مطالب دوستان شکرزاده آصف

تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 16 شهر, 1401 سوال اعتقادی: معصوم و غیر معصوم بودن ائمه
با سلام و احترام عصمت، مرحله‌ی بالایی از کمال انسانی در تمامی شئون و فعلیت تمامی استعدادهای انسان است و مرهون علم، صیانت نفس و اخلاص در بندگی و عمل صالح می‌باشد. عصمت  در انسان صرفاً جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند متعال کسی را معصوم قرار داده باشد و در خلقت او، هیچ اختیار و امکانی برای خروج از عصمت نداشته باشد، بلکه بازدارندگی و صیانت نفس خود به اختیار انجام می‌پذیرد. عصمت از سویی ایجاد مصونیت از ارتکاب به گناه است و از سویی دیگر کمالی است که سبب بازدارندگی از هر گونه خطا، اشتباه، فراموشی و ... نیز می‌گردد.  عصمت از گناه، برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال به همگان امر فرمود که خود را از گناه و معصیت نگهدارید و بدیهی است که خداوند حکیم، به چیزی که در امکان و قدرت انسان نیست امر نمی‌کند. پس هر کسی می‌تواند معصوم از گناه باشد  اما عصمت کامل از هر گونه خطا، اشتباه یا فراموشی، برای همگان ممکن نیست. پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیه و آله، انسان کامل هستند، یعنی حد اعلای ممکن برای رشد و تعالی برای یک انسان، در آنها محقق شده و تجلی یافته است. از این رو آنان به معنای اتمّ و کامل «معصوم» از هر گونه گناه، خطا، اشتباه و فراموشی می‌باشند؛ لذا (به تعلیم وحی و آموزه‌های خودشان که معدن وحی و مخزن علم لایزال الهی می‌باشند) ایشان را "معصوم" (بدین معنا) نامیده و به غیر از آن چهارده نفر، هیچ کس دیگری را معصوم نمی‌دانیم. حضرت زینب علیهاالسلام، محرم اسرار و از بزرگ‌ترین یاوران و حامیان شش معصوم (حضرات امیرالمؤمنین، فاطمه زهراء، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیهم السلام) بودند؛ آیا شخصی که از علوم، فضایل، ایمان و مراتب بالای کمال انسانی برخوردار نباشد و احیاناً مرتکب گناه (حتی صغیره) شده باشد، می‌تواند در به چنین رتبه و توفیقی نایل آید؟ حضرت زینب کبرا علیهاالسلام، از علم لدنی برخوردار بودند، چنان چه امام معصوم، حضرت سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «انت بحمداللّه عالِمَةٌ غَیر مُعلّمةٍ و فَهِمَةٌ غَیر مُفَهِمّةٍ»، یعنی: الحمد لله، شما عالمِ بدون معلم هستید و فهیمی هستید که کسی آن معارف و مفاهیم و حقایق عالم هستی را به شما تفهیم نکرده است. حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام: ایشان در مقامی از علم و فضیلت قرار داشتند که به «پدر فضل» ملقب و مشهور گردیدند. ایشان در مقامی قرار داشتند که امام سجاد علیه‌السلام در حق ایشان فرمودند: «خداوند رحمت کند عمویم عباس بن علی علیه اسلام را، که به تحقیق ایثار و جانبازی کرد و جنگِ نمایانی نمود و خود را فدای برادرش ساخت، تا اینکه دستانش قطع شد و خداوند در مقابل، بسان عمویش جعفر طیار، دو بال به او عنایت کرد تا با آنها با ملائکه در بهشت پرواز نماید. و همانا عباس علیه السلام نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی دارد که جمیع شهدا در روز قیامت بر او غبطه خورند و تمنّای مقامش را نمایند» (خصال شیخ صدوق ، جلد 1 صفحه 35)  ایشان در مقامی از بصیرت بودند که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَة؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است» (اعیان الشیعه، ج 7، ص 430)  ایشان در مقامی از علم و ایمان و بصیرت بودند که امام صادق علیه‌السلام، هنگام زیارت قبر ایشان شهادت دادند: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی می‌دهم که تو لحظه‌ای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود» ایشان در مقامی از