با سلام وعرض ادب خدمت شما کاربر محترم
همانگونه که در جواب قبل بیان شد، هنگامی که انسان از دنیا خارج میشود و وارد برزخ و قیامت میشود، شکل نیازهای او و میل جنسی او نیز تغییر میکند؛ هر چند اصل نیاز وجود دارد. همانگونه که جسم انسان در برزخ نیز به جسم متناسب با برزخ تبدیل میشود [که برخی از آن به جسم مثالی تعبیر میکنند.]
نکته مهم: در این نکته دقت بفرمایید که درست است که یکی از نعمتهای خداوند در برزخ و بهشت، ازدواج و میل جنسی است؛ ولی برخی به قدری در نعمتهای بالاتر و لذتهای شدیدتر و قویتر، غوطهور میشوند که اصلا از این امر غافل هستند.
میل جنسی در برزخ متناسب با برزخ است و میل جنسی در بهشت نیز متناسب با بهشت است؛ ولی اینکه آیا دخول و جماع در آنجا، مانند دنیاست یا غیر از آن، در روایات و متون دینی چیزی اشاره نشده است.
این مواردی که شما اشاره کردید، مخصوص دنیاست. در دنیا رابطه جنسی همراه با خستگی، سستی و ملالت است و گاهی انسان از تکرار بلافاصله آن، کراهت دارد؛ اما هیچ کدام از این آثار در ازدواج با همسران بهشتی وجود ندارد؛ نه خستگی وجود دارد، نه ملالت و نه تنفر؛ بلکه هر چند مرتبه بخواهد میتواند تکرار کند، بدون اینکه از تکرار آن بیزار باشد و هر بار هم که تکرار شود، لذت جدیدتری میبرد.
نکته آخر اینکه هرچند در این باره، جزئیات چندانی مطرح نشده است؛ ولی به جزئیات دیگری اشاره شده است که نشان از اوج لذت با همسران بهشتی دارد.
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت فرمائید:
یک. انسان برای رسیدن به رستگاری و کمال، باید مراتبی را طی کند و برای پیمودن این مراتب، باید چند عالم را پشت سر بگذارد. عالم دنیا، عالم برزخ و سپس قیامت و بعد از آن، وارد بهشت یا جهنم میشود که همان ابدیت است. هر چه انسان به ابدیت، نزدیکتر میشود؛ علاوه بر اینکه به مکانی فوقالعاده وسیعتر وارد میشود، جنس آن نیز متفاوت میشود.
دو. از ظاهر روایات و آیات اینطور برداشت میشود که نعمتها برای خوبان لذتبخشتر و عذابها برای انسانهای بد سنگینتر و سختتر از دنیاست و همچنین نعمتهای بهشت از نعمتهای برزخ، بسیار لذیذتر خواهد بود.
سه. ازآنجاکه نعمتهای بهشتی لذیذتر است، بنابراین درخواست و نیاز انسان نیز شدیدتر خواهد شد؛ بنابراین جنس نیاز[مثلا میل جنسی] در بهشت، عین جنس نیاز در دنیا نخواهد بود؛ هر چند کلیت آن، یکی است و هر دو میل جنسی است. پس نمیتوان برطرف شدن میل جنسی در بهشت را با دنیا مقایسه کرد؛ زیرا لذت آن در بهشت بسیار شدیدتر است.
چهار. در متون دینی از برطرف شدن میل جنسی نیز سخن آمده است و برای اینکه برای مخاطب، قابل فهم باشد آن را به همین دنیا و میل جنسی همین دنیا تشبیه کرده است، از باب مثال از همسران بهشتی، حوریان بهشتی و بوسیدن آنها سخن به میان آمده است.
روایت: «زمانی که حوری از خیمه خود بیرون میآید و روی به تخت مؤمن قرار میگیرد. پانصد سال ازسالهای دنیا همدیگر را بوسه میزنند و هیچ کدامشان، خسته نمیشوند. هرمؤمنی هفتاد همسر دارد».[بحارالانوار، ج8، ص158]
زنان بهشتی نیز آنقدر زیبا خواهد بود که اصلا قابل مقایسه با حوریان بهشتی نخواهد بود.
