گرچه حجاب از اصول مترقی و توصیه های اجتماعی اسلام است که امروزه برای مبتلی نشدن زنان ما به سرنوشت جامعه غربی اهمیتی دوچندان یافته است اما بیشتر از انکه نظام جمهوری اسلامی برای حفاظت از این فرهنگ ایرانی اسلامی تلاش کند این دشمنان دیرینه ایران هستند که برای چالش سازی، هزینه سازی و جنجال سازی در مورد حجاب کوشش می کنند.
در واقع باید پرسید چه کسانی یک امر عرفی، دینی و پذیرفته شده در طی هزاران سال در این کشور را تبدیل به یک موضوع سیاسی نمودند؟ چه کسانی امروزه به دنبال این هستند تا این مقوله ضروری اما غیراولویتدار را به جای مسائل اصلی کشور جا بزنند؟ چه کسانی با مستمسک قرار دادن حجاب به دنبال رسمیت دادن به تفسیر جدید خود از زن و زندگی و آزادی هستند؟ چرا کسانی همانند مصی علینژاد که به عنوان دشمن فرهنگ حجاب به مقابله با نظام اسلامی پرداخته اند از بیشترین حمایت غربی ها برخوردار هستند؟ چه اتفاقی افتاده است که بسیاری از اپوزیسیون و ضدانقلاب که سالها به خاطر مسائل دیگری با جمهوری اسلامی ضدیت داشتند به یکباره بر سر محوریت حجاب در مقابله با انقلاب اجماع و تبانی کرده اند؟
مطالعه سیر تاریخی انقلاب اسلامی نشان می دهد که رهبران این انقلاب و کسانی که پای آن ایستاده اند هیچگاه دشمن اصلی خود را بدحجابی نداسته بلکه دغدغه، اندیشه و تمرکز آنان نسبت به مسائل دیگری همچون حفظ تمامیت کشور، استقلال کامل و بسط قدرت منطقه ای از اولویت بیشتری برخوردار بوده است.
از کسانی که قدرت تحلیل آماری دارند دعوت می شود تا به سخنان و رهنمودهای رهبران و تئوریسین های انقلابی در طی چند دهه گذشته توجه نموده و با یک سنجش آماری به ترتیب مشخص سازند که رتبه حجاب در میان گفتمان این افراد چه عددی بوده و چه حجمی از آن را به خود اختصاص داده است؟
مسئله بعدی این است که مسئله بدحجابی و بی حجابی در گذشته نیز بوده است و سابقه ای دیرینه دارد آیا اگر جمهوری اسلامی هرگونه بدحجابی را برنمی تابید و با آن تا سر حد مرگ به مجادله بر می خواست بهتر نبود در دوران پیروزی نهضت و فراگیری فضای انقلاب در کشور به شدیدترین نحو یعنی کشتن و اعدام برخورد می کرد؟ آیا اگر ریختن خون دیگران به جرم بدحجابی روا بود آیا رزمندگان در جنگ هشت ساله نباید چنین خواسته ای را برآورده و خط قرمز نظام در بحث حجاب را با کشتن ثابت می نمودند؟
آیا در حالی که نظام اسلامی در شدیدترین رقابت منطقه ای به مراحل سرنوشت ساز و پایانی آن نزدیک می شود و یک ائتلاف بین المللی علیه خود را شاهد است با کشتن یک دختر آن هم به جرم بدحجابی، بهانه به دست دشمن می دهد؟
در حالی که کشور در برابر غرب به محوریت آمریکا، در حال مقاومت سرسختانه بوده و به خاطر تحریم، جنگ طلبی، سابقه منفی حضور آمریکا در ایران، حمایت از دشمنان قسمخورده و ... ما یک عزم راسخ برای رویارویی با آنها داریم آیا این صحیح است که زمین بازی را تغییر دهیم و آن را به موضوع نامعقولی همچون حجاب بکشانیم؟ بحث و چالش با کشورهای دیگر و ناراضی کردن بخش زیادی از مردم خود بر سر حجاب، آیا این خواسته جمهوری اسلامی است؟!
آیا اگر جمهوری اسلامی در پی حفظ موقعیت خود و ادامه سلطه به هر نحو ممکن بود و تنها هدف او باقی ماندن در اریکه قدرت باشد بهتر نبود به جای سختگیری برای حجاب و دشمن تراشی، بی حجابی را آزاد و مردم را به انواع فساد غربی سرگرم می نمود تا دنیا شاهد ایرانی همانند خودش باشد و با جمهوری اسلامی کنار بیاید؟ راهی که دیکتاتورهایی همانند بن سلمان آن را پسندیده و در حرم شریف مکه و مدینه برای جوانان سعودی کارناول های شادی و جشنواره های موسیقی و ..برگزار می کند؟
آیا این پذیرفتی است که جمهوری اسلامی، دشمنان داخلی و خارجی را که سالهاست با ما کینه داشته و دشمنی درجه یک دارند و فتنه ها برپاکردند رها کرده و آنها را ترور نکند اما دست به کشتن یک دختر بی نام نشان بزند؟ آیا این تصور درستی است که چنان دستگاه های اطلاعاتی کشور را احمق و نادان فرض کنیم که به جای برخورد با عوامل اصلی و طراحان فتنه، به سراغ عموامل فریب خورده و بی خطر برود و آنها را بکشد؟
آیا اگر هدف حجاب بود بهتر نبود که با جریمه کردن و محرومیت از خدمات اجتماعی همانند بانک، بیمه و ...جمهوری اسلام در پی اجباری کردن آن باشد تا اینکه تصمیم به کشتن بگیرد؟
آیا ماموران زبده امنیتی که در منطقه حرف اول را زده و شاهکارهای زیادی از خود نشان داده اند نمی توانستند بهتر انجام ماموریت کنند و اجازه ندهند کشتن یک دختر به این شکل ضایع صورت گیرد؟
در پایان و با گذشتن از دهها سئوال دیگری که جای پرسیدن دارد به این نکته اکتفا می کنیم که هنوز هیچ سند قابل توجه برای اثبات قتل افراد مورد شما همچون مهسا امینی و نیکا شاکرمی ارائه نشده است و اگر چنین سندی وجود داشت آمریکا که امروز اصلی ترین حامی شورش و براندازی است به جای تقاضا برای اخراج ایران از کمیسیون زن سازمان ملل و یا حذف تیم ملی ایران و یا سلسله اقدامات دیگر، ایران را به دادپاه لاهه می کشاند و به جرم قتل برای حجاب ایران را به صورت بین المللی محکوم می کرد؟ نه تنها اسنادی قانون و قابل ارائه در دست دشمنان نظام اسلامی نیست بلکه شواهد زیادی برای خودکشی فردی همانند نیکا شاکرمی وجود دارد شواهدی همچون اختلافات خانوادگی وی و زندگی او در نزد خاله خودش، کار کردن در محیط هیجانی و چالشی همچون کافه، سخن از خودکشی با رفیق خودش و پیشنهاد سقوط از ارتفاع برای خودکشی، عکس های موجود در گوشی وی که شامل تصاویر قرار گرفتن در ارتفاع و علاقه او به هیجان اینچنینی دارد تا آخرین پیام های وی درفضای مجازی که اشاره به تصمیم برای خودکشی دارد...آیا با این وجود باز هم می توان صرفا با ادعای رسانه های بیگانه جمهوری اسلامی را متهم به قتل یک دختر که نیمه شب در کوچه تنها بوده کرد؟
اقناع افکار عمومی و رضایتمندی شهروندانی که در قالب اصناف شغلی و اقشار مختلف اجتماعی همچون زنان، دانشجویان و ...مطالباتی داشته و پیگیر آن هستند یکی از اصول حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران بوده و برای نیل به آن مسیرهای مختلفی از جمله ارتباط با رسانهها، نمایندگان اصناف، تشکلهای اجتماعی، کارگروههای تخصصی و ...همیشه مورد اهتمام مسئولین کشوری بوده است.
