با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بهطور کلی آنچه که خداوند آفریده است، در حال عبادت اویند؛ ولی ما تسبیح و عبادت آنها را نمیفهمیم. قرآن کریم میفرماید: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُورا»؛[اسراء: 44] «آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند و هر موجودی، تسبیح و حمد او میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید. او بردبار و آمرزنده است».
این آیه به روشنی میفرماید که همه موجودات در حال تسبیح و عبادت خداوند است؛ ولی ما متوجه عبادت آنها نمیشویم.
با توجه به این آیه و برخی از روایات، فرزند در شکم مادر نیز در حال عبادت الهی است.
توضیح: عبادت خداوند در دو قالب شکل میگیرد:
یک. قالب تکوین که همه موجودات در حال عبادت خداوند هستند؛ بر این اساس بچه در شکم مادر نیز با همین نوع عبادت، خدا را ستایش میکند.
دو. قالب تشریع که حوزه قانونگذاری است؛ یعنی خداوند برای کسانی که صاحب عقل و فهم و اختیار هستند، تکالیفی را مشخص کرده است که باید مطابق آن عمل کنند، اگر مطابق آنها عمل کردند عبادتکننده محسوب میشوند و اگر عمل نکردند، معصیتکار خواهند بود.
پس اگر مرادتان از عبادت بچه در شکم مادر، همین عبادتهایی است که خداوند تشریع کرده و انسان مؤمن در طول سال انجام میدهد، باید گفت که نه! بچه در شکم مادر از این عبادتها ندارد؛ ولی اگر مرادتان عبادت مخصوص به خودش، همان عبادت تکوینی که در آیه قرآن آمده است، باشد، باید گفت که بله! بچه در شکم مادر عبادت الهی میکند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/182266
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما کاربر محترم
نخست اینکه: همین که شما نسبت به دیگران احساس مسئولیت میکنید و برای کودکان فلسطینیان احساس دلسوزی دارید، این خود نشانه ایمان شما به خداوند است و الا بسیاری هستند که کشته شدن کودکی را میبینند و هیچ احساسی ندارند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: کسی که ببیند خلخالی را از پای زن یهودیهای[غیرمسلمان] به ظلم بیرون میآورند، جا دارد که دق کند. حال چه برسد به اینکه مسلمان باشد.[الغارات، قدیم، ج2، ص328]
دوم اینکه خداوند حکیم و داناست و هر کاری که میکند بیهوده و بدون دلیل نیست؛ پس اگر ظالمی را خلق کرد که ظلم کند، یقینا بیحکمت نیست؛ هر چند حکمت واقعی آن برای ما مخفی است ولی میتوان به چند نکته اشاره کرد:
یک. خداوند ظالم را نیافرید، بلکه همه انسانها را بر اساس فطرت خدادادی پاکسرشت آفرید و این پدر و مادر، محیط و.. خود انسان است که با اختیار خویش راه ظلم را انتخاب میکند.
دو. ظالمان با اختیار خویش ظلم میکنند و گروهی نیز تحت ظلم آنها قرار میگیرند، لذا هم ظالم دارد امتحان میشود و هم مظلوم که آیا با اختیار خویش زیر بار ظلم رفته است و یا تلاش میکند از زیر بار ظلم خارج شود یا نه؟
سه. خداوند بر ظالمان نیز اتمام حجت میکند، گاهی بر ظلم ظالمان افزوده میشود؛ علاوه بر اینکه ظالمان در این مدت، مورد امتحان نیز قرار میگیرند.
چهار. گاهی برای شناخت خصوصیات ظالم و مظلوم، به ظالم فرصت داده میشود تا علاوه بر شناساندن ذات پلید خویش، طرفداران آنها نیز مشخص شوند.
اما این جمله شما به خداوند اگر از سر اعتراض باشد که خداوند را از از عدالت به دور بداند، گناه و معصیت است و باید توبه کند؛ ولی اگر از روی دلسوزی باشد گناه نیست؛ هر چند در هر حال انسان باید تسلیم امر خداوند باشد، در ضمن اینکه از ظلم ظالمان دوری کند و تا میتواند مظلوم را یاری کند.
