نظرات نیک رو

تصویر نیک رو نیک رو 30 بهم, 1401 سوال سیاسی: چرا رهبری را شورایی نمی کنند؟؟؟

سلام‌علیکم
شورایی بودن رهبری یکی از مباحث مهم در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است که به‌دفعات در ارتباط با آن مباحثی صورت گرفته است. با بررسی روند شورایی بودن رهبری که در ابتدای انقلاب اسلامی آغاز و تا روز پس از ارتحال امام (ره) ادامه یافت یک نکته اساسی دراین‌ارتباط قطعی است و آن اولویت داشتن رهبری فردی است. همه‌کسانی که در اولین قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ این گزینه را در متن قانون گنجانده بودند این عقیده را داشتند که شکل شورایی در صورت نبودن یک فرد واجد شرایط کامل، عملیاتی گردد.

طرفداران شورایی بودن رهبری نگران آن بودند که با انتخاب یک شخص، برخی از خصوصیات لازم برای رهبری تحقق پیدا نکند. آن‌ها با نگاه به کسانی که در آن روز به‌عنوان گزینه‌های احتمالی برای رهبری پس از امام خمینی (ره) مطرح بودند به این واقعیت پی برده بودند که یافت شدن دو شرط اساسی یعنی فقاهت و مدیریت در میان مراجع دینی با مشکلاتی مواجه است و تنها راه برای رفع نگرانی از نظر آنان به‌کارگیری نیروهای اجرایی در کنار برخی چهره‌های علمی به‌عنوان کادر شورای رهبری بود.

نظری که هیچ‌گاه جدی گرفته نشد و تنها در قانون اساسی به‌عنوان راه‌حل دوم پس از ناامیدی از رهبری فردی پیش‌بینی‌شده بود. حتی در زمانی که این قانون وجود داشت و حذف نگردیده بود خبرگان رهبری با انتخاب آیت‌الله منتظری به‌عنوان قائم‌مقام رهبری نشان داد که تا ناچار نباشد گزینه شورایی را ترجیح نخواهد داد.

این تمایل جدی به گزینه رهبری فردی، برآمده از تجربه نظام اسلامی در شورایی کردن برخی از امور بود که در آن موفقیت‌های نسبی همراه با چالش‌های جدی وجود داشت، افزون بر آن تجربه تاریخی در دیگر کشورها نشان می‌داد که شورایی بودن یک گزینه موقت و اضطراری بوده و هیچ‌گاه رهبری یک کشور در طول تاریخ با وجود گزینه فردی، به شورا نسپرده شده است.

مهم‌ترین انتظار از رهبری یک ملت، انسجام‌بخشی و فصل الخطاب بودن است که قطعاً این کارکرد با شورایی بودن رهبری به‌صورت ممتاز جلوه نخواهد کرد شاید همین آسیب‌ها باعث گردیده است که در جهان معاصر هم هیچ کشوری به‌صورت شورایی دارای کادر رهبری نباشد.

گرچه شورایی بودن رهبری می‌تواند برخی امتیازات را همچون کسب مشورت و تصمیم‌گیری جمعی را به دنبال داشته باشد اما این امتیازات منحصر در شورایی بودن رهبری نیست بلکه باوجود سیستم حکمرانی در نظام اسلامی که در ان امور اجرایی برخوردار از خرد و فکر جمعی است و بازوهای مشورتی فراوانی تعبیه شده است دیگر ضرورتی برای شورایی کردن رهبری وجود ندارد.

رهبری معظم انقلاب اسلامی هم افزون بر ظرفیت‌های قانونی که وجود دارد و در آن بسیاری از امور کشور دارای پشتوانه مشورتی است اقدام به ایجاد برخی شوراهای تخصصی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی نموده است که در چنین شوراهایی تبادل‌نظر به‌صورت جدی انجام می‌گردد.

در پایان باید خاطرنشان کرد آنچه نیاز به مشورت دارد معمولاً امور تخصصی و اجرایی است که امروزه در بستر قوای سه‌گانه کشور در ارتباط با آن‌ها تصمیم‌گیری می‌شود اما رهبری پیش‌بینی‌شده در قانون اساسی اصولاً نظارتی و راهبری کلان نظام اسلامی است که آن‌هم با وجود نهادهای نظارتی فراوان و همچنین آزادی مطبوعات و جدی بودن نقش نظارت مردمی و نخبگانی در نظام اسلامی، بیشترین کمک‌های فکری به رهبری انقلاب صورت می‌گیرد.