مسدود نبودن مسیر مطالبه گری و موفقیتآمیز بودن آن در بسیاری از موارد یک حقیقت روشن در نظام اسلامی است که متأسفانه قربانی سیاه نمایی رسانهها و شبکههای ضدانقلاب شده است کافی است برای پی بردن به واقعیتهای موجود به شماری از درخواستهای مردمی که به نتیجه رسیده است اشارهکنیم تا مشخص شود اگر اعتراض دارای خاستگاه مشروع و مردمی باشد و اجازه موجسواری به دشمنان تابلو دار عبری، عربی و غربی داده نشود حتما صدای مردم دانسته شده و مورد توجه دستگاههای نظارتی و حاکمیتی قرار خواهد گرفت.
برای پی بردن به این واقعیت شیرین در جمهوری اسلامی کافی است به گوشه کوچکی از خواستههای شکلگرفته در میان مردم که به نتیجه رسیده است و مسئولین نسبت به آن پاسخگو اقدام کردهاند اشاره کنیم:
۱- درخواست اصلاح و افزایش حقوق بازنشستگان با تجمع آنان در شهرهای مختلف از جمله در تهران و مقابل مجلس شورای اسلامی و همزمان با آن پیگیری نمایندگان کانونهای بازنشستگی کشور و نشست با سازمان برنامهوبودجه که در نهایت حق به آنان داده شد و با اصرار ریاست جمهوری، وزارت کار و رفاه اجتماعی ناچار به عقبنشینی از افزایش ۱۰% شد و در نهایت افزایش ۳۸% اعمال شد و موج مطالبه گری بازنشستگان به نتیجه رسید، مطالبهای به حق که برخی استعفای آقای عبدالملکی را نتیجه برآورده نشدن این درخواستها در زمان وزارت وی دانستند.
۲- مطالبه فرهنگیان برای رتبهبندی حقوق خویش که به علت تحمیل هزینه سنگین آن بر خزانه کشوری، در دولتهای پیشین از اجرای آن استنکاف میشد اما در آغاز دولت سیزدهم و امیدواری آموزگاران به دولت آقای رئیسی، مطالبه گسترده و اعتراض وسیع فرهنگیان سازمان یافت و سرانجام با همکاری مجلس و پیگیری برخی از نمایندگان که نقش ویژه ای داشتند این مطالبه چندساله به ثمر نشست و رضایت نسبی این قشر حاصل شد، در این اعتراضات یک نمونه موفق از مطالبه گری مسالمتآمیز با محوریت قشر فرهیخته فرهنگی به نمایش گذاشته شد و علیرغم تلاش ضدانقلاب به تقابل و انحراف کشیده نشد.
۳- فشار بر مجلس برای نپذیرفتن طرح صیانت از فضای مجازی که عقب نشینی طراحان آن را در پی داشت و علیرغم بازنویسی چندباره و سرانجام آمدن به صحن علنی مجلس، نمایندگان تحت تاثیر دیدگاههای منفی بخشی از مردم، این طرح را تصویب نکردند.
۴- اعتراض به مصوبهی حقوق و دستمزدی دولت توسط رانندگان اتوبوس شهری تهران که خواهان واگذاری تعیین تکلیف حقوق دریافتی خود به شورای عالی کار و نه دولت بودند. پس از اعتراضات اتوبوسرانی تهران، دادخواستی با ۲۰۰۰ امضا در دیوان عدالت اداری ثبت شد. در نهایت هیات وزیران با پذیرش نظر رانندگان اتوبوس اقدام به اصلاح این تصویبنامه کرد.
۵- اعتراضات پرستاران در برابر مجلس شورای اسلامی و وزارت بهداشت که منجر به اصلاح تعرفه گذاری و جبران برخی کاستیها در پرداخت حقوق پرستاران شد.
۶- موضوع پرونده شکایات تعدادی از دانشجویان بورسیه شده و برخی از دانشجویان که به خاطر حذف آنان از روند جذب در هیئت علمی، مدت زمان زیادی مورد ظلم قرار گرفتند اما سرانجام با پیگیری در راهروهای مجلس شورای اسلامی و کشاندن ماجرا به دیوان عالی کشور موفق به بازستانی حقوق خود و اعاده حیثیت شدند.
۷- موارد زیادی از اعتراض کارگران به روند خصوصیسازی همچون هفتتپه، دشت مغان و ...که منجر به اعتراضات جدی و اعتصاب کارگران آن شد و در نهایت با ابطال واگذاری و یا تمهیدات دیگر نظر آنها تامین و امنیت شغلی آنها تضمین گشت.
و ...
