همه پارامترهای اقتصاد ایران نشان میدهد ایران به یک توان داخلی و بازدارنده در برابر تحریم و تهدید اقتصادی دست یافته است گرچه مسیر فراهمسازی زیرساختهای اقتصاد به علت تحریم و ضعف مدیران داخلی به درازا کشید ولی در نهایت با مقاومسازی اقتصاد ایران امروز شاهد وجود زمینه مساعد برای جهش اقتصادی ایران هستیم، کمتر اقتصادی در دنیا همانند ایران توان تابآوری اینچنینی داشته و توانسته است بر مشکلات کلان اقتصادی غلبه کند.
بههرروی اقتصاد ایران قادر به بازیافت و ادامه حیات است و با مدیریت هوشمندانه و تکیه بر توان داخلی این امکان وجود دارد که اقتصاد ایران علاوه بر حفظ تنه نیرومند خود به بارور نمودن شاخ و برگ خود بپردازد و نتیجه آن بر سفرههای مردم قرار بگیرد.
نجات ایران از وابستگی اقتصاد به نفت که علیرغم مخالفت برخی تئوریسینهای اقتصاد لیبرالی در آستانه محقق شدن است میتواند به پایهای محکم برای متنوع سازی اقتصادی و رشد همهگیر آن منجر شود اینک با شکلگیری این شرایط، گزارشهای بانک جهانی و دیگر سازمانهای بینالمللی حاکی از برونرفت ایران از وضعیت ناپایدار اقتصادی و رفتن به سوی آیندهای روشن است.
پشت سر گذاشتن جنگ اقتصادی در حالی بود که ایران هرگز در این نبرد نابرابر بهسوی بسته کردن اقتصاد حرکت نکرد و دولت همچنان در مسیر کاهش تصدیگری به خصوصیسازی و آزادسازی اقتصاد ادامه داد که همین منفعل نشدن در شرایط تحریمی، بزرگترین دلیل بر پویا بودن اقتصاد ایران است.
آنچه مایه تأسف است آسان نشدن اقتصاد معیشتی مردم است که امید است با فروکش کردن التهابات اقتصادی و فضای هیجانی، واقعیت اقتصادی ایران چهره خود را نشان داده و نمای اقتصادی همانند بنای محکم آن در برابر دیدگان مردم قرار بگیرد. امروز اشکال اساسی از ناحیه اقتصاد و توان خارقالعاده آن نیست بلکه مشکل از برخی کارگزارانی است که شاید دانش لازم را دارند ولی بینش آنان غربی بوده و حاضر نیستند واقعیت جنگ اقتصادی را بپذیرند.
در دوران اولیه انقلاب، پیشامدهای انبوه و توطئههای فراوان نیاز به ورود شخص امام(ره) برای حل بحرانهای مختلف را اقتضا میکرد تا انقلاب از مرحله نوپایی به دوران تثبیت خود برسد، از سویی هنوز انقلاب اسلامی دارای تشکیلات اساسی نبوده و نهادهای قانونی شکل نگرفته بود و برای امام چارهای جزء واکنش انقلابی و به دوش کشیدن مسئولیت نبود و به عبارتی احکام و دستورات امام خمینی(ره) متناسب با زمانه پیدایش انقلاب بوده و از همین روی شخص حضرت امام(ره) نیز در سالهای واپسین حیات خویش، با اعتماد به مسئولین و نیروهای انقلاب سعی در سپردن امور به نخبگان کشوری و حضور خود مردم در عرصههای مختلف داشتند.
با توجه به همین تئوری حاکم بر رفتار سیاسی امام خمینی(ره)، ایشان در موارد بیشماری همانند عزل بنی صدر یا قائم مقام رهبری، چشمبهراه اقدام خواص و همراهی مردم شده و در مسیر عزم برای برکناری آنها، گام پایانی را ایشان برمیداشتند چراکه این تصمیم سخت و جراحی بزرگ نظام، باید مورد مطالبه مردم قرارگرفته و آنان سهیم میشدند تا هزینههای این تصمیم کاهشیافته و انقلاب به یک بلوغ سیاسی در مواجه با این چالشها برسد.