پنج. «لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُم؛ براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است»[فصلت: 41]؛ بنابراین انسان بهشتی، هر چیزی که دلش بخواهد، برایش فراهم میشود.
نکته: انسان در بهشت چیزهایی را که در دنیا اشمئزازآور است و عموم مردم سلیم النفس از آن تنفر دارند، هرگز درخواست نخواهد کرد و همه از طیبات بهرهمند خواهند گشت.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
یکی از فرقهای اساسی میان معجزه حضرت موسی علیهالسلام و مرتاضهای هندی، در معجزه بودن امر است؛ زیرا هر معجزهای باید دارای ارکانی باشد که از دیگران بر نمیآید:
یک. معجزه، کاری خارقالعاده است که از حدود توانایی نوع بشر خارج بوده و کسی نمیتواند به اتکای نیروی انسانی، همانند آن را بیاورد؛
دو. معجزه، تنها با اذن و مشیت الهی اتفاق میافتد؛
سه. معجزه حتما باید همراه با ادعای پیامبری باشد؛ یعنی برای اثبات رسالت معجزه بیاورد؛
چهار. معجزه باید همراه با «تحدی» باشد؛ یعنی از تمام انسانها دعوت کند که اگر میتوانند و قدرت دارند، مانند آن را بیاورند.
بنابراین باید گفت:
یک. کار حضرت موسی علیهالسلام معجزه است؛ ولی کار مرتاض هندی، معجزه نیست؛ بلکه به دلیل ریاضتها و سختیهایی که کشیده است به این قدرت رسیده است.
دو. کار حضرت موسی علیهالسلام، امری خدایی و از سوی خداوند متعال است؛ ولی کار مرتاض هندی کار نفس است؛ زیرا هر کسی با خواستههای نفسانی خود مخالفت کند و هر چه میخواهد به او ندهد؛ بلکه او را تحت فشار قرار دهد، به این قدرت خواهد رسید.
سه. کار حضرت موسی علیهالسلام، محدود نیست؛ ولی کار مرتاض هندی محدود [به زمان، مکان و ابزار و شرائط خاص] است و شامل موارد خاصی میشود.
چهار. کار حضرت موسی علیهالسلام به دلیل معجزه بودن، قابل آموزش و فراگیری نیست؛ ولی کار مرتاض هندی قابل آموزش و فراگیری است.
پنج. کار یک مرتاض هندی را میتوان با یک نیروی بالاتر و قویتری باطل کرد؛ ولی کار حضرت موسی که معجزه است [حداقل در زمان خودش] باطل شدنی نخواهد بود؛ زیرا هیچ نیروی قویتری وجود ندارد.
نکته مهمتر اینکه: هرچند عموم مردم، به ظاهر تفاوتی بین این دو امر تشخیص نمیدهند؛ ولی متخصصان، مرتاضان و ساحران، به خوبی میفهمند که جنس معجزه با کار آنها تفاوت دارد. همین امر باعث شد که ساحران زمان حضرت موسی با اینکه بزرگترین ساحران آن زمان بودند، در کار خود متخصص و حرفهای بودند و تحت فشار فرعون قرار داشتند که اگر پیروز نشوند کشته میشوند، باز در مقابل معجزه حضرت موسی سر تعظیم فرود آوردند و گفتند کار موسی از جنس سحر و جادو نیست.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/4046
با سلام و عرض ادب خدمت شما
در صورتی که اثبات شود و یقین داشته باشید که این جنّها هستند که فرزندان شما را اذیت میکنند و عوامل دیگری مانند وسواسهای فکری و بیماریهای روحی نیست، باید گفت که بله! امکان اذیت کردن آنها وجود دارد؛ بنابراین اگر آنان وارد زندگی کسی شوند، با خونسردی باید آنها را از زندگی خود دور کرد، برای این امر به چند نکته باید دقت داشت:
یک. هرگز هراس و اضطراب شدید به خود راه ندهید و سعی کنید اعتماد و توکل خودتان را به خداوند و اهلبیت علیهمالسلام قوی کنید.