اینها بخشی از اعتراضاتی بوده که در مقابل فعل انجامشده یا ترک فعل کارگزاران جمهوری اسلامی صورت گرفته است و در نهایت مطالبات آنان به حق تشخیص داده شده است افزون بر این روند تکرار شده در بستر نهادهای مسئول، در بسیاری از مواقع مسئولین کشوری با پیشبینی شکلگیری اعتراضات از برخی تصمیمها منصرف میشوند هرچند نظر کارشناسی دولت و مسئولین امر بر انجام آن باشد همانند حذف یارانه دهکهای بالا که تاکنون دولت از عمل به این مصوبه قانونی خودداری کرده است و یا آزادسازی قیمت بنزین که از نظر برخی یکی از معضلات در توزیع عادلانه ثروت میباشد و به دلیل اختلاف قیمت همیشه اسباب سودجویی قاچاقچیان بوده است اما دولت با درک صحیح از نگرانی مردم از عملیاتی نمودن آن جلوگیری کرده است.
در پایان خاطرنشان میشود که پویشهای فراوانی در برخی خبرگزاریها از سوی مردم شکلگرفته و با رسیدن تعداد امضای گردآوریشده به یک میزان قابل توجه، مسئول مربوطه موظف به پاسخگویی و رفع مشکل است از جمله در خبرگزاری فارس که بیش از ۷۵۰۰۰ پویش توسط مردم شکلگرفته و بخش زیای از آنها به نتیجه رسیده است که ازایندست موارد میتوان به رایگان شدن هزینه باروری زوجها، اصلاح اساسنامه برخی شرکتهای بورسی، تغییر ساعت کاری از مهرماه، لغو دلاری شدن بلیط هواپیما، امکان ثبتنام جاماندگان از یارانه، افزایش حقوق سربازان، لغو شرایط سخت نقلوانتقال فرهنگیان، تعلیق ساخت پتروشیمی در میانکاله تا تأمین نظر طرفداران محیطزیست و ...اشاره کرد.
در پایان یادآوری میشود تشکلات مردمی، علما و مراجع، ائمه جمعه و ...همیشه در نقش حامی مردم و صدای آنها، معترض مسائل زیادی بوده و هستند که این ظرفیتها و سازوکارهای آماده در نظام جمهوری اسلامی ویژه بوده و کمتر نمونه ای از آن در جهان معاصر یافت میشود.
با سپاس از اینکه احساس و نوع نگاه خود را با ما در میان گذاشتید تا با یکدیگر به قضاوتی صحیح و مبتنی بر واقعیت دست بیابیم.
نقطه نظر حضرتعالی نسبت به جامعه زنان و دختران ایرانی، در بردارنده دو نکته مهم و اساسی «بی مسئولیتی» آنها و میزان زیاد «هرزگی» است که فهم آن در گرو یک بررسی جامع و علمی می باشد اما از آنجایی که در سئوال مکتوب خود یک مقایسه انجام داده اید و پایه استدلال خود را بر این اساس بنا گذاشته اید ما نیز برای بررسی درستی آن به سراغ آمارهای موجود رفته و تلاش خواهیم کرد تصویر روشنی از واقعیت ها را ارائه کنیم.
در ارتباط با گزاره نخست یعنی مسئولیت پذیر نبودن دختران ایرانی و شانه خالی کردن آنها از ایفای نقش سازنده کافی است اشاره داشته باشیم که میزان حضور دختران در رقابت کنکور از مجموع شرکت کنندگان حدود 60% می باشد که طبعا پیش گرفتن دختران از پسران به معنای اهتمام بیشتر آنان به تحصیل می باشد و این آمار از جهت جهانی خیره کننده بوده و کمتر نمونه ای از آن در دیگر کشورها یافت می شود در نتیجه جدیت دختران ایرانی، سهم پزشکان زن ایرانی از جامعه پزشکی حدود 40% می باشد که در مقایسه با آمریکا که این رقم 34% می باشد می توان موفقیت زنان ایران را مورد توجه قرار داد خاطر نشان میشود.
در مورد بخش دوم آنچه که فرموده اید باید خاطر نشان کنیم که بر اساس اعلام مرکز کنترل و پیشگیری بیماری (CDC) حدود یک سوم از کل جمعیت ایالات متحده مبتلا به بیماری های مقاربتی می باشند، حدود ۵۰ درصد از افرادی که هرسال به بیماری های مقاربتی مبتلا می شوند در بازه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال هستند به گونه ای که از هر چهار دختر نوجوان یک نفر مبتلا به بیماری مقاربتی است.
همچنین تخمین زده شده است که ۸۹ درصد از تولید محتوای پورنوگرافی در دنیا به آمریکا اختصاص دارد نتیجه چنین فجایعی این شده است که از هر هزار نفر فقط هفت نفر تن به ازدواج می دهد، نظامیان که بیشتر تحت نظارت هستند در سال ۲۰۱۲ بیش از ۸۵۰۰۰ تن از آنان که جراحت یا بیماری ناشی از تجاوز داشتند، درمان شدند، بر این اساس در حالی که آمریکا رتبه اول تجاوز به عنف را دارد در لیست 84 کشوری که آمار آنها مورد توجه گرفته است ایران هیچ جایگاهی ندارد. (1)
روسپی گری و تن فروشی امروزه در برخی از کشورهای غربی یک صنعت با گردش مالی بالا شده است به گونه ای که اسپانیا در سال 2013 میلاد 26.5 میلیارد دلار از این صنعت درآمد کسب کرد و در جایگاه دوم دنیا قرار گرفت.
کشتی به گل نشسته فرهنگ و عفاف در غرب آنجا به آتش کشیده میشود که روسپیگری افزون بر مردان و زنان به حیوانات نیز سرایت میکند. تجاوز به حیوانات و تمتع جنسی از حیوانات نر و ماده در غرب تأییدی است بر بعد برجسته روسپیپروری غرب، یعنی هوسرانی...
باید خاطرنشان کرد، از همان روزهایی که سردمداران غرب بین دوراهی قانونی کردن یا نکردن روسپیگری سرگردان بودند، در قانون اسلامی ایران از جمله قانون مدنی و قانون کار، تسهیلات و قوانین خاصی برای اشتغال و کلاً نوع حضور آزادانه زنان در اجتماع در نظر گرفته شد که تمام توجه آن به منزلتی است که اسلام برای زن و جایگاه مهم وی در خانواده قائل است، بهنحوی که به وظایف خطیر و ارزشمند مادری و همسری او، خدشهای وارد نشود؛ و این است که امروز شاهد تفاوتهای عمقی شدید بین منزلت زن در ایران و غرب هستیم. آمارهای غربی در رواج تنفروشی و بیبندوباریهای جنسی بهصورت دقیقهای در حال افزایش است...
