مطالب دوستان رادمنش اسماعیل

تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 14 شهر, 1402 پسرم بعضی اوقات خود ارضایی داره
سلام خیلی ممنون راستش آقام راننده است البته وقتی خانه هست باپسرم فوتبال بازی می کن بیرون میرن ولی گاهی مشروب مصرف میکنه وپسرم خیلی ناراحت می شه پسرم زیاد توگوشیه وفهمیده که من می دونم گاهی خود ارضایی  انجام میده البته یک بار باهاش در مورد بد بودنش صحبت کردم وپسرم کلا کم حرف وآرام هست وتنها ولی من باهاش رفیقم ولی چون من خیلی مذهبی هستم وبرعکس آقام، خیلی اذیت می شم وفقط بانمازودعا آرام می گیرم ودوست دارم پسرم سرباز امام زمان باشه وخدا بهم کمک کنه در درست تربیت کردن وخوشحالم تونستم با شما در ارتباط باشم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 13 شهر, 1402 چکار کنم دختر ۱۳ ساله م گوشی،شو کنار بگذاره ؟
سلام‌ ضمن تشکر از پاسخگویی من متاسفانه نتیجه نگرفتم و همچنان با همین مشکل دخترم دست و پنجه نرم میکنم . قوانینی که گفتید اجرا کردم دخترم برای فرار از قوانین حدود دو هفته ست رفته طبقه بالای منزلمون خونه خاله مجردش تا راحت باز گوشی دستش بگیره .خواهرم میگه بیشتر بازی ولی به هر حال اونجا دیگه امرو نهی پدرومادر نیست و راحت شبها تا دیر وقت بیداره .خواهش میکنم کمکم کنید . پس چطوریه برخی دخترها اونقدر با مادرشون صمیمی هستند و بگو و بخند ؟؟ دختر من حتی دیگه با ما مهمانی هگ‌نمیاد فقط گاهی با دوستاش یا برادر ۱۲ ساله ش بیرون میره .راستش بعد از بدنیا اومدن برادرش کم حرف شد دختر بلبل زبون من چرا آخه ؟ با وجود اینکه بخاطر اون من کلی محبت به داششو مخفی و کم‌کردم که دخترم آسیب نبینه من الان چکار کنم ؟ به نظرتون گوشی با کلک ازش'بگیرم یکی می گفت بدتره  اینکار یکسال از سوال قبلیم و مشکلم میگذره .خداروشکر آهنگهای کره ای و این چرت و پرت ها رو گذاشته کنار بعد اینکه دیگه با من پیاده روی نمیاد درحالیکه  قبلا خیلی دوست داشت . خونه فامیل و نزدیکانم هم نمیاد الان ۱۵ سالشه ولی گوشی بی وقفه در دستانش هست تورو به امام حسین (ع) کمکم کنید.
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 11 شهر, 1402 میخواهم فرصت دوباره به خودم بدم ولی نمی دانم چطور....
