با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
هر کسی گناهی انجام میدهد باید از گناه خود توبه کند و توبه و استغفار از گناه، نخستین قدم برای حرکت به سمت ابدیت و بهشت است. از سویی خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين»؛[]بقره: 222. «خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد». از این آیه فهمیده میشود که توبه باعث پاک و پاکیزه شدن وجود انسان از لوث گناه میشود.
نکته دیگری که باید تذکر داده شود این است که توبه گاهی علنی اتفاق میافتد و گاهی مخفیانه و پنهان، بنابراین گاهی ممکن است شخصی در خلوت خود با خدای مهربان، مناجات کرده و در همان خلوت، توبه و استغفار کرده باشد و به کسی هم نگوید که من توبه کردم؛ بلکه اصلا لازم نیست بگوید؛ بلکه بالاتر در برخی موارد، گفتن اینکه «من فلان گناه را کردم و از آن توبه کردم»، حرام است.
بنابراین شاید این کسانی که شما تذکر دادید بین خود و خدای خود توبه کرده باشند و شما نمیدانید.
نکته دیگر اینکه باید دانست که بهانههای خداوند برای توبه از گناه، زیاد است:
یک. صرف پشیمانی از گناه، توبه است؛
دو. مشغول شدن به عبادت و تصمیم بر ترک گناه، توبه به حساب میآید؛
سه. برپایی نماز باعث توبه شده؛ بلکه تمام سیئات و گناهان را تبدیل به حسنات میکند، قرآن کریم در سوره هود، آیه 114، نماز را حسنه دانسته است و فرموده است که خداوند به حسنات [نمازها] سیئات و گناهان را پاک میکند و همچنین در برخی روایات فرمود که نمازها کفاره گناهان میشود.[دعائمالاسلام، ج1، ص135]
بنابراین در جواب این سؤال باید گفت که اینگونه اشخاص یا در خلوت توبه کردهاند و یا همین کارهای خیری که انجام میدهند، به نوعی توبه و باعث ریخته شدن گناهانشان میشود.
پس اینکه شما میفرمایید بدون توبه وارد قیامت شوند، مربوط به کسانی است که در خلوت و آشکارا، توبه نکرده باشند و دارای اعمال صالح جبران کننده نیز نباشند، در این صورت، جایگاه این افراد در جهنم خواهد بود؛ هر چند بر اساس جاهل قاصر بودن یا مقصر بودن، احکام متفاوتی بر آن بار میشود.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/10077
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بیشک زمان و مکان مردن، در آسان جان دادن و سخت جان دادن میّت، تأثیر دارد و دلیل آن، مجموع روایاتی است که در کتابهای روایی آمده است، مثلا کسی که در شب و روز جمعه از دنیا برود، عذاب قبر از او برداشته میشود و یا با نشان شهدا وارد محشر میشود و...[منلایحضرهالفقیه، ج1، ص138]
بنابراین کسی که در شب قدر از دنیا برود، نیز شامل رحمت بیپایان الهی میشود؛ هرچند در این زمینه به خصوص شب قدر روایتی وجود ندارد، ولی کلیاتی وجود دارد که از آن چنین فهمیده میشود:
امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز و زکات و انواع کارهای خوب بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن لیلة القدر نباشد».[کافی، ج4، ص156]
بنابراین با توجه به مردن در شب جمعه که شخص میّت در آن شب مورد رحمت بیشتر الهی قرار میگیرد و مجموع روایات در فضیلت و چندین برابر شدن اعمال در شب قدر، اینطور فهمیده میشود که کسی که در این شب از دنیا برود، مورد رحمت الهی قرار خواهد گرفت؛ ولی چون روایات تصریح به مورد خاصی نکرده است، نمیتوان در مورد چگونگی آن اظهار نظر کرد.
نکته پایانی اینکه هر کسی در شب جمعه یا شب قدر از دنیا برود، مورد رحمت الهی قرار میگیرد؛ ولی این رحمت برای افراد مختلف، متفاوت است برخی تخفیف عذاب است و برخی دیگر ارتقای درجه و... .