تصویر نیک رو نیک رو 03 دى, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجبتر است این دیدگاه درسته؟؟؟

سلام علیکم

متأسفانه در تجمع حمایتی طلاب حوزه علمیه قم در تاریخ 15 آذرماه در مدرسه فیضیه که همگام با مردم در دیگر نقاط کشور صورت گرفته است و پاسخی به انتظار مردم برای اظهار موضع طلاب حوزه علمیه قم بود با شیطنت رسانه‌ها تصویری منتشر شد که باعث به حاشیه بردن اصل مراسم گردید.

در تصویر منتشره که ظاهراً واقعیت داشته و فتوشاپی نیست نوشته شده است:

«حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات است لذا حضرت امیرالمؤمنین حتی با ریخته‌شدن خون هزاران مسلمان نظام اسلامی را حفظ کرد: جمل ۳۰ هزار نفر، صفین ۷۰ هزار نفر و نهروان ۴ هزار نفر.»

قطعاً برای یک طلبه و تحصیل‌کرده حوزه علمیه، مشکل است که بتواند باور کند این دست‌نوشته ارتباطی با حوزه و روحانیت دارد چراکه این نوشته دچار برخی از اشتباهات فاحش و غیرقابل‌توجیه است که در این مجال، به نقد مختصری از آن اکتفا می‌کنیم.

یکی دسته از روایت‌های ابهام‌آفرین که به‌شدت قابل خدشه است و در تاریخ اسلام راه یافته است آمارهایی است که در مورد شمار کشته‌ها در جنگ‌های صدر اسلام ارائه شده است که معمولاً دست بالایی داشته و بیشترین رقم ممکن را راویان آن ثبت کرده‌اند، شاید تلاش برای بزرگنمایی آمار کشته‌ها، برخواسته از برخی اذهان غلط باشد که گمان می‌کردند اگر گزارش عددی آن‌ها حاوی بیشترین کشته‌های ممکن باشد تأییدی بر قدرت و دلاوری یکی از طرف‌های درگیر است، از سویی در دوره صدر اسلام و به‌صورت کلی در زمان قدیم امکان آمارگیری دقیق فراهم نبوده است و بیشتر آمارها بر مبنای حدس و گمان گزارش می‌شده است.

به همین علت برخی از محققین و پژوهشگران حوزوی نسبت به این آمار تردید جدی داشته و آن‌ها را به‌صورت علمی نقد کرده‌اند همانند آقای دکتر مصطفی صادقی که در این مورد مقاله مفصلی را در مجله تاریخ اسلام منتشر کرده‌اند [1].

بررسی شرایط زمانی و قرائن پیرامونی، شکی نمی‌گذارد که این آمار ارائه‌شده از جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نادرست بوده و با اغراض خاصی همانند خشونت‌طلب نشان دادن حضرت نقل شده است که از میان اشکالات فراوان به چندین مورد از آن اشاره می‌شود:

  • در زمان حضرت علی (علیه‌السلام) شهر کوفه که پرجمعیت‌ترین شهر در بلاد عراق محسوب می‌شده است بیشتر از صد هزار نفر جمعیت نداشته است چگونه می‌توان باور کرد که حضرت به تعداد مردم ساکن در پایتخت خویش، در جنگ‌ها از نیروی دشمن را به هلاکت رسانده باشد؟ جمعیت صدهزارنفری که با جمعیت نه‌میلیونی امروز شهر بغداد در عراق برابری می‌کند! یا مثلاً در جنگ نهروان گفته‌شده است جمعیت خوارج در حدود چهار هزار نفر بوده است که بسیاری از آن‌ها با روشنگری و تبیین شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نمایندگان ارسالی حضرت از سپاه خوارج جدا شدند و نبرد با باقیمانده آنان که اصرار بر جنگ داشته‌اند ساعتی به طول نکشید حال چگونه ممکن است در کمتر از ساعتی، چهار هزار نفر کشته‌شده باشند؟!
  • به‌غیراز قرائن بیرونی، اصل نقل روایت نیز مخدوش بوده و با چشم‌پوشی از اشکالات سندی، با تعداد زیادی روایت متناقض و مختلف روبرو هستیم به‌عنوان‌مثال طبری، با نقل گزارش از دوازده نفر تعداد کشته‌ها در جنگ جمل را از هفت‌صد نفر تا سی هزار نفر ذکر کرده است حال چگونه است که برخی فقط روایت سی هزار نفر را بدون هیچ اولویت و دلیل عقلی ترجیح می‌دهند؟ به چه دلیل این روایت بر روایتی که تنها هفت‌صد نفر را نقل می‌کند ترجیح دارد؟ این نکته ازآنجایی مهم است که بر اساس برخی تحقیق‌های صورت گرفته کل شرکت‌کنندگان در جنگ جمل از هر دو طرف درگیر چیزی نزدیک به سی هزار نفر است که یک دلیل محکم برای کذب بودن آمار کشته‌شدگان جنگ جمل می‌باشد.

