نظرات مقدادی داودی

تصویر مقدادی داودی هوای آسمانی 08 ارد, 1401 مقام و منزلت اهل بیت علیه السلام

ج: با سلام و خدا قوت خدمت کاربر گرامی
نسبت به  سوال اول باید گفت که رابطه میان قرآن و اهل بیت از یک سنخ نبوده تا افضلیت و برتری یکی بر دیگری فهمیده شود؛ بلکه قرآن، کتاب عمل است و سعادت بشر در آن نهفته است. با توجه به حدیث شریف "ثقلین" بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رابطه ناگسستگی بین قرآن و عترت برقرار است. همچنین بنابر آیات منعدد قرآنی همچون «راسخان در علم»، «اولوالالباب»، «اهل الذکر»، «مطهرون» و «من عنده الکتاب» تعبیر شده است که از همه این تعابیر فهمیده می شود که تبیین و تفسیر قرآن به عهده عترت می‌باشد، چنانچه در روایات فراوان این حقیقت روشن است. در نتیجه با توجه به مقام تفسیری اهل بیت علیهم السلام نسبت به قرآن، نمی توان برتری و علو یکی بر دیگری تصور کرد؛ بلکه هرکدام در جایگاه خودشان بلندمرتبه و عالی هستند. 
مثالی جهت تقریب ذهن بیان شود آن است که آیا دست انسان از پایش بالاتر است؟ آیا عقل انسان از زبانش بالاتر است؟ این نوع برتری انگاری درست نیست و هریک از اعضا و جوارح انسان در جایگاه خودشان بلند مرتبه اند و با کمک مجموع اعضا و جوارح، انسان در مسیر خوشبختی و سعادت و تکامل قرار می‌گیرد.
جواب سوال دوم: در هیچ روایتی عبارتی وجود ندارد که بیان کننده این باشد که ادرار و مدفوع امام پاک است و خوردنش حلال؛ بلکه احادیثی وجود دارد موید نجس بودن آن‌هاست. البته برخی با برداشت از آیه تطهیر می‌گویند «الرجس» عام است و هم رجس معنوی را در بر می‌گیرد و هم رجس ظاهری را، پس به حکم آیه، هیچ رجسی در اهل بیت(علیهم‌السلام) نیست و این حکم شامل بول و غائط آن‌ها نیز می‌شود. 
اما در پاسخ باید گفت که آیه در مقام بیان طهارت معنوی و حالات عرفانی امام است که شیطان به هیچ وجه در آن‌ها تصرفی ندارد، لذا هیچ پلیدی در اعتقاد و حالات آن‌ها وجود ندارد. بر این اساس نمی‌توان با قطعیت گفت آیه چنین شمولی دارد. اتفاقا آیه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَی [1] بگو: جز اين نيست كه من هم بشرى مانند شمايم كه به من وحى مى‏‌شود» نیز مخالف آن‌ها بوده و بیان می‌کند پیامبر اکرم و اهل بیت(علیهم‌السلام) نیز مانند دیگر بشر هستند و عوارض جسمی آنان مانند سایر افراد است، و عمومات حرام بودن بول و غائط و خون شامل خود و معصوم هم می‌شود.
همچنین در روایتی نقل شده وقتي امام حسين(علیه‌السلام) را -در ايام نوزادی- خدمت حضرت آوردند، امام حسین(علیه‌السلام) خواست بول کند اما حاضران مانع شدند تا بر لباس پيامبر اکرم(صلّی‌الله‌عليه‌وآله)  بول نكند، آن حضرت فرمود: مانع بول كردنش نشويد، زيرا اين لباس با آب كشيدن پاك می‌گردد، سپس آبی خواست و جای بول را شست.[2]