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/49250
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
مجمعالجزاير برمودا یا «مثلث برمودا» منطقهاي در اقيانوس اطلس است كه در جنوب غربي ايالات متحده امريكا در مقابل ايالتهاي جورجيا، كارولينا و فلوريدا قرار دارد.
در این منطقه اتفاقات اسرارآمیزی را نقل کردهاند؛ ولی این نقلها چه قدر با واقعیت هماهنگ باشد، کسی نمیداند. برخی آن را یکی از ۱۰ حوزه آبی خطرناک جهان، برای کشتیرانی نامیدهاند؛ زیرا در معرض طوفانهای استوایی و مکرر قرار دارد؛ علاوه بر اینکه یک جریان اقیانوسی قوی که باعث تغییرات شدید آب و هوای محلی میشود، از مثلث برمودا میگذرد، این موارد باعث به وجود آمدن حوادثی میشود که گاهی برای برخی اتفاقات اسرارآمیز نامیده میشود.
بنابراین اصل مثلث برمودا از لحاظ موقعيت جغرافيايي، منطقهاي واقعي بوده و در خارج هست؛ ولی اينكه اين منطقه واقعاً یک منطقه اسرارآميز باشد و اتفاقات عجیب و غریب در آن بیفتد، نظريههاي متعدد و متناقضي وجود دارد که برخی از دانشمندان غربی نیز در مورد آن نظریاتی را بیان کردهاند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/45076
از سویی برخی مثلث برمودا را بر جزیره خضراء، تطبیق کردهاند و آن را به امام زمان علیهالسلام ارتباط دادهاند.
جزیره خضراء، بر اساس نقل علامه مجلسی در بحار، جزیرهای زیباست که بحر ابیض گرداگرد آن را فرا گرفته بوده و دشمنان بدان دست نمییافتهاند و میگویند که محل سکونت فرزندان امام زمان علیهالسلام است.[مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۹]
جناب آقای استاد علیاکبر مهدیپور جزیره خضراء را بر «مثلث برمودا» تطبیق کرد و برخی از علما مانند استاد جعفرمرتضی عاملی بر آن نقد زدند.[دراسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، ج۱، ص ۲۲۱ـ۲۳۶] و علمای زیادی نیز اصل داستان را ساختگی دانستهاند.
بنابراین بر اساس نظریه بیشتر دانشمندان و بزرگان، هم مثلث برمودا منطقهای اسرارآمیز و عجیب نیست؛ بلکه یک سری حوادث طبیعی در آن رخ میدهد که به ظاهر برای برخی عجیب است و هم جزیره خضراء از سند و اعتبار کافی برخوردار نیست.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/138
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
خواب یکی از نعمتهایی است که خداوند در اختیار انسانها قرار داده است که گاهی از طریق آن بشارتها و انذارها را به انسان برساند.
بنابراین در خواب دیدن و نقل آن چند نکته قابل توجه است:
یک. انسان تا جایی که میتواند خواب را بر خوبی و صحت حمل کند؛ هرچند به ظاهر بدترین خواب باشد؛
دو. تا جایی که ممکن است خوابی را که دیده است برای کسی نقل نکند؛ مگر برای کسانی که بر تعبیر خوابها تسلط داشته و حسن ظن دارند؛
سه. خوابها به چند دسته تقسیم میشود، خوابهای صادق، خوابهای کاذب و خوابهای پریشان و پراکنده. اگر خواب در زمان و مکان و با شرائط خوابیدن و... اتفاق بیفتد، خواب صادق خواهد بود وگرنه نمیتوان به آن اعتماد و اعتنا کرد؛
چهار. بله! ممکن است به دلیلی مردهای به خواب یک انسان غریبه برود و حامل پیامی باشد؛ ولی این مسأله کلیت ندارد؛ بنابراین زمانی میتوان به این خوابها اعتماد کرد که نشانههایی را مطرح کند که بین مثلا مادر شما با شما باشد و هیچ کسی دیگر از آن خبر نداشته باشد، پس به صرف اینکه کسی بیاید بگوید که مادرت را در خواب دیدم که ناراحت بود، دلیل بر اعتماد به آن شخص و ترتیب اثر دادن به خواب نیست.
