سلام وقتتون بخیر
سوال داشتم در میان چله زیارت عاشورا خانم های که عذر شرعی هستن باید نائب بگیرن آیا نمیشود که آن چند روز که نمیتوانیم نماز بخوانیم را بعد قضا بخوانیم
سلام
ممنون از راهکارتون اگر براتون مقدور هستش خیلی واضح برام بیان بفرمایید خداوکیلی آنقدر که عاشقم خودم رو فراموش کردم اسم و فامیلش که میاد اصلا حالم عوض میشه، انگاری جون میگیرم فکر میکنم اومده ببینتم
همین چند روز پیش همسایه شون رو فرستادم با برادرش حرف بزنه برادرش گفته علی با ما فرق داره من بخدا دارم تمام تلاشمو میکنم تا این وصلت سر بگیره
فقط یه موردی هست که باید بگم خدمتتون من چند سالیست فرم اهدا عضو پر کردم در واقع همه اعضامو اهدا کردم الان با دستگاه زندگی می کنم
من پولی برای پس انداز ندارم فقط حقوق نزدیک۷تومان و بیمه تامین اجتماعی ۱۸درصد دارم
تو فروشگاه زنجیره ای کار میکنم دانشجوی کاردانی IT و دانش آموخته طب ایرانی هستم
پدرم هم جانباز اعصاب و روان هست داره حقوقش هم درست میشه
بازنشسته جهاد هست
خودم متولد 72 هستم
و دختر خانم متولد 73
منتظر جوابتون هستم
سلام علیکم
وقت بخیر
ببخشید سوالی داشتم از حضور تون نیازمند کمک تون هستم
پسرم امسال کلاس اولی ، لجبازه هرکاری که ازش میخوام باید چند بار بهش بگم تا انجام بده اصلا بحرفم گوش نمیده و پدرش نباشه مشق ها و تکلیف هاش رو نمی نویسه چون خیلی حساب میبره ازش، لطفا راهنمائیم کنید من خیلی نگران آینده اش هستم
سلام بزرگوار
ممنون از جوابدهیتون.
ان شاءالله از حضرت زهرا حاجت بگیرید.
گفتید سن خودمو پدرش. خودم ۴۲ شوهرمم ۴۷ هستن. ۵ سال فاصله سنی داریم باهم.
حرفهاتون عالین. زندگیتون مهدوی ان شاءالله.
گفتین که چه افکاری ذهنم رو مشغول میکنه؟
فکر کنم مثل دخترهایی شدم که یه بازیگری رو دوست دارن و باهاش رویا میسازن یا دخترایی که عاشق کیپاپ هستن و باهاشون روز و شب زندگی میکنن.
مثلا ذهنم ناخوداگاه داستان میسازه و اون فرد هم داخلش هست.
این افکار بیشتر اعصابم رو بهم میریزن.
نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم درمورد این افکار.
سلام ممنون از پاسخگویی شما
بله من چون خواهر این آقا دوستم بوده و چن باری پیام میدادن جواب نمیدادم وایشون رو بلاک کردم و بعد دوسال دوباره با یه خط دیگه پیام دادن و قسم به امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل دادن و قصدشون هم ازدواج هست و من همیشه تو چشمم البته یه خانم عادی هستم ولی رفتارام جوری هست که سبب نمیشه دیگران ازم ناراحت بشن ولی متاسفانه زیاد قضا و بلا برام پیش میاد اگه جایی باشم چیزی بخواد بیفته میخوره به سر من هر چقد هم مواظب باشم باز اتفاقه میفته چون بهم چشم میزنن و بیماری من خاص هست نمیدونم تو این دنیا حس میکنم من اینجورم اصلا نمیتونم از نظر جنسی طرف مقابل و درک کنم و تحملشو ندارم. و تا به حال به هیچ کس هم نگفتم و همیشه تو دلم بوده و همه میگن چرا ازدواج نمیکنی سنت بالا میره نسل نداری مراقبت باشه ازدواج سنت پیامبره هر کسی میبینه امکان نداره نگه منم میگم ازدواج مستحبه واجب نیست حضرت معصومه سلام الله علیها هم مجرد بود دیگه کار خدا هست حتما درمانی وجود نداره
صفحهها