تفاوتهای نظام مبتنی بر ولایتفقیه با نظامهای دیگر را میتوان به شکلهای مختلفی تقسیمبندی و مطرح کرد. به نظر میرسد دقت به شش تفاوت محوری ولایتفقیه با دیگر نظامهای سیاسی رایج برای درک نظریه ولایتفقیه به ما کمک کند:
1. تفاوت در اهداف
رژیمهای غیرمبتنی بر دین، اساسیترین هدفشان تأمین نیازمندیهای دنیایی است و هدفی فراتر از آن در نظر ندارند؛ اما نظامهای دینی ازجمله ولایتفقیه، خیر و سعادت اخروی و جاودانی انسان را نیز مدنظر دارند.
2. تفاوت در وظایف دولت
بهتناسب هدفگذاریها وظایف و کار ویژه نظامهای غیردینی، حداکثر تأمین بهداشت، آموزش، امنیت، رفاه و توسعه مادی است. در مقابل حکومت دینی، وظایف بیشتری بر عهده دارد؛ یعنی، علاوه بر لزوم ارائه خدمات بالا، باید به برنامهریزی صحیح و تلاش در جهت تربیت دینی و معنوی جامعه، رشد و بالندگی فضایل و کمالات عالی انسانی و گسترش تقوا همت گمارد و جامعه را بهسوی تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبری کند؛ بهعبارتدیگر حکومت غیردینی، صرفاً نقش اداره جامعه را بر عهده دارد؛ ولی حکومت دینی و ولایی افزون بر آن، نقش تربیت معنوی و دینی را عهدهدار است.
3. تفاوت در روشها
روشهای اجرایی نظامهای سکولار و دینی، در پارهای از موارد متفاوت است. تفاوت در اهداف و کار ویژهها، در گزینش شیوهها مؤثر است؛ بهعبارتدیگر در نظامهای بیاعتنا به دین، انگاره «هدف وسیله را توجیه میکند»، امری پذیرفته شده و عقلانیت ابزاری آخرین مرجع تصمیمگیری است؛ اما در حکومت دینی، استفاده از روشهای معارض با کرامت الهی و ارزشهای والای اخلاقی و ویرانگر سعادت جاودانی بشر مجاز نیست؛ بنابراین عقل ابزاری در کادر قوانین الهی و احکام عقل فرا ابزاری و توحیدی فعالیت دارد.
4. تفاوت در خاستگاه قانون
در نظامهای نامبتنی بر دین، خاستگاه قانون چیزی جز تمایلات، خواستهها، هوسها و گرایشهای آدمیان -اعم از خواستههای فرد، گروه و حزب حاکم و یا خواستهها و تمایلات عمومی نیست.
اما در حکومت دینی منشأ اصلی قانون «خداوند» است و تنها قانونی رسمیت دارد که از سوی او جعل شده و یا لااقل با اصول و قواعد کلی مورد قبول شارع، سازگار باشد؛ بنابراین کارکرد مجاری قانونگذاری در چنین نظامی، کشف و استنباط قوانین الهی و تطبیق آن بر نیازمندیهای زمان است.
5. تفاوت در مبانی مشروعیت
هر یک از نظامهای سیاسی مبتنی بر یکی از منابع مشروعیت پیشگفته (وراثت، قهر و غلبه، قرارداد اجتماعی و...) است؛ اما مبنای مشروعیت ولایتفقیه نصب الهی است.
6. تفاوت در زمامداران و کارگزاران
در نظامهای لائیک و سکولار معمولاً شرایطی برای رهبری اجتماعی، تعیین نشده و اگر شرایطی در کار باشد، عمدتاً بیش از توانایی نسبی مدیریت کلان اجتماعی نیست؛ اما در نظام اسلامی شرایط بیشتری لازم است که مهمترین آن، صلاحیت علمی و اخلاقی است. حد اعلای این شرایط عصمت و مرتبه نازلتر آن ولایتفقیه است. برای آگاهی بیشتر نمودار زیر را ملاحظه فرمایید.
