بود و... .
اگر هیچکدام از اینها نباشد، گاهی مصلحت انسان، در سختیها قرار داده شده است.[بقره: 216] لذا با تحمل، صبر، قناعت و رضایت به آنچه خدا برای او خواسته است، زندگی خود را شیرین کند.
به هر حال انسان هرگز نباید ناامید شود و بیشک بعد از برطرف کردن این ریشهها، شایسته عنایت بیشتری خواهد شد.
نکته مهم اینکه همین نوع پرسشهای شما دلالت بر این میکند که انشاالله در صراط مستقیم قرار گرفتهاید؛ منتهی باید در این امر با مطالعه و رفتارهای خوب و خیرخواهی برای دیگران، قویتر شوید.
جواب سؤال دوم
هدایت تکوینی و هدایت تشریعی
هدایت تکوینی، به معنای فراهم ساختن شرایط و بسترهای تکامل موجودات است؛ یعنی خداوند همه موجودات عالم را در مسیر تکامل خودشان قرار داده و آنها را به سمت آن کمال هدایت میکند؛ مثلا درخت سیب در پرتو هدایت تکوینی خداوند، سیب رسیده شیرین میدهد و یا بدن انسان رشد میکند. در این هدایت اختیار انسان دخالت ندارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/175369
هدایت تشریعی؛ یعنی خداوند برای هدایت انسانها، قوانین و اصولی را قرار داده است تا انسان با اختیار کامل و گزینش بهترینها، اعمال صالح انجام دهد و به مرور زمان خود را به کمال حقیقی برساند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/111728
جواب پرسش سوم
در مورد شکسته شدن شیشه خودرو و....
در اینگونه موارد [که خودرو و صاحب آن و مقدار ضرری که به او خورده است را نمیدانید] باید رد مظالم بدهید.
رد مظالم به این معناست که اگر انسان در زمانی، غفلتا و یا از روی عمد و... حق کسی را از بین برده یا به دیگران ضرری رسانده است و الان صاحب آن را نمیشناسد، برای جبران کار خود، مقدار ضرر را محاسبه کرده و پول آن را از طرف آن شخص و با اجازه مرجع تقلید خود به فقرا میدهد.
در این مورد هم شما باید، ابتدا مقدار ضرری که یقینا میدانید به شخصی خورده است را حساب کنید. شکستن شیشه را یقین دارید؛ پس آن را به قیمت الان، حساب کنید و از طرف صاحب ماشین و با اجازه مرجع تقلیدتان به فقرا بدهید.
در مقداری که شک دارید که آیا غیر از شکسته شدن شیشه ماشین خسارت دیگری به کسی یا به ماشینی دیگر خورده است یا نه؟ چون شک دارید واجب نیست که چیزی را محاسبه کنید؛ ولی اگر عذاب وجدان دارید و نگران هستید، احتیاطا یک پولی را برای رد مظالم احتمالی نیز بپردازید[مقدارش مهم نیست].
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/184303
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
سنت به معنای روش، سیره و راه منظم آمده است؛ بنابراین سنت الهی یعنی مجموعه قوانین و اصول ثابت و منظمی که بر جامعه و تاريخ حاکم است؛ بر همین اساس فرمود: «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا»؛[فاطر: 43] «سنت خدا هرگز مبدل نخواهد شد و تغيير نميپذيرد».
این سنتها، تغییر ناپذیر بوده و دارای مصادیق مختلفی میشود:
یک. سنت مهلت دادن به انسان برای جبران گذشته؛
دو. سنت حاکمیت صالحان و با تقوایان بر جهان؛
سه. سنت تسلط ظالمان بر ظالمان؛
چهار. سنت اعطای حیات طبیه؛
پنج. سنت آزمایش؛
شش. سنت آسانگیری و... .
نکته مهم اینکه درست است که سنت الهی تغییر ناپذیر است؛ ولی هرگز خداوند اراده و اختیار را از انسان سلب نمیکند؛ زیرا یکی از سنتهای الهی بر این است که بر اساس نوع انتخاب و اختیار انسان، به او توفیق داده و به او کمک میکند؛ زیرا خداوند هرگز بین انسانها تبعیض نمیگذارد؛ ولی بر اساس تفاوتهایی که انسانها (با نوع انتخابها و رفتارهایش) برای خودشان ایجاد کردهاند، با آنها روبرو میشود.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/54222
جواب قسمت دوم سؤال
كلمه «شيطان» از ماده «شطن» به معنای «خبيث و پست» است و به هر موجود سركش و متمرّدی شیطان گفته میشود؛ بنابراین گاهی به انسانهای متمرد و سرکش نیز شیطان اطلاق میشود.[انعام: 112] حتی در برخی از روایات بر میکروبها و کثافتها نیز شیطان اطلاق شده است.