دو. سعی کنید محیط زندگی خود؛ حتی انبارها و جاهایی که کمتر رفت و آمد میشود، به خصوص محل زندگی دخترانتان را با تکرار ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم و آیت الکرسی» تمیز نگهدارید و از گذاشتن ظرفهای کثیف در شب، پرهیز کنید و زبالهها را نیز هر شب از خانه بیرون ببرید.
سه. از برخی از ادعیه روایت شده استفاده نمایید؛ نصب تصویر آیةالکرسی و نصب تصویر دعای ابودجانه در محل خواب و زندگی، برای دفع اذیت و آزار آنها مؤثر است.
چهار. محلّ سکونت بايد در طبقه نزديک به زمين باشد، و اگر ناچار به سکونت در طبقات فوقانى شديد، آية الکرسى را تا عبارت: وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ، به همه ديوارهاى اتاقها نصب کنيد. همچنین قرآن خواندن در خانه با صدای بلند نیز تاثیر خوبی در محیط زندگی و دفع آنها دارد.
پنج. در صورت امکان، نگهداری حیواناتی مانند کبوتر و خروس سفید، برای دفع شر جنها نیز بسیار خوب است.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/11834
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
زندگی یک انسان مسلمان، باید بر اساس آموزههای اسلام و قرآن باشد و به عبارت دیگر ملاک در زندگی انسان مسلمان، اسلام است. آنچه که در اسلام و آموزههای اسلام است، ملاک عمل باید باشد.
نکته اول. در متون دینی، ساختن صورتهای حیوانات، مکروه است. پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «هر كس صورتي را ايجاد كند، خداوند در روز قيامت به او دستور ميدهد كه روح در آن بدمد، ولي او نميتواند».[بحار الأنوار، ج76، ص: 287] بزرگان از این روایت و روایات دیگر اینطور برداشت کردهاند که بايد تمثال جسم و مجسّمه باشد، نه نقش و نقاشي؛ علاوه بر اینکه مجسمه از انسان و یا حیوان صاحب روح باشد؛ بنابراين مجسمه درخت يا اجسامي كه روح در آنها نيست، اشكالي ندارد.
نکته دوم اینکه مجمسه انسان و یا حیوان صاحب روح، باید به صورت کامل ساخته شود؛ لذا مجسمههای ناقص اشکالی ندارد.
نکته سوم. مراد ساختن این مجسمههاست؛ بنابراین خرید و فروش و نگهداری آنها اشکالی ندارد.[رک: رسالة اجوبه الاستفتائات، س 1226]
نکته چهارم. کشیدن عکس و نگه داشتن آن در منزل از نظر فقهی اشکال ندارد.
اما اینکه آیا نگهداری این اجسام [غیر از مواردی که خودمان به صورت کامل ساختهایم] در منزل، دارای انرژی منفی باشد، یا باعث رفت و آمد جنّها شود، چیزی در روایات و متون دینی یافت نشد؛ بنابراین جای نگرانی نیست و از اینگونه افکار به طور کلی بیرون بیایید و اصلا تمرکز در آنها نداشته باشید. اینکه کسی بگوید موجودات ماورائی داخل در آنها میروند و شما را اذیت میکنند، حرفهای بدون دلیل و ثابت نشده است؛ لذا به این حرفها گوش ندهید و اصلا روی آنها تمرکز و تفکر نداشته باشید و مانند قبل، به زندگی خود را با خیال راحت ادامه دهید.
پس نگهداری مجسمههای ناقص، اشکالی ندارد، چه برسد عکس شهدا و علما...! بلکه برخی از بزرگان را دیدهایم که در منزل شخصیان عکس اساتید و علما را نصب کردهاند.