توهین و بیاحترامی یک امر نسبی بوده و در شرایط مکانی و زمانی مختلف، میتواند حکمی متفاوت داشته باشد، ازاینروی اگر در یک راهپیمایی یا میتینگ سیاسی، پرچم آمریکا سوزانده شود این در واقع اعتراض به سیاستهای این کشور قلمداد میشود و همه بینندگان حتی مردم آمریکا از آن تلقی توهین به ملت آمریکا را نخواهند داشت اما اگر همین پرچم در بازی فوتبال تیم ملی ایران در برابر آمریکا به آتش کشیده شود طبعاً مخابره یک پیام سیاسی نبوده و توهین به هوادارن تیم مقابل که همه مردم آمریکا هستند دانسته میشود.
همچنین رهبران و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران، احتمال چنین خطایی را متوجه بوده و با صراحت اعلام نمودهاند که از نظر آنها، مردم آمریکا همانند دیگر ملیتها، مورد احترام بوده و از دیدگاه نظام اسلامی و ایرانیان، تنها یک رژیم با ملیت جعلی وجود دارد و آن کشور ساختگی اسرائیل است.
در پایان یادآوری میشود تعصب و غیرت مردم ایران بر پرچم کشورشان مثالزدنی بوده و کمتر نمونه مشابهی در جهان برای آن یافت میشود لذا نباید گمان کرد که هر ملتی برای پرچم خود همانند ایرانیان ارزش قائل است، امروز نهتنها مردم کشورهای مختلف بلکه حتی مردم سرزمین آمریکا، برای اعلان بیزاری از سلطهطلبی و هژمونی مستکبرانه دولتمردان این کشور، پرچم این کشور را آتش میزنند، ازاینروی یک آمریکایی بهخوبی پیام سوزاندن پرچم آمریکا را متوجه شده و درک میکند که هدف آن چیزی جز نفی و بیزاری از جنگطلبی، دخالت در امور دیگر کشورها و تکقطبی بودن نظام جهانی نیست.
در زمانی که دو بلوک قدرتمند، فضای گفتمانی دنیای آن روز را به تسخیر خود آورده بودند و بهعنوان دو قطب مسلط، دوگانه انحصاری ولی کاذب سوسیالیسم و لیبرالیسم را ساخته بودند هیچ اندیشمندی گمان نمیکرد که گفتمان سومی با تفاوت بنیادین و ماهوی با آنها ظهور کند چرا که هرکسی که در آن روزگار به سر میبرد چنین تصور میکرد که دنیا میان غرب به رهبری آمریکا و شرق به رهبری جماهیر شوروی تقسیم شده است و هرکسی برای ادامه حیات باید به یکی از این دو قدرت سرسپرده باشد وگرنه سرنوشت او چیزی جز بلعیده شدن نیست.
بسط گفتمان دوقطبی آن روز و رسوخ آن بهعنوان یک سرنوشت و تقدیر حتمی چنان قوی بود که حتی در میان روشنفکران دینی نیز، دین ماهیت خود را ازدستداده بود و بهعنوان یک مکتب غیرعلمی و آرمانی، خالی از محتوای اندیشه سیاسی بود چنانکه برخی با التقاط و خوراندن مفاهیم سوسیالیستی یا لیبرالیستی به دین اسلام چنین بیان میکردند که اسلام را باید با گفتههای افرادی همانند مارکس، لنین و ... تطبیق داده و با ادبیات آنها دین را در جامعه حفظ کرد.
در چنین شرایطی که عقبنشینی سران دینی، ارباب کلیسا، روحانیت منزوی، دین را به محاق برده بود و آنها پذیرفته بودند که دیگر دوران تأثیرگذاری دین در جامعه و در حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی به پایان رسیده است و باید عرصه را به مکاتب انسانی و مادی واگذار کرد ناگهان در بخشی از دنیا به نام ایران که خود را در اردوگاه کشورهای غربی جایداده بود اتفاقی رخ داد که باتوجهبه مؤلفههای موجود و متداول آن روز عادی و قابلپیشبینی نبود.
پیروزی انقلاب اسلامی بدون اراده و دخالت یکی از دو کدخدای آن روز به مهمترین خبر غرب آسیا تبدیل گشت و در میان تحلیل گران سیاسی یک سردرگمی ایجاد نمود و آنها در درک واقعیت انقلابی که بهصورت تهاجمی به جنگ با اندیشه غالب رفته بود دچار تحیر نمود؛ برای درک عاجز ماندن اندیشمندان سیاسی از چرایی و چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی کافی است بدانیم خود شاه پهلوی که توسط اندیشکدههای غربی مشورت داده میشد و سفیر آمریکا هر روز دو بار صبح و عصر بهصورت تلفنی، جمعبندی و راهکارهای ویژه را به وی ارائه مینمود تا چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هیچ گمان نمیکرد که امام خمینی (ره) بتواند نهضت خود را به نتیجه رسانده و اعلام پیروزی نماید شاهنشاه ایران چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مذاکرات با سفیر آمریکا، تنها از فعالیت حزب توده اظهار نگرانی کرده و از جانب حوزه و روحانیت، کاملاً خیالی آسوده و راحت داشته است و تصور این را نداشت که روزی به نام دین و حکومت دینی سرنگون شود.
این پدیده نوظهور و وقوع انقلاب دینی از آن روی اهمیت دوچندانی دارد که ایران طی چند دهه کانون دین ستیزی بوده و سیاستهای سرکوب و از دور خارج کردن دین در آن به شدیدترین وجه ممکن اجرا میشده است.
سرانجام باید دانست مردم ایران، هدف انقلاب خود را تنها مقابله با نظام شاهنشاهی نمیدانستند بلکه آن را راهی برای نجات همه بشریت از چنگال استعمار و نیز مکتبی حیاتبخش برای محفوظ بودن از ایدئولوژیهای منحط شرق و غرب برشمردند و بر همین اساس امروزه انقلاب اسلامی همانند یک منبع تغذیه گفتمانی برای الهام بخشیدن به نهضتهای آزادیبخش عمل کرده و سلسله جنیان کشورهای آزاده و مستقل شده است.
