نظرات روئین تن مهدی

تصویر روئین تن مهدی روئین تن مهدی 11 آبا, 1402 سوال اخلاقی: فاصله زیادی بین من و خدایم ایجاد شده

سلام خدمتش شما کاربر محترم

ضمن سپاس از همراهی شما با مجموعه

ضمن اینکه توضیحات کاملتری لازم بود که برای بررسی بهتر، مناسب بود می فرمودید. اینکه مثلا مجرد هستید یا متاهل؟ منظورتون از عادی شدن گناه چی هست؟ کدوم گناه؟ مثلا راحت غیبت می کنید، شئونات اسلامی رو در قبال نامحرم رعایت نمی کنید؟ و...

در عین حال مواردی رو خدمت شما عرض می کنم امیدوارم مفید فایده قرار بگیره.

شرایطی که دارید برای هر کسی که مذهبی هست می تونه اتفاق بیفته ،  بهتر بگم در دنیای امروز برای خیلی از مذهبی ها ممکنه این اتقاق بیفته، که عبادتشون دیگه عبادت گذشته نیست، آداب و معاشرتشون مثل قبل نیست، مهارتهای ارتباطی شون مثل قبل نیست، خیلی خیلی زیاد فراموش کار شدن، خوبیهای دیگران رو به زودی از یاد می برن، محصور در زمان حال شدن و تا حدودی از گذشته و آینده خودشون غافل شدن . گذشته که می گم از صفای دوران کودکی و از آینده که می گم از راه بسیار دور و درازی که در پیش دارند.
پس این شما نیستید که مبتلا به این چالشها هستید. مهم این هست که شما از دیگران سبقت بگیرید و بهترین تصمیم رو در این شرایط اتخاذ کنید تا حیات دوباره پیدا کنید. از این افسردگی که احیانا دچارش هستید از این سردرگمی که احیانا دچارش هستید نجات پیدا کنید. در مقایسه با دیگرانی که بی تفاوت اند و هیچ اقدام سازنده ای برای خود نمی کنند اما شما گوی سبقت رو بگیرید و به نفع خود و آینده خود کاری کنید.

در واقع اگر بخوام منشاء این شرایط فعلی رو بگم، دلیلش این هست که ظرف ذهن و روان شما بیشتر پذیرای انرژی منفی شده تا مثبت. تنظیم این ورودی ها به دست خود شماست. اینکه چه کارهایی رو باید می کردید و نکردید و چه کارهایی رو نباید انجام می دادید و انجام دادید، همه شرایط ویژه شما به همین دو نکته برمی گرده. 

به طور کلی اگر این دو نکته رو رعایت نکنید، نفس (اماره) شما حجیم خواهد شد، نفسی که تمایل به شرور داره و نسبت به فضیلتها و امور تعالی ناسازگار خواهد بود. نفس وقتی تقویت شد بر نفس مطمئنه شما که امانت الهی است و منشا خوبیهاست و از بدی ها منزجر هستش ، پرده می اندازه. و لذا می بینید که حالتی دوگانه نسبت به قبلا پیدا خواهید کرد. اگر قبلا از نماز خواندن لذت می بردید یا اهل نماز اول وقت بودید، دیگه اون تقید رو ندارید و کمتر لذت می برید، اگر قبلا از بوسیدن دست مامان و بابا لذت می بردید، الان سختتون که چنین کاری کنید. اگر قبلا خود مدار بودید و آستانه تحمل بالایی داشتید الان زود از کوره در می رید. اگر قبلا روحیه انتقاد پذیری داشتید و از خطاهای دیگران زود می گذشتید الان زود از کوره در میرید و به سختی اهل گذشت هستید. نسبت به دیگران بیشتر از اهالی خونه احترام می ذارید، و سعی می کنید منزلت خودتون رو برای دیگران حفظ کنید اما در قبال اهالی خونه مثل قبل نیستید.

