قرآن کریم از این افراد فقط نام برده است و اشارهای به جزئیات نکرده است؛ ازاینرو به روایات رجوع میکنیم و در ابتدا به بیان ویژگیهای اصحاب الرأس میپردازیم.
در دو سوره از این گروه نام برده شده است: سوره فرقان، 38؛ سوره ق، 12.
در روایات این گروه به اقوام بتپرستی که پیامبران خود را میکشتند، معروف هستند. آنها درختی را میپرستیدند و خداوند برای هدایت آنها چند پیامبر فرستاد که همه آنها را به شهادت رساندند و در آخر خداوند آنها را با طوفان و آتش عذاب کرد.
روایت مفصلی از امیرالمؤمنین در این زمینه نقل شده است. برای مطالعه بیشتر میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
ترجمه کتاب عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ترجمه علیاکبر غفاری، نشر صدوق، ج1، ص419.
«أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» نیز 4 بار در سوره شعرا آیه 106 تا آیه 142 نقل آمده است. پیامبر این گروه حضرت شعیب بود. این گروه در مکان آبادی که جنگلهای فراوانی داشت زندگی میکردند و خداوند حضرت شعیب را برای هدایت آنها فرستاد، اما آنها او را تکذیب کردند و در نهایت خداوند آنها را با آتش و صاعقه عذاب نمود. آیتالله مکارم در تفسیر نمونه، ج11، ص120 به شرح ویژگی این افراد پرداخته است.
با عرض سلام و خسته نباشید
با آرزوی موفقیت و سعادت شما و فرزندتان نکاتی را برای شما بیان میکنیم.
بیشتر بیحجابیها و بدحجابهای جامعه امروز به خاطر علتهای زیر است:
مساله حجاب را نمیداند و فكر میكند عیبی ندارد.
فلسفه حجاب و آثار شوم بی بند و باری را نمیداند.
كمبودی دارد كه میخواهد خود را مطرح كند.
طبق هوا و هوس و میل رفتار میكند.
میخواهد از سایر بدحجابها عقب نماند.
فكر میكند بی حجابی، رمز ترقی و روشنفكری است.
میخواهد با دیگران فرقی داشته باشد.
فكر میكند كه بد حجابی گناه سادهای است و به دیگران لطمهای نمیزند، در صورتی كه این اثرات را به همراه دارد.
پاسخ سوال شما را با یک مثال شروع می کنیم، اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر میرســد؟ خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا را هـم تغییـر نمیدهـد، امـا بسـیاری از افـراد در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و آن غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشـان میافتــد.
از ســوی دیگر اصل مساله در تارمو نیست.
بلکه اگر در تمام و یا بیشتر مسائل دینی این موضوع را مورد بررسی قرار بدهیم، مشکل هم چنان باقی است، به عنوان مثال: در یــک کــوزه و ظرف بزرگ روغــن که حالت مایع دارد، اگر یــک مــوش بیفتد، آیــا میشــود آن روغــن را خــورد؟ پاسخ شریعت این گونه است، نه نمی شود آن را خورد. حال سوال بالایی دوباره تکرار میشود: یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود این همه روغن را کنـار بگـذاریم و از خیـر آنها بگذریم.
پاسخ همه این سوالات یک چیز است: آن چیـزی کـه در نظـر کوچـک اسـت و ما فکر میکنیم با ترک آن دنیا به آخر نمیرسد، موش و یا تار مو نیست بلکه این دیـن اسـت که درنظـر ما کوچـک اسـت، اگر عظمت دین را درک نکنیم، هر چیزی که با مزاج ما سازگار نباشد را کنار میگذاریم و میگوییم آیا با ترک این امر کوچک دنیا به آخر میرسد؟!
بنابرایـن، وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنیـم، متوجـه میشـویم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـد، امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، نمایـش یـک تـار مـو بـه نامحـرم هـم مهـم میشـود. چطـور ممکـن اسـت روزانـه دسـت دعـا و نیـاز بـه درگاه پـروردگار بلنـد کنیـم و از او انتظـار داشـته باشـیم نیازهایمـان را تامیـن کنـد، ولـی در عمـل بـه دسـتوراتش اهمیـت ندهیـم؟!
درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمیشود.در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم میکند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسانها، حتماً چنین راهنمایی را میفرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبهخصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ....
عقل حکم می کند، معرفی، نصب و وجود راهنمایی الهی که معصوم از خطا و اشتباه باشد، برای بشر، حُسن و لازم است و از اینرو خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسان ها، به طور حتم چنین راهنمایی را می فرستد؛ زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار می سازد.
در نتیجه عقل ایجاب می کند، در میان جامعه باید امامی باشد تا محور حق قرار بگیرد و جامعه را از خطا بازدارد و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند.
همچنین اطاعت انسان ها از تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب داشته و امتثال از دستورات الهی، بدون انجام اموری از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و...) محقق نمی شود و خدای حکیم این امور را انجام می دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت می گیرد.
امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: همانا خداوند عزوجل جلیل تر و عظیم تر از آن است که زمین را بدون امام رها کند.
درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمیشود.در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم میکند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسانها، حتماً چنین راهنمایی را میفرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبهخصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ....
در مورد ادله قرآنی نیز بیان میکنیم که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد».
پس همواره یک بیم دهنده و هدایتگر در جوامع انسانی حضور دارد که از جانب خدا برگزیدهشده است. امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیۀ یادشده فرمود: «در هرزمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسولالله آورده(دین اسلام) هدایت میکند».
يكی دیگر از دلايل حيات حضرت حجت در عصر غيبت، آيات سوره قدر است: «فرشتگان و روح به اذن خدا، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود میآورند». نكته مهم، واژه «تنزل الملائكة و الروح» است كه فعل مضارع معنای استمرار را میرساند. قيدی برای آن معين نشده تا بگوييم نزول در سال خاصی بوده و تمامشده، بلكه هرسال شب قدری دارد. هر شب قدر، ملائكه و روح، امر پروردگار را نازل میکنند. جايگاه نزول امر، قلب مقدس ولیعصر میباشد.
امام جواد علیهالسلام به شيعيان توصيه كردهاند كه بهوسیله اين آيه با آنها (مخالفان امامت) استدلال كنيد؛ «ای شيعيان! به آيه "انا انزلناه في ليلة مباركة» استدلال كنيد. اين سوره پس از رسول خدا، خاص ولی امر در هر عصری است».
آيات ديگری نيز وجود دارد كه بهنوعی دلالت بر زندهبودن امام زمان میکند، مانند سورههای: مائده / 56، مجادله / 22، صافات / 173، انفال / 7، قصص/ 5، نور/ 55، توبه / 32 - 33، فتح / 28، صف / 8 - 9 و ...
دلیل روایی و نقل تاریخی نیز در مورد ولادت امام زمان در زمان و مكان معين و تداوم حيات معجزه گونه ايشان، بسيار زياد است.
با عرض سلام و خسته نباشید
در رابطه با محبت نسبت به پدر و مادر و عکس العمل نسبت به رفتار انها باید نهایت احتیاط و احترام را داشته باشید و نسبت به عمل آنها نباید ناراحت شوید هر چند خلاف نظر شما باشد مگر این که از باب نهی از منکر اشد و در این زمینه رفتار بزرگان دین از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام و دیگر امامان و رهبران معصوم علیهم السلام و علماء و رهبران دین بهترین الگو و اسوه رفتارى می باشد. در حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فردى یهودى هر روز بر سر راه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاشاک مى ریخت و ایشان را اذیت و آزار مى کرد. یک روز وقتى حضرت از کوچه عبور کردند و با برخورد هر روز آن فرد مواجه نشدند پرسیدند این مرد چه شده است؟ گفتند در بستر مرض افتاده است. فرمود به عیادتش برویم و به عیادت او رفتند. حضرت هرگز ابراز خوشحالى نکردند که دشمن آزار دهنده ایشان در بستر مریضى افتاده و یک مزاحم از سر راهشان برداشته شده است بلکه درصدد محبت او بر آمدند و با عیادت از او زمینه مسلمان شدنش را فراهم ساختند. این رفتار در سیره امامان و بزرگان دین اسلام فراوان مشاهده مى شود.
با عرض سلام و خسته نباشید.