سلام علیکم
گرچه حجاب از اصول مترقی و توصیه های اجتماعی اسلام است که امروزه برای مبتلی نشدن زنان ما به سرنوشت جامعه غربی اهمیتی دوچندان یافته است اما بیشتر از انکه نظام جمهوری اسلامی برای حفاظت از این فرهنگ ایرانی اسلامی تلاش کند این دشمنان دیرینه ایران هستند که برای چالش سازی، هزینه سازی و جنجال سازی در مورد حجاب کوشش می کنند.
در واقع باید پرسید چه کسانی یک امر عرفی، دینی و پذیرفته شده در طی هزاران سال در این کشور را تبدیل به یک موضوع سیاسی نمودند؟ چه کسانی امروزه به دنبال این هستند تا این مقوله ضروری اما غیراولویتدار را به جای مسائل اصلی کشور جا بزنند؟ چه کسانی با مستمسک قرار دادن حجاب به دنبال رسمیت دادن به تفسیر جدید خود از زن و زندگی و آزادی هستند؟ چرا کسانی همانند مصی علینژاد که به عنوان دشمن فرهنگ حجاب به مقابله با نظام اسلامی پرداخته اند از بیشترین حمایت غربی ها برخوردار هستند؟ چه اتفاقی افتاده است که بسیاری از اپوزیسیون و ضدانقلاب که سالها به خاطر مسائل دیگری با جمهوری اسلامی ضدیت داشتند به یکباره بر سر محوریت حجاب در مقابله با انقلاب اجماع و تبانی کرده اند؟
مطالعه سیر تاریخی انقلاب اسلامی نشان می دهد که رهبران این انقلاب و کسانی که پای آن ایستاده اند هیچگاه دشمن اصلی خود را بدحجابی نداسته بلکه دغدغه، اندیشه و تمرکز آنان نسبت به مسائل دیگری همچون حفظ تمامیت کشور، استقلال کامل و بسط قدرت منطقه ای از اولویت بیشتری برخوردار بوده است.
از کسانی که قدرت تحلیل آماری دارند دعوت می شود تا به سخنان و رهنمودهای رهبران و تئوریسین های انقلابی در طی چند دهه گذشته توجه نموده و با یک سنجش آماری به ترتیب مشخص سازند که رتبه حجاب در میان گفتمان این افراد چه عددی بوده و چه حجمی از آن را به خود اختصاص داده است؟
مسئله بعدی این است که مسئله بدحجابی و بی حجابی در گذشته نیز بوده است و سابقه ای دیرینه دارد آیا اگر جمهوری اسلامی هرگونه بدحجابی را برنمی تابید و با آن تا سر حد مرگ به مجادله بر می خواست بهتر نبود در دوران پیروزی نهضت و فراگیری فضای انقلاب در کشور به شدیدترین نحو یعنی کشتن و اعدام برخورد می کرد؟ آیا اگر ریختن خون دیگران به جرم بدحجابی روا بود آیا رزمندگان در جنگ هشت ساله نباید چنین خواسته ای را برآورده و خط قرمز نظام در بحث حجاب را با کشتن ثابت می نمودند؟
آیا در حالی که نظام اسلامی در شدیدترین رقابت منطقه ای به مراحل سرنوشت ساز و پایانی آن نزدیک می شود و یک ائتلاف بین المللی علیه خود را شاهد است با کشتن یک دختر آن هم به جرم بدحجابی، بهانه به دست دشمن می دهد؟
در حالی که کشور در برابر غرب به محوریت آمریکا، در حال مقاومت سرسختانه بوده و به خاطر تحریم، جنگ طلبی، سابقه منفی حضور آمریکا در ایران، حمایت از دشمنان قسمخورده و ... ما یک عزم راسخ برای رویارویی با آنها داریم آیا این صحیح است که زمین بازی را تغییر دهیم و آن را به موضوع نامعقولی همچون حجاب بکشانیم؟ بحث و چالش با کشورهای دیگر و ناراضی کردن بخش زیادی از مردم خود بر سر حجاب، آیا این خواسته جمهوری اسلامی است؟!
آیا اگر جمهوری اسلامی در پی حفظ موقعیت خود و ادامه سلطه به هر نحو ممکن بود و تنها هدف او باقی ماندن در اریکه قدرت باشد بهتر نبود به جای سختگیری برای حجاب و دشمن تراشی، بی حجابی را آزاد و مردم را به انواع فساد غربی سرگرم می نمود تا دنیا شاهد ایرانی همانند خودش باشد و با جمهوری اسلامی کنار بیاید؟ راهی که دیکتاتورهایی همانند بن سلمان آن را پسندیده و در حرم شریف مکه و مدینه برای جوانان سعودی کارناول های شادی و جشنواره های موسیقی و ..برگزار می کند؟
آیا این پذیرفتی است که جمهوری اسلامی، دشمنان داخلی و خارجی را که سالهاست با ما کینه داشته و دشمنی درجه یک دارند و فتنه ها برپاکردند رها کرده و آنها را ترور نکند اما دست به کشتن یک دختر بی نام نشان بزند؟ آیا این تصور درستی است که چنان دستگاه های اطلاعاتی کشور را احمق و نادان فرض کنیم که به جای برخورد با عوامل اصلی و طراحان فتنه، به سراغ عموامل فریب خورده و بی خطر برود و آنها را بکشد؟
آیا اگر هدف حجاب بود بهتر نبود که با جریمه کردن و محرومیت از خدمات اجتماعی همانند بانک، بیمه و ...جمهوری اسلام در پی اجباری کردن آن باشد تا اینکه تصمیم به کشتن بگیرد؟
آیا ماموران زبده امنیتی که در منطقه حرف اول را زده و شاهکارهای زیادی از خود نشان داده اند نمی توانستند بهتر انجام ماموریت کنند و اجازه ندهند کشتن یک دختر به این شکل ضایع صورت گیرد؟
در پایان و با گذشتن از دهها سئوال دیگری که جای پرسیدن دارد به این نکته اکتفا می کنیم که هنوز هیچ سند قابل توجه برای اثبات قتل افراد مورد شما همچون مهسا امینی و نیکا شاکرمی ارائه نشده است و اگر چنین سندی وجود داشت آمریکا که امروز اصلی ترین حامی شورش و براندازی است به جای تقاضا برای اخراج ایران از کمیسیون زن سازمان ملل و یا حذف تیم ملی ایران و یا سلسله اقدامات دیگر، ایران را به دادپاه لاهه می کشاند و به جرم قتل برای حجاب ایران را به صورت بین المللی محکوم می کرد؟ نه تنها اسنادی قانون و قابل ارائه در دست دشمنان نظام اسلامی نیست بلکه شواهد زیادی برای خودکشی فردی همانند نیکا شاکرمی وجود دارد شواهدی همچون اختلافات خانوادگی وی و زندگی او در نزد خاله خودش، کار کردن در محیط هیجانی و چالشی همچون کافه، سخن از خودکشی با رفیق خودش و پیشنهاد سقوط از ارتفاع برای خودکشی، عکس های موجود در گوشی وی که شامل تصاویر قرار گرفتن در ارتفاع و علاقه او به هیجان اینچنینی دارد تا آخرین پیام های وی درفضای مجازی که اشاره به تصمیم برای خودکشی دارد...آیا با این وجود باز هم می توان صرفا با ادعای رسانه های بیگانه جمهوری اسلامی را متهم به قتل یک دختر که نیمه شب در کوچه تنها بوده کرد؟
سلامعلیکم
اقناع افکار عمومی و رضایتمندی شهروندانی که در قالب اصناف شغلی و اقشار مختلف اجتماعی همچون زنان، دانشجویان و ...مطالباتی داشته و پیگیر آن هستند یکی از اصول حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران بوده و برای نیل به آن مسیرهای مختلفی از جمله ارتباط با رسانهها، نمایندگان اصناف، تشکلهای اجتماعی، کارگروههای تخصصی و ...همیشه مورد اهتمام مسئولین کشوری بوده است.