نکته مهم این است که در منابع روایی و حدیثی ما، روایتی برای پی بردن به تعداد دقیق کشته‌ها یافت نمی‌شود و برخلاف آن بیشتر این تاریخ نویسان بودند که گزارش‌های پراکنده و متناقضی را نقل کرده‌اند.

همچنین باید این نکته را خاطرنشان کرد که کمک گرفتن از آمار کشته‌های جنگ در دوران امیرالمؤمنین برای لزوم برخورد بازدارنده در شرایط فعلی و فتنه اخیر، مقایسه‌ای فارق القیاس است چراکه کشته‌های جمل، صفین و نهروان مربوط به «جنگ» بوده و نه اغتشاش و آشوب؛ و قطعاً کیفیت مواجه با جنگ تحمیلی که دشمن در آن متجاوز محسوب می‌شود با آشوبی که دشمن به دنبال کشته‌سازی است متفاوت است بر همین اساس در جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از سیصد هزار نیروی بعثی عراقی کشته شده است که هیچ‌گاه بر پایه آن، جمهوری اسلامی متهم به خشونت نشده است چراکه عراق متجاوز بوده و ما راهی جزء دفاع نداشته‌ایم لذا در جنگ صفین که شامی‌ها به دنبال تصرف کوفه بوده‌اند و متجاوز محسوب می‌شوند برفرض درستی آمار، نمی‌توان آن را خشونت نامید.

لذا دست‌نوشته این طلبه ناآگاه درجایی توجیه‌پذیر است که کشوری به خاک مقدس این مرزوبوم یورش ببرد که در این صورت همانند جنگ تحمیلی باید به شدیدترین وجه ممکن، پاسخ تجاوزگر داده شود تا پشیمان کننده باشد اما در یک فتنه و آشوبی که بسیاری از افراد فریب‌خورده و بازیچه شبکه‌های لندنی و سعودی همانند اینترنشنال و من‌و‌تو شده‌اند اولویت اول جدا کردن معترضین از صف آشوب‌طلبان است که نظام اسلامی هم در این راستا رفتار نموده و اجازه مسلح شدن نیروهای انتظامی و مردمی را نداده است و با وجود بیش از صد شهید از جوانان مظلوم وطن، اجازه شعله‌ور شدن فتنه و شکل گرفتن جنگ داخلی را نداده است.

در مورد جمله نقل‌شده از حضرت امام خمینی (ره) که حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجب‌تر است نیز بارها در فضای مجازی توضیح داده‌شده است که در دنیای امروز که شرق و غرب خود را تنها منبع اندیشه و دارنده مکتب فکری می‌دانستند و اسلام موجود در کشورهای دیگر هم خود را زیر یوغ شرق و غرب قرار داده بودند این تنها جمهوری اسلامی بود که قائل به توان مدیریتی اسلام بدون وابستگی به کمونیسم و کاپیتالیسم بود، این جمهوری اسلامی بود که باور به نه شرقی و نه غربی داشت لذا مادامی‌که نظام اسلامی در مسیر پیاده‌سازی تعالیم اسلام باشد ارزش و اهمیت حفظ و حراست آن بیشتر از جان هر شخصی است چنانچه حفظ آموزه و اصل اعتقادی «امامت» مهم‌تر از حفظ جان امام می‌باشد، همان‌گونه قرآن کریم نیز در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش می‌نماید که حتی کشته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در راه اسلام نباید کوچک‌ترین تردیدی در شما به وجود آورد د راین ارتباط به نوشته‌های دیگر میتوانید مراجعه کنید.[2]