لازم هست که حیات دوباه ای پیدا کنید، مواظب ورودی های ذهنی و روانی خودتون باشید. گاهی معاشرت و رفت و آمد با نامحرم و حتی یک شوخی می تونه کلیدی باشه برای توسعه پیدا کردن، و عادی شدن روابط. که این در قبال «عفت» یک بانو می گنجه. که یک خانم باید رعایت می کرده و نکرده. عفت، چیزی غیر از حجاب هست که یک بانو باید رعایت کنه و اگر رعایت نکنه طبعا تاثیر و تاثّر خودش رو خواهد داشت.

بخشی از این سست شدن ها ناشی از عدم تقویت جنبه های شناختی و بینشی میشه. اینکه لازم بود بر خلاف جوّ موجود در جامعه که خیلی ها غافل هستند می بایست امور عقیدتی خودتون رو تقویت می کردید، تا از شناخت ذهنی به باور قلبی می رسیدید. باور قلبی که خود منشا آرامش هستش، منشأ رفتار و اخلاق نیکو هستش. که متاسفانه در شما نسبت به گذشته کمرنگ شده.

پرداختن به امور نفسانی و گناه مانع این هست که نور ایمان به دل وارد بشه، مانع رسیدن به خصیصه هایی مثل آرامش و سعه صدر خواهد شد. و لذا می بینید که آستانه تحمل شما خیلی کم شده.

خلاصه اینکه باید ورودی های مثبت خودتون رو تقویت کنید، گاهی سیره شهدا رو به عنوان نمونه های انسانهای با حال و نورانی بخونید تا سبک درست زندگی کردن رو جلوی چشم خودتون ببینید. ما در این دنیای ماشینی، در متن افرادی که دچار «خودفراموشی» شدن باید یه تحول و حرکت تازه ای بزنیم. متفاوت از بقیه باشیم تا گلم خودمون رو از آب در بیاریم. و به حیات دلنشین طیبه برسیم.

یک راه تقویت خود، مخالفت با نفس هستش. هر چه مخالفت سنگین تر باشه، به همان نسبتی که نفس و شهوت و میل به گناه کم میشه، میزان ورود نور و ایمان به دل افزون میشه. با نفس خودتون مخالفت کنید و نمازتون رو اول وقت بخونید. بر خلاف میل خودتون، دست پدر و مادرتون رو ببوسید، بر خلاف میل تون قبل نماز وضو بگیرید و بخوابید. بر خلاف میلتون در مواجهه با دیگران گشاده رو باشید، بر خلاف میلتون صدقه بدید، بر خلاف میلتون نمازتون رو با حضور قلب بخونید، بر خلاف میلتون بعد از نماز سجده طولانی داشته باشید و از چالش موجود گریه کنید تا خالی بشید. گریه، کلید توجه و جلب نظر خداست.
بر خلاف میلتون زمانی رو برای تفکر قرار بدید، و خودتون رو بررسی کنید که با خدا چندچندید و بالاخره می خواهید چکار کنید، خودتون رو بشناسید، که چه قابلیتهای بزرگی دارید، بالاخره ببینید که می خواهید یک آدم متعالی و خوشبخت باشید یا یک آدمی که منفعل از جوّ موجود می خواهید متاثر از دیگران تربیت بشید

در ادامه به لینک زیر هم مراجعه بفرمایید و اگر باز هم لازم دونستید که در این موضوع بحث بشه یا ابهاماتی وجود داشت که لازم دونستید روشن بشه در ادامه بفرمایید.

http://btid.org/node/201853

بهترین ها رو برای شما آرزومندم

تصویر روئین تن مهدی روئین تن مهدی 11 آبا, 1402 سوال اخلاقی: انسان زنده میتواند به نتیجه نامه اعمال خود پی ببرد؟؟؟

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم

ضمن سپاس از اعتماد و ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر

راجع به سوال شما باید گفت که شما به دو عنوان اشاره فرمودید که هر کدام به طور مجزا باید بررسی بشه