مسدود نبودن مسیر مطالبه گری و موفقیتآمیز بودن آن در بسیاری از موارد یک حقیقت روشن در نظام اسلامی است که متأسفانه قربانی سیاه نمایی رسانهها و شبکههای ضدانقلاب شده است کافی است برای پی بردن به واقعیتهای موجود به شماری از درخواستهای مردمی که به نتیجه رسیده است اشارهکنیم تا مشخص شود اگر اعتراض دارای خاستگاه مشروع و مردمی باشد و اجازه موجسواری به دشمنان تابلو دار عبری، عربی و غربی داده نشود حتما صدای مردم دانسته شده و مورد توجه دستگاههای نظارتی و حاکمیتی قرار خواهد گرفت.
برای پی بردن به این واقعیت شیرین در جمهوری اسلامی کافی است به گوشه کوچکی از خواستههای شکلگرفته در میان مردم که به نتیجه رسیده است و مسئولین نسبت به آن پاسخگو اقدام کردهاند اشاره کنیم:
۱- درخواست اصلاح و افزایش حقوق بازنشستگان با تجمع آنان در شهرهای مختلف از جمله در تهران و مقابل مجلس شورای اسلامی و همزمان با آن پیگیری نمایندگان کانونهای بازنشستگی کشور و نشست با سازمان برنامهوبودجه که در نهایت حق به آنان داده شد و با اصرار ریاست جمهوری، وزارت کار و رفاه اجتماعی ناچار به عقبنشینی از افزایش ۱۰% شد و در نهایت افزایش ۳۸% اعمال شد و موج مطالبه گری بازنشستگان به نتیجه رسید، مطالبهای به حق که برخی استعفای آقای عبدالملکی را نتیجه برآورده نشدن این درخواستها در زمان وزارت وی دانستند.
۲- مطالبه فرهنگیان برای رتبهبندی حقوق خویش که به علت تحمیل هزینه سنگین آن بر خزانه کشوری، در دولتهای پیشین از اجرای آن استنکاف میشد اما در آغاز دولت سیزدهم و امیدواری آموزگاران به دولت آقای رئیسی، مطالبه گسترده و اعتراض وسیع فرهنگیان سازمان یافت و سرانجام با همکاری مجلس و پیگیری برخی از نمایندگان که نقش ویژه ای داشتند این مطالبه چندساله به ثمر نشست و رضایت نسبی این قشر حاصل شد، در این اعتراضات یک نمونه موفق از مطالبه گری مسالمتآمیز با محوریت قشر فرهیخته فرهنگی به نمایش گذاشته شد و علیرغم تلاش ضدانقلاب به تقابل و انحراف کشیده نشد.
۳- فشار بر مجلس برای نپذیرفتن طرح صیانت از فضای مجازی که عقب نشینی طراحان آن را در پی داشت و علیرغم بازنویسی چندباره و سرانجام آمدن به صحن علنی مجلس، نمایندگان تحت تاثیر دیدگاههای منفی بخشی از مردم، این طرح را تصویب نکردند.
۴- اعتراض به مصوبهی حقوق و دستمزدی دولت توسط رانندگان اتوبوس شهری تهران که خواهان واگذاری تعیین تکلیف حقوق دریافتی خود به شورای عالی کار و نه دولت بودند. پس از اعتراضات اتوبوسرانی تهران، دادخواستی با ۲۰۰۰ امضا در دیوان عدالت اداری ثبت شد. در نهایت هیات وزیران با پذیرش نظر رانندگان اتوبوس اقدام به اصلاح این تصویبنامه کرد.
۵- اعتراضات پرستاران در برابر مجلس شورای اسلامی و وزارت بهداشت که منجر به اصلاح تعرفه گذاری و جبران برخی کاستیها در پرداخت حقوق پرستاران شد.
۶- موضوع پرونده شکایات تعدادی از دانشجویان بورسیه شده و برخی از دانشجویان که به خاطر حذف آنان از روند جذب در هیئت علمی، مدت زمان زیادی مورد ظلم قرار گرفتند اما سرانجام با پیگیری در راهروهای مجلس شورای اسلامی و کشاندن ماجرا به دیوان عالی کشور موفق به بازستانی حقوق خود و اعاده حیثیت شدند.
۷- موارد زیادی از اعتراض کارگران به روند خصوصیسازی همچون هفتتپه، دشت مغان و ...که منجر به اعتراضات جدی و اعتصاب کارگران آن شد و در نهایت با ابطال واگذاری و یا تمهیدات دیگر نظر آنها تامین و امنیت شغلی آنها تضمین گشت.
و ...