ولایت‌پذیری، معرفت، اطاعت و تبعیت از امام و شهادت قرار گرفتند که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «پس خداوند برترین و بیشترین و وافرترین و کامل ترین پاداش کسی را از میان آنان (مجاهدین و شهدای حق) که به پیمانشان وفا نمودند، دعوت او را پذیرفتند و از ولی امر خود طاعت کردند، به تو ارزانی فرماید.» (کامل الزّیارت ابن قولویه صفحه 257»  ایشان که علمدار امام زمان‌شان بودند، در میان شهدای والا مقام کربلا (از خاندان و یاران)، تنها کسی بودند که وقتی به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فرمودند: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِيلَتِی واضَیعَتا بَعدِ‌کَ یااَخی» یعنی: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد، وامصیبتا بعد از تو، ای برادر! پس هیچ تردیدی نمی‌ماند که آن دو بزرگوار، در مرتبه بسیار بالایی از علم، حلم، بصیرت، تعقل، فضل، ایمان، عمل و سایر کمالات انسانی قرار داشتند و بالتبع معصوم از گناه بودند، اما مرتبه کمالی و عصمت آنها (و هیچ کس دیگری)، در حد چهارده معصوم علیهم السلام نبوده و نمی‌باشد. برای مطالعه بیشتر: http://btid.org/node/19389
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 22 مرد, 1401 نماز مهمتر هست یا امامت
با سلام و احترام دین و مذهب تعدادی اصول دارد و تعدادی فروع! توحید و نبوت و امامت و اعتقاد به معاد و عدالت خداوند، در نزد مذهب شیعه اصل هایی هستند که پایه های دینی و اعتقادی فرد را تشکیل می دهند و تا یک فردی اعتقاداتش را در زمینه یکتا پرستی و نبوت و امامت با تحقیق بررسی درست نکرده باشد نوبت به فروع دین و مذهب نمی رسد. بله نماز بسیار مهم است و اولین چیزی است که در قیامت از مومنین سوال می شود؛ اما این نسبت به اعمال و رفتار انسان در دنیاست و اهمیتی که نسبت به سایر احکام دارد. بر اساس اعتقادات ما امامت در بین اصول اهمیت فوق العاده دارد و بدون اعتقاد به امامت، اعتقاد به سایر اصول کفایت نمی کند و نماز نیز دربین فروع با اهمیت ترین است و اولین عملی است که مورد سوال قرار می گیرد و بی اهمیتی به نماز و سبک شمردن آن باعث می شود تا سایر اعمال سودی نداشته باشد. طبق روایات[1] وقتی انسان از دنیا می رود و در همان شب اول قبر از خدا و پیامبر و امام سوال می کنند و کسی که در این مرحله نمره قبولی داشته باشد، نوبت به سوال از نماز و روزه و ... می رسد. در روایت دیگری امام باقر علیه السّلام فرمود: اسلام روى پنج پايه نهاده شده: نماز و زكاة و روزه و حج و ولايت. و به چيزى مانند ولايت فرياد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و - اين - يعنى ولايت - را رها كردند.[2] شبیه این روایات زیاد است و گویای اهمیت و برتری ولایت بر سایر امور است و در تعبیری دیگر می توان گفت و امامت و ولایت مانند روح و سایر اعمال مانند جسم است و جسم تنها و بدون روح ارزشی ندارد. در نهایت نماز و روزه وحتی خمس و جهاد در راه خدا همه وقتی با ارزش می شوند که در راستای تعبد و بندگی و بر پایه اعتقادات صحیح شکل گرفته باشد و تا اعتقاد به خدای یکتا و نبوت پیامبر اسلام و امامت ائمه معصومین را نپذیرفته باشیم، نماز و سایر اعمال به مرحله قبولی نخواهد رسید. پی نوشت: [1] کافی، ج ۸، ص۷۲. [2] همان، ج2، 18.   مطالعه بیشتر: https://btid.org/fa/news/186977  
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 05 مرد, 1401 موقع حضور نکیر و منکر