اینک نیز مقام معظم رهبری با تکیهبر نقش مردم، راه برونرفت اساسی از مشکلات را ایفای نقش از سوی مردم دانسته و در سبک مدیریتی ایشان، برخورد با اندیشهها و افکار معاند با اهداف انقلاب، مهمتر از کنار زدن افراد میباشد چراکه مکاتب سیاسی منحرف و زاویهدار با منظومه فکری انقلاب، در صورت برخورد قهری و حذف مهرههای خود، تجدید نیرو کرده و با تعویض وابستگان حزبی، ادامه حیات میدهند. ازاینروی آشکار کردن واقعیت پنهان احزاب نفوذی پایان کار آنها بوده و گزینه بهتر بهجای برخورد مقطعی و موضعی رهبری با این افراد، عمیق شدن بینش مردمی و مقاوم شدن آنها در برابر جولان و رخنه کردن پیدرپی مزدوران بیگانه است.
رهبری تلاش دارد محوریت را در اختیار عموم مردم قرار داده و با دوری از خودمحوری، این احساس در مردم شکل بگیرد که آنان صاحبان اصلی انقلاب بوده و وظیفه حفظ و حراست از اصول انقلاب به بر دوش آحاد مردم است، در نتیجه این منش مبنایی رهبری فرزانه، آینده انقلاب بیمه مردمی بوده و حتی در صورت نبود رهبری در مدت زمان کوتاهی این خلأ جبران شده و نظام دچار آسیب جدی نخواهد شد لذا برخلاف نظامهای استبدادی که در بسیاری از مواقع با مرگ رهبران خودکامه خود دچار خلل قدرت و ازهمپاشیدگی نظام دیکتاتوری شدهاند، در حاکمیت مردمسالار دینی با از دست رفتن رهبری، هیچگاه دچار بحران مشروعیت نشده و نظام توان گذر از آن را خواهد داشت.
تعطیلی سفارت آمریکا پیشامدی برجسته در تاریخ معاصر کشور میباشد که حرکتی انقلابی از سوی دانشجویان در برابر اقدام امریکا در پذیرش شاه در خاک خود بود، ورود شاه به آمریکا گویای رسمی دانستن مقام شاه و نپذیرفتن سقوط وی از سوی واشنگتن بود از این روی همزمان با خشم مردم کشور و اجتماع آنان در مقابل کنسولگریهای آمریکا در تبریز، اصفهان، شیراز و ...در تهران دانشجویان دستبهکار شده و سفارت این کشور را تسخیر نمودند و امام خمینی (ره) باوجود ادامه و اصرار آمریکا به دخالتهای خود، آن را اقدامی انقلابی دانستند.
در حالی که انگیزه دانشجویان، فشار بر آمریکا برای بیرون راندن شاه از خاک این کشور بود و هنوز در ارتباط با قطع روابط از سوی ایران سخنی رانده نشده بود، آمریکا تمامی روابط سیاسی و اقتصادی خود را با ایران قطع کرد.
اقدام به قطع روابط سیاسی، از سوی کارتر رئیسجمهوری وقت آمریکا صورت گرفت، آمریکا دلیل آن را گروگان گرفتن کارکنان سفارت خویش در ایران اعلام کرد و ضمن پیش قدم شدن در پایان دادن به روابط رسمی دیپلماتیک، خواهان همراهی جامعه بینالمللی بهویژه کشورهای صنعتی در پیوستن به آمریکا برای انزوای سیاسی ایران شد.
با تلاش دیپلماتهای ایرانی، آمریکا ناکام مانده و برای همیشه در قطع رابطه با ایران تنها ماند، ازاینروی استقرار و ادامه فعالیت دیگر سفارتخانهها در ایران نتیجه شکست آمریکا در همراه نمودن کشورهای دیگر و تخریب جایگاه جهانی ایران بود.
همینگونه نیاز است بدانید ایران باوجود چیرگی اطلاعاتی و توان بازدارندگی در مقابل دشمنیهای انگلیس و کشورهای مداخلهگر، نیازی به بستن سفارت ندارد بلکه شکست دادن توطئههای آنان چالش اصلی کشور است که چه باوجود سفارت برای آنان و چه بدون آن، سربازان گمنام نظام و مردم به رشد و بالندگی کافی در خنثیسازی آشوبآفرینی آنها رسیده و تحرکات چهل سال گذشته آنان دستاوردی مگر کارآزمودگی و توانمند شدن کشور نداشته است؛ اینک ایران جنگ عملیاتی و پنهان را به منطقه کشانده و آنها در بسیاری از مناطق همسایه ایران مغلوب دست برتر جمهوری اسلامی شده اند.