 

 

 

تصویر نیک رو نیک رو 03 دى, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجبتر است این دیدگاه درسته؟؟؟

سلام علیکم

متأسفانه در تجمع حمایتی طلاب حوزه علمیه قم در تاریخ 15 آذرماه در مدرسه فیضیه که همگام با مردم در دیگر نقاط کشور صورت گرفته است و پاسخی به انتظار مردم برای اظهار موضع طلاب حوزه علمیه قم بود با شیطنت رسانه‌ها تصویری منتشر شد که باعث به حاشیه بردن اصل مراسم گردید.

در تصویر منتشره که ظاهراً واقعیت داشته و فتوشاپی نیست نوشته شده است:

«حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات است لذا حضرت امیرالمؤمنین حتی با ریخته‌شدن خون هزاران مسلمان نظام اسلامی را حفظ کرد: جمل ۳۰ هزار نفر، صفین ۷۰ هزار نفر و نهروان ۴ هزار نفر.»

قطعاً برای یک طلبه و تحصیل‌کرده حوزه علمیه، مشکل است که بتواند باور کند این دست‌نوشته ارتباطی با حوزه و روحانیت دارد چراکه این نوشته دچار برخی از اشتباهات فاحش و غیرقابل‌توجیه است که در این مجال، به نقد مختصری از آن اکتفا می‌کنیم.

یکی دسته از روایت‌های ابهام‌آفرین که به‌شدت قابل خدشه است و در تاریخ اسلام راه یافته است آمارهایی است که در مورد شمار کشته‌ها در جنگ‌های صدر اسلام ارائه شده است که معمولاً دست بالایی داشته و بیشترین رقم ممکن را راویان آن ثبت کرده‌اند، شاید تلاش برای بزرگنمایی آمار کشته‌ها، برخواسته از برخی اذهان غلط باشد که گمان می‌کردند اگر گزارش عددی آن‌ها حاوی بیشترین کشته‌های ممکن باشد تأییدی بر قدرت و دلاوری یکی از طرف‌های درگیر است، از سویی در دوره صدر اسلام و به‌صورت کلی در زمان قدیم امکان آمارگیری دقیق فراهم نبوده است و بیشتر آمارها بر مبنای حدس و گمان گزارش می‌شده است.

به همین علت برخی از محققین و پژوهشگران حوزوی نسبت به این آمار تردید جدی داشته و آن‌ها را به‌صورت علمی نقد کرده‌اند همانند آقای دکتر مصطفی صادقی که در این مورد مقاله مفصلی را در مجله تاریخ اسلام منتشر کرده‌اند [1].

بررسی شرایط زمانی و قرائن پیرامونی، شکی نمی‌گذارد که این آمار ارائه‌شده از جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نادرست بوده و با اغراض خاصی همانند خشونت‌طلب نشان دادن حضرت نقل شده است که از میان اشکالات فراوان به چندین مورد از آن اشاره می‌شود:

  • در زمان حضرت علی (علیه‌السلام) شهر کوفه که پرجمعیت‌ترین شهر در بلاد عراق محسوب می‌شده است بیشتر از صد هزار نفر جمعیت نداشته است چگونه می‌توان باور کرد که حضرت به تعداد مردم ساکن در پایتخت خویش، در جنگ‌ها از نیروی دشمن را به هلاکت رسانده باشد؟ جمعیت صدهزارنفری که با جمعیت نه‌میلیونی امروز شهر بغداد در عراق برابری می‌کند! یا مثلاً در جنگ نهروان گفته‌شده است جمعیت خوارج در حدود چهار هزار نفر بوده است که بسیاری از آن‌ها با روشنگری و تبیین شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نمایندگان ارسالی حضرت از سپاه خوارج جدا شدند و نبرد با باقیمانده آنان که اصرار بر جنگ داشته‌اند ساعتی به طول نکشید حال چگونه ممکن است در کمتر از ساعتی، چهار هزار نفر کشته‌شده باشند؟!
  • به‌غیراز قرائن بیرونی، اصل نقل روایت نیز مخدوش بوده و با چشم‌پوشی از اشکالات سندی، با تعداد زیادی روایت متناقض و مختلف روبرو هستیم به‌عنوان‌مثال طبری، با نقل گزارش از دوازده نفر تعداد کشته‌ها در جنگ جمل را از هفت‌صد نفر تا سی هزار نفر ذکر کرده است حال چگونه است که برخی فقط روایت سی هزار نفر را بدون هیچ اولویت و دلیل عقلی ترجیح می‌دهند؟ به چه دلیل این روایت بر روایتی که تنها هفت‌صد نفر را نقل می‌کند ترجیح دارد؟ این نکته ازآنجایی مهم است که بر اساس برخی تحقیق‌های صورت گرفته کل شرکت‌کنندگان در جنگ جمل از هر دو طرف درگیر چیزی نزدیک به سی هزار نفر است که یک دلیل محکم برای کذب بودن آمار کشته‌شدگان جنگ جمل می‌باشد.