سلام . بله چشم و من اصلا به روی همسرم نمیارم ولی تو خودم غصه میخورمو..... از خودم بدم میاد که چقدر ذلیل و بدبختم.وبعد میگم به روزیت قانع باش خب همینه دیگه.... و گاها که بهم فشار میاد مشورت میکنم تا کمکم کنید اشتباه غیر قابل جبران نکنم هفته قبل برادر زاده من که خارج میشه و برگشته بود مادرش که میشه عروسمون نهار رستوران دعوتمون کرد و پسر منم دعوت کرد نه همسرم رو.خب ما همه جا که باهمسرم نمیریم یک مهمانیهایی را که اولویت با همسرم هست با ایشون میریم یک جاهایی نه با پسرم چون فراز هم که قرار نیست تمام ارتباطاتش با خانواده خودش داییش پسر داییش و پدر بزرگ و... از دست بده همه اش پسر همسرم و همسرم رو ببریم که   من دیدم همسرم ناراحت شدن که شما چطور مهمونی رفتی که ما دعوت نبودیم ؟ چرا نگفتی جایی که همسرم نیست من نمیرم ؟ چرا پسرت رو اولویت دادی ؟ چرا پدرت اعتراضی نکرد و... من هیچییییی نگفتم ولی انگار بند علقه دلم پاره شده تو دلم گفتم چه پررو ۳ ساله عروس شمام فعلااا یک مهمانییییی هم دعوت نکردید حتی یک نهار یا شام نرفتم خونه خانواده شوهرم ( پدر شوهر یا خواهر شوهر و...) دریغ از یک مهمانی ..... اینها هیچ .... ولی بخاطر پسرم از این حرف همسرم سوختم که چقدر بی پناهه که حتی یک مهمانیش هم سنگه که میوفته رو سر همسر من  تازه آنقدر هم راجب محمد فیس و افاده دارن  بعد خودشون محبتشون اینه بعد گفت ما ۳شب میخواییم با پسرم زمینی بریم وان ترکیه میای؟ گفتم اجازه بده فکر کنم اگر شرایطش را داشتم میام گفت فرازو یک‌جایی بفرست بیااااا توقع داشت که من باکله بگم آره میفرستم خونه یکی از پدر بزرگ ها میام ولی دلشکسته بودم وگفتم فکر میکنم و واقعیتش اصلااااااااا دلم نمیخواد برم. البته بی محبتی همسرم نسبت به پسرم چیز جدیدی نیست ثابت شده است ولی من آنقدر تقوا ندارم دیگه که دریای صبر  محبت باشم نسبت به پسرشون واینم میخوام بهش بگم. میخوام نرم ولی با شما مشورت میکنم اگر برم فرازراباید بدم دست پدرش از طرفی واقعااا نمیخوام برم. که علت رو میگم براتون کمی پایین تر   بعد هفته قبل پدرم برام یک ماشین خریده دیروز همسرم گفت فکر کنم ماشین گرفتی یک جوری شدی میدونم شاید وظیفه من بود بخرم ولی میدونی که من کار میکنم اختیار پولم دست من نیست پدر و بردارم بر میدارن و.... باز هیچی نگفتم فقط گفتم شما کلا مخالف رانندگی خانم هستی چه برسه ماشین خریدن تو حتی یک ساعت ماشین نمیدادی من رانندگی کنم که .....ولی قهر نبودم هااااا با خنده و شوخی گفتم. تو دلم منزجر بودم که  ۵۳ سالته اختیار پولت دست خودت نیست ؟؟ تا ۱۱شبم سر کاری ؟؟؟ واسه کی و چی ؟؟؟؟ ولی هرگزززز مداخله نکردم تاحالا وبه خودم اجازه ندادم سر کوفت بزنم یا قضاوت کنم . ع اولا اصلا دلم نمیخواد برم ما ۳ساله ازدواج رسمی کردیم یک سال و نیم هم محرمیت وآشنایی تا حالا یک سفر منو نبردن پای صحبت هم برسه ادعای ثروت افسانه ای دارن حالا بعد ۵ سال سه شب زمینی هلک هلک با ون میخوام برم وان؟ من که با پدرم و پسرم چند ماه قبل استانبول بودم بهترین سفر خیلییی هم خوش گذشت کافیه برام. ضمنا وقتی تحمل یک حال خوش و مهمانی فراز رو نداره همزمان سر پسرش پدر منو در آورده چه دلخوشی داره برم سفر با پسرشون اصلا ما تو ۵ سال یک سفر نرفتیم ۲تایی یا....