از سویی به تعطیلی کشاندن نمایندگیهای سیاسی دیگر کشورها، ممکن است به درماندگی و ناتوانی ایران تعبیر شده و افزون بر بازخورد منفی در جهان تحت سلطه غرب، اقدام متقابل آنان در اخراج دیپلماتهای را در پی داشته باشد که در نتیجه کشور با محدودیت و دستهای بسته در صدور پیام انقلاب و رویارویی با هژمونی نظام سلطه مواجه شده و سفارتخانههای خود که درگیر فعالیتهای موثر فرهنگی و اجتماعی در این کشورها هستند را از دست بدهد.
و در پایان گوشزد میشود ایران هشدارهای لازم را به کشور انگلیس داده و چندین بار به نشانه اعتراض، سطح روابط خود را کاهش داده است و در گذشته برای مدت زمان زیادی، سفیر انگلیس از حضور در ایران محروم بوده است.
همچنین آمریکا امروز پایگاه بنیادین و سمبل نمادین در ستیز همیشگی با ایران بوده و نهتنها ایران بلکه محور شرارت در جهان و سردمدار بهصف نمودن کشورهایی همانند انگلیس برای مقابله با جمهوری اسلامی است؛ این کشور در نقش کدخدای غرب، خباثت استعمار پیر را پشت سر گذاشته و مقام نخست در ناجوانمردی بر علیه ایران را دارد که بیگمان با شکست و فروپاشی امپریالیسم آمریکایی، آنان نیز درگیر پسلرزههای این سقوط خواهند شد.
گرچه اینک نیز زندگی مردم گریبان گیر دشواریهایی است ولی نوع و گونه مشکلات در پیش از انقلاب بسیار متفاوت از کمبودهای امروزی است، در دوره پهلوی، نیازهای نخستین مردم مورد توجه رژیم نبود، در بخش روستایی که بخش غالب جمعیت ایران را تشکیل میداد، علیرغم محرومیت از امکانات حداقلی، هیچ دغدغهای در میان مسئولان کشور وجود نداشت؛ نهتنها برای توسعه روستایی هیچ عزمی نبود بلکه روستاها هر روز دچار وخامت حال بیشتری میشدند و در مقایسه با زندگی شهری چیزی کمتر از بیاباننشینی نبود.
بیاعتنایی به جمعیت روستایی باعث رویگردانی آنان از روستانشینی شده و هجوم آنان به شهرها برای رها شدن از انگ دهاتی رشد فزاینده ای یافت، آنان برای تغییر طبقه اجتماعی و کسب رتبه شهرنشینی حتی حاضر به زاغهنشینی در کنار شهرها شدند گرچه در بسیاری از زمانها چارهای نداشتند چراکه اصلیترین منبع درآمد آنان یعنی دامداری و کشاورزی با وجود واردات میلیارد دلاری گوشتهای یخزده و محصولات کشاورزی، ازدسترفته بود.
آنان برای برخورداری از حق آموزش، درمان و ...که در روستاها خبری از آن نبود، همانند مردمانی که دچار قحطی در سکونتگاه خود هستند به سوی شهرها سرازیر شدند بهگونهای که ایران یکی از کشورهای شگفتیساز در تغییر بافت جمعیتی از روستانشینی به شهرنشینی لقب گرفت، این حجم عظیم مهاجران، برای جای گرفتن در شهر حاضر به کنار آمدن با هر شرایطی بودند بهگونهای که در سال 1355 خانوادههای شهری که در یک اتاق زندگی میکردند نزدیک به 43 درصد بود یعنی چیزی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، سهم آنان از زندگی شهری یک اتاق بود.
فروش هشت میلیون بشکهای نفت، عطش درآمد نفتی را کاهش نداده بود بدتر از آن، اینکه شاه بدون توجه به پایدار نبودن درآمد نفتی، خواستار افزایش استخراج نفت بود، این اندازه درآمد نفتی که در سرگذشت ایران بیسابقه است بهدرستی مورد استفاده قرار نگرفت، باوجود حمایت گسترده آمریکا از شاه، ارتشی پرهزینه با محوریت مستشاران آمریکایی شکلگرفته بود، برای هزینه کردن دلارهای نفتی، پیشبینیهای بایسته صورت نگرفته بود و کشور از یک تولیدکننده و دارای اقتصاد خودکفا به یک واردکننده و وابسته به بازار فروش کشورهای غربی تبدیلشده بود، در هنگامیکه این دلارهای سرگردان باید به سمت تنوعبخشی به درآمد کشوری و ایجاد مشاغل گوناگون هدایت می شد، صرف وام دادن به کشورهای غربی و کمک به آنان میشد
ایران دنبال بازار مصرف در کشورهای همسایه و جهان سوم نبود چراکه اصولاً تولیدی صورت نمیگرفت و هیچ محصول قابل توجه ای در سبد صادرات کشور بهجز نفت وجود نداشت لذا در سیاست خارجی کشورهای آفریقایی و آسیایی جایگاهی نداشتند و چهبسا میتوان گفت در سیاستهای کلی کشور یک آشفتگی مزمن و نابسامانی وجود داشت و مردم محور طراحی برنامه توسعه نبودند و مباحثی همانند اقتصاد مردمی و مشارکت ملی در ساخت کشور جایگاهی نداشت.