با سلام و احترام امیرمؤمنان می فرماید: «وقتی تشییع کنندگان و مصیبت دیدگان بازگشتند، مرده را در قبر می نشانند و مورد سؤال قرار می دهند.»[1] با توجه به چنین روایاتی شب بودن ملاک نیست؛ حتی اگر بپذیریم که در عالم قبر و برزخ زمان وجود دارد، معلوم نیست، صبح و شب در برزخ مانند دنیا باشد. علاوه بر این به نزدیکان میت سفارش شده است که پس از خاک‌سپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سؤالات نکیر و منکر یاری‌اش کنند[2] و در این گونه توصیه ها هم شب بودن ملاک نیست. البته در احکام فقهی و نماز لیلة الدفن وارد شده که در اولین شب پس از دفن خوانده می شود، در استفتائات مراجع چنین آمده است: سؤال:آیا منظور از شب اول قبر ، همان شب دفن میت است یا شبی که روح از بدن جدا می شود؟ پاسخ:منظور اولین شب بعد از دفن است و فشار قبر و سوال و جواب نیز از زمان دفن آغاز می شود.[3] در پاسخ به سوال دوم در قرآن آیه است که در مورد عذاب فرعونیان سخن می گوید: « النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا ۖ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ؛[4] (اینک که در عالم برزخند) آنها صبح و شام بر آتش دوزخ عرضه می‌شوند، و چون روز قیامت بر پا شود (خطاب آید که) فرعونیان را به سخت‌ترین عذاب (جهنم) وارد کنید.» با توجه به این آیه می توان چنین برداشت کرد که در برزخ نیز زمان و صبح وشام وجود دارد، و لکن نمی دانیم که به چه صورت است و آیا مانند دنیاست یا فرق می کند. پی نوشت: [1] نهج البلاغه، خطبه ۸۳. [2] اصول کافی،‌ باب المسأله فی القبر ۲/ ۶۳۴ و ۳/۲۰۱. [3] https://b2n.ir/e26377 [4] غافر، ایه46. برای مطالعه بیشتر: http://btid.org/node/209353 https://btid.org/fa/news/182694 https://btid.org/fa/news/86984 https://btid.org/fa/news/182694
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 02 مرد, 1401 آیا سرکتاب باز کردن و دعا نویسی مورد تایید اسلام و علما است؟
با سلام و احترام منظور از سر کتاب باز کردن اگر استخاره با قرآن باشد اشکالی ندارد ولی سر کتاب باز کردن صحیح نیست و اکثر کسانی که متاسفانه وارد این مسیر می شوند به خاطر سودجویی و کلاشی است و نمی توان با اغلب این افراد اعتماد کرد. پیامبر گرامى اسلام فرمودند: «مَنْ تَکَهَّنَ اوْ تُکَهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِءَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ؛ [1]کسى که کهانت و پیش گویى کند و یا نزد پیش گو برود، از آیین اسلام برایت و بیزارى جسته است.» در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) فرمودند: «مَنْ مَشى‏ الى‏ ساحِرٍ اوْ کاهِنٍ اوْ کَذّابٍ یُصَدِّقُهُ فیما یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِما انْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ؛[2](کسى که به سراغ جادوگر، یا پیش گو، یا آدم هاى دروغگویى که از آینده خبرمى‏ دهند، برود، و گفتار آنها را تصدیق کند، نسبت به قرآن مجید کفر ورزیده است فقها نیز در پاسخ به این سوال چنین گفته اند: آیت الله خامنه ای: سرکتاب و فالگیری اعتبار ندارد و مراجعه کردن به رمال ها و فالگیرها جایز نیست.[3] آیت الله مکارم: سرکتاب باز کردن یا فال گرفتن با قرآن یا هر کتاب دیگر و آینده نگری هیچ اعتباری ندارد و حتی در بعضی موارد، این کار نسبت به قرآن اشکال شرعی دارد؛ تنها می توان با قرآن (طبق شرایط و آداب) استخاره کرد.[4] پی نوشت: [1] وسائل الشيعه، ج ۱۲، باب ۲۶، ح ۲. [2] وسائل الشيعه، ج ۱۲، ابواب ما يكتسب به، باب ۲۶، ح ۳. [3] پایگاه اینترنتی آیت الله خامنه ای، کد استفتاء: 2zz5rrz. [4] استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله مکارم، کد استفتاء: 9908220110. برای مطالعه بیشتر: https://btid.org/fa/news/183094 https://btid.org/fa/news/155395 https://btid.org/fa/news/11929
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 30 تير, 1401 سوالات اعتقادی: هدف از خلقت انسان چه بوده؟