1- در یک عنوان فرمودید که از کجا باید بدونیم که «چگونه زندگی کرده ایم» اینجا  در همین دنیا هر کسی متوجه هست که چگونه زندگی کرده است و موقعیت فعلی اون شخص بازخورد همان «چگونه زندگی کردن» اوست. قرآن می فرماید: « بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است» پس خود انسان حتی زنده هم که باشه اگر به درون خودش نگاه کنه متوجه است که خوب است یا بد. یا چه خوبیهایی دارد و یا چه بدیهایی. هر چند آدمی گاهی برای تبرئه خودش عذر می آورد. کما اینکه قران می فرماید : وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ ؛ هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد!
به طور اجمالی می شه گفت که شخص زنده می تواند متوجه بشود که چگونه بوده است. البته در قران نشانه هایی هم ذکر شده که شخص بیشتر به اطمینان برسه که واقعا چگونه است. در قران صفاتی برای مومنین ذکر شده، صفاتی برای نیکوکاران ذکر شده و همچنین اهل تقوا و از اون طرف هم صفاتی برای افراد منفی.

2- مورد دوم که فرمودید آگاهی از نتیجه اعمال است. در این مورد باید گفت که گاهی در همین دنیا می شه برای بعضی اعمال فهمید که نتیجه اعمال چگونه است. مثلا در روایت هست که نشانه قبولی نماز این هست که باید شخص ببینه که چقدر در قبال گناه خودمدار هست به همون اندازه نمازش قبول است. یا مثلا وقتی عملی مثل زیارت معصوم انجام میدید، نشانه قبولی این عمل، اشک یا رسیدن به حال خوب هست. ( فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ ؛ درب فهم مرا به چشیدن لذّت مناجاتشان بازکرده ای )

اما اینکه به طور کامل بتوان فهمید نتیجه اعمال قبولی و عدم قبولی چگونه است شاید نتوان به طور کامل گفت. بخصوص اینکه در شرح بعضی احوالات در زندگی برزخی اینگونه آمده است که بعضی افعالی که شخص گمان می برده پذیرفته میشه مردود اعلام میشده. و بعضی اعمال که شخص اصلا توقع قبولی و فضیلت نداشته براش حساب شده و موجب ارتقاء درجه او شده است.

موفق باشید

تصویر روئین تن مهدی روئین تن مهدی 09 آبا, 1402 دیگه بریدم از دستشون به محض رسیدن به خونه فقط کشتی و دعوا

سلام خدمت شما کاربر محترم

ضمن سپاس از ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر

به طور کلی مواردی عرض میشه

1- گاهی این دعواها ناشی از تبعیضی است که شما در محبت و توجه نسبت به فرزند کوچکتر دارید، یا اون مقایسه ای است که فرزند بزرگ شما نسبت به برادرش میبینه. مثلا شما برای نوشتن تکالیفش به فرزندتون توپ و تشر می زنید یا محدودش می کنید. پسر شما وقتی می بینه که این گونه رفتار نسبت به برادرش ندارید (هر چند نباید هم داشته باشید چون مدرسه ای نیست) خلاصه این حس حسادت رو به دل میگیره و به نشانه اعتراض در دعوا و مشاجره نمود پیدا می کنه.
که اگر اینگونه است باید در عملکرد خودتون یک بازنگری داشته باشید یا در ادامه بفرمایید.

2- اصل مشاجره بد نیس، گاهی باید اجازه داد به روال طبیعی بچه ها مشاجره داشته باشن، تا خودشون بتونن راه برون رفت از مساله رو تجربه کنن (که گاهی کمک شما رو هم می طلبه، شما در این موقعیت می تونید به عنوان یک همراه و هدایت کننده در مشاجرات حضور داشته باشید نه کسی که نظر خودتون رو بر اونها تحمیل کنید). بچه ها گاهی در دعوا با تشویق والدین در حل و فصل دعوا، از خود گذشتگی رو یاد می گیرن، یاد می گیرن که همیشه روزها همیشه طبق روال و طبق میل نیست. حس بخشیدن و اصرار برای بخشیده شدن رو تجربه می کنن. اما مشاجرات افراطی که هیچ وجه اصلاحی درش نباشه و امیدی به درس گرفتن از این نوع مشاجره نباشه و بخصوص به مشاجرات فیزیکی منجر بشه باید به همراهی شما قطع شه.