در این زمینه شما می توانید به آرشیو روزنامه های قبل از انقلاب مراجعه و یا به اظهارات مسئولین اقتصادی رژیم شاهی که بعد از انقلاب اجازه نقد یافتند توجه کنید.
امروز بسیاری از کشورها سعی در کسب جایگاه جهانی و برخورداری از اقبال مردمی در جهان هستند، نفوذ و داشتن همراهی دیگر کشورها، موجب بسط قدرت فرامرزی یک کشور شده و از این رهگذر امکان رشد مناسبات سیاسی و اقتصادی فراهم میشود.
داشتن یک وجه انسان دوستانه و پایبند به قوانین بشری، از مؤلفههای شاخص در دیپلماسی عمومی و غیردولتی است که بسیاری از کشورها برای تحت تأثیر نهادن افکار عمومی دیگر ملتها، بدان مبادرت می کنند و امروز یک رقابت بینالمللی در این باره شکل گرفته است.
طبیعی است وقتی در وقایع طبیعی همانند زمینلرزه در کشوری، سیل کمکهای دیگر کشورها سرازیر میشود جمهوری اسلامی ایران نمیتواند بیتفاوت بوده و از یک رویه و امر معمول بینالمللی خود را کنار بکشد و از فرصت پیداشده برای اثبات حسن نیت و پذیرفته شدن در جامعه جهانی استفاده نکند.
همانگونه که ایران برای حضور در سازمان بینالملل حق عضویت میپردازد برای داشتن پشتیبانان مردمی در دیگر کشورها بهناچار متحمل هزینههایی خواهد شد و این یک مسیر دوطرفه است که در هنگام سختی موجب احساس مسئولیت مردم دیگر کشورها در برابر ایران شده است.
در شرایطی که دشمنان ایران با عناوینی همانند کمکهای بشردوستانه در کشورهای همجوار ایران همانند آذربایجان، عراق و ...در حال تعمیق نفوذ خود، توسعه شبکه ارتباطی و بهرهبرداری سیاسی از حضور اینچنینی خود هستند آیا این اقدامات نیاز به مقابلهبهمثل ندارد؟
در هنگامیکه به دستاویز کمکرسانی بینالمللی، کشورهای متخاصم سرگرم کسب هواداری مردمی در کشورهای دیگر بوده و با فریب وجدان جهانی، بر چپاول و جنایات خود سرپوش میگذارند چگونه میتوان انتظار داشت که ایران پایگاههای مردمی خود را در منطقه رها کرده و آن را به دشمن واگذار کند؟
هالیوود که اهرم تاختوتاز فرهنگی آمریکا است و بازیگران آن همچون آنجلیا جولی بهعنوان افسران جنگ نرم برای خود چهره بینالمللی درست کردهاند و هر ورز در حال پیادهسازی طرحهای آمریکایی در کشورهایی هدف هستند آیا لازم نمیدانید که ایران نیز برای نشان دادن همدردی موجود در فرهنگ ایرانی و اسلامی خود برخی اقدامات حداقلی را انجام دهد؟
گفتنی است که میزان مبالغ هزینه شده در بیرون کشور در مقایسه با بودجههای کلان سازمانهای حمایتی داخل همانند کمیته امداد، بهزیستی و ...بسیار اندک بوده و این مبلغ ناچیز نیز در بسیاری از زمانها با اقدامات متقابل از سوی آنان جبران میشود و در یک کلام، ایران ناگزیر است همانند همسایه خانگی که شما در برخی موارد برای ایجاد روابط همسایگی، درخواست و نیازهای آنان را بیپاسخ نمیگذارید برای همسایگان کشوری و همراهان سیاسی خود، احترام قائل شده و یک رفتار شایسته در برابر آنان داشته باشد تا این پیوند دوستی و رفاقت در عرصههای بینالمللی از میان نرود.