نکته مهم این است که در منابع روایی و حدیثی ما، روایتی برای پی بردن به تعداد دقیق کشته‌ها یافت نمی‌شود و برخلاف آن بیشتر این تاریخ نویسان بودند که گزارش‌های پراکنده و متناقضی را نقل کرده‌اند.

همچنین باید این نکته را خاطرنشان کرد که کمک گرفتن از آمار کشته‌های جنگ در دوران امیرالمؤمنین برای لزوم برخورد بازدارنده در شرایط فعلی و فتنه اخیر، مقایسه‌ای فارق القیاس است چراکه کشته‌های جمل، صفین و نهروان مربوط به «جنگ» بوده و نه اغتشاش و آشوب؛ و قطعاً کیفیت مواجه با جنگ تحمیلی که دشمن در آن متجاوز محسوب می‌شود با آشوبی که دشمن به دنبال کشته‌سازی است متفاوت است بر همین اساس در جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از سیصد هزار نیروی بعثی عراقی کشته شده است که هیچ‌گاه بر پایه آن، جمهوری اسلامی متهم به خشونت نشده است چراکه عراق متجاوز بوده و ما راهی جزء دفاع نداشته‌ایم لذا در جنگ صفین که شامی‌ها به دنبال تصرف کوفه بوده‌اند و متجاوز محسوب می‌شوند برفرض درستی آمار، نمی‌توان آن را خشونت نامید.

لذا دست‌نوشته این طلبه ناآگاه درجایی توجیه‌پذیر است که کشوری به خاک مقدس این مرزوبوم یورش ببرد که در این صورت همانند جنگ تحمیلی باید به شدیدترین وجه ممکن، پاسخ تجاوزگر داده شود تا پشیمان کننده باشد اما در یک فتنه و آشوبی که بسیاری از افراد فریب‌خورده و بازیچه شبکه‌های لندنی و سعودی همانند اینترنشنال و من‌و‌تو شده‌اند اولویت اول جدا کردن معترضین از صف آشوب‌طلبان است که نظام اسلامی هم در این راستا رفتار نموده و اجازه مسلح شدن نیروهای انتظامی و مردمی را نداده است و با وجود بیش از صد شهید از جوانان مظلوم وطن، اجازه شعله‌ور شدن فتنه و شکل گرفتن جنگ داخلی را نداده است.

در مورد جمله نقل‌شده از حضرت امام خمینی (ره) که حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجب‌تر است نیز بارها در فضای مجازی توضیح داده‌شده است که در دنیای امروز که شرق و غرب خود را تنها منبع اندیشه و دارنده مکتب فکری می‌دانستند و اسلام موجود در کشورهای دیگر هم خود را زیر یوغ شرق و غرب قرار داده بودند این تنها جمهوری اسلامی بود که قائل به توان مدیریتی اسلام بدون وابستگی به کمونیسم و کاپیتالیسم بود، این جمهوری اسلامی بود که باور به نه شرقی و نه غربی داشت لذا مادامی‌که نظام اسلامی در مسیر پیاده‌سازی تعالیم اسلام باشد ارزش و اهمیت حفظ و حراست آن بیشتر از جان هر شخصی است چنانچه حفظ آموزه و اصل اعتقادی «امامت» مهم‌تر از حفظ جان امام می‌باشد، همان‌گونه قرآن کریم نیز در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش می‌نماید که حتی کشته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در راه اسلام نباید کوچک‌ترین تردیدی در شما به وجود آورد د راین ارتباط به نوشته‌های دیگر میتوانید مراجعه کنید.[2]