ممنون از تشکر و قدر دانی شما
قرآن کریم از این افراد فقط نام برده است و اشارهای به جزئیات نکرده است؛ ازاینرو به روایات رجوع میکنیم و در ابتدا به بیان ویژگیهای اصحاب الرأس میپردازیم.
در دو سوره از این گروه نام برده شده است: سوره فرقان، 38؛ سوره ق، 12.
در روایات این گروه به اقوام بتپرستی که پیامبران خود را میکشتند، معروف هستند. آنها درختی را میپرستیدند و خداوند برای هدایت آنها چند پیامبر فرستاد که همه آنها را به شهادت رساندند و در آخر خداوند آنها را با طوفان و آتش عذاب کرد.
روایت مفصلی از امیرالمؤمنین در این زمینه نقل شده است. برای مطالعه بیشتر میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
ترجمه کتاب عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ترجمه علیاکبر غفاری، نشر صدوق، ج1، ص419.
«أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» نیز 4 بار در سوره شعرا آیه 106 تا آیه 142 نقل آمده است. پیامبر این گروه حضرت شعیب بود. این گروه در مکان آبادی که جنگلهای فراوانی داشت زندگی میکردند و خداوند حضرت شعیب را برای هدایت آنها فرستاد، اما آنها او را تکذیب کردند و در نهایت خداوند آنها را با آتش و صاعقه عذاب نمود. آیتالله مکارم در تفسیر نمونه، ج11، ص120 به شرح ویژگی این افراد پرداخته است.
سپاس فراوان از ارتباط شما با این مرکز
با عرض سلام و خسته نباشید
با آرزوی موفقیت و سعادت شما و فرزندتان نکاتی را برای شما بیان میکنیم.
بیشتر بیحجابیها و بدحجابهای جامعه امروز به خاطر علتهای زیر است:
مساله حجاب را نمیداند و فكر میكند عیبی ندارد.
فلسفه حجاب و آثار شوم بی بند و باری را نمیداند.
كمبودی دارد كه میخواهد خود را مطرح كند.
طبق هوا و هوس و میل رفتار میكند.
میخواهد از سایر بدحجابها عقب نماند.
فكر میكند بی حجابی، رمز ترقی و روشنفكری است.
میخواهد با دیگران فرقی داشته باشد.
فكر میكند كه بد حجابی گناه سادهای است و به دیگران لطمهای نمیزند، در صورتی كه این اثرات را به همراه دارد.
پاسخ سوال شما را با یک مثال شروع می کنیم، اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر میرســد؟ خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا را هـم تغییـر نمیدهـد، امـا بسـیاری از افـراد در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و آن غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشـان میافتــد.
از ســوی دیگر اصل مساله در تارمو نیست.
بلکه اگر در تمام و یا بیشتر مسائل دینی این موضوع را مورد بررسی قرار بدهیم، مشکل هم چنان باقی است، به عنوان مثال: در یــک کــوزه و ظرف بزرگ روغــن که حالت مایع دارد، اگر یــک مــوش بیفتد، آیــا میشــود آن روغــن را خــورد؟ پاسخ شریعت این گونه است، نه نمی شود آن را خورد. حال سوال بالایی دوباره تکرار میشود: یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود این همه روغن را کنـار بگـذاریم و از خیـر آنها بگذریم.
پاسخ همه این سوالات یک چیز است: آن چیـزی کـه در نظـر کوچـک اسـت و ما فکر میکنیم با ترک آن دنیا به آخر نمیرسد، موش و یا تار مو نیست بلکه این دیـن اسـت که درنظـر ما کوچـک اسـت، اگر عظمت دین را درک نکنیم، هر چیزی که با مزاج ما سازگار نباشد را کنار میگذاریم و میگوییم آیا با ترک این امر کوچک دنیا به آخر میرسد؟!
بنابرایـن، وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنیـم، متوجـه میشـویم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـد، امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، نمایـش یـک تـار مـو بـه نامحـرم هـم مهـم میشـود. چطـور ممکـن اسـت روزانـه دسـت دعـا و نیـاز بـه درگاه پـروردگار بلنـد کنیـم و از او انتظـار داشـته باشـیم نیازهایمـان را تامیـن کنـد، ولـی در عمـل بـه دسـتوراتش اهمیـت ندهیـم؟!