ظاهراً عالم برزخ مادی و جسمانی نیست. تعبیراتی مانند جسم مثالی نباید شما را بهاشتباه بیندازد. برزخ مجرد از ماده است، مثل خواب و تصورات ذهنی که ماده و جسم ندارند؛ اما رنگ و شکل دارند. ازآنجاکه برزخ مادی نیست نسبت مکانی و جسمانی نیز با چیز دیگر ندارد و نمیشود گفت که جسمی آن را احاطه کرده یا این عالم برزخ، عالم ماده را احاطه کرده باشد. به نظر میرسد برزخ باطن همین زندگی مادی را برای ما نمایان کند و شاید بتوان گفت جهان مادی و برزخ ظاهر و باطن یکچیز هستند و از هم جدا نیستند.
مشروعیت از منظر جامعهشناسی به معنای میزان اطاعتپذیری حکومت است و با مقبولیت مردمی حکومت ارتباط وثیقی دارد. از منظر جامعهشناختی حکومتی میتواند مردم را وادار به اطاعت از قوانین خود نماید که بین مردم مقبولیت کافی را داشته باشد و در غیر این صورت حاکمیت با مشکل مواجه میگردد و اصل و اساس حکومت با خطر فروپاشی درونی مواجه میشود. مشروعیت اصطلاح فقهی و حقوقی نیز دارد و منظور از مشروعیت در آن حیطه حقانیت حکومت است؛ فارغ از اینکه این حق و مطلب درست موردقبول و اطاعت عموم مردم واقع گردد یا نه.
زمانی که فقها و فیلسوفان سیاست درباره مشروعیت ولایتفقیه سخن میگویند باید به این تفکیک دقت نمایند. منظور ما از مشروعیت ولایتفقیه حقانیت آن است. حقیقت با نظر اشخاص تغییر نمیکند و نمیتوان آن را به رأی گذاشت. شیعیان از دیرباز معتقدند که امامت امری است که تنها به نصب الهی تحقق مییابد و امام علیهالسلام حق حکومت خود را از مردم یا بزرگان طایفه یا قدرت نظامی کسب نمیکند. اعتقاد به نصب الهی ریشه در اعتقاد به ربوبیت تشریعی و انحصار حق حاکمیت در خداوند متعال دارد. تنها خداست که مالک حقیقی همهچیز است و هیچکس حق حکمرانی و اعمال قدرت بر دیگری را ندارد بهغیراز خدا و مواردی که خدا اجازه داده باشد. خداوند به پیامبران و امامان علیهمالسلام چنین اجازهای داده است و در زمان غیبت حق حکومت (مشروعیت حکومت) تنها برای افرادی است که علم داشته باشیم امام معصوم علیهالسلام به حاکمیت آنان راضی است. فقیهان چنین ولایت و حاکمیتی که مرضی باشد دارند؛ پس ولیفقیه مشروعیت خود را از نصب عام امام علیهالسلام و اجازه الهی میگیرد.
اینکه گفته شود مردم تعیین نمیکنند که دو بهعلاوه دو چهار بشود؛ به معنای اهانت به مردم و نادیده گرفتن خواست آنان نیست. این تنها بیان این نکته است که حق و باطل با خواست عمومی تغییر نمیکنند. اگر عموم مردم یک جامعه لواط را بخواهند لواط کار مفید و در راستای سعادت انسان نخواهد شد. حال در امر ولایتفقیه نیز ما مدعی هستیم فردی که واقعاً شایسته حکومت است با خواست مردم شایستگی خودش را از دست نمیدهد و برای مثال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام حق حکومت دارند حتی اگر عموم مردم با آنان همراهی نکنند. باید دقت کنید عدم مشروعیت جامعهشناختی (مقبولیت عمومی و کافی) موجب میشود حاکم حق از حق خود محروم بماند و نتواند حق خود را اعمال کند.
سال نو شما هم مبارک. امیدوارم طاعات و عبادات شما مقبول درگاه الهی واقع گردد.
مشاعر به معنای قوا و تواناییهای ادراک و شعور است. بنا بر اعتقاد محققان در گذشته برای ادراک جزئیات انسان پنج حس ظاهری و دو حس باطنی ادراکی دارد. حواس پنجگانه ظاهری عبارت هستند از بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی (لامسه) و چشایی (ذائقه) و حواس باطنی نیز عبارتاند از: حس مشترک، خیال، متصرفه (متخیله)، واهمه و حافظه. از بین پنج قوه حس باطنی تنها حس مشترک (ادراک صورتهای جزئی) و واهمه (ادراک معانی جزئی) کار ادراک را انجام میدهند؛ پس درمجموع هفت نیروی ادراکی داریم که میتوان به آنها مشاعر هفتگانه گفت. دقت بفرمایید که این تقسیمات قطعی نیست و برخی حواس ظاهری دیگری را نیز ادعا کردهاند و در مورد واهمه نیز بحث و تردید وجود دارد.
