مطالب دوستان نیک رو

تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 مسلم بن عقیل و عبیدالله بن زیاد
سلام. ممنون از سوال شما. مسلم در منزل هانی بن عروة ساکن بود. هانی به ظاهر خود را بیمار کرد تا به دیدن ابن مرجانة نرود ولی ابن مرجانه برای عیادت او به منزل هانی رفت. مسلم در آنجا پنهان بود و هانی از قبل به او گفته بود که وقتی اشاره کردم ابن زیاد را بکش. اما مسلم این کار را نکرد. زیرا قتل ناجوانمردانه و ترور در اسلام ممنوع شده است. جنگ و جدال باید از روبرو باشد نه با حواس پرت کردن طرف مقابل. اگر مسلم چنین تروری انجام میداد, ابن مرجانه که دستور کشتن امام حسین را داشت از میان میرفت و دیگر کسی نبود تا لشکریان کوفه را سر و سامان دهد و شیرازه دشمنان امام حسین از میان میرفت. البته حکمت و تقدیر الهی بر این رقم خورده بود که سیدالشهدا در برابر ظلم سکوت نکند و در این راه شهید شود و چه بسا با کشته شدن ابن مرجانه همچنان کسانی این مسیر باطل را پی میگرفتند.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 برخورد امام علی با غلو گران
سلام. ممنون از سوال شما. گروهى در زمان امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام) پيدا شدند كه در حق آن حضرت غلو كردند و به الوهيت و مقدس بودن او معتقد شدند و به غلات شهرت يافتند كه البته آنها را نمی‌توان از فرقه‌هاى شيعه به شمار آورد. پيروان عبد اللّه بن سبا يكى از اين فرقه‌ هاست كه می‌گفتند: على بر ابر سوار است، رعد صدا، و برق تازيانۀ اوست " كه اميرمؤمنان شخصا با عقايد آنها به مبارزه برخاست و آنها را در آتش سوزانيد و ريشه‌ كن ساخت. لازم به يادآورى است كه شيعيان، از آنها بيزارى می‌جويند و آنها را از فرقه‌هاى شيعه به شمار نمى‌ آورند.[1] هر چند این جریان در منابع کلامی و تاریخی بیان شده، اما برخی دیگر از محققان اسلامی وجود شخصیتی به نام عبدالله بن سبا را منکر شده‌اند و اصلا چنین فردی در تاریخ وجود نداشته.[2] البته این باعث نمی‌شود که اصل مساله زیر سوال برود و همچنان غلات و کسانی که اهل بیت را خدا می‌دانند، از اسلام خارج می‌باشند. پی نوشت [1]. تاریخ زیدیه ص24. [2]. معالم المدرستين، ج‏1، ص: 436.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 نام همسران امام مجتبی چی بوده؟
سلام. با تشکر از سوال شما. 1. در زمانهای قدیم و در میان قوم عرب، ازدواج با زنهای متعدد رسم بوده و چون این یک مطلب تاریخی است و گزارشهای تاریخی در این رابطه متعدد است، شاید به سختی بتوان نام تمام همسران را بیان کرد. اما آنچه که در مورد همسران امام حسن مجتبی مهم است، آن است که ایشان به صورت غیر متعارف ازدواج نکردند و تعداد بالای همسران ایشان کاملا مرسوم و طبیعی بوده است. برای مطالعه بیشتر به مقاله پاسخ به شبهه مطلاق بودن امام حسن مجتبی (علیه السلام) رجوع کنید. 2. عبدالله و قاسم از فرزندان امام مجتبی بودند ولی نام مادرشان در منابع تاریخی ذکر نشده. شاید دلیل این مطلب، کنبز بودن این زن باشد. اما برخی منابع احتما دادند که نام او نُفلیة بوده است.[1] 3. یکی از کنیه های امام حسین, ابوعبدالله است. یکی از سنتهای اسلامی این است که برای فرزند غیر از نام, کنیه نیز انتخاب شود. معمولا انتخاب کنیه به انسان در انتخاب نام فرزندش کمک می کند. مثلا امیرالمومنین به اباالحسن کنیه داشتند. یا پیامبر به اباالقاسم. سیدالشهداء نیز دارای فرزندی به نام عبدالله بودند لذا به ایشان ابوعبدالله گفته میشود. طبق نقل برخی مقاتل, عبدالله نوزادی است که در کربلا کشته شد.[2] پی نوشت [1]. تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي، ص:195 [2]. إبصار العين، السماوي ،ص:224  