سلامعلیکم
همه پارامترهای اقتصاد ایران نشان میدهد ایران به یک توان داخلی و بازدارنده در برابر تحریم و تهدید اقتصادی دست یافته است گرچه مسیر فراهمسازی زیرساختهای اقتصاد به علت تحریم و ضعف مدیران داخلی به درازا کشید ولی در نهایت با مقاومسازی اقتصاد ایران امروز شاهد وجود زمینه مساعد برای جهش اقتصادی ایران هستیم، کمتر اقتصادی در دنیا همانند ایران توان تابآوری اینچنینی داشته و توانسته است بر مشکلات کلان اقتصادی غلبه کند.
بههرروی اقتصاد ایران قادر به بازیافت و ادامه حیات است و با مدیریت هوشمندانه و تکیه بر توان داخلی این امکان وجود دارد که اقتصاد ایران علاوه بر حفظ تنه نیرومند خود به بارور نمودن شاخ و برگ خود بپردازد و نتیجه آن بر سفرههای مردم قرار بگیرد.
نجات ایران از وابستگی اقتصاد به نفت که علیرغم مخالفت برخی تئوریسینهای اقتصاد لیبرالی در آستانه محقق شدن است میتواند به پایهای محکم برای متنوع سازی اقتصادی و رشد همهگیر آن منجر شود اینک با شکلگیری این شرایط، گزارشهای بانک جهانی و دیگر سازمانهای بینالمللی حاکی از برونرفت ایران از وضعیت ناپایدار اقتصادی و رفتن به سوی آیندهای روشن است.
پشت سر گذاشتن جنگ اقتصادی در حالی بود که ایران هرگز در این نبرد نابرابر بهسوی بسته کردن اقتصاد حرکت نکرد و دولت همچنان در مسیر کاهش تصدیگری به خصوصیسازی و آزادسازی اقتصاد ادامه داد که همین منفعل نشدن در شرایط تحریمی، بزرگترین دلیل بر پویا بودن اقتصاد ایران است.
آنچه مایه تأسف است آسان نشدن اقتصاد معیشتی مردم است که امید است با فروکش کردن التهابات اقتصادی و فضای هیجانی، واقعیت اقتصادی ایران چهره خود را نشان داده و نمای اقتصادی همانند بنای محکم آن در برابر دیدگان مردم قرار بگیرد. امروز اشکال اساسی از ناحیه اقتصاد و توان خارقالعاده آن نیست بلکه مشکل از برخی کارگزارانی است که شاید دانش لازم را دارند ولی بینش آنان غربی بوده و حاضر نیستند واقعیت جنگ اقتصادی را بپذیرند.
سلام علیکم
با عرض ادب و احترام
در دوران اولیه انقلاب، پیشامدهای انبوه و توطئههای فراوان نیاز به ورود شخص امام(ره) برای حل بحرانهای مختلف را اقتضا میکرد تا انقلاب از مرحله نوپایی به دوران تثبیت خود برسد، از سویی هنوز انقلاب اسلامی دارای تشکیلات اساسی نبوده و نهادهای قانونی شکل نگرفته بود و برای امام چارهای جزء واکنش انقلابی و به دوش کشیدن مسئولیت نبود و به عبارتی احکام و دستورات امام خمینی(ره) متناسب با زمانه پیدایش انقلاب بوده و از همین روی شخص حضرت امام(ره) نیز در سالهای واپسین حیات خویش، با اعتماد به مسئولین و نیروهای انقلاب سعی در سپردن امور به نخبگان کشوری و حضور خود مردم در عرصههای مختلف داشتند.
با توجه به همین تئوری حاکم بر رفتار سیاسی امام خمینی(ره)، ایشان در موارد بیشماری همانند عزل بنی صدر یا قائم مقام رهبری، چشمبهراه اقدام خواص و همراهی مردم شده و در مسیر عزم برای برکناری آنها، گام پایانی را ایشان برمیداشتند چراکه این تصمیم سخت و جراحی بزرگ نظام، باید مورد مطالبه مردم قرارگرفته و آنان سهیم میشدند تا هزینههای این تصمیم کاهشیافته و انقلاب به یک بلوغ سیاسی در مواجه با این چالشها برسد.