جواب سوال سوم: تمامی اهل بیت(علیهم‌السلام) و در صدر آن، وجود مقدس و نورانی امیرالمومنین(علیه‌السلام) از آن جهت که مظهر بی‌واسطه خدای سبحان است، کامل‌ترین مظهر او محسوب می‌شود، به عبارت دیگر حضرات معصومان علیهم السلام، مظهر اسم اعظم خداست، اسمی که همه اسماء فعلی حق تعالی زیر پوشش آن قرار دارد. اسم اعظم تنها یک لفظ نیست بلکه یک مقام و در عالی‌ترین درجه و مرتبه هستی است و از همین رو پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌واله) دربارۀ امیرالمومنین(علیه‌السلام) این چنین می‌فرماید: «یا علی جز خدا و من هیچ کس تو را آن‌گونه که شایسته است نشناخت».[3]
حقيقت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ حقيقتي است كه خداوند در حديث قدسي به پيامبرش فرموده است: «دوست داري ترا مثل خود قرار دهم، و مثل من را مي داني كه «ليس كمثله شي» است.[4] يعني عنايت به تو مي كنم كه جز ذات ازلي در تمام كمالات مثل من باشي. اين معناي است كه بسيار بلند و بزرگ، به تعبير شبستري، جهاني در اين معنا غرق است كه براي هر كسي قابل درك نيست.
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «براي ما اهل بيت ـ عليهم السلام ـ حالاتي است با خداوند، كه در آن حالات خداوند در ما تجلّي كرده و آن گونه مي شويم و او ما، ولي در عين حال «هوهو و نحن نحن».[5] خدا خداست ما، همان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هستيم. در نتيجه اينكه: اهل بيت ـ عليهم السلام ـ خليفه خدا در زمين هستند. خليفه خدا به موجودي گفته مي شود كه جايگاه ظاهر شدن كمالات خداوند در عالم است. در ميان اسماي الهي، «الله» اسمي است كه جامع جميع اسما و صفات و كمالات خداوند مي باشد، خداوند كمالات اين اسم را بر خليفه و مظهر خود در عالم ظاهر كرده است و خليفه او جامع تمام آن كمالات خدائي در عالم، جز ازليت و ابديت و ذات حضرت سبحان، مي باشد.
از اين جهت كه در آن دعاي شريف آمده كه: «فرق بين ائمه ـ عليهم السلام ـ با خداوند نيست، مگر اينكه آن ها مخلوق خداوند مي باشند» در حقيقت آن است كه خداوند همه امورات عالم را به آن ها واگذار كرده و آنان وسيله قوام و بر پا داشتن عالم مي شوند. چنان كه در بسياري از بيان معصومين ـ عليهم السلام ـ آمده است كه اگر يك لحظه امام و حجت خدا در عالم نباشد، عالم متلاشي مي شود.
برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر رجوع شود:
https://btid.org/fa/news/139184
https://btid.org/fa/news/121213
https://btid.org/fa/news/47034
https://btid.org/fa/news/53004
https://btid.org/fa/news/56293
https://btid.org/fa/news/64041