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 مقام انسان کامل
سلام. ممنون از سوال شما. معصوم بودن امامان که نمایندگان الهی هستند، یک ویژگی ذاتی نیست بلکه اکتسابی است. یعنی تنها خداوند است که ذاتا و در ذات خود،‌ بی خطا و بی گناه است و نیاز به چیزی ندارد که این عصمت را به او بدهد. اما سایر موجودات مثل پیامبران و امامان، همه دارای صفت اختیار و اراده بود‌ه‌اند. یعنی می‌توانستند که به مسیر باطل قدم بگذارند اما چنان از قدرت عقلشان استفاده کردند و آنقدر گناه کردن در نظر آنها زشت و ناپسند است که حتی به آن فکر نمی‌کنند. این سبب می‌شود که خدا ویژگی عصمت را به آنها بدهد یعنی قدرتی به آنها بدهد که از خطا و گناه دور باشند. بندگی خدا سبب شد که آنها به این مقام و درجه نائل بیایند. معصوم بودن نمایندگان خدا سبب ظلم و ناعدالتی نمی‌شود. زیرا انسان‌ها همه دارای اراده و اختیار هستند و این امکان را دارند که به مرتبه عصمت برسند. معصوم بودن یک دریای بیکران است که هر کسی به مقداری که توان دارد می‌تواند در آن وارد شود. مرتبه عالی و ذاتی آن را خدا دارد و پس از آن، ائمه (علیهم السلام) و پس از آن پیامبران الهی همگی معصوم هستند. انسان‌های دیگر نیز می‌توانند با تلاش و کوشش و با به کارگیری عقلشان این ویژگی را برای خودشان ایجاد کنند. در واقع خداوند این فرصت را به همه انسان‌ها داده که معصوم باشند اما درجات بالای عصمت،‌ نصیب هر کسی نمی‌شود و فقط ائمه هستند که به این درجه رسیده‌اند.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 آیا در مورد فرشتگان هم چنین چیزی صدق می کند؟
سلام. ممنون از سوال شما. شفاعت مخصوص شیعیان است یعنی افرادی که از نظر عقیده، ایمان به خدا و خاتمیت پیامبر اسلام و 12 امام پس از پیامبر دارند و نسبت به انجام واجبات و ترک اعمال حرام دقت می‌کنند. این وضعیت سبب وقوع شفاعت برای دوستداران خدا خواهد بود. هر چند نامگذاری در تعالیم اسلام بسیار اهمیت دارد اما اینکه چه نامی برای فرزند انتخاب شود، کاملا به تصمیم والدین بستگی دارد. مهم آن است که انسان بر طبق یک عقیده صحیح و انجام تکالیف رشد کند و بر همان شیوه از دنیا برود. چه بسا یک نفر به اسم علی یا حسین باشد اما غیر شیعه از دنیا برود و شفاعت شامل حالش نشود یا بر عکس کسی که نامش مثلا کوروش یا چنگیز باشد ولی شیعه بمیرد و شفاعت اهل بیت شاملش شود. در مورد نامگذاری به نام ملائکه نیز همین مطلب گفته می‌شود. شفاعت فرشتگان تنها شامل کسانی می‌شود که شیعه از دنیا بروند و مهم نیست که اسم او چه باشد، مهم عقیده و اعمال اوست.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 چرا تأکید به ارض مقدس شده ؟
سلام. ممنون از سوال شما.  چند نکته در این مورد بیان می‌شود: الف- فرعونيان فرزندان بنی اسرائیل را می‌كشتند زیرا فرعون در خواب ديده بود آتشى از طرف بيت المقدس آمده تا تمام خانه‌هاى مصر بسوزاند و قبطيان را نيز هلاک کند و تنها بنى اسرائيل مصون و محفوظ ماندند. فرعون از ديدن اين خواب نگران شد و ساحران و كاهنان را طلبيد و از آنان در باره اين خواب پرسيد. آنان گفتند در ميان بنى اسرائيل پسرى به دنيا مي‌آيد كه نابودى تو و سلطنت و همچنين تغيير دين تو به دست او خواهد بود. پس فرعون فرمان داد تا هر پسرى كه در بنى اسرائيل به دنيا آمد بكشند و براى اين منظور همه بنی اسرائیل را اسیر کرد و قابله‌هاى مملكت را جمع كرد و به آنان تأكيد نمود كه هر پسرى از بنى اسرائيل به دنيا آيد بايد