الانم این سفر رو  دوست ندارم برم. شیطان میگه باهاش صحبت کنم بگم منم انسانم ۴ ساله از زمان آشنایی با فراز نتونستی باهاش سازگار شی و همزمان ۴ساله پدر منو با محمد در آوردی بگم ببخشید ولی همسر من تحملم تمام شده تقوا خریت یا هرچیزی اسمش بود در من تمام شده  ترجیح میدم با بچه ها مساوی رفتار کنم حالا که تو نمیتونی خب باشه اوکی منم نمیتونم  ازاول هم قرار بودطلاق نگیریم ولی بچه ها دور باشن چطور بچه من دوره پسر شما وسط رابطه؟؟؟ (می بینید خبیث شدم ) از طرفی چند پیشنهاد کاری دارم میخوام کار کنم تا پولش پس اندازی برای پسرم باشه برای آیندش.  پدرش که نداره یعنی داره تا حالا برای فرازهزینه نکرده همسرم هم که .... پدرم هم که خب شاید نخواد کاری کنه من مادرم و مسئولیت پسرم با منه باید فکری کنم از طرفی همسر من بد دله می‌ترسه من با مردی مواجه بشم مثلا گولم بزنه از دستش در بیارن یا می‌ترسه من استقلال مالی داشته باشم دم در بیارم ( خواهرش کارمند بانکه سر بحث و دعوا شوهرش  رو از خونه بیرون میکنه شوهرش تو ماشین می خوابه و...) ولی من حق تحصیل و حق کار و حق طلاق را شرط ضمن عقدکردم. ونمیتونم بخاطر همسرم و.....آینده پسرم رو تباه کنم من بهتره کار کنم. در مورد سفر هم همسرم و من تاحالا یک سفر نرفتیم نه دوران محرمیت نه ازدواج که مشترک زندگی میکردیم نه بعدش .... الانم لزومی نمیبینم پسرم رو بفرستم جایی سه روز زمینییییی با اینها برم جایی  آخه این سفره ؟؟؟ ((((( همسر من کار پرقدرتی داره ولی سودش رو میده پدر و برادرش میگه از اول روال همین بوده واینجوری که به من میگه در حقیقت چیزی نداره جز یک خونه چهار طبقه  و یک مغازه و گاها اشکش در میاد که جونم در اومده اینها خوردن بعد میگه نهههه روال خانوادگی مون همینه و پیش من دوباره انکار می کنه. یعنی بخواد هزینه درشت کنه تاجایی که من میدونم باید دست دراز کنه به پدرش بگه میدی مثلا برای خودم ماشین بخرم؟؟؟ یا .... ولی برادر شوهرم اجاره مغازه ها و( که ماهانه بیش از ۲۰۰میلیون تومانه ) ...را با پدرشوهرم جوری صحبت کرده بخشیش رو بر میداره و.... یعنی دوتا برادر در یک شغل کننده کار هم همسر من وضعیت مالی ولی متفاوت. ولی من هرگززززززز  ورود نکردم به مسائلشان  هرگزززززز تحقیر نکردم گفتم بهت افتخار میکنم که حق کسی رو بالا نکشیدی و....( چون برادرش حق ایشونو داره بالا می کشه طبق گفته خودش) حالا الله اعلم گفته های همسرمو میگم منم )))))  بعد اون قضیه  مهمانی و توقعات اش انگار تمام محبت من رفته یک حالتی غالب شده تو دلم که میگم برو گم شو باباااا انگار شیطان رفته تو جلدم. از طرفی نماز صبح امروزم هم قضا شد فهمیدم گناه میکنم اصلا احساس میکنم یه هیولا شدم ولی دوست دارم ادامه بدم و خوردش کنم انگار بهانه افتاده دستم ازش دوری کنم . میدونم تمام افکارم درست نیست ولی حرص غلبه داره بهم. ولی واقعا نسبت به وقایع میشه صحبتی کرد ؟ اگر بله چه صحبتی کنم ؟ سفر نرم فاجعه اتفاق می افته ؟؟؟ خب خودشون برن. منم بعدها با پسرم میرم. من سفر زمینی ۳ روزه که نصف مسیر هم با ون هست رو نمیخوام برم خب
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 08 شهر, 1402 پسرم عادت به زدن داره...