اگر متوجه این عادی بودن بعضی مشاجرات در روابط دو برادر باشید، از حساسیت خوودتون خواهید کاست. و این وضع برای شما قابل تحمل خواهد بود.

3- گاهی فرزندان از روابط بین پدر و مادر الگو می گیرند،  فرزندان با مشاهده پدر و مادر خود رو به عنوان معلم و مربی ازشون سرمشق میگیرن و فکر می کنن رفتار درست همین هستش که از بزرگترا می بینن.
اگر پدر و مادر دائم در حال مشاجره باشن ، پرخاشگری کنن، کودکان نگاه نمی کنن که حق با کیست و با کی نیست! اونا یاد می گیرن برای اینکه حرف و کار خودت رو به کرسی بنشونی باید پرخاشگر باشی و زور بگی.

4- آنچه محبت بین فرزندان رو زیاد می کنه رو در دستور کار قرار بدید. دو پیشنهاد داده میشه:

الف: بازیهای گروهی: بازیهای چند نفره ، گروهی و خانوادگی راه بندازید. این نوع بازیها متنوع هستن و با یه سرچ کوچولو می تونید بهترین بازی رو بدون هیچ هزینه ای انتخاب کنید.

ب:  هدیه دادن، هدیه دادن باعث محبت میشه. هدیه ای و لو مختصر تهیه کنید و در زمانهای مختلف ( و نه همزمان) به تک تک بچه ها بدید تا به برادر یا خواهر خود بدن.

باز هم اگر سوال یا نکته ای بود که بتونیم در خدمت شما باشیم بفرمایید

موفق باشید

تصویر روئین تن مهدی روئین تن مهدی 09 آبا, 1402 سول اخلاقی: چشماش شوره ، چشم زخم

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم

ضمن تشکر از حسن ارتباط شما با مجموعه

نگرانی شما رو در این زمینه درک می کنم. امیدوارم با عرض چند نکته نگرانی شما رو بکاهم.

از طرفی نمیشه هر اتفاقی رو به چشم زخم ربط داد و از طرف دیگر نمیشه منکر چشم زخم شد. همانطور که امام رضا ع می فرماید «چشم زخم حق است».

برای ایمن شدن از چشم زخم یک وقت مادر شما باید اقداماتی انجام بده، هر چند می فرمایید که ایشون مقاومت می کنه، چه بسا ممکن است مقاومت ایشون ناشی از این هست که حاضر نیست بپذیره که حتی احتمالش هم هست که چشم زخم از ایشون ناشی میشه. هر چند باز هم عرض می کنم نمیشه به قطع و یقین مادرتون رو متهم کنید.

اقداماتی که مادر شما می تونه انجام بده که پیشنهاد میدیم که این توصیه رو کسی دیگه به مادرتون بدن (نه شما) بدون اینکه دلیلش رو بیان کنه. صرفا به مادرتون بگه که مثلا این ذکر خوبه که آدم بهش تداوم بده.