برخی مفسران با ذوق و سلیقهای که داشتهاند هفت درب جهنم را بر هفت نیروی شناخت ما از جهان تطبیق دادهاند؛ یعنی ما از هفت راه میتوانیم به جهنم و عذاب گرفتار بشویم؛ دیدن، لمس کردن و... . راه نجات از جهنم را نیز کنترل این نیروها و بستن آنها به روی حرام و زشتیهاست. تطبیق دربهای جهنم با قوای شناختی مطلبی صرفاً ذوقی است و نمیتوان آن را به شکل جدی تأیید کرد؛ اما لزوم کنترل ابزارهای شناخت برای نجات از عذاب جهنم امری لازم و درست است.
همینکه از گناه و آثار آن خوف دارید، نعمت بسیار بزرگی است و نیکوست برای آن شکرگزار باشید. مؤمن باید همواره حالت ترس از گناه را همراه با امید به رحمت خدا در خود حفظ کند.
ممکن است احساس راه رفتن حشرات بر روی بدن یا وجود لکه سیاه از تأثیرات روحی و روانی همین ترس باشد. امکان هم دارد که این حالت و احساس هشداری الهی باشد که دست از گناهی بهخصوص بردارید. درهرصورت نیکوست شما این احساس را در حد یک هشدار جدی بگیرید و در ترک گناهان تلاش کنید.
دقت داشته باشید که این پیشآمدها و رنجهای دنیایی نوعی رحمت و بیدارباش است تا ما از عذاب واقعی و سخت قیامت نجات پیدا کنیم.
سلامعلیکم
تفاوتهای نظام مبتنی بر ولایتفقیه با نظامهای دیگر را میتوان به شکلهای مختلفی تقسیمبندی و مطرح کرد. به نظر میرسد دقت به شش تفاوت محوری ولایتفقیه با دیگر نظامهای سیاسی رایج برای درک نظریه ولایتفقیه به ما کمک کند:
1. تفاوت در اهداف
رژیمهای غیرمبتنی بر دین، اساسیترین هدفشان تأمین نیازمندیهای دنیایی است و هدفی فراتر از آن در نظر ندارند؛ اما نظامهای دینی ازجمله ولایتفقیه، خیر و سعادت اخروی و جاودانی انسان را نیز مدنظر دارند.
2. تفاوت در وظایف دولت
بهتناسب هدفگذاریها وظایف و کار ویژه نظامهای غیردینی، حداکثر تأمین بهداشت، آموزش، امنیت، رفاه و توسعه مادی است. در مقابل حکومت دینی، وظایف بیشتری بر عهده دارد؛ یعنی، علاوه بر لزوم ارائه خدمات بالا، باید به برنامهریزی صحیح و تلاش در جهت تربیت دینی و معنوی جامعه، رشد و بالندگی فضایل و کمالات عالی انسانی و گسترش تقوا همت گمارد و جامعه را بهسوی تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبری کند؛ بهعبارتدیگر حکومت غیردینی، صرفاً نقش اداره جامعه را بر عهده دارد؛ ولی حکومت دینی و ولایی افزون بر آن، نقش تربیت معنوی و دینی را عهدهدار است.
3. تفاوت در روشها
روشهای اجرایی نظامهای سکولار و دینی، در پارهای از موارد متفاوت است. تفاوت در اهداف و کار ویژهها، در گزینش شیوهها مؤثر است؛ بهعبارتدیگر در نظامهای بیاعتنا به دین، انگاره «هدف وسیله را توجیه میکند»، امری پذیرفته شده و عقلانیت ابزاری آخرین مرجع تصمیمگیری است؛ اما در حکومت دینی، استفاده از روشهای معارض با کرامت الهی و ارزشهای والای اخلاقی و ویرانگر سعادت جاودانی بشر مجاز نیست؛ بنابراین عقل ابزاری در کادر قوانین الهی و احکام عقل فرا ابزاری و توحیدی فعالیت دارد.