وفقکم الله
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
زمانی که روح از بدن انسان جدا میشود، برزخ [قبر] انسان شروع میگردد و تمام آنچه که مربوط به قبر است نیز برای او اتفاق میافتد، اگر فشار قبر داشته باشد، اگر عذاب داشته باشد، از همان لحظه شروع میشود و ربطی به زمان دفن میت در خاک ندارد. در برخی روایات فرمودند: زمانی که انسان از دنیا میرود، قبر برای او یا باغی از باغهای بهشت میشود و یا حفرهای آتش جهنم میشود.[کافی، ج3، ص242]
کسی با مشاهده فردی که به دار آویخته شده، از امام پرسید: آیا شخصی که اعدام شده نیز در معرض عذاب و فشار قبر قرار میگیرد؟ حضرت پاسخ دادند: بله. خداوند توانا به هوا فرمان میدهد که او را در فشار خود بگیرد.[من لایحضرهالفقیه، ج1، ص192]
پس بنابراین از زمان جدا شدن روح، قبر و قیامت، سؤال منکر و نکیر و... شروع میشود و ربطی به زمان دفن ندارد، ممکن است چند روز بعد، دفن شود. علت اینکه شب اول قبر میگویند شاید به این خاطر باشد که مستحب است شب همان روزی که از دنیا رفت، اولین شبی که در دنیا برای ما شب میشود، بین نماز مغرب و عشاء، نماز وحشت برای او خوانده شود.
اینکه شب اول قبر گفته میشود، شاید به اعتبار دنیاست و گرنه وقتی که میت از دنیا میرود و در قبر قرار میگیرد، شب و روز دنیایی دیگر معنا ندارد؛ ولی از برخی آیات[غافر46، مریم 62] اینطور استفاده میشود که در قبر شب و روز، متناسب با برزخ میشود.
از طرفی امام صادق علیهالسلام فرمود: «إِذَا زُرْتُمْ مَوْتَاكُمْ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ، سَمِعُوا وَ أَجَابُوكُمْ، وَ إِذَا زُرْتُمُوهُمْ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ، سَمِعُوا وَ لَمْ يُجِيبُوكُمْ»؛[بحارالانوار، ج99، ص297] «هنگامی که مردگانتان را قبل از طلوع شمس، زیارت کردید، میشنوند و جواب میدهند و اگر بعد از طلوع شمس بود میشنوند؛ ولی جواب نمیدهند». شاید از این روایت نیز بتوان همزمانی شب و روز آنها را با دنیا استفاده کرد؛ لذا زمانی که در دنیا شب میشود، برزخ نیز برای میت شب خواهد بود و احساس وحشت بیشتری پیدا میکند، به همین خاطر تاکید شده است که نماز شب اول قبر خوانده شود.
نوع عذاب و فشار قبر، بستگی به اعمال انسانها در دنیا دارد. گاه ممکن است به خاطر یک بد اخلاقی با خانواده، دچار عذاب قبر شود؛ همانطور که سعد بن معاذ دچار چنین عذابی شد.
سپس سوال قبر مطرح میشود که دو ملک میآیند و از انسان، از اصول دین و... سؤال میکنند. هر چند اعمال دیگر انسان همراه او است و چه خوب و چه بد در کنارش وجود دارد. از اعمال خوب بهره میبرد و نسبت به اعمال بد دچار سختی و گرفتاری میشود.
به هر حال شب اول قبر سخت است، ولی برای کسانی که خود را وابسته به تعلقات دنیا کردهاند و به عبارتی برای گناهکار سخت است. ولی راه دوری از این سختیها نیز وجود دارد که در کتاب زیر به آنها اشاره شده است.
برای اینکه با برخی مسائل برزخ و قیامت، آشنا شویم به کتاب ارزشمند و خوب «منازل الآخره» نوشته شیخ عباس قمی مراجعه کنید که بسیار قابل استفاده است. کتابی آسان و پر محتواست.
برای دانلود کتاب به لینک زیر مراجعه کنید.
https://b2n.ir/p36388
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
نگاه ابتدایی و نخستین این است که انسان همه چیز را از خداوند بخواهد و طلب حاجت از او داشته باشد و اگر مستقلا از غیر او چیزی بخواهد، مبتلی به شرک شده است.