بیتردید این حرفها سند ندارد؛ مگر اینکه خود انسان کاری کند که زمینه را برای ورود جنّها به منزل فراهم کند؛ ولی با رعایت موازین شرعی و نظافت فرد، خانه و محیط زندگی هرگز جایی برای ورود آنها به منزل باقی نمیماند.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
کلمه «فسق» در لغت به معنای خروج از چیزی است؛ زمانی که هسته خرما از داخل آن خارج میشود، فسق اطلاق میشود؛ بنابراین اگر کسی از دین خارج شود، فاسق نامیده میشود و اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «لَا تَأْكُلْ طَعَامَ الْفَاسِقِين» یعنی از غذای کسانی که از دین خارج شدهاند، نخور؛ بنابراین خوردن ازغذای مؤمنان گناهکار اشکالی ندارد.
نکته مهم اینکه برخی از کلمات در زبان عربی، مشکک هستند؛ یعنی معنای تشکیکی دارند. به عبارت دیگر دارای شدت و ضعف هستند؛ مانند اینکه به نور خورشید، نور نورافکن و نور شمع، به هر سه نور گفته میشود؛ ولی شدت و ضعف دارند.
کلمه «فاسق» نیز مراتب و شدت و ضعف دارد، بالاترین مرتبه آن کسانی هستند که از دین خارج شدهاند؛ ولی مراتب پائینتر نیز وجود دارد، مثلا در قرآن کریم میفرماید کسانی که پدر، مادر، مال و خانه و... را از خدا و رسول و جهاد در راه خدا، بیشتر دوست داشته باشند، فاسق هستند.[توبه: 24]. بیشک مراد این نیست که از دین خارج شده است؛ بلکه به معنای این است که باید مواظب باشد که در خطر قرار گرفته است.
با توجه به این آیه و معنای شدت و ضعفی که در معنای فاسق، وجود دارد، زن بیحجاب، انسانی که غیبت میکند و... کسانی نیستند که از دین، خارج شده باشند و هم سفره شدن با آنان اشکالی ندارد.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد خروج حضرت آدم و حوّا از بهشت [باغی از باغهای دنیا] و چگونگی فریب خوردن آنها، در تفسیر امام عسکری علیهالسلام روایتی وجود دارد. ظاهر روایت چنین است که شیطان ابتدا سراغ حضرت آدم رفت و حضرت آدم او را رد کرد، سپس سراغ حضرت حوا رفت و از طریق او توانست مکر و حیله خود را کارساز کند.
حضرت حوا دید که برای نزدیک شدن و خوردن از آن درخت، کسی مانعش نمیشود؛ لذا خیال کرد که موانع بر طرف شده است، اینجا بود که به حضرت آدم گفت که آیا میدانستی که مانع برطرف شده است، من از درخت خوردم و کسی مانع من نشد.[تفسيرالمنسوب إلىالإمامالعسكري عليهالسلام، ص224]
از طرفی ظاهر آيات ۳۵ و ۳۶ سوره بقره بیانگر فریب خوردن آدم و حوا با هم بوده است؛ ولی آیه از تقدم و تاخّر فریب دادن سخن به میان نیاورده است.
بنابراین باید در جواب چنین گفت:
یک. اصل این روایت در کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری علیهالسلام است که سند ندارد؛ هر چند برخی از علما و بزرگان به روایات آن اعتماد دارند.
دو. بر فرض صحت این روایت، هیچ منافاتی بین این دو قول نیست؛ زیرا روایت به صراحت و با تفصیل بیشتری داستان را نقل میکند؛ ولی قرآن کریم به طور کلی میفرماید که هر دو فریب خوردند و این هر دو فریب خوردن، یا به این شکل است که هر دو با هم در یک مجلس، فریب خوردند، یا نه یکی اول فریب خورد و دیگری در رتبه بعدی. مانند اینکه چند نفر[بنا، نجار و کارگر و...] بگویند که ما این خانه را ساختیم، در حالیکه با هم نبودند یکی مقدم بوده و دیگری متاخر.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کابر محترم
زمانی که انسان از دنیا میرود، روح از جسم او جدا میشود و به علت انس چندین ساله روح با بدن میت، تعلقش تا مدتی باقی میماند و همین تعلق و انسی که روح و بدن با هم دارند، باعث میشود که انسان گاهی دچار سختی جدا شدن این دو با هم شود؛ زیرا قرار است برای همیشه روح و جسم از همدیگر جدا شوند.