پس در این مورد اگر آن شخص، مورد اعتماد شماست و انسان خوبی است و خواب را در زمان مشخص دیده است، با احترام از او تشکر کنید و برای مادرتان خیرات کنید و اگر آن شخص مورد اعتماد شما نیست، با احترام از کنار بگذرید و اصلا توجه به او نداشته باشید، یکی دو بار که به او بیاعتنایی کردید دیگر از این خوابها نمیبیند.
در هر صورت خیرات کردن برای مادرتان شایسته است.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این پرسش و ازدواج در بهشت و حضرت مریم سلاماللهعلیها باید به چند نکته دقت کنید:
یک. بیشک دنیا و احکام و شرائط آن، با شرائط و احکام قیامت، بسیار متفاوت است؛ هر چند از نظر ظاهری و لفظی مانند هم است. از باب نمونه میوه سیب در دنیا با میوههای بهشتی بسیار متفاوت است؛ هر چند هر دو سیب است؛ ولی خوردن سیب در دنیا، بر اساس نیاز است، خوردن بیش از اندازه، ضرر به جسم میزند، بعد از خوردن سیب انسان احساس سیری و گاهی دلزدگی پیدا میکند و بعد از آن احساس نیاز به تخلیه دارد؛ ولی هیچکدام از اینها در بهشت وجود ندارد؛ به هر مقدار که بخواهد سیب میخورد و... .
دو. ازدواج در بهشت نیز احکام خاص خودش را دارد. در بهشت ازدواج بر اساس شهوتهای نفسانی و گاهی شیطانی نیست؛ بلکه بر اساس خواستههای فطری و سرشت انسانی است؛ بنابراین گاهی در دنیا انسان خیلی علاقه دارد با کسی ازدواج کند؛ ولی اگر وارد بهشت شد، اصلا تمایل به ازدواج با آن شخص را ندارد؛ زیرا در بهشت نعمتهای بالاتر و قویتر را میبیند.
سه. گویا در ذهن شما این است که هر کسی در دنیا ازدواج کرد، در آخرت هم ازدواج میکند، اگر این باشد اشتباه است؛ بنابراین ممکن است کسی در دنیا به دلائلی ازدواج نکرده باشد، یا به دلیل اینکه زمانش نرسیده بود و یا کسی در سطح او پیدا نشده باشد و یا... ؛ ولی در بهشت ازدواج کند و این امر هیچ اشکالی ندارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/40623
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بیشک گناه گنهکاران در دنیا [بهخصوص گناهان اجتماعی، مانند بدحجابی] نه تنها بر خودشان؛ بلکه بر جامعه اطراف نیز تأثیر میگذارد. همانگونه که خوبی انسانهای مؤمن بر دیگران اثر میگذارد؛ ولی در برزخ و عالم قبر، اصل اولی بر این است که عذاب شدن انسان گنهکار، مخصوص خودش بوده و بر اطرافیانش، تأثیر نمیگذارد، همچنین برکتهای بعد از مرگ یک مؤمن در قبر نیز، مخصوص خودش بوده و بر دیگران تأثیرگذار نخواهد بود.
در عین حال باید به دو نکته دقت داشت:
یک. ازآنجاکه عذاب الهی بر اساس «وعید» است؛ یعنی وعده خداوند به عذاب بر اساس رحمت بیپایان او، تخلفبردار است، پس ممکن است انسان گنهکار از تخفیف عذاب بهرهمند شود و یا ممکن است به کوچکترین بهانهای عذاب از او برداشته شود، پس اگر مؤمنی را در کنار گنهکاری به خاک سپردند، ممکن است انسان گنهکار، از آن بهرهمند شود و برای او تخفیف عذاب نوشته شود؛ زیرا قبر مؤمن محل رفت و آمد ملائکه و گاهی برخی از امامان خواهد شد و اطرافیان میتوانند از این امر بهرهمند شوند.[مفاتیحالجنان، داستان بعد از دعای علقمه و قبل از زیارت عاشورای غیرمعروفه]
دو. همچنین ازآنجاکه بشارتهای الهی به ثواب و رستگاری، از نوع «وعده» است، هرگز تخلفبردار نیست، بر همین اساس اگر شخص گنهکاری را در قبرستان، کنار انسانهای مؤمن به خاک سپردند، عذاب او به مؤمنان نمیرسد.