فورى كشته شود و اگر دختر بود زنده بماند. پس اهمیت سرزمین مقدس برای بنی اسرائیل بسیار زیاد بود و آنجا که نقطه پایان تمام سختی‌های خود می‌دانستند و منتظر منجی بودند تا آنها را از چنگال فرعون نجات دهد. فرعون با ديدن معجزات موسى، ناگزير از رها كردن بنى‏اسرائيل شد و در دریا غرق شد. ب- در اينكه مقصود از ارض مقدسه چه زمينى است اختلاف وجود دارد. برخی گفتند همان بيت المقدس است و برخی گفتند منطقه اردن می‌باشد. البته برخی روایات فرمودند که مراد، سرزمین شام است.[1] حضرت موسى اين سخنان را هنگامى گفت كه بنى اسرائيل از دريا عبور كرده بودند و در صحراى سينا به سوى ارض مقدس در حركت بودند و خدا به آنها وعده داده بود كه در بيت المقدس ساكن خواهند شد ولى پیش از آن، لازم بود كه با حاكمان ستمگر بيت المقدس بجنگند و آنها را از سر راه خود بردارند و موسى با اين فرمان كه به سرزمين مقدس داخل شويد، در واقع به آنها دستور جنگ داد، ولى آنها گروهى بهانه جو و تنبل و ترسو بودند و از اين دستور موسى سرپيچى كردند. به همین دلیل حضرت موسی از خدا خواست که بین او گروه گناه‌کار جدایی بیندازد و این دعا مستجاب شد و آنها به مدت طولانی در صحرا سرگردان بودند. پی نوشت [1]. مخزن العرفان، ج‏4، ص: 292.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 امام حسین علیه السلام چگونه تدفین شد؟
سلام. ممنون از سوال شما. پیرامون این سوال، گاهی سخن از تاریخ می شود و گاهی سخن از عقیده است. از نظر عقیده و باورهای شیعه، آنچه که در روایات معتبر و همچنین فتوای فقهاء بیان شده، امر تجهیز و تدفین امام معصوم را فقط یک امام معصوم بر عهده می‌گیرد.[1] این مساله را می‌توان بر اساس روایتی که اشاره شده و روایاتی که در باب رجعت اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده، اثبات کرد. در این روایات به این نکته اشاره می‌شود که پس از آنکه امام زمان از دنیا می‌روند، اولین نفری که از اهل بیت به دنیا بازمی‌گردد، امام حسین (علیه السلام) است و امور مربوط به تدفین امام زمان را بر عهده خواهند گرفت.[2] پس عقیده ما بر این است که امام سجاد (علیه السلام) با معجزه الهی در کربلا حاضر شدند و پیکر مطهر امام حسین (علیه السلام) را دفن کردند. اما از نظر تاریخی، اگر در برخی منابع شیعه چنین نقل شده که برخی از افراد حاضر در کربلا مثل طایفه بنی اسد و دیگران برای تدفین پیکر امام حسین و دیگر شهدای کربلا اقدام کرد‌ه‌اند، در این صورت خواهیم گفت که گزارش‌های تاریخی یک سلسله از نقل‌های ظنی و غیر یقینی است و کسی که آنها را نقل کرده خودش با واسطه نقل می‌کند و شخصا در حادثه حضور نداشته و این احتمال وجود دارد که چنین امر مهمی از دیدگان ناقلان پنهان شده و یا اصلا آن را به هر دلیل نقل نکرده باشند. پس نقل نشدن در منابع تاریخی، دلیل بر عدم وقوع آن ندارد. پی نوشت [1]. بحار الأنوار، ج‏45، ص: 169 به نقل از رجال کشی، ص464. [2]. الكافي، ج‏8، ص: 206.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 عبادت خدا
سلام. ممنون از سوال شما. روایتی از امام حسین (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ آتَاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمَانِيِّهِ وَ كِفَايَتِه‏،[1] هرکس خدا را چنان که حق عبادت اوست، عبادت کند خداوند، بیش از آرزوها و نیازش به او عطا می‌نماید.» اما آیا می‌توان خدا را آنچنان که سزاوار و شایسته اوست، عبادت کرد؟ بر اساس برخی دیگر از روایات، پاسخ منفی است. امام کاظم (علیه السلام) به بعضی از فرزندان خود چنین توصیه کردند:«يَا بُنَيَّ عَلَيْكَ بِالْجِدِّ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ حَدِّ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ،[2] پسر جانم! همواره كوشش كن، مبادا که خودت را در عبادت و طاعت خدا بی‌تقصير بدانى، زيرا خدا چنان كه شايسته است، پرستش نشود.» دلیل این فرمایش امام کاظم (علیه السلام) را می‌توان چنین توضیح داد که خداوند یک وجود کامل و بی نقص است و اوست که تمام غیر خود را آفریده است و کاملا طبیعی است که هیچ موجودی حتی انسان با عقل ناقصش، نتواند چنین خدایی را بشناسد و به او معرفت پیدا کند. اشرف مخلوقات یعنی خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) با افتخار خود را بنده خدا می‌داند و خطاب به خداوند می‌فرماید:«مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ،[3] آنطور که شایسته بود تو را عبادت نکردیم و آنطور که شایسته بود تو را نشناختیم». بر همین اساس، فرمایش سیدالشهداء توضیح داده می‌شود. ایشان در واقع می‌فرماید کسی توهم نکند که می‌تواند خدا را به طور کامل و آنگونه که سزاوار اوست، عبادت کند، بلکه این امر ممکن نیست. اما به این معنا نیست که عبادت خدا رها شود یا در مورد کیفیت عبادت، سهل انگاری شود. اتفاقا انسان باید تلاش خود را در راستای بهتر شدن کیفیت عبادت و بندگی خدا انجام دهد. متوجه این باشد که عبادت و بندگی به معنای این است که خدا در تمام حالات زندگی او جریان داشته باشد. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:«لَا يَكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ فَحِينَئِذٍ يَقُولُ هَذَا خَالِصٌ لِي فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِه‏،[4] بنده، حق عبادت و بندگى را در صورتى انجام داده كه توجه و ارتباط خود را كاملا از تمام آفریده‌های خدا قطع نموده و فقط به خدا بپيوندد و در اين حال است كه خدا می‌فرمايد اين شخص بنده خالص من است و او را به لطفش می‌پذيرد» بنابراین بندگی خالصانه خدا دارای نتایج و پیامدهای مهمی خواهد که یکی از آنها را سیدالشهداء بیان کردند و آن رسیدن انسان به بیش از آنچه که آرزو داشته و می‌خواسته به آنها برسد. این مطلب در کلام امام حسن مجتبی (علیه السلام) به شکل دیگری نیز بیان شده است:«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَبَّدَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ شَيْ‏ء،[5] هر کسی که خدا را بندگی کند، خدا همه چیز را تحت فرمان آن شخص قرار خواهد داد.» پی نوشت [1]. مجموعة ورام، ج‏2، ص: 108. [2]. الكافي، ج‏2، ص: 72. [3]. بحار الأنوار، ج‏68، ص: 23. [4]. عُدة الداعي، ص: 233. [5]. مجموعة ورام، ج‏2، ص: 108.
تصویر عبد آبق عبد آبق 31 مرد, 1400 آیا قیام عاشورا یک دعوای فامیلی بود
سلام. ممنون از سوال شما. برای پاسخ به این سوال به چند نکته اشاره می‌کنم: الف- قرآن کریم تمام مسلمانان را به رعایت عدالت و انصاف و اجرای احکام دین اسلام دعوت می‌کند و آن را ضروری شمرده است. اجرای عدالت چنان اهمیت دارد که نباید در اجرای آن با کسی تعارف داشت. قرآن فرموده:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ، شُهَداءَ لِلَّهِ، وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ‏،[1] اى مؤمنان! در دادگرى همواره استوار باشيد، و گواهان حق و داد، هر چند به زيان خودتان يا پدر و مادر يا دوستانتان باشد.» پس یک مسلمان مومن و متعهد همواره تلاش می‌کند دستورات اسلامی را رعایت کند و دیگران را به آنها دعوت کند. اهمیت این نکته وقتی بیشتر می‌شود که شخصیتی مثل امام حسین (علیه السلام) زعیم