پی نوشت‌ها:
[1]. کهف/110.
[2]. حر عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، ج3، ص 405، باب 8، حديث3990 و 3991.
[3]. موسوعه امام علی بن ابی طالب، ج8، ص50.
[4]. فيض کاشاني، الکلمات المکنونه، قم، مطبوعات ديني، 1386ش، ص110.
[5]. همان، ص 111.

تصویر مقدادی داودی هوای آسمانی 06 ارد, 1401 آیا بعد از ظهور حضرت مهدی فاطمه(عج) همه مردم دنیا شیعه می شوند؟

ج: با عرض سلام و ادب خدمت کاربر گرامی
از مجموع تعابیری که در روایات در مورد کیفیت دین درعصر ظهور وارد شده، استفاده می کنیم که درآن زمان، دین، با همه ابعاد، به مرحله اجرا در خواهد آمد و سعادت بشری در پرتو آن، تحقق خواهد یافت و هیچ گونه محدودیتی در بیان و اجرای احکام وجود ندارد و هر آن چه به عنوان مانع تصور شود، از بین خواهد رفت. یکی از آیاتی که در رابطه دین در عصر ظهور مطرح می شود، آیه ذیل است:
« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛[1] او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند» 
منظور از «هدی» دلائل روشن و براهین آشکاری است که در آیین اسلام وجود دارد و منظور از «دین حق» همین آیینی است که اصولش حق و فروعش نیز حق و بالاخره تاریخ و مدارک و اسناد و نتیجه و برداشت آن نیز همه حق است و بدون شک آیینی که هم محتوای آن حق باشد و هم دلائل و مدارک و تاریخ آن روشن، باید سر انجام بر همه آیینها پیروز گردد.
مفهوم آیه پیروزی همه جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است، و معنی این سخن آن است که سر انجام اسلام همه کره زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پیروز خواهد گشت. از روایات متعددی در ذیل آیه مطرح شده است، فهمیده می شود که مراد از غلبه ظاهری اسلام بر سایر ادیان، در زمان ظهور است.
با توجه به اينكه در دين اسلام مذاهب و فرقه هاي متعدد با عقايد و روش هاي عملي مختلف ايجاد شده، معقول نيست كه همه اين مذاهب در زمان ظهور حضرت (عج) رسميت پيدا كنند، بلكه يكي از آنها كه منطبق بر دين اسلام باشد فراگير و رسمي خواهد شد و آن مذهب به دلايلي كه ذكر مي شود جز مذهب شيعه نخواهد بود.
با مطالعه تاريخ صدر اسلام روشن مي شود كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بارها براي معرفي جانشين و امام بعد از خود سخن گفتند و اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ را به عنوان مولي و رهبر مردم بعد از خود معرفي كردند، كه از بين دلائل قرآني و روائي مهمترين دليل ما بر اين مطلب،‌احاديث معروف غدير و ثقلين است كه شيعه و سني بدانها اتفاق دارند، علاوه بر آن احاديث بسياري در منابع شيعه و سني از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه، پيامبر امامان بعد از خود را دوازده نفر نام بردند.
بنابراين شيعه همان اسلام است و عنوان مذهب شيعه در مقابل مذاهب ديگر براي تمايز آن مطرح شده است، پس در حكومت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ وقتي كه اسلام جهان گير شود معناي آن اين است كه مذهب شيعه همه دنيا را تسخير مي كند و هر چه باطل است با آمدن و پيروزي حق نابود مي گردد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه شود:
https://btid.org/fa/news/41063
پی‌نوشت‌:
[1]. توبه / 33.

تصویر مقدادی داودی هوای آسمانی 06 ارد, 1401 مگر دین اسلام دین کامل نیست

با عرض سلام و ادب خدمت کاربر گرامی
در تجربه‌گرها انصراف کامل از عالم ماده رخ نداده است لذا اساسا این  مرگ نیست که بعد سوال شود پس حضرت عزرائیل را چرا ندیدند یا سکرات موت را چرا نداشتند؟ 
این‌ها به دلیل انصراف جزئی از عالم ماده، غیب را دیده‌اند و مرگ به معنای انصراف کامل از عالم ماده برایشان رخ نداده است. پس توجه کنیم که اصلا در این جا مرگ رخ نداده است!
 پس تجربه تجربه‌گرها که مرگ واقعی نیست، اولا کشف صوری است، ثانیا در طلیعه ورود به عالم مثال، ثالثا محدود به شخص است و نه همه انسان‌ها، رابعا قهری و اجباری است و نه از سر سیر و سلوک، خامسا ناظر به وجهی از وجوه عالم مثال است و نهایتا این نوع از انصراف از عالم ماده کمال و سعادت محسوب نمی‌شود.
این که شخص مقید به شریعت نباشد و در عین حال ببیند در عالم غیب با او خوب برخورد شد و بعد نتیجه بگیرد که پس دلت پاک باشد، خطری است که متوجه همگان است؟!
در جواب باید گفت اولا مرگ رخ نداده است، ثانیا بحث اهل نجات و اهل حق خلط شده است.
در تجربه تجربه‌گرها خلط‌ها زیاد است. فرهنگ شخص، عقاید شخص، مزاج شخص، تفکرات و خیالات شخص همه تاثیرگذار است و حق و باطل درهم آمیخته است.
این که مثلا شخص حضرت عباس علیه‌السلام را در عالم برزخ بدون دست دیده است به خاطر همین است که در دنیا می‌دانسته که ایشان بی‌دست به شهادت رسیده‌اند. لذا در آن جا هم ایشان را بدون دست دیده‌اند، حال آن که حقیقت حضرت در عالم غیب فراتر از این مطالب است!
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه شود:
https://btid.org/fa/news/202742
https://btid.org/fa/news/194417
https://btid.org/fa/news/177617
https://btid.org/fa/news/26679