بنابراین هرچند نوع گناه گنهکار و مقدار ایمان انسان مؤمن متفاوت است؛ ولی عذاب انسان گنهکار در قبر، هرگز به انسان مؤمن، سرایت نمیکند. اما اگر انسان مؤمنی را کنار شخص گنهکاری به خاک بسپارند، معمولا انسان گنهکار از انسان مؤمن بهرهمند میشود؛ هرچند در موارد اندک، گنهکار بیبهره خواهند ماند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/180177
واژه «کتاب» از ماده «ک ت ب» به معنای نوشتن است و از این روی شامل هر گونه نوشتهای میشود؛ زیرا به نوشتهها و الواحی که به انبیای الهی نیز داده شده است کتاب گفته شده است؛ مانند کتاب ابراهیم، کتاب موسی، کتاب اسماعیل و... [مریم، 41و 51و 54] و حتی به نامه اعمال نیز کتاب گفته شده است.[اسراء: 13]
بنابراین کتاب به این معنی، شامل قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور و... هر نوشتهای که قوانین [تکوینی یا تشریعی] الهی در آن ثبت شده باشند و بر پیامبر یا وصی پیامبری فرستاده شده است، میشود.
در این صورت کلمه «کتاب» و «قرآن» دو اسم برای همین محتوایی است که در دسترس همگان قرار دارد.
در برخی موارد نیز «کتاب و قرآن» از لحاظ محتوایی متفاوت است؛ زیرا قرآن به همین محتوایی اطلاق میشود که در دسترس ماست؛ ولی کتاب به معنای لوح محفوظی است که تمام اعمال انسانها و... در آن ثبت شده است.[واقعه: 78]
در برخی از آیات مثل آیه دوم سوره بقره، مراد از کتاب، حقیقت و ملکوت قرآن کریم است؛ حقیقتی که برای همگان دستیافتنی نیست؛ ولی قرآن کریم، همین الفاظ و آیاتی است که در بین مردم وجود دارد.
بنابراین کتاب و قرآن، در آیات الهی چنین آمده است:
یک. در برخی موارد کتاب اعم از قرآن است؛ زیرا هر نوشتهای را شامل میشود.
دو. در برخی موارد کتاب و قرآن، دو اسم برای یک محتواست.
سه. در برخی موارد کتاب اشاره به حقیقت قرآن کریم دارد.
چهار. در برخی موارد کتاب اشاره به لوح محفوظ دارد که همه چیز از جمله قرآن نیز در آن وجود دارد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/174778
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
کیفیت رسیدن روایات و احادیث به دست ما در مراحل زیر خلاصه میشود:
یک. معمولا راويان حديث بهخصوص در زمان امام باقر و امام صادق علهیمالسلام سخناني را كه از امامان بدون واسطه يا با واسطه ميشنيدند، به سفارش اهلبیت علیهمالسلام مينوشتند. تا اين كه این نوشتهها تا زمان حضرت امام حسن عسكري علیهالسلام به چهارصد كتاب در زمينههاي مختلف رسید و به «اصول اربعمأة» معروف شد.
دو. بعدها در اوائل غيبت كبري، روايات «اصول اربعماه؛ چهارصدگانه» و ديگر رواياتي كه تا آن زمان موجود بود، به صورت منظم و باببندي شده در كتب اربعه شيعه (الكافي، منلايحضره الفقيه، التهذيب، الاستبصار) و ساير كتب كه توسط بزرگان شيعه در اين عصر نوشته شده بود، گردآوري شد.
سه. پس از تدوين كتب اربعه و ديگر كتب معروف، علمای شیعه براي محفوظ ماندن اين كتابها از تحريف و اطمينان مردم، اجازه نقل حديث را بين خودشان مرسوم كردند؛ یعنی تنها روایت و نسخه کسی از كتب حديث، معتبر بود كه داراي اجازه نقل حديث از علماي معروف شيعه باشد.
چهار. همه اين كتب و احادیث، داراي سند ميباشد و اشخاصي كه حديث را نقل كردهاند در سلسله سند روايت، مشخص هستند؛ بنابراین برای وثاقت بیشتر و جلوگیری تحریف و پیشگیری از وارد شدن احادیث جعلی در بین این روایات، «علمالحدیث» را از بین روایات اهلبیت علیهمالسلام وضع کردند که با قواعد و قوانینی که از خود اهلبیت رسیده است روایات جعلی را تشخیص دهند.