اینها بخشی از اعتراضاتی بوده که در مقابل فعل انجامشده یا ترک فعل کارگزاران جمهوری اسلامی صورت گرفته است و در نهایت مطالبات آنان به حق تشخیص داده شده است افزون بر این روند تکرار شده در بستر نهادهای مسئول، در بسیاری از مواقع مسئولین کشوری با پیشبینی شکلگیری اعتراضات از برخی تصمیمها منصرف میشوند هرچند نظر کارشناسی دولت و مسئولین امر بر انجام آن باشد همانند حذف یارانه دهکهای بالا که تاکنون دولت از عمل به این مصوبه قانونی خودداری کرده است و یا آزادسازی قیمت بنزین که از نظر برخی یکی از معضلات در توزیع عادلانه ثروت میباشد و به دلیل اختلاف قیمت همیشه اسباب سودجویی قاچاقچیان بوده است اما دولت با درک صحیح از نگرانی مردم از عملیاتی نمودن آن جلوگیری کرده است.
در پایان خاطرنشان میشود که پویشهای فراوانی در برخی خبرگزاریها از سوی مردم شکلگرفته و با رسیدن تعداد امضای گردآوریشده به یک میزان قابل توجه، مسئول مربوطه موظف به پاسخگویی و رفع مشکل است از جمله در خبرگزاری فارس که بیش از ۷۵۰۰۰ پویش توسط مردم شکلگرفته و بخش زیای از آنها به نتیجه رسیده است که ازایندست موارد میتوان به رایگان شدن هزینه باروری زوجها، اصلاح اساسنامه برخی شرکتهای بورسی، تغییر ساعت کاری از مهرماه، لغو دلاری شدن بلیط هواپیما، امکان ثبتنام جاماندگان از یارانه، افزایش حقوق سربازان، لغو شرایط سخت نقلوانتقال فرهنگیان، تعلیق ساخت پتروشیمی در میانکاله تا تأمین نظر طرفداران محیطزیست و ...اشاره کرد.
در پایان یادآوری میشود تشکلات مردمی، علما و مراجع، ائمه جمعه و ...همیشه در نقش حامی مردم و صدای آنها، معترض مسائل زیادی بوده و هستند که این ظرفیتها و سازوکارهای آماده در نظام جمهوری اسلامی ویژه بوده و کمتر نمونه ای از آن در جهان معاصر یافت میشود.
موفق باشید.
سلام علیکم
با سپاس از اینکه احساس و نوع نگاه خود را با ما در میان گذاشتید تا با یکدیگر به قضاوتی صحیح و مبتنی بر واقعیت دست بیابیم.
نقطه نظر حضرتعالی نسبت به جامعه زنان و دختران ایرانی، در بردارنده دو نکته مهم و اساسی «بی مسئولیتی» آنها و میزان زیاد «هرزگی» است که فهم آن در گرو یک بررسی جامع و علمی می باشد اما از آنجایی که در سئوال مکتوب خود یک مقایسه انجام داده اید و پایه استدلال خود را بر این اساس بنا گذاشته اید ما نیز برای بررسی درستی آن به سراغ آمارهای موجود رفته و تلاش خواهیم کرد تصویر روشنی از واقعیت ها را ارائه کنیم.
در ارتباط با گزاره نخست یعنی مسئولیت پذیر نبودن دختران ایرانی و شانه خالی کردن آنها از ایفای نقش سازنده کافی است اشاره داشته باشیم که میزان حضور دختران در رقابت کنکور از مجموع شرکت کنندگان حدود 60% می باشد که طبعا پیش گرفتن دختران از پسران به معنای اهتمام بیشتر آنان به تحصیل می باشد و این آمار از جهت جهانی خیره کننده بوده و کمتر نمونه ای از آن در دیگر کشورها یافت می شود در نتیجه جدیت دختران ایرانی، سهم پزشکان زن ایرانی از جامعه پزشکی حدود 40% می باشد که در مقایسه با آمریکا که این رقم 34% می باشد می توان موفقیت زنان ایران را مورد توجه قرار داد خاطر نشان میشود.
در مورد بخش دوم آنچه که فرموده اید باید خاطر نشان کنیم که بر اساس اعلام مرکز کنترل و پیشگیری بیماری (CDC) حدود یک سوم از کل جمعیت ایالات متحده مبتلا به بیماری های مقاربتی می باشند، حدود ۵۰ درصد از افرادی که هرسال به بیماری های مقاربتی مبتلا می شوند در بازه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال هستند به گونه ای که از هر چهار دختر نوجوان یک نفر مبتلا به بیماری مقاربتی است.
همچنین تخمین زده شده است که ۸۹ درصد از تولید محتوای پورنوگرافی در دنیا به آمریکا اختصاص دارد نتیجه چنین فجایعی این شده است که از هر هزار نفر فقط هفت نفر تن به ازدواج می دهد، نظامیان که بیشتر تحت نظارت هستند در سال ۲۰۱۲ بیش از ۸۵۰۰۰ تن از آنان که جراحت یا بیماری ناشی از تجاوز داشتند، درمان شدند، بر این اساس در حالی که آمریکا رتبه اول تجاوز به عنف را دارد در لیست 84 کشوری که آمار آنها مورد توجه گرفته است ایران هیچ جایگاهی ندارد. (1)
روسپی گری و تن فروشی امروزه در برخی از کشورهای غربی یک صنعت با گردش مالی بالا شده است به گونه ای که اسپانیا در سال 2013 میلاد 26.5 میلیارد دلار از این صنعت درآمد کسب کرد و در جایگاه دوم دنیا قرار گرفت.
کشتی به گل نشسته فرهنگ و عفاف در غرب آنجا به آتش کشیده میشود که روسپیگری افزون بر مردان و زنان به حیوانات نیز سرایت میکند. تجاوز به حیوانات و تمتع جنسی از حیوانات نر و ماده در غرب تأییدی است بر بعد برجسته روسپیپروری غرب، یعنی هوسرانی...
باید خاطرنشان کرد، از همان روزهایی که سردمداران غرب بین دوراهی قانونی کردن یا نکردن روسپیگری سرگردان بودند، در قانون اسلامی ایران از جمله قانون مدنی و قانون کار، تسهیلات و قوانین خاصی برای اشتغال و کلاً نوع حضور آزادانه زنان در اجتماع در نظر گرفته شد که تمام توجه آن به منزلتی است که اسلام برای زن و جایگاه مهم وی در خانواده قائل است، بهنحوی که به وظایف خطیر و ارزشمند مادری و همسری او، خدشهای وارد نشود؛ و این است که امروز شاهد تفاوتهای عمقی شدید بین منزلت زن در ایران و غرب هستیم. آمارهای غربی در رواج تنفروشی و بیبندوباریهای جنسی بهصورت دقیقهای در حال افزایش است...