اذکاری که مادر شما می تونن داشته باشند یا بهشون توصیه بشه:

2-از حضرت صادق  (ع) نقل شده است: «تأثیر چشم زدن حق است و امین نیستی که چشم تو در خودت یا در دیگری تاثیر کند. پس اگر از تاثیر چشم می‌ترسی سه مرتبه بگو: چشم زخم "ماشاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم". [1]

3- چشم زخم حق است و واقعیت دارد. هر گاه کسی از شما انسان یا چیز زیبایی را دید و از آن خوشش آمد بگوید:آمنت بالله و صلی الله علی محمد و آله، در این صورت چشم او تأثیر منفی نخواهد داشت. [2]

اما یه وقت هست که خود شما می خواهید از چشم زخم در امان بمانید، چه در مورد خودتون یا وسائل شخصی شما

1- امام رضا علیه السلام برای ر‌هایی از چشم زخم چنین توصیه‌ای دارند: راوی می‌گوید:از آن حضرت پرسیدم:چشم زخم واقعیت دارد؟ ایشان فرمودند: آری، هرگاه تو را چشم زنند، کف دستت را مقابل صورتت قرار ده و سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتین را قرائت کن و هر دو کف را به صورتت بکش. خداوند تو را از گزند آن حفظ می‌کند. [3]
در این مورد نیکوست که اگر منظور وسائل شخصی تون باشه همین کار رو در مورد وسائلتون بکنید و اونها رو دست بکشید.

2- آویزان کردن حرز امام جواد علیه السلام در خونه. که برای تهیه اون می تونید لینک های زیر رو ملاحظه بفرمایید.
ادمین جهت سفارش
@herz_ahrar_admin
کانال جهت اطلاع از نظر کاربران   
https://eitaa.com/HERZ_AHRAR

 

موفق باشید

پی نوشت:

1-بحارالانوار ۶۳/۲۵ ح. ۲۲
2-بحار الانوار ج. ۶۰، ص. ۱۸
3-مکارم الاخلاق، ص. ۴۷۴

تصویر روئین تن مهدی روئین تن مهدی 09 آبا, 1402 پسر 30 ساله‌ام سهل‌انگاری در نماز داره

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم

ضمن سپاس از ارتباط شما با مجموعه

دغدغه مندی شما برای تربیت دینی فرزندتون بسیار ستودنی است.
با دو چالش مواجه هستید یکی نماز و دیگری ازدواج

در مورد نماز چند نکته خدمت شما عرض میشه:

1-دقت داشته باشید که اینکه پسر شما در نماز سست هست، این بهانه نشه که دیگه به پسرتون ذهنیت منفی داشته باشید. ذهنیت منفی شما بر نحوه تعامل شما با ایشون اثر خواهد گذاشت. کماکان تعامل عاطفی و شخصیت دهی به ایشون رو داشته باشید، در مسائل خانواده از ایشون نظر خواهی کنید که حس کنه در خانواده جایگاهی داره

2- ضمن اینکه امر به نماز و تربیت دینی وظیفه والدین هست  و به فرموده قرآن والدین بر این راه باید صبوری و مقاومت به خرج بدن. تلاش برای دعوت به رعایت امور شرعی فرزند، ممکنه با یک "واسطه" عملی بشه. و توصیه ما این است که حتی المقدور بجای اینکه خود شما وارد عمل بشید از دایی، عمو یا ... یا کسی که فرزند شما روی حرفش حساب می بره این کار رو انجام بده.
3- اسباب غفلت در این دوره زمونه بسیار زیاد شده به نحوی که قدرت فکر کردن و تامل کردن رو از جوان و نوجوان گرفته. تنها راه کلی که می شه جوونتون رو به سمت دین و دینداری بکشونید اینه که قدرت تامل و تفکر رو در ایشون زنده کنید. که راهش فقط گفتگوی صمیمانه و دلسوزانه با ایشونه. لازمه جهان بینی و کیستی خود و خدا و چیستی جهان رو  به عنوان چالشهای ذهنی برای جوان ایجاد و زنده کرد. با تقویت قدرت تأمل و تفکر، که با راههای مختلفی امکان پذیره می تونید این تلنگر رو فرزندتون بزنید که از اسارت زمان حال بیرون بیاد و یک چشم اندازی برای خود و آینده خودش طراحی کنه. جوون شما وقتی به یک جهان بینی صحیحی رسید، عقل او راهنماش میشه

4- دو نوع تکنیک خدمت شما ارائه میشه:

* تلنگر تدریجی: بدون هیچ مقدمه ای و بدون اینکه لو بدید که می خواهید در مور چه چیزی صحبت کنید، از جوونتون بپرسید که برای فردا چه برنامه ای داری؟ بعد برای جمعه هفته آینده؟ برای یه سال دیگر چه برنامه شغلی داری؟ چه چشم اندازی برای 10 سال دیگه از خودش داره؟ و در نهایت برای 200 سال دیگه چه برنامه ای؟ که طبعا به تدریج ملتفت میشه که باید برای زندگی پس از مرگ هم همچون زندگی دنیا برنامه داشت. به جوان خودتون این توجه رو بدید که شما با یک حقیقت و واقعیت طرفید، و نه یک وهم و خیال، و باید برای اون زمان هم برنامه بریزید. وقتی در زندگی دنیا که فانی است اما در عین حال اهتمام به برنامه ریزی حتی برای دستیابی به شغل مورد علاقه ریخته میشه،  برای زندگی در دنیای باقی باید به مراتب بیشتر اهتمام ورزید. که شرط تامین راحتی اون دنیا همین نماز هست.

* حلقه گمشده جوانها و نوجوانهای امروزی نبود الگو هستش. اگر الگو معرفی نکنید بیشتر از همسالان و بستر جامعه رنگ خواهد گرفت. الگوی جوونها می تونه شهدایی مثل شهید حججی و شهید ابراهیم هادی باشه. کتابش رو تهیه کنید و از فرزندتون بخواهید که بخاطر عذری که دارید هر روز داستانهاش رو برای شما بخونه و شما بشنوید. اصلا هم لازم نیست دلیل این کار رو بازگو کنید. این شهداء با سبک زندگی عالی‌شون الگو و گمشده جوانان و نوجوان امروزی هستند. نوجوان امروزی خودش رو گم کرده، شما از این طریق بهش چراغ راه می دید. شما به طور غیر مستقیم راه رسیدن به ممتاز بودن و معنوی بودن هم به ایشون القاء می شه که یکیش نماز هستش. راه درست زندگی کردن (بخصوص زندگی معنوی) رو به طور عینی بهشون ارائه دادید.

در مورد ازدواج و شغل ایشون هم سعی کنید از طریق گفتگو این قضیه رو حل کنید. اون هم ترجیحا بواسطه کسی غیر از خود شما یا شوهرتون.
اینکه ازدواج یک نقطه عطفی است در زندگی هر کسی، که نباید این ضرورت رو به رسیدن شغل خاصی گره زد. میشه اجمالا در صدد یک شغل بود تا بعد موقعیت رسیدن به شغل مورد نظر هم حل بشه.
گاهی می تونید ایشون رو یک مرحله جلوتر در قبال کار انجام شده قرار بدید، به طور مکرر مساله ازدواج و اینکه مثلا فلان مورد یک سوژه خوبه، رو مطرح کنید. این تکرار نباید فقط از زبان شما اتفاق بیفته، این تکرار از جانب یک نفر زدگی میاره، گاهی خواهر گاهی برادر، دایی و ... رو مامور کنید که در این زمینه و حتی معرفی مورد با ایشون به گفتگو بشینن. این حرکت دسته جمعی یک نوع تلقین غیر مستقیم روانی ایجاد می کنه و ایشون رو وادار می کنه که حرکتی در زمینه ازدواج داشته باشه یا حداقل به دنبال مقدماتی مثل کار آزاد باشه.

گاهی از ایشون بپرسید (که کسی که واسطه می کنید برای گفتگو) که بر فرض به شغل مورد نظر دسترسی نداشتی، آخرش که چی؟ چه برنامه ای داری؟ بر فرض که تا 20 سال دیگه هم چنین شرایط شغلی پیش نیومد. بعدش چی؟ در کنارش از خوبیهای تشکیل خانواده بگید، اون آرامش و ارتقاء حس شخصیتی که به آدم دست میده، و ...

موفق باشید

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 209