«علم الحدیث» دانشي است كه به واسطه قوانين آن، حالات سند و متن حديث از جهت درستي و نادرستي شناخته ميشود که دارای سه منبع است:
رجال الحديث (علم رجال): دانش مربوط به شناخت راويان حديث از نظر وثاقت و اطمينان به راستگويي و عدم وثاقت.
علم الدراية (مصطلح الحديث-اصول الحدیث-): دانش مربوط به شناخت حالات سند و متن حديث است.
فقه الحديث (درایةالحدیث): دانشی که از چگونگي معني و مفاد متن حديث گفتگو ميكند و دلالت بر فهم دقيق متن حديث دارد.
پنج. برای اعتماد به روایات و گزارشهایی که چندین قرن از آنها گذشته است، ملاکهایی وجود دارد که با توجه به آنها روايات و گزارشها مورد نقد و بررسي قرار ميگیرد. این ملاکها عبارتند از:
1.قرآن؛ گزارشاتی که با قرآن منافات دارند، باید رد شوند.
2.عقل؛ گزارشاتی که مستلزم اجتماع نقیضن باشد، قابل قبول نیست.
3.تاریخ؛ روایاتی که با متون تاریخی مورد اتفاق مورخان، سازگاری ندارند، قابل بررسی است.
و موارد دیگری همچون مبانی کلامی، جامعهشناسی، زبانشناسی، گزارشهای علمی روز و... در این امر میتوان ملاک برای بررسی روایات باشد.
برای مطالعه بیشتر به کتاب «علمالدرایة» سیدرضا مؤدب مراجعه کنید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
روایات معروف به «حدیث نورانیت» را علامه مجلسی از پدرش جنین نقل میکند: «ذَكَرَ وَالِدِي رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ رَأَى فِي كِتَابٍ عَتِيقٍ، جَمَعَهُ بَعْضُ مُحَدِّثِي أَصْحَابِنَا»؛ «پدرم که رحمت خدا بر او باد، در کتاب «عتیق» این روایت را دیده است و این کتاب را بعضی محدثان از اصحاب امامیه، جمعآوری کردهاند».
بنابراین علامه مجلسی با اعتمادی که بر پدر و آن محدثان داشته است، این حدیث را بدون سند، نقل کرده است. البته ممکن است که در نظر ایشان و یا پدرش، این روایت از نظر سندی هم معتبر باشد.
برای اعتبارسنجی یک حدیث از دو بخش مهم استفاده میشود:
یک. اعتبارسنجی سندی؛ با توجه به مباحث حدیثشناسی و رجالی، این حدیث از نظر سندی مرسل است؛ زیرا راویان این حدیث برای ما معلوم نیست.
دو. اعتبارسنجی متنی، گاهی روایتی از نظر سندی ضعیف است؛ ولی از نظر متن هیچ مخالفتی با متون دینی و آیات قرآن ندارد.
مضمون و متن این روایت نیز، هیچ مخالفتی با متون دینی، آیات قرآن زيارات و روایات دیگر ندارد؛ بلکه مضمون و متن جملات «حدیث نورانیت»، با متن زیارت جامعه كبيره و بسیاری از رواياتی كه در شأن امیرالمؤمنین و اهلبيت علیهمالسلام وارد شده است، تطابق دارد و به آن شباهت بسیار زیادی دارد.
پس با توجه به متن این روایت و تطابق و تشابه آن، با بسیاری از متون دیگر دینی که دارای سند معتبری نیز هستند، میتوان با اعتماد کامل اقرار کرد که این روایت نیز از اعتبار خوبی برخوردار است.
برخی از علما مانند مرحوم نائینی رحمه الله، اعتبار روایت را به متن روایت داده و ضعف سند روایت را دلیل ضعف روایت نمیداند.
در هر صورت ازآنجاکه متن حدیث نورانیت، با روایات دیگر تأیید میشود، میتوان به آن اعتماد کرد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/133829
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
جواب سوال نخست:
قرآن کریم در زمینه ازدواج فقراء میفرماید: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ... إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»؛[نور: 32] «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید... اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است».