پی‌نوشت:

  1. https://b2n.ir/f46337
  2. https://b2n.ir/u72037

 

 

تصویر نیک رو نیک رو 03 دى, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجبتر است این دیدگاه درسته؟؟؟

سلام علیکم

متأسفانه در تجمع حمایتی طلاب حوزه علمیه قم در تاریخ 15 آذرماه در مدرسه فیضیه که همگام با مردم در دیگر نقاط کشور صورت گرفته است و پاسخی به انتظار مردم برای اظهار موضع طلاب حوزه علمیه قم بود با شیطنت رسانه‌ها تصویری منتشر شد که باعث به حاشیه بردن اصل مراسم گردید.

در تصویر منتشره که ظاهراً واقعیت داشته و فتوشاپی نیست نوشته شده است:

«حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات است لذا حضرت امیرالمؤمنین حتی با ریخته‌شدن خون هزاران مسلمان نظام اسلامی را حفظ کرد: جمل ۳۰ هزار نفر، صفین ۷۰ هزار نفر و نهروان ۴ هزار نفر.»

قطعاً برای یک طلبه و تحصیل‌کرده حوزه علمیه، مشکل است که بتواند باور کند این دست‌نوشته ارتباطی با حوزه و روحانیت دارد چراکه این نوشته دچار برخی از اشتباهات فاحش و غیرقابل‌توجیه است که در این مجال، به نقد مختصری از آن اکتفا می‌کنیم.

یکی دسته از روایت‌های ابهام‌آفرین که به‌شدت قابل خدشه است و در تاریخ اسلام راه یافته است آمارهایی است که در مورد شمار کشته‌ها در جنگ‌های صدر اسلام ارائه شده است که معمولاً دست بالایی داشته و بیشترین رقم ممکن را راویان آن ثبت کرده‌اند، شاید تلاش برای بزرگنمایی آمار کشته‌ها، برخواسته از برخی اذهان غلط باشد که گمان می‌کردند اگر گزارش عددی آن‌ها حاوی بیشترین کشته‌های ممکن باشد تأییدی بر قدرت و دلاوری یکی از طرف‌های درگیر است، از سویی در دوره صدر اسلام و به‌صورت کلی در زمان قدیم امکان آمارگیری دقیق فراهم نبوده است و بیشتر آمارها بر مبنای حدس و گمان گزارش می‌شده است.

به همین علت برخی از محققین و پژوهشگران حوزوی نسبت به این آمار تردید جدی داشته و آن‌ها را به‌صورت علمی نقد کرده‌اند همانند آقای دکتر مصطفی صادقی که در این مورد مقاله مفصلی را در مجله تاریخ اسلام منتشر کرده‌اند [1].

بررسی شرایط زمانی و قرائن پیرامونی، شکی نمی‌گذارد که این آمار ارائه‌شده از جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نادرست بوده و با اغراض خاصی همانند خشونت‌طلب نشان دادن حضرت نقل شده است که از میان اشکالات فراوان به چندین مورد از آن اشاره می‌شود:

  • در زمان حضرت علی (علیه‌السلام) شهر کوفه که پرجمعیت‌ترین شهر در بلاد عراق محسوب می‌شده است بیشتر از صد هزار نفر جمعیت نداشته است چگونه می‌توان باور کرد که حضرت به تعداد مردم ساکن در پایتخت خویش، در جنگ‌ها از نیروی دشمن را به هلاکت رسانده باشد؟ جمعیت صدهزارنفری که با جمعیت نه‌میلیونی امروز شهر بغداد در عراق برابری می‌کند! یا مثلاً در جنگ نهروان گفته‌شده است جمعیت خوارج در حدود چهار هزار نفر بوده است که بسیاری از آن‌ها با روشنگری و تبیین شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نمایندگان ارسالی حضرت از سپاه خوارج جدا شدند و نبرد با باقیمانده آنان که اصرار بر جنگ داشته‌اند ساعتی به طول نکشید حال چگونه ممکن است در کمتر از ساعتی، چهار هزار نفر کشته‌شده باشند؟!
  • به‌غیراز قرائن بیرونی، اصل نقل روایت نیز مخدوش بوده و با چشم‌پوشی از اشکالات سندی، با تعداد زیادی روایت متناقض و مختلف روبرو هستیم به‌عنوان‌مثال طبری، با نقل گزارش از دوازده نفر تعداد کشته‌ها در جنگ جمل را از هفت‌صد نفر تا سی هزار نفر ذکر کرده است حال چگونه است که برخی فقط روایت سی هزار نفر را بدون هیچ اولویت و دلیل عقلی ترجیح می‌دهند؟ به چه دلیل این روایت بر روایتی که تنها هفت‌صد نفر را نقل می‌کند ترجیح دارد؟ این نکته ازآنجایی مهم است که بر اساس برخی تحقیق‌های صورت گرفته کل شرکت‌کنندگان در جنگ جمل از هر دو طرف درگیر چیزی نزدیک به سی هزار نفر است که یک دلیل محکم برای کذب بودن آمار کشته‌شدگان جنگ جمل می‌باشد.