اینک نیز مقام معظم رهبری با تکیهبر نقش مردم، راه برونرفت اساسی از مشکلات را ایفای نقش از سوی مردم دانسته و در سبک مدیریتی ایشان، برخورد با اندیشهها و افکار معاند با اهداف انقلاب، مهمتر از کنار زدن افراد میباشد چراکه مکاتب سیاسی منحرف و زاویهدار با منظومه فکری انقلاب، در صورت برخورد قهری و حذف مهرههای خود، تجدید نیرو کرده و با تعویض وابستگان حزبی، ادامه حیات میدهند. ازاینروی آشکار کردن واقعیت پنهان احزاب نفوذی پایان کار آنها بوده و گزینه بهتر بهجای برخورد مقطعی و موضعی رهبری با این افراد، عمیق شدن بینش مردمی و مقاوم شدن آنها در برابر جولان و رخنه کردن پیدرپی مزدوران بیگانه است.
رهبری تلاش دارد محوریت را در اختیار عموم مردم قرار داده و با دوری از خودمحوری، این احساس در مردم شکل بگیرد که آنان صاحبان اصلی انقلاب بوده و وظیفه حفظ و حراست از اصول انقلاب به بر دوش آحاد مردم است، در نتیجه این منش مبنایی رهبری فرزانه، آینده انقلاب بیمه مردمی بوده و حتی در صورت نبود رهبری در مدت زمان کوتاهی این خلأ جبران شده و نظام دچار آسیب جدی نخواهد شد لذا برخلاف نظامهای استبدادی که در بسیاری از مواقع با مرگ رهبران خودکامه خود دچار خلل قدرت و ازهمپاشیدگی نظام دیکتاتوری شدهاند، در حاکمیت مردمسالار دینی با از دست رفتن رهبری، هیچگاه دچار بحران مشروعیت نشده و نظام توان گذر از آن را خواهد داشت.
سلام علیکم
تعطیلی سفارت آمریکا پیشامدی برجسته در تاریخ معاصر کشور میباشد که حرکتی انقلابی از سوی دانشجویان در برابر اقدام امریکا در پذیرش شاه در خاک خود بود، ورود شاه به آمریکا گویای رسمی دانستن مقام شاه و نپذیرفتن سقوط وی از سوی واشنگتن بود از این روی همزمان با خشم مردم کشور و اجتماع آنان در مقابل کنسولگریهای آمریکا در تبریز، اصفهان، شیراز و ...در تهران دانشجویان دستبهکار شده و سفارت این کشور را تسخیر نمودند و امام خمینی (ره) باوجود ادامه و اصرار آمریکا به دخالتهای خود، آن را اقدامی انقلابی دانستند.
در حالی که انگیزه دانشجویان، فشار بر آمریکا برای بیرون راندن شاه از خاک این کشور بود و هنوز در ارتباط با قطع روابط از سوی ایران سخنی رانده نشده بود، آمریکا تمامی روابط سیاسی و اقتصادی خود را با ایران قطع کرد.
اقدام به قطع روابط سیاسی، از سوی کارتر رئیسجمهوری وقت آمریکا صورت گرفت، آمریکا دلیل آن را گروگان گرفتن کارکنان سفارت خویش در ایران اعلام کرد و ضمن پیش قدم شدن در پایان دادن به روابط رسمی دیپلماتیک، خواهان همراهی جامعه بینالمللی بهویژه کشورهای صنعتی در پیوستن به آمریکا برای انزوای سیاسی ایران شد.
با تلاش دیپلماتهای ایرانی، آمریکا ناکام مانده و برای همیشه در قطع رابطه با ایران تنها ماند، ازاینروی استقرار و ادامه فعالیت دیگر سفارتخانهها در ایران نتیجه شکست آمریکا در همراه نمودن کشورهای دیگر و تخریب جایگاه جهانی ایران بود.
همینگونه نیاز است بدانید ایران باوجود چیرگی اطلاعاتی و توان بازدارندگی در مقابل دشمنیهای انگلیس و کشورهای مداخلهگر، نیازی به بستن سفارت ندارد بلکه شکست دادن توطئههای آنان چالش اصلی کشور است که چه باوجود سفارت برای آنان و چه بدون آن، سربازان گمنام نظام و مردم به رشد و بالندگی کافی در خنثیسازی آشوبآفرینی آنها رسیده و تحرکات چهل سال گذشته آنان دستاوردی مگر کارآزمودگی و توانمند شدن کشور نداشته است؛ اینک ایران جنگ عملیاتی و پنهان را به منطقه کشانده و آنها در بسیاری از مناطق همسایه ایران مغلوب دست برتر جمهوری اسلامی شده اند.