تصویر مقدادی داودی هوای آسمانی 05 ارد, 1401 علت سکوت امام علی

س: امشب سخنران‌  برنامه سحر تلویزیون فرمودند : حضرت زهرا علیها اسلام از حضرت علی علیه السلام درخواست می کنه که چرا برخورد با ابوبکر وعمر نمی کنه وحضرت علیه السلام می فرمایید زهرا جان‌گوش کن‌ این صدای اذان را
اگر من جلوی اینها بایستم دیگر صدای اذان ازبین می رود
ومن برای اسلام سکوت می کنم
سوال من اینکه این حرف  با این عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها جور در نمیاد ?  یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها این را نمی دانستند
که به‌نظر من حضرت اطلاع داشتند لطفا صحت این روایت را بفرمایید متشکرم
http://btid.org/node/206704

ج: اولا با توجه به جست و جوی صورت گرفته، این روایت یافت نشد.
ثانیا مهمترین نکات نیز که نباید در این بحث مورد غفلت واقع شود این است که از مسلمات عقائد تشیع «عصمت حضرت امیر و حضرت زهرا علیهما السلام» و « ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام » است که به طرق متعدد نقلی و عقلی ثابت شده و به ثبوت رسیده اند فلذا: هرگاه روایت یا نقل قول یا حدیثی با «اصول مسلمات تشیع» در تضاد باشد قطعاً مطرود و مردود است، حال طبق این اصل می توان به راحتی درباره این شبهه و روایت مذکور پاسخ داد.
ثالثا روایت مشابهی از عتاب و عصبانیت حضرت زهرا علیها السلام با امیرالمومنین دیده شده که به بیان ذیل است:
«فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ، لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصَامِی، ... .؛[1] پس هنگامی که حضرت به خانه بازگشت، خطاب به امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای پسر ابوطالب! سلام بر تو، همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته‌ای؟، همانند آدم‌های ظنین و متهم به گوشه‌ای نشسته‌ای. تو کسی بودی که بال‌های باز شکاری (شجاعان عرب) را در هم کوبیدی، حال بی‌سلاحان به تو خیانت کرده‌اند. این پسر ابی‌قحافه (ابوبکر)، عطیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من می‌رباید ... .»
نسبت به این روایت چند نکته لازم است:
نکته اول: سند روایت مرسل و ضعیف است.
نکته دوم: بر فرض چشم پوشی از ضعف سند، علامه مجلسی در بیان این روایت می آورد:
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) می‌خواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که این‌ها چه ستم‌هایی روا داشته‌اند، در حقیقت تندی حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا گاهی انسان می‌خواهد عظمت مطلبی را به کسی بفهماند، او را مورد خطاب و عتاب قرار می‌دهد، در حالی که مقصودش تندی به آن شخص نیست؛ این مساله در گفتگوها مرسوم و معمول است؛ مثلا فرض کنید: پادشاه یا حاکم یک مملکت، هنگامی که مشاهده می‌کند بعضی از مردم کار خلافی مرتکب شده‌اند، برای این که اهمیت کارِ خلاف آنان را بفهماند، برخی از کارگذارانش را مورد عتاب قرار می‌دهد؛ با این که می‌داند او تقصیری ندارد؛ ولی می‌خواهد با این خطاب و عتاب خود، اهمیت و عظمت کار زشت آنان را مجسم نماید.
نمونه دیگر آن، هنگامی است که حضرت موسی علیه‌السلام از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی‌اسرائیل گوساله‌پرست شده‌اند، در این جا‌ هارون علیه‌السلام را مورد عتاب قرار داده و توبیخ نمود، ریشش را گرفت. حضرت موسی علیه‌السلام می‌داند که‌ هارون علیه‌السلام تقصیری ندارد؛ ولی می‌خواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم نماید و اهمیت این مساله را برساند و لذا در ظاهر با برادرش دعوا می‌کند.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) می‌خواست عظمت ستم وارده را منعکس کند و لذا با این لحن صحبت می‌کند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ستم‌هایی بر اهل‌بیت علیهم‌السّلام وارد شده است.[2]
پس دعوایی در کار نیست؛ بلکه اوج هیجان دخت گرامی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در ستم‌هایی که دیده است می‌رساند، و از طرفی برای ثبت در تاریخ از این روش استفاده کرده است تا دشمنانش را سر در گم نموده و آیندگان را از آنچه گذشته است با خبر نماید.
نکته سوم: با بیان فوق، اینگونه پرسش های معصومان علیهم السلام از یکدیگر مخالفتی با عصمت و علم امام ندارد.
نکته چهارم: در متون روایی در بسیاری از موارد آمده که معصومی از معصوم دیگر سوالی مطرح نموده یا یکدیگر را به صورت نامه نگاری نصیحت می کنند و یا آنکه از امری اطلاع و خبر می دهند که هریک از امور منافاتی با عصمت و علم امامان ندارد و چه بسا به ماندگاری در تاریخ و استفادة شیعیان از این امور مطرح شده باشد و یا مصلحت و حکمت دیگری بوده باشد که بر ما پوشیده و مخفی مانده است. 
پی نوشت‌‎ها:
[1]. الاحتجاج، ج 1، ص 107.
[2]. بحار الانوار، ج 29، ص 234.

