خیلی ممنون.
درسته که اقایون بیشتر کار بیرون را انجام میدهند اما من زنی را سراغ دارم که شوهرش شغل درستی ندارد و خودش کار میکند. به علاوه در مهمانیهای مادرشوهر هم همیشه حضور دارد و کارها را انجام میدهد.
به علاوه منم از آن زنهایی هستم که کلینگرم نه جزئینگر و علاقه بیشتری به کارهای مردانه دارم نه زنانه. فقط دلم میخواهد در جمعها کاری به من نداشته باشند و به حال خودم بگذارند.
من از این رفتوآمدها چیزی عایدم نمیشه. نه با افراد حاضر در جمع راحتم و احساس نمیکنم منو درک کنن و هم مرده یه وعده غذا نیستم.
اگر قرار باشه به خاطر یه کمک نکردن انقدر حرف و طعنه بشنوم و اذیت بشم ترجیح میدم چنین رفتوآمدی انجام ندم... . من دوست دارم فقط در خانه خودمون کار منزل انجام بدم نه خانه دیگران.
آدمها خودشان فرهنگ رو میسازن و از یه جا به بعد خودشان را زندانی فرهنگ خودساخته میکنند.
اصل فرهنگ بر این بوده که خانمها در مهمانی کمک کنند تا همدلی بیشتری صورت بگیره و این کمک باید دلی و در صورت تمایل خود فرد باشه نه با زور و اجبار. حتی کار خیر هم از روی اجبار قبول نیست چه برسه به کمک کردن در کارهای روزمره و عادی از روی اجبار.
من جلوی این فرهنگ بیمنطق میایستم و سر خم نمیکنم؛ چون کسی حق نداره دیگری رو اجبار کنه.
ببخشید سوالی به ذهنم آمد: پس چرا گفته شده دینهایی که برای مردم میآید مناسب درک آنها میآید؟ آیا اگر قران در زمان یهودیت و مسیحیت میآمد مردم آن را درک نمیکردند؟ چرا؟ و اینکه با این حساب افراد عالم و باهوش جامعه اسلام که باید بیشتراز بقیه درک کنند پس باید دینی بالاتر از بقیه داشته باشند؟ لطفا توضیح بدهید. ممنونم.
میخوام که دوستمو با آرامش از این رابطه بیرون بکشم. ۱۵ سال دارم.
فکر میکنم من و دوستم باید از شر وابستگی خلاص شیم. من به دوستم وابسته ام و دوستم به اون پسر.
سلام
وقت بخیر. پسرم ماه دیگه ۳ سالش میشه. رفتاراش دیگه زننده شده. هیچ تغییری نکرده. چه بچه و چه بزرگ رو میزنه . بی خود و بی جهت وسایل رو پرت میکنه و میشکونه. بقیه هم به خودشون اجازه میدن سرش داد بزنن
سلام
من یک مشکل خیلی بزرگ دارم نیت کردم(نذر نکردم) اگر مشکلم حل بشه خودم رو و زندگیم رو در راه دین بزارم مشکلم تا حدی برطرف شد
موقع انتخاب رشته من رشته طراحی که رشته خودم بود رو انتخاب کردم وبه سمت حوزه و دانشگاه ادیان نرفتم این کار در ظاهر منطقی تر بود اما الان اصلا آرامش ندارم احساس میکنم به خدا قول الکی دادم ازطرفی هروقت رفتم حرم وجایی وخواستم برای این مشکلم دعا کنم چیز های مهمتری به ذهنم اومد واونو به حاشیه برد من خیلی نگرانم چون مشکلم دوباره داره به وجود میاد من نمیدونم نیتی که کردم از سر شور وهیجان بود یا یک نیت درست بود میترسم رشته خودم رو ول کنم من توی این رشته استعداد خوبی هم دارم
همزمان با قبولی در دانشگاه هنر رشته مذاهب هم قبول شدم ولی استخاره بد اومد نمیدونم چکار کنم عقل میگه مسیر درست رو رفتم اما فکرم و روحم همش منو به خاطر اینکه به سمت دین نرفتم سرزنش میکنه من رشتم طراحی مد گاهی اوقات میگم که در این مسیر هم میشه به دین خدمت کرد ولی دلم آرام نمی گیره گاهی میگم کاش میشد امامان راه رو به من نشون بدن اما بازم میگم نمیشه وباید از نایبانشون پرسید از دفتر مراجع که میپرسم میگن چون نذر نکردید اشکالی نداره اما من واقعا بحثم گناهش نیست من فکر میکنم به وعده خودم عمل نکردم به خاطر همین مشکلم دوباره داره شروع میشه
چون شوهرم زیاد دوست نداره با خانوادم رفت و آمد داشته باشه موندم چیکارکنم چون قراره هفته آینده خانوادم برای بچه سیسمونی بیارن شوهرم با سیسمونی خریدن اونا کلا مخالف بود الان موندم چجوری بهش بگم که قراره خانوادم سیسمونی بیارن که مخالفت نکنه میشه راهکار بدین ممنون.
امروز هم مادرم بهش زنگ زد و برای ناهار دعوتش کرد بازم بهانه آورد و در آخر گفت اگه تونستم میام بعد که من بهش زنگ زدم بیا ناهار بخوریم گفت من خوردم به نظر شما چیکارکنم؟
سلام
وقت بخیر.
جواب شما را دریافت کردم. سعی کردم عمل کنم؛ ولی متاسفانه هنوز دیگران رو میزند و مرتب باید مراقب باشم تا چیزی رو پرت نکنه؛ خصوصا اگر مهمونی بریم. چه کنم تا این واکنش کمتر شود؟
ممنونم از راهنماییتون.
من دوباره به روال قبل بازگشتم؛ یعنی نماز اول وقت.
از این بابت خیلی خوشحالم.
خدا بهتون خیر بده.
اگه امکان داره یه راهنمایی هم بهم بکنید که چطوری دخترمو نمازخون کنم.
دخترم مرداد به سن بلوغ میرسه.
صفحهها