با سلام و احترام قطعا آفرینش انسان بی هدف نبوده و قرآن در این باره می فرماید: «افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّک الینا لا ترجعون؛[مومنون، آیه115] آیا پنداشتید که شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمیگردید؟ هدف از خلقت انسان این بوده که انسان ها به مقام عبودیت و به کمال برسند؛ خداوند متعال می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون [سوره الذاريات/56] من، جن و انس را نيافريدم جز براى اين‌كه عبادتم كنند. خداوند نیاز به عبادت ندارد و  بلکه به بندگی رسیدن انسان نیز برای این است که به کمال برسد؛ خداوند در آیه دیگری از قرآن می فرماید: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ؛[هود، آیه119] مگر آن کس که خدای تو بر او رحم آورد و برای همین آفریدشان.» اگر خداوند به انسان رحم نکند، به کمال نخواهد رسید. پس خداوند انسان را برای رسیدن به کمال آفرید و کمال انسان همان قرب و نزدیکی به خداست که با عبادت و رحمت الهی حاصل می شود. در پاسخ به سوال دوم: همه انسان ها در معرض امتحان الهی قرار دارند و شاید نتوان کسی را پیدا کرد که در زندگی هیچ دغدغه ای نداشته باشد. آرام بودن برخی از انسان ها در زندگی شاید به دلیل ایمان قوی و مدیریت دغدغه ها و ... باشد؛ نه اینکه هیچ مشکلی ندارند. برخی از انسان ها صبور هستند و سعی می کنند بر مشکلات زندگی فائق بیایند و برخی در مواجهه با مشکلات جزع و فزع می کنند و چه بسا مشکل این افراد از دیگران هم کمتر باشد، ولی تحمل کمتری دارند. البته که امتحان مومنین نیز بسته به ایمانشان تفاوت دارد؛ امام باقر علیه السلام فرمود: همانا مؤمن در این دنیا هر مقداری که دین و ایمان داشته باشد به همان اندازه مورد امتحان و آزمایش قرار می گیرد.[بحارالا نوار، ج 70، ص 111، ح 14] و از خدا بخواهیم به ما ایمان واقعی و صبر و موفقیت در امتحانات الهی روزی نماید. نکته دیگری که وجود دارد، نوع امتحان الهی نیز تفاوت می کند؛ برای برخی از مومنین با گرفتاری ها و سختی ها و برای برخی از انسان ها نیز ممکن است با اموال و دارایی و رفاه مورد امتحان قرار بگیرند و چه بسا امتحان با خوشی ها و لذت ها سخت تر باشد.   برای مطالعه بیشتر: https://btid.org/fa/news/28701 https://btid.org/fa/news/192060 https://btid.org/fa/news/142332 https://btid.org/fa/news/167092 https://btid.org/fa/news/166631
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 10 تير, 1401 اعتقادی: چرا پدر قاتل، قصاص نمیشه ؟؟
با سلام و احترام و آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری برای شما احکام در اسلام دائر مدار مصالح و مفاسد است و خداوند حکیم بر اساس حکمت حکم کرده است؛ هرچند دلیل آن را ندانیم ولی چون به علم و حکمت خدا و مهربانی و عدالت او ایمان داریم آن را می پذیریم. پدر نیز مانند مادر سرچشمه عطوفت است و فرزند برای او عزیز است؛ داغ فرزند همان گونه که برای مادر جانسوز است برای پدر نیز جگرسوز است. هیچ پدر و مادری حاضر به دیدن داغ فرزند نیست چه برسد به اینکه خودش اینکار را بکند. قصاص یک حق است و در همه موارد اولیاء مقتول حق دارند قاتل را قصاص کنند و یا دیه او را بگیرند و حتی می توانند قاتل را عفو کنند و سفارش قرآن هم این است که عفو بهتر است. در مورد مادری که فرزندش را کشته نیز اولیاء مقتول می توانند از قصاص او صرف نظر کنند یا او راببخشند. با محبتی که پدر به فرزندش دارد مگر چند مورد قتل ممکن است اتفاق بیفتد؟ داغ فرزند بر پدر بسیار سنگین است. کدام پدر است که بخواهد فرزندش را بکشد با این حال در جایی که پدر فرزندش را به قتل برساند علاوه بر پرداخت دیه و کفاره و محرومیت از ارث و تعزیر حاکم باید احساس گناه و عذاب وجدان و داغ سنگین مرگ فرزند آن هم به دست خودش را تحمل کند. پدر نقش مهمی در زندگی  اهل و عیال دارد، هرچند مرتکب قتل شده ولی با قصاص او نه تنها داغی کم نمی شود بلکه داغ سنگین تر می شود و مشکل اقتصادی با نبود پدر به مشکلات سایر فرزندان و اعضای خانواده نیز اضافه می شود. همچنین شاید یکی از حکمت های عدم قصاص پدر حقی است که بر فرزند دارد. از رسول خدا (ص) سوال شد چه کسی بیشترین حق را بر مرد دارد؟ رسول خدا فرمود: پدر. اگر کسی انسان بی گناهی را از روی عمد به قتل برساند علاوه بر قصاص، هم کفاره دارد و هم مجازات آخرت( قرآن مجازات قاتل را جاودانگی در جهنم می داند) حال شاید به خاطر حق بزرگی که پدر بر فرزند دارد و بزرگترین حق را پدر دارد؛ قصاص پدر استثناء شده و باید دیه او را بپردازد و کفاره بدهد و از او نیز ارث نمی برد. و اگر توبه نکرده و خدا اورا نبخشد عذاب جهنم را نیز دارد. استثناء از قصاص نیز تنها در مورد پدر وارد شده و غیر پدر مانند پدر بزرگ هرچند ولیّ نوه باشد، در صورت قتل نوه قصاص می شود. برای مطالعه بیشتر: https://btid.org/fa/news/181871 https://btid.org/fa/news/185976 https://btid.org/fa/news/184806
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 06 تير, 1401 سوال اعتقادی: طبقات جهنم
با سلام و احترام بر اساس آیه ۴۴ سوره حجر جهنم هفت در دارد؛« لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛[1] که آن دوزخ را هفت در است که هر دری برای ورود دسته‌ای از گمراهان معین گردیده است.» در برخی از روایات، این هفت در به هفت طبقه تفسیر شده است. و این هفت نام که در سوال شما هم آمده در روایتی از امام باقر علیه السلام وارد شده است[2] علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بر این باور است: در قرآن، چگونگی درهای جهنم و این که آیا طبقات یا درکات جهنم هستند، صریحاً بیان نشده است؛ اما با توجه به آیات دیگر قرآن معنای درکات برای ابواب صحیح‌تر است. علامه طباطبایی معنای هفت در داشتن جهنم را به این که هفت نوع عذاب وجود دارد نیز تفسیر کرده است. بر این اساس هفت نوع گناه مستوجب آتش است و البته برای هر یک از این گناهان راه‌های مختلفی وجود دارد. به نظر او اگر آیه ۴۴ سوره حجر چنین معنایی داشته باشد، روایاتی که درباره طبقه‌بندی عذاب‌های جهنم آمده است مؤید آن خواهد بود.[3][4] پی نوشت: [1] سوره حجر، آیه44. [2] نور الثقلین، ج۳، ص۱۷، ح۶۰. [3] المیزان، ج۱۲، ص۱۷۰ و ج۱۷، ص۳۵۲. [4] https://b2n.ir/r50268 جهت مطالعه بیشتر می توانید به پیوندهای زیر مراجعه فرمایید: https://btid.org/fa/news/49311 https://btid.org/fa/news/52931
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 05 تير, 1401 سوال اعتقادی: وابستگی میت به دنیا
با سلام و احترام شخصی که از دنیا می رود، پرونده اعمال او بسته می شود و با جدا شدن روح از جسم کارکردهایی که در دنیا و توسط بدن بود، به پایان می رسد؛ اما به این معنا نیست که دیگر تعلق و ارتباطی با دنیا نداشته باشد. از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که: «هیچ مؤمن و کافری نیست که در هنگام ظهر نزد خانواده‌ی خویش حاضر نگردد. وقتی مؤمن خانواده‌اش را در حال انجام اعمال صالح می‌بیند، خداوند را حمد گوید و وقتی کافر خانواده‌ی خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند، بر آنان غبطه می‌خورد.» [1] در روایت دیگری بیان شده که: «اسحاق بن عمّار سؤال کرد: آیا شخصی که از دنیا رفته با خانواده‌ی خویش دیدار می‌نماید یا خیر؟ امام فرمودند: آری. پرسید: هر چند گاه؟ فرمود: بنا به منزلتی که نزد خدا دارد. هر هفته، هر ماه یا هر سال...»[2] اما اینکه اموری مانند رسیدگی به منزل او یا آب دادن به باغچه و... آیا سودی برای میت دارد یانه؟ باید گفت: در صورتی که چنین آثار به جای مانده از میت در راه خیر باشد و وقف و نذری باشد، مشمول ثواب بوده و تا این میراث هست، ثواب آن به او می رسد؛ در غیر این صورت سودی نخواهد داشت. پی نوشت: [1] فروع کافی، ج 3، ص 230، ح2. [2] همان، ح3. برای مطالعه بیشتر: https://btid.org/fa/news/44025 https://btid.org/fa/news/187854