امت اسلامی و خلیفه خدا روی زمین باشد. قطعا ایشان به فرامین خدا آگاهی دارند و برای اجرای آنها در جامعه اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند. ایشان بر اساس سیره جدشان خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) و پدرشان امیرالمومنین (علیه السلام) در مسیر اجرای عدالت و زدودن منکر از میان مسلمانان قدم برداشتند و روابط فامیلی و خانوادگی به هیچ عنوان در ایشان تاثیر نگذاشت. برای مثال، ابولهب عموی پیامبر مورد غضب و خشم خداوند قرار گرفت. امیرالمومنین در برابر درخواست برادرش عقیل ایستادگی کرد و از بیت المال به او چیزی بیشتر از حقش نداد. پس حرکت و قیام امام حسین (علیه السلام) یک مساله غیر قابل پیش بینی نبود. حتی معاویه که دشمن خونخوار اهل بیت است، هنگام مرگ به یزید توصیه کرد که با حسین جنگ و جدال نکن که او با تو دست بیعت نمی‌دهد.[2] اینها نشان از اهمیت اجرای دستور دین اسلام برای امامان (علیهم السلام) دارد و برای ایشان مهم نبود یک شخص غریبه یا یکی از اعضای خانواده، مانع اجرای دین در جامعه باشد. ب- درگیری و نزاع میان یزید (لعنة الله علیه) و امام حسین (سلام الله علیه) ریشه تاریخی دارد و تا زمان ظهور امام زمان (علیه السلام) ادامه خواهد داشت. این نزاع و درگیری به ظاهر در مورد خلافت و پادشاهی بر زمین بود اما ریشه و واقع آن را باید در عقیده و باورها جست و جو کرد؛ ابوسفیان بزرگ طائفه بنی امیه بود از روز نخست ظهور اسلام، با رسول خدا و دین اسلام ستیز و دشمنی داشت و عامل بسیاری از جنگها بر ضد جبهه حق بود و در نهایت پس از فتح مکه و از روی ناچاری، به ظاهر اسلام آورد اما این پایان ماجرا نبود. او و دودمانش همواره به شکل نفاق گونه و پنهانی برای تضیعف اسلام و مسلمانان نقشه می‌کشیدند و آیات مربوط به شجره ملعونه (کنایه از ریشه و منبع فساد در تمام عالم) در مورد او و دوستان و نسل او نازل شده است.[3] امام صادق (علیه السلام) نیز نزاع ميان اهل بيت پيامبر و آل ابى سفيان را نزاعی بر سر عقيده می‌دانست نه شخصى و فرمود:«إِنَّا وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ،[4] ما و خاندان ابوسفیان دو خانواده هستیم که در مورد خدا با هم درگیر شدیم. ما گفتم خدا راست گفت ولی آنها گفتند خدا دروغ گفت.» این نزاع و درگیری میان دو خانواده تا زمان ظهور امام مهدی (علیه السلام) ادامه خواهد داشت، چنانچه در ادامه همین حدیث چنین فرمود:«قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه السلام وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِمَ، ابوسفیان با رسول خدا مبارزه کرد و معاویه با امیرالمومنین علی بن ابیطالب جنگید و پسرش یزید بر امام حسین شمشیر کشید و در نهایت، در آخرالزمان، سفیانی با امام زمان مخالفت و جنگ می‌کند» پس دشمنى بنى هاشم و بنى اميه، ریشه در اختلاف هدايت و گمراهى و روشنائى و تاريكى داشت. ج- هرچند در اصل مساله تفاوت چندانی وجود ندارد و همواره پیامبر اسلام و خاندان ایشان در برابر ظلم سکوت نکرده و تا جایی که توانستد برای اجرای عدالت تلاش کردند، اما به هر حال،‌ در اینکه آیا بنی هاشم و بنی امیه نسبت خویشاوندی و فامیلی با یکدیگر داشتند یا خیر، میان محققان اختلاف نظر وجود دارد.[5] پی نوشت [1]. نساء/135. [2]. خوارزمی، مقتل الحسين(علیه السلام)، ج‏1، ص: 257. [3]. مجلسی، بحارالانوار، ج33، ص249. [4]. صدوق، معاني الأخبار، ص: 346. [5]. ر.ک: با كاروان حسينى، ج‏6، ص: 28 ؛ كامل بهائى، ص: 272.
تصویر عبد آبق عبد آبق 24 مرد, 1400 بنظرتون ماخودمون سرنوشتمون رو رقم میزنیم؟!