به طور کلی شيطان به موجود موذى و مضر گفته مىشود، موجودى كه از راه راست بركنار بوده و درصدد آزار ديگران است؛ موجودى كه سعى مىكند ايجاد دودستگى نمايد و اختلاف و فساد به راه بياندازد.[مائده: 91]
کلمه «ابليس» نام آن شيطاني است كه باعث شد، حضرت آدم علیهالسلام از بهشت رانده شود و هماكنون با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.[شعراء: 95]
ازآنجاکه خداوند هیچ چیزی را بدون حکمت، خلق نکرده است؛ آفرینش شیطان و ابلیس نیز حکمتهایی دارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/190365
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بیتردید بعد از دنیا، انسان وارد برزخ و سپس وارد عرصه قیامت خواهد شد، سپس با توجه به نوع رفتارها و انتخابهایش بهشتی و یا جهنمی میشود.
یک. بر اساس روایات، وسعت و گستردگی هر کدام از عوالمی که انسان پشت سر میگذارد، بیشتر از عالم قبل است؛ همانند عالم رحم مادر نسبت به دنیا که در روایت امام صادق علیهالسلام بیان شده است.[بحارالانوار، ج57، ص255]
دو. بر اساس متون دینی، شرایط و احکام قیامت و بهشت، با دنیا متفاوت است؛ لذا مانند دنیا نیست که انسان، تمام آنچه در دنیا بوده و دیده را آنجا تمنا کند؛ چه بسا چیزهایی که در دنیا دیده و میخواسته است، در قیامت تنفر داشته باشد و یا برعکس.
سه. زمانی که انسان وارد بهشت میشود، به شدت نیازهایش زیاد میشود؛ درست همانند بچهای که از شکم مادر خارج شده است و وارد دنیا شده است، نیازها و خواستههایش چندین برابر میشود.
جواب سؤال اول
اگر زوج دنیایی، هر دو بهشتی شوند، امکان اینکه در بهشت هم با هم باشند، وجود دارد؛ ولی نه به شکل دنیا؛ بلکه خداوند این دو نفر را آنچنان زیبا میکند، تا وقتی که همدیگر را میبینند، از تمام حوریانی که تا به حال دیدهاند، برایشان زیباتر و لذتبخشتر خواهد بود؛ بنابراین همه را رها میکنند و سراغ او میروند.
جواب سؤال دوم
اگر این زن و شوهر نخواهند با یکدیگر ازدواج کنند، میگوییم که بله! با هر کسی خواستند میتوانند ازدواج کنند و این نص آیات قرآن کریم است.[زخرف: 71] هرچند نیازها و دیدگاهها و نظریاتی که در دنیا داریم، در بهشت متفاوت میشود.
جواب سؤال سوم
وجود همسران و داشتن حوریان زیاد، هیچ منافاتی با هم ندارد؛ زیرا فضای بهشت با فضای دنیا و زندگی دنیایی متفاوت است؛ هرچند جزئیات آن برای ما معلوم نیست. بنابراین هر انسان مؤمنی در بهشت ممکن است که علاوه بر همسر خودش و یا همسران بهشتی، حوریان زیاد و غلمانهایی فراوانی داشته باشد.
جواب سؤال چهارم
بر اساس روایات و ظاهر آیات قرآن کریم، هم زن و هم مرد هر دو حوری دارند. کلمه «حوری» مانند کلمه «انسان» است که بر زن و مرد اطلاق میشود.
همچنین خانمها اگر همسر داشته باشند و با همسرشان هم در بهشت باشند نیز میتوانند؛ علاوه بر حوری، غلمان (جوانان خادم بهشتی) نیز داشته باشند.
بهطور کلی فضای بهشت، شرایط و احکام آن، با فضای دنیا، شرایط و احکام آن بسیار متفاوت است؛ هر چند در برخی از کلیات مانند هم است.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://btid.org/node/93290
https://btid.org/fa/news/179887
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
احترام به مقدسات دیگران، یکی از آموزههای دین اسلام است: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم»؛[انعام: 108] «(به معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!».