نکته دوم اینکه برای عرض حاجت از خداوند، گاهی نیاز به واسطه است؛ زیرا خداوند برای رساندن فیوضات خویش از واسطهها استفاده میکند، مثلا برای اینکه درختی بخواهد رشد کند، نیاز به خورشید، آب، زمین حاصلخیز و هوای پاکیزه دارد، با اینکه خداوند مستقیما میتواند این کار را بکند؛ ولی لازمه طبیعت این است که همراه با واسطه خداوند درخت را رشد دهد.
سوم. قرآن کریم برای ارتباط بهتر، زودتر و آگاهانهترِ انسان با خداوند، نیاز به واسطه را در او قرار داده است و آن را وسیله ارتباط با خداوند معرفی کرده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة»؛[مائدة : 35] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و برای تقرب و نزدیکی به او، وسیلهای بجویید».
پس از سویی میفرماید که فقط از من بخواهید، از سوی دیگر دستور به آوردن وسیله داده است. جمع بین این دو در توحید است. به این معنا که همه چیز را از من بخواهید؛ حتی اگر چیزی از طریق واسطهها و وسیلهها به شما رسید، آن را نیز از من بدانید و بگویید که خداوند به من داده است، بنابراین تمام واسطهها در طول اراده الهی قرار میگیرند.
بله! اگر واسطه را در عرض خداوند بدانیم و از او چیزی را [مستقل از خدا] بخواهیم، این شرک و مخالف قرآن و حتی مخالف عقل سلیم است؛ ولی اگر واسطه را در طول خدا بدانیم و اگر چیزی به ما رسید از خدا بدانیم، هیچ اشکالی ندارد و این معنای توحید است.
پس آنجا که خداوند به حضرت موسی میفرماید: «اگر به خودم میگفت، من حاجتش را برمیآوردم»، در جایی است که واسطه را از طرف خدا ندانسته و درخواستش را مستقلا از واسطه خواسته است؛ ولی اگر از واسطه درخواست کند که او از خدا بخواهد، هیچ منافاتی با هم ندارد؛ زیرا درخواست از واسطه، در واقع همان درخواست از خداست و چون واسطه نزد خدا آبرومند است، خداوند به برکت او حاجت را زودتر برآورده میکند؛ بنابراین اگر انسان از امام حسین علیهالسلام چیزی میخواهد، در واقع از خدا میخواهد؛ ولی امام حسین علیهالسلام را واسطه قرار داده است.
وفقکم الله
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد ازدواج فرزندان حضرت آدم علیهالسلام چند نظریه وجود دارد:
احتمال اول. فرزندان حضرت آدم علیهالسلام با هم ازدواج کردند؛ یعنی ازدواج خواهر و برادر با یکدیگر صورت گرفته باشد تا نسل آدم گسترش یابد و این امر هر چند بعدها حرام شد؛ ولی در آن زمان اشکالی نداشته است.
امام سجاد علیهالسلام فرمود: «هابیل با لوزا خواهر همزاد قابیل، ازدواج کرد و قابیل با اقلیما، همزاد هابیل ازدواج کرد... راوی پرسید: اینکه عمل مجوسیانِ امروز است!؟
حضرت فرمود: مجوسیان بعد از تحریم خداوند متعال، این عمل را انجام میدهند، در حالی که بعد از تحریم خداوند ما نیز آن را حرام میدانیم».
احتمال دوم. فرزندان آدم با کسانی از نسلهای پیش از حضرت آدم، ازدواج کردند؛ زیرا قبل از حضرت آدم علیهالسلام، دو گروه در زمین زندگی میکردند، یکی جنّها و دیگری نسناس.
احتمال سوم. فرزندان حضرت آدم با حوریان بهشتی ازدواج کردند، که در این مورد نیز روایاتی وجود دارد.
نکته مهم: ازآنجاکه احکام شرعی به مرور زمان تکمیل شده است، موارد بسیاری از احکام در زمانهای قبل، وجود نداشته و یا حالت اباحه(بدون حکم وجوب و حرمت و استحباب و... ) داشته است؛ ولی به مرور زمان که انسان کاملتر و فهمیدهتر شد، احکام نیز تکمیل شده و حالت حلال، حرام، استحباب و... به خود گرفته است. از این موارد میتوان احکام ازدواج، احکام شراب، احکام نماز و روزه و... را نام برد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/125580
در مورد سؤال دوم
اما در مورد ازدواج دو خواهر، نخست باید دانست که ازدواج با دو خواهر در قرآن کریم، حرام شمرده شده است: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ... أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ»؛ [نساء: 23] «حرام است بر شما... جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده است». از جمله «إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ» استفاده میشود که در دوران گذشته، ازدواج با دو خواهر اشکالی نداشته است؛ ولی خداوند بعدا آن را حرام کرد.