 

تصویر مقدادی داودی هوای آسمانی 05 ارد, 1401 آیا اموات برای زنده ها دعا می کنند

با سلام خدمت کاربر گرامی

با در نظر گرفتن مجموع آیات و روایت دانسته می شود که همۀ مردم بعد از مرگ ارتباطشان با دنیا کاملاً قطع نمی گردد، بلکه بعضی از آنها - با توجه به شرایطی- پس از مرگ هم با دنیا در ارتباط هستند، البته بعضی به طور دائم و بعضی موقّت، که پیامبر و أئمّه علیهم السلام جزو آن دسته از انسان ها هستند که دائماً به مردم دنیا عنایت و توجّه دارند؛ از این رو، اگر کسی به آنها متوسّل می شود مثل این است که با افراد زنده در ارتباط است. درنتیجه حساب اولیای الهی جدا است و خداوند اختیاراتی به آنان داده است که می‌توانند در حق زندگان شفاعت نموده و از خداوند اجابت دعای آنان را بخواهند. 

همچنین از روایات استفاده می‌شود که مردگان با زندگان ارتباط دارند و از رفتن افراد بر سر مزار آنان آگاهی می‌یابند و با آنان انس می‌گیرند، و در مواردی به زندگان سفارش کرده‌اند که از آنان عبرت گرفته و تا توانایی هایشان از بین نرفته، گذشته خود را جبران نمایند، اما نیاز مردگان به زندگان بیشتر است؛ زیرا دست آنان از انجام کارهای خیر کوتاه است و این زندگان هستند که می‌توانند با انجام برخی کارهای خیر سبب آمرزش آنان و یا بالا رفتن درجه آنان شود.