سلام پسرم ۲ سال و ۲ ماهش هست قبلا هم براتون پیام فرستاده بودم در مورد دست بزنش و جیغ زدن برای درخواست هاش...ولی خیلی کلافه میشم خیلی کنترل میکنم اما اصلا نمیتونم باهاش چطور رفتار میکنم جایی تغافل میکنم و جایی حواسشو پرت میکنم ولی واقعا بعضی جاها جواب نمیده علی الخصوص بیرون و تو خونه نیستیم و وقتی بیرون بچه ای رو میزنه یا داد سرش یا حتی بزرگترها متهم به تربیت بد میشه از جانب بعضی ها یا دخالت (البته اطرافیان)خودمم خجالت میکشم از مراورده زیاد...در حالیکه خداروشکر جو ناارومی تو خونه نداریم گوشی و تلویزیون محدودیت داریم باهاش بازی زیاد میکنم بیرون میبرمش (وقت براش میزارم,تک فرزند هستن فعلا و پدرشون بیشتر مشغله کاری دارن کمتر پدر رو میبنن یکی دو ساعت شب ,اونم که پدرشون خسته ست حوصله زیاد بازی باهاش نداره,که بیشتر جمعه ها وقتش بیشتره) ولی همش بخاطر این رفتارش میترسم به بچه ها نزدیک بشه اکثرا میگن در قالب شعر و داستان روش تعامل خوب رو بهش یاد بدید اما زیاد توجهی به داستان نداره یا وقتی شعری از,کتاب میخونم از دستم میگیره و خودش با کتاب بازی میکنه..چکار کنم این مشکل فرزندم رفع بشه,عادت خیلی زیاد به کلید ماشین و خود ماشین(واقعی) داره,بحث کلید خواستن از,اطرافیان خیلی کلافه مون کرده چون بعضی بزرگترا از بچه بدتر میشن یا تیکه میندازن تو تربیت بچه ....من مادر نگران رو دریابید خدا خیر دنیا و آخرت نصیبتون کند
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 06 شهر, 1402 سوال اخلاقی: چیکار کنم برگرده نماز بخونه..؟؟؟
با عرض سلام و درود خدمت شما عزیزان زحمت کش که اینقدر خالصانه بدون منت وقت گرانبهاتون رو در اختیار ما قرامیدهید اجرتون با سیدالشهدا علیه السلام خیلی کامل و عالی توضیح دادید زحمت کشیدید بنده به‌عنوان مادر دخترم، از کوچکی خودم حیا وعفت رو خیلی رعایت کردم واز هفت سالگی به نماز مقید بودم اصلا خیلی دوست داشتم رابطه ام با خدا دوستانه باشه خیلی مقید به واجبات هستم تا اینجا هم خداروشکر یکم راضیم ولی همسرم نماز نمی خونه خدا پیامبر و امامان رو قبول داره ولی خیلی تنبله تومسئولیت زندگی هم تنبله از زیر بعضی از مسئولیت هم شونه خالی میکنه پسرم ۳۰ سالشه تو کارش گره افتاده ناراحته، گردن خدا ودیگران می اندازه نماز نمی خونه، شرطم میزاره کارم درست بشه واجبات رو انجام بدم اونم مثل دخترم اول ها نماز می خوند وروزه می گرفت ۱۰ سال ترک کرده منم دلم شکسته همیشه دعا می کنم ودر فکرم با این همه بدهی واجبات چطور میشن خدایا خیلی ببخشید درد دل بود تا حالا با هیچ کس این طور درد دل نکرده بودم کاش از رفتار بابا بیشتر عبرت بگیرند نه اینکه مثل او رفتار کنند حال بابا  خیلی وقتها خدا پسندانه نیست
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 06 شهر, 1402 همسرم بداخلاق و عصبیه...