راوی از امام رضا علیهالسلام از کسی که با دو خواهر ازدواج کرد، سؤال نمود، حضرت فرمود: «يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ جَمَعَ بَيْنَ حبار وَ رَاحِيلَ فَحُرِّمَ بَعْدَ ذَلِك»؛[عیون اخبارالرضا علیهالسلام، ج1، ص242] حضرت یعقوب بن اسحاق، بین دو خواهر جمع کرد[با دو خواهر ازدواج کرد] و پس از آن حرام شد».
مادر حضرت یوسف علیهالسلام، راحیل نام داشت.
بنابراین در جواب این سؤال باید چنین گفت:
یک. بیتردید ازدواج با دو خواهر حرام است.
دو. در زمان قبل[زمان حضرت یعقوب] حلال بوده است تا زمانی که حضرت موسی علیهالسلام مبعوث شد.[التحقیق، مصطفوی، ج14، ص252]
نکته پایانی اینکه: احکام الهی بر اساس مصالح و مفاسد، تشریع شده است و ازدواج با دو خواهر در گذشته، مصلحت داشته است؛ ولی بعد از آن مصلحت نداشته است؛ هر چند بسیاری از مصالح و مفاسد را ما نمیدانیم؛ ولی چون از روی علم و حکمت خداوند است قبول میکنید.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/265801
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
کلمه فتنه، گاهی به معنای امتحان و آزمایش است که در همه زمانها بوده است و منحصر در دوران غیبت و آخرالزمان نیست. به عبارت دیگر لحظه به لحظه انسان در حال امتحان و آزمایش است.
گاهی فتنه حالت آشوب و به هم ریختگی پیدا میکند که این نیز منحصر به دوران غیبت نیست؛ ولی در دوران غیبت، فتنهها و آشوبها بیشتر و عمیقتر خواهد بود، به همین خاطر در روایات فرمودند که در دوران غیبت مردم به وسیله فتنهها به شدت مورد امتحان و آزمایش قرار میگیرند و مانند آرد، غربال میشوند.
علت فتنهها در آخرالزمان
هر چند فتنهها برای هیچ انسانی خوشایند نیست؛ ولی نباید از فتنهها ترسید؛ زیرا تا زمانی که انسانهای نااهل، آشوبگر و ظالم وجود دارد، فتنهها نیز توسط آنها اتفاق میافتد؛ بنابراین باید خود را برای روبهرو شدن با فتنهها آماده کرد.
با چشمپوشی از آثار تخریبی فتنهها، میتوان برای فتنهها آثاری را بر شمرد که در روایات نیز به آنها تصریح شده است:
یک. یکی از آثار وجود فتنهها از بین رفتن ستمگران است؛ زیرا در زمان فتنه و آشوب است که ستمگر، چهره نفاق خود را آشکار کرده و شناخته میشود.
دو. پاک شدن زمین از لوث وجود فاسقان است؛ زیرا در لابلای هر فتنه و آشوبی، انسانهای فاسق نیز وجود دارند که میخواهند از روشن ماندن آتش فتنه، سو استفاده کنند، اینها از جمله آشوبگردانهایی هستند که بهطورمعمول همراه با فتنه، شناسایی شده و از بین میروند.
سه. فتنهها غربال کننده و پاکننده مؤمنان هستند؛ زیرا به واسطه فتنه، مومنان واقعی شناخته شده و در پرتو تحمل و سختیهای آن و توکل بر خدا، ایمان خود را حفظ میکند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/225657
پاسخ سؤال دوم
راه نجات از فتنهها و سرگردانی
دوران غیبت امام زمان علیهالسلام از دوران سخت و فتنهانگیزی است که مردم به خصوص شیعیان و پیروان حضرت، هر روز در غربال امتحان و آزمایش قرار میگیرند؛ بنابراین برای نجات از شر فتنهها و آسان شدن سختیهای آن، راهکارهایی بیان شده است:
یک. رعایت تقوا راهی برای خروج از فتنهها
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام: «... بدانید آنکسی که تقوای الهی را رعایت کند، خداوند راه خروج از فتنهها را برای او باز میکند و به او نوری نشان خواهد داد که او را از تاریکیها برهاند».[نهج البلاغه، صبحی صالح، ص266]
دو. تمسک به اهلبیت علیهمالسلام.