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 01 تير, 1401 مشاوره: همسرم همه چیز رو به طلسم و چشم زخم نسبت میده
با سلام و احترام در اینکه طلسم و جادو و چشم زخم وجود دارد، شکی نیست؛ اما باید توجه داشت که نگاه همسر شما نیز بسیار از روی وسواس است و با توکل به خدا و پناه بردن به او و اعمال و ادعیه می توان از طلسم و جادو و چشم زخم در امان بود. همه چیز به دست خداست و تا خدا نخواهد اتفاقی نخواهد افتاد و در دین ما نیز برای در امان ماندن از آسیب ها راهکارهای فراوانی وجود دارد؛ و با نگاه وسواسی و ترس به این گونه امور آرامش زندگی از بین خواهد رفت. در کنار توکل و پناه بردن به خدا، خواندن چهار قل و آیة الکرسی و همراه داشتن حرز ابودجانه و حرز امام جواد علیه السلام و خواندن آیه "و ان یکاد" و دعاهای دیگر برای دفع سحر و در امان ماندن از چشم زخم اثر دارند. برای مطالعه بیشتر می توانید به پیوند های زیر مراجعه فرمایید: https://btid.org/fa/news/201521 https://btid.org/fa/news/119344 https://btid.org/fa/news/49077 https://btid.org/fa/news/191182
تصویر عظیمی رادفر مجتبی عظیمی رادفر مجتبی 22 خرد, 1401 در مورد حدیث ""حب الوطن من الایمان...؟؟؟
با سلام و احترام اين حديث در كتب معتبر روایی شيعه و سنی نقل نشده؛ ولي در كتاب های امل الآمل و تحفه السنيه فيض كاشانی و مستدرک سفينه البحار و... بدون ذكر سند نقل شده است.[1] با فرض صحت سند نیز در مورد معنای این روایت و اینکه منظور از وطن چیست اقوال متعددی وجود دارد: 1. مراد از وطن، بهشت است كه مسكن اولی جد ما آدم ابوالبشر ـ عليه السلام ـ بود. 2. مقصود از وطن، مكه است كه ام القری و قبله عالم است. 3. مراد رجوع به سوی خدای متعال است چون كه مبدا و معاد اوست. 4. منظور وطن متعارف و عرفی است. 5. مقصود از وطن، وطن بزرگ اسلامی است كه حفظ و نگهداری آن بر مسلمانان لازم است؛ چون حفاظت از دين و انسانيت و عزت دين و قوت اسلام وابسته به آن است. پس دين و انسانيت اصل است و وطن و غير آن بايد در خدمت دين باشند. البته انسان به وطن و محل تولد خویش علاقه مند است و این در فطرت افراد وجود دارد و مردم هر جای دنیا نسبت به وطن خود علاقه دارند، حب وطن از ایمان است، شاید به این جهت که کسی که محبت وطنش داشته باشد در صدد آبادانی رفع مشکلات وطن خودش و مردم آن بر می آید و از آن دفاع می کند. نمونه آن نیز دفاع در جنگ تحمیلی بود که دفاع از اسلام و وطن در یک مصداق با هم جمع شده بودند. اما دین و ایمان برتر از وطن بوده و در صورتی که وطن نماد دین و ایمان نباشد، نمی توان گفت این دوست داشتن وطن نشانه ایمان است؛ پس در مواردی که شما فرمودید در صورتی می توان پذیرفت حب وطن از ایمان است که کشور و وطن بر پایه دین باشد و گرنه صرف دوست داشتن وطن و علاقه دنیوی چه ارزش خواهد داشت. برخی از علمای محقق می فرمایند: مراد از این وطن وطن اسلامی است که محبت آن و دفاع از آن ایمان خواهد بود ولی اگر وطن سرزمین شرک باشد قطعا محبت آن ایمان نخواهد بود بلکه عکس آن صادق خواهد بود.[2] حب وطن وقتی در برابر ایمان قرار بگیرد و تبدیل به یک تعصب جاهلی شود و نژاد پرستی از آن بیرون بیاید، دیگر ارزشی نخواهد داشت چه برسد به اینکه مطلوب و از نشانه های ایمان باشد. پی نوشت: [1] https://www.pasokh.org/fa/Question/View/9817 [2] الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 3، ص 333. برای مطالعه بیشتر: https://btid.org/fa/news/66905 https://btid.org/fa/news/14730

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 388