این جدایی برای میّت، بسیار سخت است و چون او را داخل قبر میگذارند، بیشتر متوجه این جدایی میشود؛ به خاطر همین جدا شدن روح از بدن، در عرف مردم میگویند که سرش به سنگ خورد؛ یعنی تازه متوجه این مطلب میشود که دیگر تمام شده است؛ یا تازه از خواب غفلت بیدار شد. به عبارت دیگر این سرش به سنگ خورد، نوعی تمثیل برای این است که انسان از خواب غفلت بیدار شود؛ نه به این معنا که واقعا روح به جسم بر میگردد و واقعا سرش به سنگ لحد میخورد.
نکته مهم اینکه اتفاقاتی که در قبر میافتد؛ عذابها، فشار قبر و زیباییها و نعمتها، تماما به روح بر میگردد و جسم تأثیری در ظاهر نمیبیند، به همین خاطر اگر کافری را در قبر قرار دهند و بعد قبر را بشکافند، به ظاهر چیزی نمیبینند. البته در مواردی ممکن است تعلق روح به بدن به حدی باشد که جسم نیز دچار آسیب شود؛ اما این مسئله عمومیت ندارد.
این مانند خواب وحشتناکی است که انسان میبیند و در آن آسیب میبیند؛ ولی هیچ اثری در جسم او نمیگذارد و حتی بعد که از خواب بیدار میشود، خدا را شکر میکند که خواب بوده است.
بنابراین سر میّت به سنگ خوردن، یک نوع تمثیل برای از خواب غفلت بیدار شدن است و تمام عذابهایی که میت میبیند، مربوط به روح است و این مضمون روایت پیامبر صلیاللهعلیهوآله است که فرمود: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا؛ مردم در خوابند هنگامی که مردند بیدار میشوند».
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
به طور کلی آخرت در مقابل دنیا بسیار بزرگتر است؛ زیرا امام صادق علیهالسلام فرمودند که وسعت و بزرگی آخرت نسبت به دنیا، مانند یک بیابان بزرگی است که یک انگشتر کوچک در آن گم شود.
از طرفی اگر انسان وارد بهشت شود، بیشک از جایگاه بلندی برخوردار است و به قول شما تمامش عشق و حال است و همواره از لذتهای بهشتی استفاده میکند. نعمتهایی در بهشت وجود دارد که نه چشمی دیده و نه لذتی که از آن برده میشود، قابل وصف است.
نکته مهم اینکه انسان قبل از اینکه وارد بهشت شود، در عالم برزخ زندگی میکند و در آنجا انسانها به سه دسته تقسیم میشوند:
یک. کسانی که در دنیا کاملا به دستورات الهی عمل کردند؛ این دسته بسیار اندک هستند.
دو. کسانی که به هیچوجه به دستورات الهی عمل نکردند و همه را انکار کردند. این افراد خود را گرفتار عذابهایی کردهاند که خودشان در دنیا ساختهاند.
سه. کسانی که در عین اینکه در این دنیا به دستورات الهی عمل کردهاند، گاهی اشتباهاتی هم داشته و بدون اینکه جبران کنند از دنیا رفتهاند، این افراد زمانی که وارد برزخ میشوند، تازه متوجه میشوند که باید بیشتر تلاش میکردند و همین امر باعث حسرت آنها در برزخ میشود. از این جهت دستش از دنیا کوتاه میشود و حسرت میخورد که چرا بیشتر عمل نکرد تا بتواند به درجات بالاتری از بهشت راه پیدا کند.