سپس در آیه بعد میفرماید: «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»؛[نور: 33] «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بینیاز گرداند».
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَيْكُمْ بِالْبَاهِ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهُ فَعَلَيْكُمْ بِالصِّيَامِ فَإِنَّهُ وِجَاؤُهُ»؛[کافی، ج4، ص180] «اي جوانان! هر كس از شما كه از وضعيت زندگاني خوبي برخوردار باشد، بايد كه ازدواج كند، پس اگر توانایی ندارد، بر شما باد به روزه گرفتن؛ زیرا روزه گرفتن دوای مهار شدن شهوت است».
در این زمینه به چند نکته باید دقت داشت:
یک. بین این دو آیه و روایت، هیچ تعارض و تنافی وجود ندارد؛ زیرا در مقام بیان دو بخش است:
1.بخش اول [آیه32] یک وظیفه اخلاقی و دینی عمومی است که مردم باید در امر ازدواج جوانان فقیر، تلاش کنند و فقر آنان را بهانه قرار ندهند.
2.بخش دوم [آیه33] و روایت، وظیفه فردی جوان فقیر است؛ یعنی اگر جوانی پشتیبان [پدر و مادر و یا مردم] نداشته باشد و از نظر مالی نیز در مضیقه است، باید پاکدامن باشد و برای مهار شهوتش، روزه بگیرد، تا زمانی که فضل خدا شامل او شود.
دو. رکن اصلی این دو آیه، این است که هرگز نباید فقر و تنگدستی، مانع ازدواج جوانان باشد؛ علاوه بر اینکه همواره باید به فضل خدا امیدوار بود.
سه. آری! بیشک خداوند قبل از ازدواج، روزی پسر و دختری را که ازدواج نکردهاند، میدهد، حال اگر این دو با هم ازدواج کنند، با توکل بر خدا خواهند دید از جایی که حتی تصورش را نمیکردند، روزیشان میرسد و مشکلات مالی حل میشود. [قول خدا] تنها چیزی که مانع میشود، توقعات بیجا و زودهنگام است.
چهار. بهطور معمول جوانان تا زمانی که ازدواج نکردهاند و مجرد هستند، تلاش و کوشش برای شغل و درآمد، نمیکنند؛ زیرا هنوز احساس مسئولیت نکرده اند؛ ولی به محض ازدواج، احساس مسئولیت کرده و تلاششان را دوچندان میکنند و با این کار، ابتكار، نيرو و استعداد خود را برای درآمد مشروع شکوفا میکنند.
معمولا شخصیت انسان بعد از ازدواج، تبديل به يك شخصيت اجتماعي ميشود و خود را شديدًا مسئول حفظ همسر و آبروي خانواده و تامين وسائل زندگي فرزندان آينده ميبيند، به همين دليل تمام هوش و استعداد خود را به كار ميگيرد و با تلاش برای درآمد و صرفهجويي، در مدت كوتاهي بر فقر چيره میشود.
پس اگر جوانی فقیر بود:
1. ابتدا وظیفه خودش هست که با دست و پا کردن شغل و درآمدی [هرچند جزئی]، خود را برای ازدواج آماده کند.
2. اگر شغلی پیدا نکرد، وظیفه اخلاقی و دینی عموم مردم است که با پشتیبانی کردن از او، زمینه ازدواج او را فراهم کنند.
3. اگر هیچکدام از اینها فراهم نشد، جوان باید شهوت خود را کنترل کند و یکی از راههای آن، روزه گرفتن است.
نکته مهم: روزه باعث تقوا میشود و خداوند راه برونرفت از مشکلات را به اهل تقوی، نشان میدهد.[طلاق: 2]
نکته پایانی اینکه امروزه توقعات جامعه و جوانان، بسیار بالا رفته است و بیشتر این توقعات و انتظارات بیجا و غیرضروری است. آنان همین امر را بهانه ازدواج نکردن میکنند، در صورتی که هرگز این بهانه پذیرفته نیست؛ زیرا خداوند وعده داده است اگر با کمترین درآمد شغلی ازدواج کنید، خدا شما را از فضل خودش بینیاز میکند.
