مطالب دوستان رادمنش اسماعیل

تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 19 آبا, 1400 زندگیم داره داغون میشه زندگیم واقعا تو خطره
ممنون  وتشکرازاینکه باحوصله سوال من رو خیلی برام مهم بود جواب دادید.اینکه من به خانم همسایه اصلا چراغ سبز نشون ندادم وبهش گفتم شما که خبر ندارید در آن خانه چه خبره.من هم به غیر از چشم خودم به گفته کسی اعتماد ندارم.خودش هم میگفت فقط میدونم همسرت به ان خانه همراه باشوهرم رفت وآمد میکنه ونمیدانم درآن خانه چه خبر است.من هم گفتم دیگر حق نداری هرچیزی که دیدی وشنیدی بیایی به من بگویی وذهنم رو درمورد همسرم مشغول کنی وتمام کن.الان خواهش میکنم به من بگویید این موضوع را دیگر ،به همسرم نگویم؟اصلا به رویش نیاورم که همسایه یاکس دیگه این حرف را به من زده؟چون واقعا ذهنم داغون شده.چون جدیدا میدانم همسرم با دوستاش خیلی رابطه داره.هرچند من وظیفه همسری وزناشویی خودم رو تا حدی که بتونم انجام میدهم. چون احساس میکنم خانم همسایه چون راز شوهرش رو هم برمن گفته،حرفش شاید دروغ نباشد.پس من چه کنم؟واقعا سرگردانم وزندگیم داره داغون میشه.
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 19 آبا, 1400 مشکل دستشویی رفتن کودک
سلام وقتتان بخیر پسر من ۳سالش هست و دومین فرزندم هست یک هفته خودش رو کنترل میکنه دستشویی نره و من سه ماه مونده بود سه سالش بشه از پوشک گرفتمش و طبق کتابهای که داشتم عمل کردم و موفق شدم این یک هفت مدفوع رو در دستشویی انجام میده و لی ادرار رو یا نگه میداره یا شلوارش رو خیس میکنه روز اول و دوم دعواش کردم بعدش بی اهمیت فقط در دستشویی باز گذاشتم خودش بره ۱یا ۲ بار رفت تشویق کردم اما از اول سعی کرد جای که میبردم خودش رو نگه داره که خونه مادر بزرگش که میخواست دستشویی نره به زور بردم اما ادرار نکرد فکر میکنم لج کرده هرچند هر وقت جای میره سعی میکنه دستشویی نره حالا خونه هم شده مثل بیرون قبلا این موضوع پیش نیومده بود ممنونم تشکر من دسترسی به مشاور ندارم و توی یک روستای کوچک زندگی میکنم راهنمایم کنید خدا خیرتان بده
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 17 آبا, 1400 با خانمی ارتباط تلفنی و چت داره و حتی چت جنسی
سلام مجدد. تشکر میکنم بابت وقتی که برام گذاشتین.
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 17 آبا, 1400 با خانمی ارتباط تلفنی و چت داره و حتی چت جنسی
با سلام و عرض ادب و احترام. بار دیگر تشکر میکنم از شما عزیزانی که برای این خواهر حقیرتون وقت میذارین و لطف میکنید و تجربه های گرانقیمتتون رو در اختیارم میذارین. الهی که عاقبتتون ختم بخیر...
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 17 آبا, 1400 با خانمی ارتباط تلفنی و چت داره و حتی چت جنسی
با سلام و عرض ادب. ممنون از همراهی شما خوبان و دلسوزی و دل گرمیایی که بهم دادین. در این مدت که گذشت روی حرفای شما خوب فکر کردم. تقریبا بعضی جاها روشمو عوض کردم.
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 16 آبا, 1400 تدبر در سوره مبارکه بینه
چطور میتونن خروج کنن جهنمی هایی که تا ابد نیستن؟
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 16 آبا, 1400 از جدا شدن از دوستم به شدت ناراحت هستم
سلامِ دوباره،من متن رو خوندم اما من هنوز خیلی کوچیکم واسه اینکه بخوام با این روش ها اون کسی رو که واقعا دوستش دارم و اولین کسی هست که بهش دل بستم و محاله فراموشش کنم رو از یادم ببرم،همونطور که ما هیچوقت نمیتونیم حتی برای یه روز به امام حسین یا بقیه ائمه فکر نکنیم،منم واقعا نمیتونم بهش فکر نکنم،البته تمام سعیم رو کردم که حالمو خوب کنم ولی متاسفانه نمیشه شاید نبودنش زندگیم رو مختل نکنه اما قلبم رو اذیت میکنه خب قضیه ای که مامانم اعتمادش از من جلب شده اینه که بعد از اینکه اولین بار گفتن رابطه نداشته باشید ،ما واقعا نمیتونستیم از هم جدا بشیم و مجبور بودیم از طریق اینترنت حرف بزنیم و اگه رابطه مون به هیچ طریقی ممکن نمیشد،یه بلایی سر هردو تامون میومد،بعد اولین بار وقتی مامانامون دوباره فهمیدن با هم حرف میزنیم و به حرفشون گوش نکردیم،احساس میکنم چند بار که فهمیدن به حرفشون گوش نمیدیم اعتمادشون رو ازمون گرفته و هیچ جوره هم نمیشه برگرده ولی منم خیلی جاها شنیدم اگه با یه مومنی بیشتر از سه روز قهر کنیم دیگه نماز و عباداتمون مورد قبول خدا نیست،درسته؟ و اینکه گفتید یه لیستی از کار های روزانه ام بگم،اینکه صبح ها سر کلاس مجازی هستم و بعدش نمازمو میخونم و بعدش یا استراحت میکنم و یا درس میخونم و بعد از ظهر ها سه روز در هفته هم کلاس قران و زبان دارم و بعضی روز ها هم برای نماز مغرب و عشا میریم مسجد محله مون ،بعضی روز ها هم میریم خونه مامان بزرگم و بعضی اوقات آخر هفته ها میریم یه مسافرت کوتاه،البته اینم بگم که مامانم میدونه دوری از دوستم محدثه ،چقدر برام سخته و از اون جریان به بعد همش سعی میکنه فکر منو از محدثه دور کنه اما نتونسته،یعنی همه ی کار هایی که میشه گفت فکر منو مشغول میکنه و مامانم انجام میده اصلا حالم رو خوب نمیکنه و وقتی میدونه دوری از دوستم باعث شده یه مشکلاتی برای قلبم به وجود بیاد،اما هنوزم سعی داره با جدا کردنِ هر چه بیشتر من و دوستم همه چی رو تموم کنه که تموم هم نمیشه..... که البته رفتن به مسجد محله مون رو تازگی ها دیگه دوست ندارم،چون اذیتم میکنه واقعا وقتی دوستم هم میاد نماز و ما مجبوریم از هم دور باشیم و خیلیا وقتی میبینن ما که جونمون به هم وابسته بود،الان اینجوری قهریم،البته ما قهر نیستیم فقط مجبوریم به قهر بودن تظاهر کنیم ولی اینو بقیه نمیدونن،ومیپرسن که چرا رابطه مون اینجوری شده و البته دوستم همیشه سعی میکنه آرومم کنه و میگه این حسی که دیگه مسجد رو دوست ندارم ،حس بدی هست و خدا اصلا دوست نداره،درسته؟ میدونم که اگه میخوام حالم بهتر بشه باید حرفاتون رو قبول کنم اما احساس میکن سن کمم باث میشه نتونم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 15 آبا, 1400 پسرم رفتارهای دخترانه دارد
پاسخ سوالات کارشناس محترم ۱_خیر فرزند اوله ۲_یه خواهر ۱۰ساله و یه برادر ۶ ساله هم داره ۳_فقط شب ها از ساعت ۱۰ شب به بعد منزل هستن صبح قبل از بیدار شدن بچها از خونه خارج میشن ۴_فقط نوع حرف زدن و رفتار هاشون خیلی دخترونه هست وسایل بازی و لوازم دخترونه اصلا نداره
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 15 آبا, 1400 دوست دارم به لقاءالله برسم
سلام علیکم خوب هستید ببخشید مزاحم شدم بنده ۱۶ سال سن دارم دبیرستانی هستم و رشته ایی که دارم میخونم به اجبار خانواده هست (ریاضی فیزیک)بنده دوست دارم برم حوزه درس بخونم اما خانواده نمیگذارن بخونم از طرف دیگه هم مدرسه هستم وظیفه دارم بخونم چون معلم وقتش رو واسه بنده میزاره و بنده این درس رو نمیتونم بخونم علاقه ندارم و متوجه نمیشم که بخونم و تمام وقتم هم هدر میره میترسم  گوهر جوانی از دستم بره وخانواده هم دوست دارن بنده نمره بالا بگیرم و بنده نمیتونم و این کار موجب نارحتی و حرص مادرم میشه. آیا بنده با این کار که باعث اندوه مادر میشه(آیا با این کار خدا هم از من ناراحت میشه و امام زمان عج)چون دوست دارم به لقاءالله برسم وهمچنین امام علیه‌السلام ازم راضی باشه با اینکه بهشون اطلاع دادم نمیخوام این رشته رو و میخوام حوزه برم مبلغ بشم اما نمیگذارن متاسفانه. لطفا راهنمایی ایم کنید خیلی گرفتارم
تصویر دریافت سوالات دریافت سوالات 15 آبا, 1400 از جدا شدن از دوستم به شدت ناراحت هستم
من جوابم رو خوندم،اما متاسفانه توی این چند روز همه چی خیلی بدتر هم شده،چون مامانامون نمیدونستن ما با هم رابطه داریم از مجازی،فهمیدن و مامانِ منم گفت که اگه دوباره باهاش حرف بزنم منو نفرین میکنه،و منم با اینکه هنوز قلبم فقط به عشق  اون کار میکنه و اونم هنوز دوستم داره و اصلا نمیتونه ازم خداحافظی کنه ولی دیروز برای همیشه از همدیگه خداحافظی کردیم،یعنی چون فهمیدیم امکان نداره تا آخر عمر همو ببینیم دوباره و اینکه حتی نمیتونیم در آینده هم حرف بزنیم چون مامانم گفته نفرینم میکنه و اگه بکنه از اینی هم که هستم بدبخت تر میشم برای همین مجبور شدیم از هم خداحافظی کنم واسه همیشه،اما از دیروز حال هر دو تامون خیلی بده و اگه اینجوری پیش بره حتی نمیتونیم درس بخونیم و اینکه تو جواب نوشتید اون اعتمادی که از دست رفته رو برگردونم،خب اون اتفاق رو فقط مامان و بابای من میدونن،و مامان و بابای من هم اونقده حرفش رو پیش کشیدن و منم گفتم که پشیمونم که باید تا الان فهمیده باشن من دیگه توبه کردم و یکی هم اینکه اگه میتونستم ازش دل بکنم،تا الان توی این هشت ماه تونسته بودم

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 34