نکته مهم این است که در منابع روایی و حدیثی ما، روایتی برای پی بردن به تعداد دقیق کشته‌ها یافت نمی‌شود و برخلاف آن بیشتر این تاریخ نویسان بودند که گزارش‌های پراکنده و متناقضی را نقل کرده‌اند.

همچنین باید این نکته را خاطرنشان کرد که کمک گرفتن از آمار کشته‌های جنگ در دوران امیرالمؤمنین برای لزوم برخورد بازدارنده در شرایط فعلی و فتنه اخیر، مقایسه‌ای فارق القیاس است چراکه کشته‌های جمل، صفین و نهروان مربوط به «جنگ» بوده و نه اغتشاش و آشوب؛ و قطعاً کیفیت مواجه با جنگ تحمیلی که دشمن در آن متجاوز محسوب می‌شود با آشوبی که دشمن به دنبال کشته‌سازی است متفاوت است بر همین اساس در جنگ تحمیلی ایران و عراق، بیش از سیصد هزار نیروی بعثی عراقی کشته شده است که هیچ‌گاه بر پایه آن، جمهوری اسلامی متهم به خشونت نشده است چراکه عراق متجاوز بوده و ما راهی جزء دفاع نداشته‌ایم لذا در جنگ صفین که شامی‌ها به دنبال تصرف کوفه بوده‌اند و متجاوز محسوب می‌شوند برفرض درستی آمار، نمی‌توان آن را خشونت نامید.

لذا دست‌نوشته این طلبه ناآگاه درجایی توجیه‌پذیر است که کشوری به خاک مقدس این مرزوبوم یورش ببرد که در این صورت همانند جنگ تحمیلی باید به شدیدترین وجه ممکن، پاسخ تجاوزگر داده شود تا پشیمان کننده باشد اما در یک فتنه و آشوبی که بسیاری از افراد فریب‌خورده و بازیچه شبکه‌های لندنی و سعودی همانند اینترنشنال و من‌و‌تو شده‌اند اولویت اول جدا کردن معترضین از صف آشوب‌طلبان است که نظام اسلامی هم در این راستا رفتار نموده و اجازه مسلح شدن نیروهای انتظامی و مردمی را نداده است و با وجود بیش از صد شهید از جوانان مظلوم وطن، اجازه شعله‌ور شدن فتنه و شکل گرفتن جنگ داخلی را نداده است.

در مورد جمله نقل‌شده از حضرت امام خمینی (ره) که حفظ نظام از حفظ جان امام زمان واجب‌تر است نیز بارها در فضای مجازی توضیح داده‌شده است که در دنیای امروز که شرق و غرب خود را تنها منبع اندیشه و دارنده مکتب فکری می‌دانستند و اسلام موجود در کشورهای دیگر هم خود را زیر یوغ شرق و غرب قرار داده بودند این تنها جمهوری اسلامی بود که قائل به توان مدیریتی اسلام بدون وابستگی به کمونیسم و کاپیتالیسم بود، این جمهوری اسلامی بود که باور به نه شرقی و نه غربی داشت لذا مادامی‌که نظام اسلامی در مسیر پیاده‌سازی تعالیم اسلام باشد ارزش و اهمیت حفظ و حراست آن بیشتر از جان هر شخصی است چنانچه حفظ آموزه و اصل اعتقادی «امامت» مهم‌تر از حفظ جان امام می‌باشد، همان‌گونه قرآن کریم نیز در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش می‌نماید که حتی کشته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در راه اسلام نباید کوچک‌ترین تردیدی در شما به وجود آورد د راین ارتباط به نوشته‌های دیگر میتوانید مراجعه کنید.[2]