4. تفاوت در خاستگاه قانون
در نظامهای نامبتنی بر دین، خاستگاه قانون چیزی جز تمایلات، خواستهها، هوسها و گرایشهای آدمیان -اعم از خواستههای فرد، گروه و حزب حاکم و یا خواستهها و تمایلات عمومی نیست.
اما در حکومت دینی منشأ اصلی قانون «خداوند» است و تنها قانونی رسمیت دارد که از سوی او جعل شده و یا لااقل با اصول و قواعد کلی مورد قبول شارع، سازگار باشد؛ بنابراین کارکرد مجاری قانونگذاری در چنین نظامی، کشف و استنباط قوانین الهی و تطبیق آن بر نیازمندیهای زمان است.
5. تفاوت در مبانی مشروعیت
هر یک از نظامهای سیاسی مبتنی بر یکی از منابع مشروعیت پیشگفته (وراثت، قهر و غلبه، قرارداد اجتماعی و...) است؛ اما مبنای مشروعیت ولایتفقیه نصب الهی است.
6. تفاوت در زمامداران و کارگزاران
در نظامهای لائیک و سکولار معمولاً شرایطی برای رهبری اجتماعی، تعیین نشده و اگر شرایطی در کار باشد، عمدتاً بیش از توانایی نسبی مدیریت کلان اجتماعی نیست؛ اما در نظام اسلامی شرایط بیشتری لازم است که مهمترین آن، صلاحیت علمی و اخلاقی است. حد اعلای این شرایط عصمت و مرتبه نازلتر آن ولایتفقیه است. برای آگاهی بیشتر نمودار زیر را ملاحظه فرمایید.
سلامعلیکم
ظاهراً عالم برزخ مادی و جسمانی نیست. تعبیراتی مانند جسم مثالی نباید شما را بهاشتباه بیندازد. برزخ مجرد از ماده است، مثل خواب و تصورات ذهنی که ماده و جسم ندارند؛ اما رنگ و شکل دارند. ازآنجاکه برزخ مادی نیست نسبت مکانی و جسمانی نیز با چیز دیگر ندارد و نمیشود گفت که جسمی آن را احاطه کرده یا این عالم برزخ، عالم ماده را احاطه کرده باشد. به نظر میرسد برزخ باطن همین زندگی مادی را برای ما نمایان کند و شاید بتوان گفت جهان مادی و برزخ ظاهر و باطن یکچیز هستند و از هم جدا نیستند.
سلامعلیکم
مشروعیت از منظر جامعهشناسی به معنای میزان اطاعتپذیری حکومت است و با مقبولیت مردمی حکومت ارتباط وثیقی دارد. از منظر جامعهشناختی حکومتی میتواند مردم را وادار به اطاعت از قوانین خود نماید که بین مردم مقبولیت کافی را داشته باشد و در غیر این صورت حاکمیت با مشکل مواجه میگردد و اصل و اساس حکومت با خطر فروپاشی درونی مواجه میشود. مشروعیت اصطلاح فقهی و حقوقی نیز دارد و منظور از مشروعیت در آن حیطه حقانیت حکومت است؛ فارغ از اینکه این حق و مطلب درست موردقبول و اطاعت عموم مردم واقع گردد یا نه.
زمانی که فقها و فیلسوفان سیاست درباره مشروعیت ولایتفقیه سخن میگویند باید به این تفکیک دقت نمایند. منظور ما از مشروعیت ولایتفقیه حقانیت آن است. حقیقت با نظر اشخاص تغییر نمیکند و نمیتوان آن را به رأی گذاشت. شیعیان از دیرباز معتقدند که امامت امری است که تنها به نصب الهی تحقق مییابد و امام علیهالسلام حق حکومت خود را از مردم یا بزرگان طایفه یا قدرت نظامی کسب نمیکند. اعتقاد به نصب الهی ریشه در اعتقاد به ربوبیت تشریعی و انحصار حق حاکمیت در خداوند متعال دارد. تنها خداست که مالک حقیقی همهچیز است و هیچکس حق حکمرانی و اعمال قدرت بر دیگری را ندارد بهغیراز خدا و مواردی که خدا اجازه داده باشد. خداوند به پیامبران و امامان علیهمالسلام چنین اجازهای داده است و در زمان غیبت حق حکومت (مشروعیت حکومت) تنها برای افرادی است که علم داشته باشیم امام معصوم علیهالسلام به حاکمیت آنان راضی است. فقیهان چنین ولایت و حاکمیتی که مرضی باشد دارند؛ پس ولیفقیه مشروعیت خود را از نصب عام امام علیهالسلام و اجازه الهی میگیرد.