در ذیل، روایاتی در این زمینه بیان می‌شود:

1. امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس از مسلمانان براى مرده­ای عمل صالح و نیکویى انجام دهد پاداش او دو چندان شود و خداوند متعال آن مرده را از آن عمل خیر و ثوابش بهره‏مند گرداند».[1] و «نماز، روزه، حجّ، صدقه، اعمال خیر و دعا که برای مرده انجام می‌دهند در قبرش بر او وارد می‌شود و به او می‌رسد و ثوابش را براى کسى که آن‌را انجام داده و نیز براى مرده می‌نویسند».[2]

3. اسحاق بن عمّار ‏می‌گوید به امام کاظم علیه السلام گفتم: آیا مؤمن آگاه است از کسى که قبر او را زیارت می‌کند؟ آن‌حضرت فرمود: «بلى، پیوسته تا مادامى که زائر بر سر قبرش هست با او مأنوس می‌باشد و وقتى زائر بلند شده تا از سر قبر او بر‏گردد از برگشتن وى وحشتى در مؤمن مرده پیدا مى‏شود».[3]

البته با جست‌وجویی که در منابع روایی صورت پذیرفت؛ روایتی که دلالت بر سرعت اجابت دعای مردگان درباره زندگان کند یافت نشد مگر اولیاء الله. اما از برخی روایات استفاده می‌شود که دعای فرزند بر سر مزار پدر و مادر مستجاب است و سفارش شده است که افراد بر سر مزار آنان رفته و از خداوند حاجت خود را بخواهد؛ امام صادق علیه السلام به نقل از امام علی علیه السلام فرمود: «مردگانتان را زیارت نمایید، پس همانا ایشان به دیدار شما خوشحال شوند و هرگاه شخصی از شما درخواستی دارد، پس نزد قبر پدر و مادر رود و برای آنان دعا کند و حاجت خود را از خدا بخواهد(که خدا به احترام آنها دعای شما را اجابت کند)».[4]

همچنین در دسته‌ای دیگر از روایات اشاره شده است که خیرات در حق پدر و مادر بعد از مردن آنان، برای فرزندانی که اسباب ناراحتی آنان را فراهم کرده و عاق آنان شده‌اند، سبب رهایی آنان از عاق شدن می‌شود.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «گاهى والدین کسى از دنیا می‌رود و حال این‌که فرزند خود را عاق کرده‏اند، ولى او بر ایشان دعا می‏کند و خیرات بر ایشان می‏دهد، لذا از نیکوکاران نوشته می‏شود».[5]

همچنین امام باقر علیه السلام در روایتی می فرماید:

«إِنَّ الرَّجُلَ يَكُونُ بَارّاً بِوَالِدَيْهِ وَ هُمَا حَيَّانِ فَإِذَا لَمْ يَسْتَغْفِرْ لَهُمَا كُتِبَ عَاقّاً لَهُمَا وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِي حَيَاتِهِمَا فَإِذَا مَاتَا أَكْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ لَهُمَا فَكُتِبَ بَارّاً»[6] بعضی افراد وقتی والدین شان زنده بودند به آنها احترام می گذاشتند اما چون بعد از مرگ به یاد آنها نیستند و برای آنها طلب مغفرت نمی کنند عاق والدین می شوند و برخی افراد در زمان حیات والدین عاق والدین هستند. اما بعد از مرگ والدین به سبب طلب مغفرتی که برای ایشان انجام می دهند جزء نیکوکاران محسوب می شوند.

بنابراین دعای پدر و مادر در حق فرزند ، دعای مستجاب شمرده می شود مخصوصا زمانی که فرزندان در قابل والدین طوری رفتار کنند که ان ها از صمیم دل از فرزندانشان راضی باشند همین حس رضایت عمیق که منجر به دعای خیر آن ها می شود نقش مهمی در عاقبت بخیری و سعادت دنیا و آخرتشان دارد. خداوند نیز در قرآن احسان به والدین را در کنار اطاعت خود مورد تاکید قرار داده است. این اهمیت تا حدی است که حتی بعد از وفات پدر و مادر نیز زیارت قبورشان و دعای بعد از آن به احترام پدر و مادر مخورد اجابت قرار می گیرد.

برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر مراجعه شود:

https://btid.org/fa/news/137836
https://btid.org/fa/news/51528
https://btid.org/fa/news/137114

پی نوشت ها:
[1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 185.‏
[2]. همان.
[3]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 228.‏
[4]. همان، ص 230.
[5]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 195‏.
[6]. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج‏79، ص 65.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 170