از سویی به تعطیلی کشاندن نمایندگیهای سیاسی دیگر کشورها، ممکن است به درماندگی و ناتوانی ایران تعبیر شده و افزون بر بازخورد منفی در جهان تحت سلطه غرب، اقدام متقابل آنان در اخراج دیپلماتهای را در پی داشته باشد که در نتیجه کشور با محدودیت و دستهای بسته در صدور پیام انقلاب و رویارویی با هژمونی نظام سلطه مواجه شده و سفارتخانههای خود که درگیر فعالیتهای موثر فرهنگی و اجتماعی در این کشورها هستند را از دست بدهد.
و در پایان گوشزد میشود ایران هشدارهای لازم را به کشور انگلیس داده و چندین بار به نشانه اعتراض، سطح روابط خود را کاهش داده است و در گذشته برای مدت زمان زیادی، سفیر انگلیس از حضور در ایران محروم بوده است.
همچنین آمریکا امروز پایگاه بنیادین و سمبل نمادین در ستیز همیشگی با ایران بوده و نهتنها ایران بلکه محور شرارت در جهان و سردمدار بهصف نمودن کشورهایی همانند انگلیس برای مقابله با جمهوری اسلامی است؛ این کشور در نقش کدخدای غرب، خباثت استعمار پیر را پشت سر گذاشته و مقام نخست در ناجوانمردی بر علیه ایران را دارد که بیگمان با شکست و فروپاشی امپریالیسم آمریکایی، آنان نیز درگیر پسلرزههای این سقوط خواهند شد.
سلامعلیکم
گرچه اینک نیز زندگی مردم گریبان گیر دشواریهایی است ولی نوع و گونه مشکلات در پیش از انقلاب بسیار متفاوت از کمبودهای امروزی است، در دوره پهلوی، نیازهای نخستین مردم مورد توجه رژیم نبود، در بخش روستایی که بخش غالب جمعیت ایران را تشکیل میداد، علیرغم محرومیت از امکانات حداقلی، هیچ دغدغهای در میان مسئولان کشور وجود نداشت؛ نهتنها برای توسعه روستایی هیچ عزمی نبود بلکه روستاها هر روز دچار وخامت حال بیشتری میشدند و در مقایسه با زندگی شهری چیزی کمتر از بیاباننشینی نبود.
بیاعتنایی به جمعیت روستایی باعث رویگردانی آنان از روستانشینی شده و هجوم آنان به شهرها برای رها شدن از انگ دهاتی رشد فزاینده ای یافت، آنان برای تغییر طبقه اجتماعی و کسب رتبه شهرنشینی حتی حاضر به زاغهنشینی در کنار شهرها شدند گرچه در بسیاری از زمانها چارهای نداشتند چراکه اصلیترین منبع درآمد آنان یعنی دامداری و کشاورزی با وجود واردات میلیارد دلاری گوشتهای یخزده و محصولات کشاورزی، ازدسترفته بود.
آنان برای برخورداری از حق آموزش، درمان و ...که در روستاها خبری از آن نبود، همانند مردمانی که دچار قحطی در سکونتگاه خود هستند به سوی شهرها سرازیر شدند بهگونهای که ایران یکی از کشورهای شگفتیساز در تغییر بافت جمعیتی از روستانشینی به شهرنشینی لقب گرفت، این حجم عظیم مهاجران، برای جای گرفتن در شهر حاضر به کنار آمدن با هر شرایطی بودند بهگونهای که در سال 1355 خانوادههای شهری که در یک اتاق زندگی میکردند نزدیک به 43 درصد بود یعنی چیزی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، سهم آنان از زندگی شهری یک اتاق بود.
فروش هشت میلیون بشکهای نفت، عطش درآمد نفتی را کاهش نداده بود بدتر از آن، اینکه شاه بدون توجه به پایدار نبودن درآمد نفتی، خواستار افزایش استخراج نفت بود، این اندازه درآمد نفتی که در سرگذشت ایران بیسابقه است بهدرستی مورد استفاده قرار نگرفت، باوجود حمایت گسترده آمریکا از شاه، ارتشی پرهزینه با محوریت مستشاران آمریکایی شکلگرفته بود، برای هزینه کردن دلارهای نفتی، پیشبینیهای بایسته صورت نگرفته بود و کشور از یک تولیدکننده و دارای اقتصاد خودکفا به یک واردکننده و وابسته به بازار فروش کشورهای غربی تبدیلشده بود، در هنگامیکه این دلارهای سرگردان باید به سمت تنوعبخشی به درآمد کشوری و ایجاد مشاغل گوناگون هدایت می شد، صرف وام دادن به کشورهای غربی و کمک به آنان میشد
ایران دنبال بازار مصرف در کشورهای همسایه و جهان سوم نبود چراکه اصولاً تولیدی صورت نمیگرفت و هیچ محصول قابل توجه ای در سبد صادرات کشور بهجز نفت وجود نداشت لذا در سیاست خارجی کشورهای آفریقایی و آسیایی جایگاهی نداشتند و چهبسا میتوان گفت در سیاستهای کلی کشور یک آشفتگی مزمن و نابسامانی وجود داشت و مردم محور طراحی برنامه توسعه نبودند و مباحثی همانند اقتصاد مردمی و مشارکت ملی در ساخت کشور جایگاهی نداشت.