اینکه گفته شود مردم تعیین نمیکنند که دو بهعلاوه دو چهار بشود؛ به معنای اهانت به مردم و نادیده گرفتن خواست آنان نیست. این تنها بیان این نکته است که حق و باطل با خواست عمومی تغییر نمیکنند. اگر عموم مردم یک جامعه لواط را بخواهند لواط کار مفید و در راستای سعادت انسان نخواهد شد. حال در امر ولایتفقیه نیز ما مدعی هستیم فردی که واقعاً شایسته حکومت است با خواست مردم شایستگی خودش را از دست نمیدهد و برای مثال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام حق حکومت دارند حتی اگر عموم مردم با آنان همراهی نکنند. باید دقت کنید عدم مشروعیت جامعهشناختی (مقبولیت عمومی و کافی) موجب میشود حاکم حق از حق خود محروم بماند و نتواند حق خود را اعمال کند.
موفق باشید و برای مطالعه بیشتر به پیوند ذیل مراجعه کنید:
https://btid.org/fa/news/58207
https://btid.org/fa/news/112774
سلامعلیکم
سال نو شما هم مبارک. امیدوارم طاعات و عبادات شما مقبول درگاه الهی واقع گردد.
مشاعر به معنای قوا و تواناییهای ادراک و شعور است. بنا بر اعتقاد محققان در گذشته برای ادراک جزئیات انسان پنج حس ظاهری و دو حس باطنی ادراکی دارد. حواس پنجگانه ظاهری عبارت هستند از بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی (لامسه) و چشایی (ذائقه) و حواس باطنی نیز عبارتاند از: حس مشترک، خیال، متصرفه (متخیله)، واهمه و حافظه. از بین پنج قوه حس باطنی تنها حس مشترک (ادراک صورتهای جزئی) و واهمه (ادراک معانی جزئی) کار ادراک را انجام میدهند؛ پس درمجموع هفت نیروی ادراکی داریم که میتوان به آنها مشاعر هفتگانه گفت. دقت بفرمایید که این تقسیمات قطعی نیست و برخی حواس ظاهری دیگری را نیز ادعا کردهاند و در مورد واهمه نیز بحث و تردید وجود دارد.
برخی مفسران با ذوق و سلیقهای که داشتهاند هفت درب جهنم را بر هفت نیروی شناخت ما از جهان تطبیق دادهاند؛ یعنی ما از هفت راه میتوانیم به جهنم و عذاب گرفتار بشویم؛ دیدن، لمس کردن و... . راه نجات از جهنم را نیز کنترل این نیروها و بستن آنها به روی حرام و زشتیهاست. تطبیق دربهای جهنم با قوای شناختی مطلبی صرفاً ذوقی است و نمیتوان آن را به شکل جدی تأیید کرد؛ اما لزوم کنترل ابزارهای شناخت برای نجات از عذاب جهنم امری لازم و درست است.
موفق باشید.
سلامعلیکم
همینکه از گناه و آثار آن خوف دارید، نعمت بسیار بزرگی است و نیکوست برای آن شکرگزار باشید. مؤمن باید همواره حالت ترس از گناه را همراه با امید به رحمت خدا در خود حفظ کند.
ممکن است احساس راه رفتن حشرات بر روی بدن یا وجود لکه سیاه از تأثیرات روحی و روانی همین ترس باشد. امکان هم دارد که این حالت و احساس هشداری الهی باشد که دست از گناهی بهخصوص بردارید. درهرصورت نیکوست شما این احساس را در حد یک هشدار جدی بگیرید و در ترک گناهان تلاش کنید.
دقت داشته باشید که این پیشآمدها و رنجهای دنیایی نوعی رحمت و بیدارباش است تا ما از عذاب واقعی و سخت قیامت نجات پیدا کنیم.
موفق باشید.
صفحهها