با عرض سلام و خسته نباشید
درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمیشود.در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم میکند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسانها، حتماً چنین راهنمایی را میفرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبهخصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ....
عقل حکم می کند، معرفی، نصب و وجود راهنمایی الهی که معصوم از خطا و اشتباه باشد، برای بشر، حُسن و لازم است و از اینرو خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسان ها، به طور حتم چنین راهنمایی را می فرستد؛ زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار می سازد.
در نتیجه عقل ایجاب می کند، در میان جامعه باید امامی باشد تا محور حق قرار بگیرد و جامعه را از خطا بازدارد و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند.
همچنین اطاعت انسان ها از تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب داشته و امتثال از دستورات الهی، بدون انجام اموری از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و...) محقق نمی شود و خدای حکیم این امور را انجام می دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت می گیرد.
امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: همانا خداوند عزوجل جلیل تر و عظیم تر از آن است که زمین را بدون امام رها کند.
جهت مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/211382
با عرض سلام و خسته نباشید
درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمیشود.در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم میکند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسانها، حتماً چنین راهنمایی را میفرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبهخصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ....
در مورد ادله قرآنی نیز بیان میکنیم که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد».
پس همواره یک بیم دهنده و هدایتگر در جوامع انسانی حضور دارد که از جانب خدا برگزیدهشده است. امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیۀ یادشده فرمود: «در هرزمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسولالله آورده(دین اسلام) هدایت میکند».
يكی دیگر از دلايل حيات حضرت حجت در عصر غيبت، آيات سوره قدر است: «فرشتگان و روح به اذن خدا، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود میآورند». نكته مهم، واژه «تنزل الملائكة و الروح» است كه فعل مضارع معنای استمرار را میرساند. قيدی برای آن معين نشده تا بگوييم نزول در سال خاصی بوده و تمامشده، بلكه هرسال شب قدری دارد. هر شب قدر، ملائكه و روح، امر پروردگار را نازل میکنند. جايگاه نزول امر، قلب مقدس ولیعصر میباشد.
امام جواد علیهالسلام به شيعيان توصيه كردهاند كه بهوسیله اين آيه با آنها (مخالفان امامت) استدلال كنيد؛ «ای شيعيان! به آيه "انا انزلناه في ليلة مباركة» استدلال كنيد. اين سوره پس از رسول خدا، خاص ولی امر در هر عصری است».
آيات ديگری نيز وجود دارد كه بهنوعی دلالت بر زندهبودن امام زمان میکند، مانند سورههای: مائده / 56، مجادله / 22، صافات / 173، انفال / 7، قصص/ 5، نور/ 55، توبه / 32 - 33، فتح / 28، صف / 8 - 9 و ...
دلیل روایی و نقل تاریخی نیز در مورد ولادت امام زمان در زمان و مكان معين و تداوم حيات معجزه گونه ايشان، بسيار زياد است.
جهت مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/182271
با عرض سلام و خسته نباشید
در رابطه با محبت نسبت به پدر و مادر و عکس العمل نسبت به رفتار انها باید نهایت احتیاط و احترام را داشته باشید و نسبت به عمل آنها نباید ناراحت شوید هر چند خلاف نظر شما باشد مگر این که از باب نهی از منکر اشد و در این زمینه رفتار بزرگان دین از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام و دیگر امامان و رهبران معصوم علیهم السلام و علماء و رهبران دین بهترین الگو و اسوه رفتارى می باشد. در حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فردى یهودى هر روز بر سر راه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاشاک مى ریخت و ایشان را اذیت و آزار مى کرد. یک روز وقتى حضرت از کوچه عبور کردند و با برخورد هر روز آن فرد مواجه نشدند پرسیدند این مرد چه شده است؟ گفتند در بستر مرض افتاده است. فرمود به عیادتش برویم و به عیادت او رفتند. حضرت هرگز ابراز خوشحالى نکردند که دشمن آزار دهنده ایشان در بستر مریضى افتاده و یک مزاحم از سر راهشان برداشته شده است بلکه درصدد محبت او بر آمدند و با عیادت از او زمینه مسلمان شدنش را فراهم ساختند. این رفتار در سیره امامان و بزرگان دین اسلام فراوان مشاهده مى شود.
صفحهها