در این زمینه شما می توانید به آرشیو روزنامه های قبل از انقلاب مراجعه و یا به اظهارات مسئولین اقتصادی رژیم شاهی که بعد از انقلاب اجازه نقد یافتند توجه کنید.
سلام عليكم
امروز بسیاری از کشورها سعی در کسب جایگاه جهانی و برخورداری از اقبال مردمی در جهان هستند، نفوذ و داشتن همراهی دیگر کشورها، موجب بسط قدرت فرامرزی یک کشور شده و از این رهگذر امکان رشد مناسبات سیاسی و اقتصادی فراهم میشود.
داشتن یک وجه انسان دوستانه و پایبند به قوانین بشری، از مؤلفههای شاخص در دیپلماسی عمومی و غیردولتی است که بسیاری از کشورها برای تحت تأثیر نهادن افکار عمومی دیگر ملتها، بدان مبادرت می کنند و امروز یک رقابت بینالمللی در این باره شکل گرفته است.
طبیعی است وقتی در وقایع طبیعی همانند زمینلرزه در کشوری، سیل کمکهای دیگر کشورها سرازیر میشود جمهوری اسلامی ایران نمیتواند بیتفاوت بوده و از یک رویه و امر معمول بینالمللی خود را کنار بکشد و از فرصت پیداشده برای اثبات حسن نیت و پذیرفته شدن در جامعه جهانی استفاده نکند.
همانگونه که ایران برای حضور در سازمان بینالملل حق عضویت میپردازد برای داشتن پشتیبانان مردمی در دیگر کشورها بهناچار متحمل هزینههایی خواهد شد و این یک مسیر دوطرفه است که در هنگام سختی موجب احساس مسئولیت مردم دیگر کشورها در برابر ایران شده است.
در شرایطی که دشمنان ایران با عناوینی همانند کمکهای بشردوستانه در کشورهای همجوار ایران همانند آذربایجان، عراق و ...در حال تعمیق نفوذ خود، توسعه شبکه ارتباطی و بهرهبرداری سیاسی از حضور اینچنینی خود هستند آیا این اقدامات نیاز به مقابلهبهمثل ندارد؟
در هنگامیکه به دستاویز کمکرسانی بینالمللی، کشورهای متخاصم سرگرم کسب هواداری مردمی در کشورهای دیگر بوده و با فریب وجدان جهانی، بر چپاول و جنایات خود سرپوش میگذارند چگونه میتوان انتظار داشت که ایران پایگاههای مردمی خود را در منطقه رها کرده و آن را به دشمن واگذار کند؟
هالیوود که اهرم تاختوتاز فرهنگی آمریکا است و بازیگران آن همچون آنجلیا جولی بهعنوان افسران جنگ نرم برای خود چهره بینالمللی درست کردهاند و هر ورز در حال پیادهسازی طرحهای آمریکایی در کشورهایی هدف هستند آیا لازم نمیدانید که ایران نیز برای نشان دادن همدردی موجود در فرهنگ ایرانی و اسلامی خود برخی اقدامات حداقلی را انجام دهد؟
گفتنی است که میزان مبالغ هزینه شده در بیرون کشور در مقایسه با بودجههای کلان سازمانهای حمایتی داخل همانند کمیته امداد، بهزیستی و ...بسیار اندک بوده و این مبلغ ناچیز نیز در بسیاری از زمانها با اقدامات متقابل از سوی آنان جبران میشود و در یک کلام، ایران ناگزیر است همانند همسایه خانگی که شما در برخی موارد برای ایجاد روابط همسایگی، درخواست و نیازهای آنان را بیپاسخ نمیگذارید برای همسایگان کشوری و همراهان سیاسی خود، احترام قائل شده و یک رفتار شایسته در برابر آنان داشته باشد تا این پیوند دوستی و رفاقت در عرصههای بینالمللی از میان نرود.
صفحهها