سلام. با تشکر از سوال شما. توجه شما را به این اصطلاح مهم در مباحث اعتقادی جلب می‌کنم: بر اساس آیه «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب‏»[1]، علم خداوند دو بخش دارد: علم ذاتی و علم فعلی. علم ذاتی آن علمی است که خداوند به تمام موجودات و خصوصیات آنها دارد و تمام رویدادهای گذشته و حال و آینده را می‌داند و می‌داند که هر کسی به چه سرنوشتی دچار می‌شود. خصوصیت این علم آن است که هیچ کسی به آن دسترسی ندارد و اصلا قابل تغییر نیست. علم فعلی آن علمی است که خداوند به موجودات و ویژگی‌های آنها دارد اما این علم به گونه‌ای است که امکان تغییر آن وجود دارد. با توجه به این دو تعریف، پاسخ شما را چنین بیان می‌کنم: از آنجایی که خداوند در وجود انسان، صفت اختیار و اراده را نهادینه کرد تا بتواند توسط عقل و راهنمایی شریعت مقدس، در مسیر حق و حقیقت قدم بردارد، این اجازه به انسان داده شده که بتواند مسیر زندگی خویش را مشخص کند. پس پاسخ سوال دوم شما مثبت است و قرآن نیز همین را فرموده که تمام اراده‌ها در برابر اراده خداوند ناچیز است.«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين‏»[2]. اما این اراده خدا به همان علم ذاتی او اشاره دارد. یعنی خدا می‌داند که فلان شخص در نهایت به کجا می‌رسد اما همین خدا می‌داند این شخص چه مسیری را طی می‌کند و به آنجا می‌رسد. این یک علم کاملا ثبت شده و غیر قابل تغییر است. با این حال خدا می‌داند که همین انسان در یک برهه‌ از زندگی خویش تلاش می‌کند که در مسیر حق قدم بردارد یا اینکه گمراهی را انتخاب کند. و این پاسخ سوال نخست شماست. البته اینکه یک شخص می‌تواند شرنوشت خود را تغییر دهد به این معنا نیست که علم خدا دستخوش تغییرات می‌گردد. بلکه این علم فعلی خداست که تغییر می‌کند و علم ذاتی خدا بدون تغییر باقی می‌ماند و در واقع علم ذاتی همان نتیجه و عاقبت هر شخص است که خدا با جزئیات از آن مطلع است. مثلا یک نفر به اسم میثم با عموی خود قهر می‌کند و به اصطلاح قطع رحِم می‌کند. قطع رحم سبب کاهش عمر انسان می‌شود. تا قبل از قطع ارتباط با عمو، در علم فعلی خدا چنین بود که میثم 70 سال عمر کند. اما با این قطع رحم، سرنوشت میثم آن شد که در 40 سالگی از دنیا برود. تا قبل از 40 سالگی میثم فرصت دارد که با عموی خود ارتباط برقرار کند که اگر چنین شد عمر او افزایش پیدا می‌کند. تمام این تغییرات در علم فعلی خدا رخ می‌دهد اما همه اینها در علم ذاتی خدا ثبت است. لذا در همین مثال اگر میثم در 40 سالگی از دنیا رفت متوجه می‌شویم که در علم ذاتی خدا برای میثم همین مقدار ثبت شده بود و او از فرصت تغییر در علم فعلی خدا استفاده نکرد. پس اراده خدا فوق همه اراده‌ها می‌باشد و خدا از همه چیز خبر دارد. «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها»[3] یعنی هیچ برگ درختی به زمین نمی افتد مگر اینکه خدا آن را می‌داند. اما خود خدا فرموده انسان می‌تواند سرنوشت خویش را با افعالی که انجام می‌دهد معین کند. در مورد سایر وقایع این دنیا نیز همین مساله مطرح است. یعنی اینکه خدا می‌داند قطعا فلان عمل اتفاق می‌افتد، در مرتبه ذات خداست که هیچ کس از او خبر ندارد و سایر انسان‌ها نیز وقتی یک عمل واقع می‌شود، از این علم با خبر می‌شوند. اما تا پیش از این، چون بی خبر هستند، واقع شدن این عمل قطعی نیست و ممکن است مسیر آن تغییر کند. نتیجه سرنوشت انسان را هم خدا و هم خود انسان رقم می زنند اما این به معنای مجبور بودن نیست بلکه به معنای اختیار و اراده در انسان و ارائه فرصت به او برای تعیین مسیر است. معرفی کتاب: راهنمای حقیقت, آیت الله جعفر سبحانی پی نوشت [1]. رعد/39. معنای آیه: خداوند هر آنچه را که بخواهد ناپدید می‌کند و هر آنچه را بخواهد قطعی می‌کند و کتاب اصلی نزد اوست. [2]. تکویر/29. [3]. انعام/59.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 974