امام کاظم علیهالسلام تمسک به اهلبیت را بهترین راه نجات یافتن دانسته است و آن همان عمل به دستورات آنهاست.[كمال الدين، ج2، ص361]
سه. بصیرت در دشمن شناسی
بصیرت و آگاهی نسبت به راههای نفوذ دشمنان، نیز از بهترین راههای نجات از فتنههاست؛ زیرا یکی از مواردی که عموم مردم فریب میخورند، عدم آگاهی و عدم شناخت نسبت به دشمن است.
چهار. آگاهی به زمان و جامعه اطراف خود
امام صادق علیهالسلام فرمود: «کسی که به زمانه خویش آگاه باشد، هیچ چیزی برای او مشتبه نمیشود».[کافی، ج1، ص27] کسی که بداند در چه زمانی قرار دارد و جایگاه خود را بشناسد، گرفتار فتنهها نمیشود.
پنج. خواندن برخی از دعاها
در برخی از روایات خواندن برخی از دعاها برای مصون ماندن از شر فتنهها، سفارش شده است. یکی از آنها دعای زیر است: «یا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»[6] «ای خدا! ای بخشنده! ای مهربان! ای تغییر دهنده قلبها! قلب مرا بر دین خودت ثابت گردان».[کمالالدین، ج۲، ص۳۵۱]
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/245049
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
یکی از نشانههای ظهور امام زمان علیهالسلام این است که دنیا پر از ظلم و جور شود: «يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»؛[تفسیرقمی، ج2، ص365] «جهان را پُر از قسط و عدل خواهد کرد، چنان که پُر از ظلم و ستم شده است».
یک. ابتدا باید به معنای روایت دقت داشت و آن اینکه: زمانی ظهور اتفاق میافتد که جهان پر از ظلم و جور شده باشد، نه پر از ظالم و ستمگر، ممکن است که ظالم کم باشد، ولی ظلم فراگیر شود و به عبارت دیگر ظلم در جهان غالب باشد و عدل و عدالتخواه اندک، سپس امام زمان علیهالسلام ظهور میکند و عدل و داد را بر ظلم و ستم غلبه میدهد.
دو. نکته دوم اینکه: اگر انسانها بخواهند کار خوب را ترک کنند، لازمهاش ترک شدن تمام احکام الهی است و فرستادن قرآن، پیامبران، امامان علیهمالسلام و علمای ربانی، کاملا بیاساس و بدون دلیل و بیهوده خواهد بود و به عبارت دیگر باعث تعطیلی تمام احکام و دستورات الهی میشود.
سه. این نوع تفکر و برداشت از روایت کاملا اشتباه است؛ علاوه بر اینکه با مجموعه روایاتی که انسان را تشویق به اعمال خوب و صالح میکند، منافات دارد: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ»؛ «کسی که دوست دارد که از اصحاب امام زمان علیهالسلام باشد، باید منتظر باشد و به ورع و پرهیزگاری مشغول باشد و به تحصیل زیباییهای اخلاق بپردازد و او منتظر واقعی است»؛ بنابراین این روایت، مردم را در زمان ظهور به دوری از گناه و معصیت و داشتن تقوای الهی و انجام اعمال صالح تشویق میکند.
در پایان نیز باید گفت که یکی از چیزهایی که ظهور را نزدیک میکند، آمادگی عمومی جهان است که در پرتو شناخت و انجام اعمال صالح محقق میشود.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/81591
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
ابتدا باید دانست که دعانویسی، طلسم و رفتن پیش دعانویس، امری است که حقیقت دارد و یقینا آثاری نیز در زندگی انسان میگذارد.