موفق باشید.
پی نوشت:
سلامعلیکم
توهین و بیاحترامی یک امر نسبی بوده و در شرایط مکانی و زمانی مختلف، میتواند حکمی متفاوت داشته باشد، ازاینروی اگر در یک راهپیمایی یا میتینگ سیاسی، پرچم آمریکا سوزانده شود این در واقع اعتراض به سیاستهای این کشور قلمداد میشود و همه بینندگان حتی مردم آمریکا از آن تلقی توهین به ملت آمریکا را نخواهند داشت اما اگر همین پرچم در بازی فوتبال تیم ملی ایران در برابر آمریکا به آتش کشیده شود طبعاً مخابره یک پیام سیاسی نبوده و توهین به هوادارن تیم مقابل که همه مردم آمریکا هستند دانسته میشود.
همچنین رهبران و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران، احتمال چنین خطایی را متوجه بوده و با صراحت اعلام نمودهاند که از نظر آنها، مردم آمریکا همانند دیگر ملیتها، مورد احترام بوده و از دیدگاه نظام اسلامی و ایرانیان، تنها یک رژیم با ملیت جعلی وجود دارد و آن کشور ساختگی اسرائیل است.
در پایان یادآوری میشود تعصب و غیرت مردم ایران بر پرچم کشورشان مثالزدنی بوده و کمتر نمونه مشابهی در جهان برای آن یافت میشود لذا نباید گمان کرد که هر ملتی برای پرچم خود همانند ایرانیان ارزش قائل است، امروز نهتنها مردم کشورهای مختلف بلکه حتی مردم سرزمین آمریکا، برای اعلان بیزاری از سلطهطلبی و هژمونی مستکبرانه دولتمردان این کشور، پرچم این کشور را آتش میزنند، ازاینروی یک آمریکایی بهخوبی پیام سوزاندن پرچم آمریکا را متوجه شده و درک میکند که هدف آن چیزی جز نفی و بیزاری از جنگطلبی، دخالت در امور دیگر کشورها و تکقطبی بودن نظام جهانی نیست.
سلام علیکم
در زمانی که دو بلوک قدرتمند، فضای گفتمانی دنیای آن روز را به تسخیر خود آورده بودند و بهعنوان دو قطب مسلط، دوگانه انحصاری ولی کاذب سوسیالیسم و لیبرالیسم را ساخته بودند هیچ اندیشمندی گمان نمیکرد که گفتمان سومی با تفاوت بنیادین و ماهوی با آنها ظهور کند چرا که هرکسی که در آن روزگار به سر میبرد چنین تصور میکرد که دنیا میان غرب به رهبری آمریکا و شرق به رهبری جماهیر شوروی تقسیم شده است و هرکسی برای ادامه حیات باید به یکی از این دو قدرت سرسپرده باشد وگرنه سرنوشت او چیزی جز بلعیده شدن نیست.
بسط گفتمان دوقطبی آن روز و رسوخ آن بهعنوان یک سرنوشت و تقدیر حتمی چنان قوی بود که حتی در میان روشنفکران دینی نیز، دین ماهیت خود را ازدستداده بود و بهعنوان یک مکتب غیرعلمی و آرمانی، خالی از محتوای اندیشه سیاسی بود چنانکه برخی با التقاط و خوراندن مفاهیم سوسیالیستی یا لیبرالیستی به دین اسلام چنین بیان میکردند که اسلام را باید با گفتههای افرادی همانند مارکس، لنین و ... تطبیق داده و با ادبیات آنها دین را در جامعه حفظ کرد.
در چنین شرایطی که عقبنشینی سران دینی، ارباب کلیسا، روحانیت منزوی، دین را به محاق برده بود و آنها پذیرفته بودند که دیگر دوران تأثیرگذاری دین در جامعه و در حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی به پایان رسیده است و باید عرصه را به مکاتب انسانی و مادی واگذار کرد ناگهان در بخشی از دنیا به نام ایران که خود را در اردوگاه کشورهای غربی جایداده بود اتفاقی رخ داد که باتوجهبه مؤلفههای موجود و متداول آن روز عادی و قابلپیشبینی نبود.
پیروزی انقلاب اسلامی بدون اراده و دخالت یکی از دو کدخدای آن روز به مهمترین خبر غرب آسیا تبدیل گشت و در میان تحلیل گران سیاسی یک سردرگمی ایجاد نمود و آنها در درک واقعیت انقلابی که بهصورت تهاجمی به جنگ با اندیشه غالب رفته بود دچار تحیر نمود؛ برای درک عاجز ماندن اندیشمندان سیاسی از چرایی و چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی کافی است بدانیم خود شاه پهلوی که توسط اندیشکدههای غربی مشورت داده میشد و سفیر آمریکا هر روز دو بار صبح و عصر بهصورت تلفنی، جمعبندی و راهکارهای ویژه را به وی ارائه مینمود تا چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هیچ گمان نمیکرد که امام خمینی (ره) بتواند نهضت خود را به نتیجه رسانده و اعلام پیروزی نماید شاهنشاه ایران چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مذاکرات با سفیر آمریکا، تنها از فعالیت حزب توده اظهار نگرانی کرده و از جانب حوزه و روحانیت، کاملاً خیالی آسوده و راحت داشته است و تصور این را نداشت که روزی به نام دین و حکومت دینی سرنگون شود.
این پدیده نوظهور و وقوع انقلاب دینی از آن روی اهمیت دوچندانی دارد که ایران طی چند دهه کانون دین ستیزی بوده و سیاستهای سرکوب و از دور خارج کردن دین در آن به شدیدترین وجه ممکن اجرا میشده است.
سرانجام باید دانست مردم ایران، هدف انقلاب خود را تنها مقابله با نظام شاهنشاهی نمیدانستند بلکه آن را راهی برای نجات همه بشریت از چنگال استعمار و نیز مکتبی حیاتبخش برای محفوظ بودن از ایدئولوژیهای منحط شرق و غرب برشمردند و بر همین اساس امروزه انقلاب اسلامی همانند یک منبع تغذیه گفتمانی برای الهام بخشیدن به نهضتهای آزادیبخش عمل کرده و سلسله جنیان کشورهای آزاده و مستقل شده است.
صفحهها