بنابراین شاید معنای آیه این است که اگر یک درآمد جزئی هم داشته باشید، هرگز نگویید کم است و نمیشود، با همان کم شروع کنید، خدا شما را بینیاز میکند.
پاسخ سوال دوم:
هرچند مراد از علم در اینگونه روایات، علم دین و فقاهت در دین است؛ ولی میتوان با تسامح اینطور گفت: هر علمی که در راستای یاری رساندن به عموم مردم برای رفاه و هدایت آنها باشد، چه معنوی و چه مادی، شامل این روایات میشود.[با قید خلوص]
روزی اهل علم
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ لِطَالِبِ الْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خَاصَّهً عَمَّا ضَمِنَهُ لِغَیْرِهِ»؛ «خداوند متعال همانطور که رساندن روزی همۀ بندگان را ضمانت کرده، بهطور خاص و ویژه، متکفّل رزق و روزی طالب علم شده است».[منیةالمرید، ص160]
همچنین حضرت در مورد طالب علم فرمود: «أَظَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بُورِكَ لَهُ فِي مَعِيشَتِهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْ رِزْقِهِ»؛[بحارالانوار، ج1، ص184] «ملائکه بر او سایه میافکنند، زندگی او برکت پیدا میکند و چیزی از رزقش کم نمیشود».
از طرفی میبینیم که بسیاری از علمای گذشته که آثار ارزشمندی برای ما گذاشتهاند، معمولاً فقیر بودهاند و در برابر فقر، استقامت داشتهاند.
برای حل این مشکل به چند نکته اشاره میشود:
یک. علم در گرسنگی و سعی و تلاش
خداوند فرمود: «... وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَع»[۱۲]؛ من علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم، امّا مردم در سیری به دنبال آن میگردند.
علم تابع تلاش و کوشش طالب علم است؛ زیرا خدا علم را در راحتی و تنبلی قرار نداده است.
دو. معنای روایت
بیتردید معنای این روایات [با قطع نظر از بحث سندی] این نیست که حساب بانکی طالب علم، هر روز پرتر میشود و یا کسی هر روز میآید و به او کمک میکند و... . در معنای روایت چند احتمال وجود دارد:
یک. طالب علم نگران روزی خود نباشد.
طبیعی است که بر اساس نظام علی و معلولی، انسان باید برای کسب معاش «کار» کند؛ ولی طالب علم نباید «نگران» رزق خود باشد؛ چراکه به شکل ویژهای خداوند متکفل امور او خواهد بود؛ همانگونه که به علامه طباطبائی گفته شد: «در این مدّت هیجده سال، کى گرسنهات گذاشتهام که الان درس و مطالعهات را رها کرده و به فکر روزیت افتادهاى».
دو. طالب علم برای روزی نیاز به سعی و تلاش مادی ندارد.
شهید ثانی مینویسد: غیرطالب علم برای به دست آوردن روزی خود، نیازمند سعی و تلاش است، اما دانشجو بدون آنكه مكلف به سعی و تلاش برای تحصیل رزق خود باشد، به صرف طالب و جوینده علم بودن، خداوند روزی او را به اندازه کفاف میرساند.
سه. طالب علم باید اهل قناعت در مادیات باشد.
هرچند همه مردم باید قناعت در زندگی، داشته باشند؛ ولی این امر بر طالب علم بیشتر لازم است؛ زیرا قناعت آثاری دارد که طالب علم را در علمآموزی یاری میکند:
نشاط شادابی؛
از بین رفتن غم، غصه و نگرانی؛
زدوده شدن اضطراب و دلهره؛
عزت و سربلندی.
بنابراین روزی طالب علم، از جایی که هرگز حساب نمیکند، میرسد. اگر طالب علم خالصانه عمل کند، خداوند زمینههای زندگی[همسر، مسکن، فرزند و... را به تناسب هر شخصی] برایش فراهم میکند.
نکته پایانی اینکه هرچند ظاهر روایت، رزقهای مادی است؛ ولی بیتردید شامل رزقهای معنوی نیز میشود.
برخی از رزقهای معنوی؛ مانند توفیق عبادت، توفیق علمآموزی، قناعت و دوست خوب و... .
صفحهها