اما در این مورد باید چند نکته را دقت داشت:
یک. این موارد، نوعی علم به حساب میآید و کار هر کسی نیست؛ زیرا کسانی که علم آن را دارند، میتوانند به طور کامل آن را اجرا کرده و دیگران از آثار آن استفاده کنند.
دو. به طور اجمال، از آموختن و بکار گرفتن دعانویسی و به خصوص طلسم، نهی شده است؛ زیرا زمانی که انسان این علم را آموخت، معمولاً در مسیر خلاف و غیر واقع از آن استفاده میکند، برای بستن بخت دو نفر، برای اختلاف بین دو نفر، برای بهم زدن رابطه زناشویی و... . پس یادگیری این مسائل صحیح نیست مگر تعداد معدودی که آن هم برای باز کردن گرههای مردم یاد بگیرد نه برای بستن بخت کسی و... .
سه. برای ایجاد علقه و محبت بین زن و شوهر، دعاهایی از اهلبیت علیهم السلام رسیده است که بهتر است از آنها بهرمند شوید:
1. امام صادق علیهالسلام فرمود: برای جلب محبت، (همسر، پدر و مادر ، یا یکی از محارم) وضو بگیر. دو رکعت نماز مثل نماز صبح به قصد قربت و نزدیک شدن به خدا بخوان، بعد از نماز با گفتن تسبیحات حضرت فاطمه سلاماللهعلیها به حمد و ستایش خدا بپرداز، سپس بر محمد و آلش صلوات بفرست. آن گاه این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي إِلْفَهَا وَ وُدَّهَا وَ رِضَاهَا بِي وَ أَرْضِنِي بِهَا وَ اجْمَعْ بَيْنَنَا بِأَحْسَنِ اجْتِمَاعٍ وَ أَنْفَسِ ائْتِلَافٍ فَإِنَّكَ تُحِبُّ الْحَلَالَ وَ تَكْرَهُ الْحَرَامَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِلْفَ مِنَ اللَّهِ وَ الْفِرْكَ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيُكَرِّهَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ».[شيخ طوسي، التهذيب، ج 7، ص 409]
2. امام جعفر صادق علیهالسلام فرمود: «اگر کسی با ایمان، سوره مبارکه نساء را به جهت موافقت زن و شوهر با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن و با حال وضو بخواند، مقصودش حاصل شود.[خواص آیات قرآن کریم، ص45]
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/223190
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
آیات قرآن کریم با یکدیگر ارتباط دارد و مکمل هم به شمار میروند. از این رو اولا باید همه آیه را دید و ثانیا آن را در کنار سایر آیات مشاهده کرد؛ بنابراین برای روشن شدن این آیه ابتدا به آیه نگاهی می اندازیم: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديد»؛[سبأ: 46] «بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم و آن اینکه: دونفری یا تکنفری برای خدا قیام کنید، سپس در این تفکر کنید که همنشین شما [پیامبر خاتم] هیچگونه جنون و دیوانگی ندارد؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است».
با دقت در ادامه آیه به خوبی روشن میشود که تفکر و اندیشه برای ادامه آیه است، یعنی فکر کنید که آیا اصلا میتواند کسی که دیوانه است، پیامبر باشد. به عبارت دیگر هیچ انسان متفکری نمیپذیرد که خداوند، دیوانهای را پیامبر شما قرار دهد. به اندک تفکری این مطلب برای شما روشن میشود.
یکی از تفاسیری که در روایت برای این آیه آمده است این است که بعد از اینکه پیامبر امیرالمؤمنین علیهالسلام را به عنوان امام بعد از خویش معرفی کردند، برخی میگفتند که پیامبر دیوانه شده است، قرآن کریم میفرماید که من شما را به پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام سفارش میکنم، سپس میفرماید که اگر اندک تفکری کنید می فهمید که پیامبر صلیاللهعلیهوآله، دیوانه نیست؛ بلکه او شما را از عذاب الهی میترساند.
اما در مورد تفکر و عمل در آیات و روایات مطالب قابل توجهی داریم. از منظر اسلام انسان هر کاری که میخواهد انجام دهد، ابتدا باید تفکر و تعقل کند، سپس به انجام کار اقدام کند.