نکته دیگر اینکه تنها جایی که جای عمل است، دنیاست. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «فَإِنَّمَا الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ؛ پس به راستی که امروز[دنیا] روز عمل است و روز حساب و کتاب نیست و فردا [قیامت] روز حساب است و روز عمل نیست».[کافی، ج8، ص58]
بنابراین از آنجا که دنیا فقط جایگاه عمل است و زمانی که انسان از دنیا میرود دیگر نمیتواند عملی انجام دهد، از این جهت میگویند که دستش از دنیا کوتاه است.
اما در مورد اینکه چرا میگوییم جمعه برخی مردگان، آزاد هستند و میان اقوام خویش میآیند و...
این موارد نیز در راستای همان چیزی است که در بالا گفته شد؛ زیرا کسانی که به دستورات الهی کمتر عمل کردهاند و یا در عبادت و ادای حقوق دیگران، کمکاری داشتهاند و یا حقالناس بر گردن آنهاست، در برزخ، درگیر اعمالشان هستند و تنها برخی از آنها روزهای جمعه آزاد میشوند تا شاید بتوانند به دنیا سری بزنند و چیزی برای راحتی خود دست و پا کنند؛ زیرا به خوبی در مییابند که وقتی که از دنیا رفتند، اصلا جایی برای انجام اعمال صالح وجود ندارد. در واقع این افراد دیگر نمیتوانند خود را نجات دهند و تنها باید به دیگران امیدوار باشند؛ پس دستشان از فراهم کردن توشه برای خود، کوتاه است.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به امر الهی خواستند از مکه به مدینه مهاجرت کنند، امیرالمؤمنین علیهالسلام را به جای خویش قرار دادند و همین امر یکی از بزرگترین فضائل برای امیرالمؤمنین علیهالسلام شد.
سؤال: چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله راه دیگری را انتخاب نکرد و از این کار خطرناک استفاده کرد؟
برای جواب این سؤال باید به چند نکته دقت داشت:
یک. بر اساس آیات قرآن کریم، پیامبر صلیاللهعلیهوآله از خداوند دستور میگیرد و این نیز دستور خداوند است که به حضرت الهام شده است.
دو. هرچند احتمال خطر، بسیار زیاد بود؛ ولی چون دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود، باید اجرا میشد و امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز با جان و دل پذیرفتند و همین امر فضیلت حضرت را دو چندان میکند.
سه. خداوند با این کار، در عمل جانفشانی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به مدعیان، نشان داد و همین ماجرا، شأن نزولی برای نازل کردن آیه207 سوره بقره، در فضائل حضرت شد.
چهار. در این ماجرا مشرکان هم قسم شده بودند که کار را به سرانجام برسانند و برای انجام آن وسواس شدیدی داشتند و کوچکترین شکی از جانب آنان باعث میشد ایشان جوانب دیگر را بررسی کرده و مکان واقعی پیامبر را پیدا کنند. از این رو لازم بود حضرت تدبیری بیاندیشند که جای هیچ شکی را باقی نگذارد. مشرکان مکه هیچگاه احتمال نمیدادند که شخصی حاضر باشد در جای پیامبر بخوابد و جان خود را فدا کند؛ از این رو هنگامی که متوجه شدند شخصی در بستر پیامبر است، یقین کردند که حضرت در خانه است و دیگر به جستجوی ایشان نپرداختند. از طرفی حضرت باید شخصی را انتخاب میکردند که در میانه راه پشیمان نشود و نقشه پیامبر را بر ملا نکند و در این مسیر بیشک امیرالمؤمنین علیهالسلام بهترین گزینه بودند.
پس انتخاب این راه، بهترین انتخاب بوده است؛ زیرا این کار علاوه بر اینکه مطمئنترین راه برای حفظ جان پیامبر بود، عظمت امیرالمؤمنین را نشان میداد و سببی برای نزول آیه شریفه در شأن ایشان بود.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/257319
صفحهها