در این آیه و سؤال باید به چند نکته دقت داشت:
یک. موضوع این آیه ناسزا نگفتن زبانی، به مقدسات دیگران است. این مسئله یکی از قوانین و اصول اساسی دین اسلام است که در قرآن کریم به آن تصریح شده است؛ پس تصریح و روایات ذیل آن، مربوط به ناسزا و فحش دادن است و هرگونه توهین را شامل نمیشود.
هرچند برخی این آیه و مضمون برخی از روایات را مطلق دانستهاند و گفتهاند هرگونه ناسزا و توهینی را در بر میگیرد.
دو. بر فرض که همه انواع توهین را نیز شامل شود؛ خود آیات قرآن آن را تخصیص زده است؛ یعنی مواردی وجود دارد که در قرآن کریم، گروهی را لعن کرده است و نگفته که شما دشمنان و مقدسات آنها را لعن نکنید، تا آنها هم شما و... را لعن نکنند.
سه. قرآن کریم در سوره توبه آیه ۱۲۰ مىفرماید: «…ولایَطَؤنَ مَوطئا یغیظُ الکفارَ... الا کُتب لَهم به عمل صالحٌ»؛ «مسلمانان هیچ قدمى که کفار را خشمگین کند بر ندارند... جز آن که در مقابل آن، عمل صالحى در نامه اعمالشان نوشته شود»؛ آری گاهی لعن و نفرین، گاهی آتش زدن پرچم اسرائیل آنها را عصبانی میکند.
چهار. گاهی برای اعتراض به نسلکشی و جنایتهایی که اسرائیل به بار آورده است، پرچم آنها به آتش کشیده میشود تا مردم جهان از این امر آگاهی پیدا کنند، پس در اینجا «توهین» نیست؛ بلکه یکی از رساترین راهها برای اعتراض و آگاه کردن مردم دنیاست.
پنج. زمانی که با ادله و استدلالهای مختلف، حجت بر دشمنان تمام شده باشد و هنوز لجاجت در پذیرش دارند و حتی دست از جنایتکاری و نسلکشی خود بر نمیدارند، در اینجا به عنوان اعتراض ابراهیموار باید کاری کرد که نگاهها را به طرف نسلکشی آنها برگردانند؛ همانطور حضرت ابراهیم علیهالسلام، بعد از استدلال و برهان، اقدام به شکستن بتها کرد.[انبیاء: 57]
شش. اسرائیل دشمنی است که خود را برتر از دیگران میداند و هر ملتی غیر از خود را همچون گوسفندانی میداند و این اعتقاد اوست؛ یعنی برای هیچ شخصی و هیچ ملتی، ارزش قائل نیست؛ بنابراین اینان برای دیگران احترام قائل نیستند چه برسد به پرچم! به عبارتی ما چه برای آنان احترام قائل باشیم و چه نباشیم، نژادپرستان صیهونیست برای ما احترامی قائل نیستند و تا حدی که بتوانند به ما بی احترامی میکنند.
هفت. آتش زدن پرچم اسرائیل توهین به یهودیان ساکن فلسطین نیست، همچنان که رهبران نظام بارها اعلام کردهاند که ما با یهودیان، دشمن نیستیم؛ بلکه این نوع اعتراض، نشانه خشم علیه سیاستهاى رژیمی جعلی و خودساخته و سیاستهای استکبارى و ظالمانه آنهاست و این پرچم به عنوان نماد و سمبل نظامى مستکبر، زورگو و قاتلان زنان و کودکان فلسطین است که مورد نفرت همه ملل ستمدیده است.
هشت. در نهایت باید بدانید که اموری همچون آتش زدن پرچم، اختصاصی به کشور ما ندارد و در تمام دنیا به عنوان امری جهت مبارزه و اعتراض شناخته میشود. شما میبینید که در اعتراضات کنونی مردم آمریکا و یا فرانسه، معترضان پرچم کشورشان را آتش میزنند و بدین ترتیب اعتراض خود به سیاستهای کشور را فریاد میزنند.
بهطور کلی زمانی که خود کفار برای مقدساتشان احترام قائل نیستند و حتی باور به آن نیز ندارند، از طرف اهل ایمان نیز، توهین محسوب نمیشود.
آری! در دین مقدس اسلام و در قرآن کریم و روایات، احترام به مقدسات دیگران سفارش شده است؛ ولی مواردی نیز استثنا شده است و بیتردید با توجه به برخی موارد فوق، پرچم اسرائیل از هیچ احترامی برخوردار نیست.
موفق باشید.
صفحهها