من مشکلم حل نشد بدتر شده هر شب دعوا بحث گریه برای من اعصاب خوردی برای بچه ما مستاجر هستیم ۲ماه دیگه باید بلندبشیم هیچ پولی جمع نکرده ۵ساله ازدواج کردیم ۲۰میلیون بیشتر پول نداریم همه ما رو مسخره میکند خسته شدم همش نداری هر زنی آرزوشه به یه جا برسه یه خورده زندگیش بره بالا ولی شوهر من آدم بی خیال باباشم این طوره بهش امشب گفتم حالا من با این شوهر بیخیال چه کنم که به فکر آینده ای دخترش نیست که باید تو سرما بلند بشیم یه هزاری پول جمع نکرده ۴تکیه طلا دارم چشمش به اون تکیه طلاهامه ولی من دوست دارم طلاهامو داشته باشم از یه طرفی هم میگم به خودم مجبوری بفروشی اینم بگم همش ناله می زنه که ندارم ندارم یعنی آرزوم به دلم مونده یه بار ببینمش بگه دارم نه من همه اینو میگن خسته ام کرده بخدا دوست ندارم اصلا ببینمش اصلا خونه بیاد این وسط هم جیگرگوشم داره اذیت میشه
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 05 شهر, 1402 دخترم به شدت عصبانی هست...
ممنون از راهنمایی تون با وابسته بودنش چیکار کنم هر وقت از خواب بیدار میشه من باید کنارش باشم مشغول هرکاری باشم باید بزارم کنار بیام پیشش دراز بکشم نمیدونم باید به حرفاش گوش بدم یا نه کارم و انجام بدم وقتی میخوام نصیحتش کنم بیشتر پرخاش میکنه هر چی بهش میگم اگه کسی حرفی بهت زد که دوست نداشتی جیغ و داد نکن با زبون خوش جوابشون و بده گوش نمیده دوباره کار خودشو میکنه 
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 04 شهر, 1402 نمی خوام برای دومین بار شکست رو تجربه کنم
سلام وقتتون بخیر  از پاسخگویی تون واقعا ممنونم فقط اینکه شما گفتید در ادامه نکات طلایی رو براتون می فرستم و ممنون میشم این لطف رو در حقم انجام بدین و چند تا کتاب معرفی کنید در مورد همون مهارت های سازگاری و هر چی ک لازمه گفتین مهارت های زندگی انتشارات مشکات چیزی ندیدم سرچ هم کردم مهارت زندگی برای کودکان بود اگه میشه اسم کتاب ها رو کاملتر بگین تا راحت تر پیدا کنم فقط اینکه در مورد مهارت های احساس محور و مسئله محور ک توضیح دادین اصلا متوجه نشدم ک من تو این شرایط باید چکار کنم چندین بار هم جوابتون رو خوندم اما متوجه نشدم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 04 شهر, 1402 این رفتار من و قطع رابطه تا چه حد درست است؟
 سوالی برایم پیش آمد که بر فرض به گقته اطرافیان اگر ایشان اصلاح شدن و به کارهای قبلی ادامه نمیدهند(با توجه به عدم رعایت عفت کلام و پیشنهاد زننده چند سال قبلشان) همچنان قطع رابطه و عدم رفت وآمد خانوادگی ما درست هست؟ چون بنده خیلی دل چرکین شدم نسبت به ایشون و نمیخوام ببینمشون و رابطه و رفت وآمد داشته باشم ،.  از طرفی میگم پس قضیه عفو و بخشش کجا میمونه ؟از طرفی هم اصلا تو این قضیه نمیتونم ببخشمش
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 01 شهر, 1402 سوال اخلاقی: بین استعفاء و زیارت دودل هستم...
سلام خداقوت ممنونم که پاسخ داددید من آقا هستم و در پاسخ چون جنسیت رو نگفته بودم ،فرض بر این شد که خانمم اما نتونستم با این فرض جواب سوال خود را بگیرم

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 34