پی‌نوشت:

  1. https://b2n.ir/f46337
  2. https://b2n.ir/u72037

 

 

تصویر نیک رو نیک رو 27 آذر, 1401 سوال سیاسی اجتماعی: در باب ولایت "مطلقه" فقیه

سلام علیکم

در بررسی پیشینه و گذشته «ولایت مطلقه» فقیه ابتدا باید دانست که منظور از قید«مطلقه» چیست تا مشخص شود چه کسانی قایل به این میزان از اختیارات برای فقیه بوده‌اند، در نگاه امام خمینی(ره)  منظور از این قید ولایت در کلیه شئون حکومتی است که برای معصومین(علیهم السلام) ثابت بوده است طبیعی است که داشتن اختیارات گسترده در اداره جامعه اسلامی برای بسیاری از فقیهان گذشته ثابت بوده است و آنها بدان معتقد بوده‌اند هرچند در مباحث فقهی خود از خصوص عنوان « مطلقه» استفاده نکرده باشند و این روشن است که استفاده نکردن و عدم به کارگیری لفظ «مطلقه»  از سوی یک فقیه به معنای این نیست که او منکر اختیارات گسترده برای فقیه می باشد چه بسا یک فقیه صرفا با یک بیان ساده به گستره اختیارات فقیه اشاره کرده باشد و هیچگاه از یک اصطلاح خاص استفاده نکرده باشد مثل اینکه بگوید فقیه در امور دین و دنیا ولایت دارد یا اینکه اساسا وی ترجیح داده باشد منظور خود را با اصطلاحات دیگر بیان کند همانند امارت و حکومت، زعامت، ریاست، جواز و نفوذ تصرف و ...لذا در مرحله نخست باید دچار اشتباه نشده و نباید صرفا به دنبال لفظ« مطلقه» در متون فقهی بود بلکه هر چیزی که بتواند معنای آن را برساند کافی است همچنان که هر فقیهی ولایت را مقید دانست و یا حتی آن را مقید به قید«امور حسبه» قرار داد به معنای این نیست که او دائره شئون فقیه را تنگ نموده و آن را فقط در حدود ولایت بر مجانین و سفهاء و بچه های کم سن و سالی که هیچ سرپرستی اعم از پدر یا پدربزرگ یا وصی ندارند مجاز دانسته است، بلکه باید دید منظور وی از واژه «مقید» یا «امور حسبه» چیست؟ به عنوان مثال مرحوم آیت‏الله تبریزی قائل به ولایت فقیه از راه حسبه به معنای وسیع آن است که شامل انتظام امور مسلمین است.

همچنین باید خاطر نشان کنیم که نبودن پیشینه قوی و پرشمار در میان آثار فقهای گذشته به معنای این نیست که چنین دیدگاهی موجود نبوده است بلکه فقهاء به علت نیافتن فرصت در تجربه حکومت‌داری و تنگ بودن عرصه بر آنان بسیاری‌ از فقهای‌ شیعه‌ لازم‌ نمی‌دانستند که‌ در کتب‌ فقهی‌ خود فصل‌ مستقلی‌ را به‌ سیاست، ولایت‌ و امارت‌ اختصاص‌ دهند، افزون بر آن فقه امروز نسبت به گذشته بسیار گسترده شده است و مسائل نوپدید اجتماعی در آن به وفور به چشم میخورد که در گذشته فقط ریشه‌های آن موجود بود اما امروز مباحث مفصلی در ارتباط با آن شکل گرفته است و این موضوع فقط منحصر در بحث ولایت فقیه نیست.

افزون بر مسئله فوق، در گذشته زاویه دید و مبنای در حکومت‌داری فقیه، کلامی بوده است و نه فقهی، و عالمان شیعی ترجیح می‌دادند در مباحث کلامی بدان اشاره کنند هر چند به فراخور موضوع و مسائل علم فقه به صورت گذرا بدان اشاره داشته‌اند.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 923