قرآن کریم در آیات قرآن پیامبر را به مشورت، تفکر و پس از آن به انجام فعل همراه با توکل امر میکند.[159 آل عمران]
امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمود: «لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه»؛[تفسیرقمی، ج2، ص204] «زبان عاقل پشت قلبش هست و قلب احمق پشت زبانش». به این معنا که عاقل ابتدا تعقل و تفکر میکند بعد حرف میزند و یا کار را انجام میدهد؛ ولی احمق و جاهل ابتدا حرف میزند، بعد فکر میکند؛ پس انسان قبل از انجام هر کاری، نیاز به تفکر و تعقل دارد.
وفقکم الله
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
آری! یکی از حوزههای مبارزاتی اسلام و در رأس آن، پیامبر صلیاللهعلیهوآله مبارزه با نظام بردهداری است؛ ولی برای اینکه به این سؤال جواب داده شود باید به چند نکته دقت داشت:
یکم. ابتدا باید تاریخ را در زمان خودش مطالعه کرد؛ یعنی خودمان را در آن فضای زمانی قرار دهیم و مطالعه تاریخ داشته باشیم، تا بهره بیشتری ببریم، نه اینکه تاریخ را در زمان خویش و با شرائط زمانی خودمان مطالعه کنیم؛ بنابراین اگر شرائط آن زمان را خوب بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که کاری که پیامبر انجام دادند، بسیار حکیمانه و خود نوعی مبارزه با بردهداری است؛ زیرا اگر پیامبر قبول نمیکرد، آن دو کنیز، همچنان برده باقی میماندند.
دوم. پیامبر صلیاللهعلیهوآله ماریه قبطیه را به عنوان همسر پذیرفت و مانند دیگر همسرانش با او رفتار میکرد، تا زمانی که صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد.
سوم. روش اسلام در مبارزه با بردهداری، بسیار حکیمانه و ظریفانه بود؛ زیرا اگر یک مرتبه وارد میشد، هیچ کسی قبول نمیکرد؛ لذا برای ریشه کن کردن بردهداری، احکامی وضع کرد که یکی از آنها آزاد کردن برده و کنیز بود، حتی «آزاد کردن برده» را ملاک برای اندازهگیری ثواب دیگر اعمال قرار داد، که اگر کسی روزهداری را افطار دهد، ثواب آزاد کردن بردهای از نسل حضرت ابراهیم را دارد. این کار خواصی داشت:
یک. بیان اهمیت، ارزش و ثواب فراوان آزاد کردن برده؛
دو. تأکید و تحریض بر آزاد کردن بردگان؛
سه. کسانی که برده نداشتند، مثلا با افطار دادن، به ثواب آزاد کردن برده میرسیدند.
چهارم. نظام بردهداری آنقدر در بین مردم ریشه دوانده بود که اگر پیامبر قبول نمیکرد، برای حضرت خیلی گران تمام میشد.
بنابراین اگر پیامبر یا برخی از پیشوایان، برده یا بردگانی داشتند، علتهایی دارد:
یک. آنقدر بردهداری ریشه دوانده بود که اگر پیامبر نمیپذیرفت، نوعی محاربه با آنها به حساب میآمد؛
دو. این امر برای برقراری ارتباط با هدیه دهندهگان، جهت پیشبرد اهداف اسلام نیز مؤثر بود؛
سه. پیامبر و پیشوایان دین، بردهها را میخریدند و به اندک بهانهای آنها را آزاد میکردند؛ چرا که اگر این کار را نکنند، همچنان بردهها، برده میمانند.
چهار. حضرات معصومین با این کار، الگوی رفتاری برای بردهداران بودند.
پنج. استفاده از بردهها برای پیشبرد اسلام؛ زیرا پیامبر و برخی از امامان علیهمالسلام برده را میگرفتند و تعلیم میدادند و سپس آزاد میکردند و این امر به مرور زمان باعث گسترش اسلام میشد.
نکته پایانی اینکه: معصومان علیهمالسلام، آنقدر حکیمانه با بردگان، برخورد داشتند که در بسیاری از موارد وقتی بردهای را آزاد میکردند، آن برده حاضر نمیشد منزل امام را ترک کند، پس برخی از کسانی که به ظاهر برده بودند، برده نبودند، بلکه خودشان خانه حضرات را ترک نمیکردند.
وفقکم الله
صفحهها