با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بهطور کلی در مورد خواب، باید به چند نکته توجه داشت:
یک. خوابها به دو دسته صادق [صحیح] و کاذب [دروغ] تقسیم میشود.
خواب صادق، خوابی است که در زمان و مکان و با شرائط خاص، دیده شود. در این صورت میتوان نسبت به این خواب، توجه داشت و آن را تعبیر کرد. هرچند اهلبیت علیهمالسلام سفارش کردهاند تا میتوانید خوابها را خوب تعبیر کنید و برای کسی تعریف کنید که تعبیرات خوشبینانه دارد.
خواب کاذب، خوابی است که در غیر موارد بالا اتفاق بیفتد. در این صورت از اساس نباید به آن اعتنا کرد.
دو. اگر انسان، خواب صادقی ببیند، تعبیراتش متفاوت است، مثلا این خوابی که آن خانوم دیدهاند، دلیل نمیشود که همان اتفاقی که در خواب دیدهاند در بیداری نیز اتفاق بیفتد؛ زیرا تعبیرکنندگان خواب، در اغلب موارد، خوابها را آنطور که دیده شده است تعبیر نمیکنند. در برخی موارد خواب را برعکس تعبیر میکنند؛ حتی در برخی موارد با توجه به زمان، مکان و شخص خواببیننده، یک خواب واحد را به دو شکل تعبیر میکنند.
چند نکته از مجموع روایات در مورد خواب
یک. تاآنجاکه ممکن است خواب را زیبا تعبیر کنید؛ هرچند خواب پریشان و پراکندهای باشد و از تعبیرهای بد به شدت پرهیز کنید. فوقش اگر نتوانستید بر خیر و صحت تعبیر کنید و وجدانتان راضی نشد، با صدقه بر خیر تعبیر کنید، پس تا اینجا تعبیرکننده خودتان میشوید.
دو. تا جاییکه ممکن است، خواب را برای کسی نقل نکنید؛ مگر برای کسی که اهل فن و خبره باشد [نه شیادان و نااهلان] و خواب را بر وجه احسن و خوب تعبیر میکند.
سه. در مجموع روایات، معمولا خوابهای خوب، دارای بشارت است و خوابهای بد، انذار دهنده است؛ ولی انذار را نیز باید خوب تعبیر کرد و آن را تذکری بر رفتار ناشایست خود دانست.
چهار. کسانی که خوابها را تعبیر میکنند، اگر بر پایه روایات و آیات و قوانین و قواعد عقلی و... تعبیر کنند، مورد تأیید روایات هست و مشکلی ندارد؛ وگرنه تعبیر بر خلاف آنچه گفته شد میشود که مورد تأیید نیست.
همچنین در این خوابی که مطرح شد، اگر شرائط زمانی و مکانی خواب وجود داشته باشد، میتواند بشارتدهنده باشد.
در مورد قسمت دوم هم که جواب داده شد، اگر کسی خواب آشفته و بیسروته، دید، اولا که اعتنایی نکند، دوم اینکه همان خواب را نیز بر خوبی و سلامتی، تعبیر کند و اگر نتوانست با صدقه دادن، فکر خود را از اینگونه خوابها آزاد کند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/58451
با سلام و عرض ادب خدمت شما
همانگونه که فرمودید خداوند متعال ستار العیوب و پوشاننده گناهان است. این پوشانندگی اختصاصی به دنیا ندارد و پرودگار جهانیان در آخرت نیز به بنده مؤمن و توبهکار خود لطف میکند و عیب او را از دیگران، حتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله میپوشاند. در روایتی از رسول خدا میخوانیم: «سألت اللَّه أن يجعل حساب أمّتي إلىّ لئلّا تفتضح عند الامم، فأوحى اللَّه عزّ و جلّ إلىّ: يا محمّد بل أنا أحاسبهم فإن كان منهم زلّة سترتها عنك لئلا تفتضح عندك»؛[نهجالفصاحه، ص۵۱۷] «از خدا خواستم كه حساب امت مرا به من واگذارد تا پيش امتهاى ديگر رسوا نشوند؛ پس خداى عز و جل به من وحى كرد اى محمد نه، بلكه من حسابشان را ميرسم و اگر گناهى از آنها سر زده از تو پوشيده مىدارم كه پيش تو نيز رسوا نشود».
در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام میخوانیم: «زمانى كه بنده توبه نصوح كند، خدا او را دوست مىدارد؛ پس عيوب او را در دنيا و آخرت مىپوشاند. راوى از امام مىپرسد: خدا چگونه مىپوشاند؟ امام مىفرمايند: خدا گناهان او را از ياد دو ملكى كه گناهان او را مىنويسند، مىبرد و به اعضاء او وحى مىكند كه گناهان او را كتمان كنيد و وحى مىكند به اماكن زمين كه كتمان كنيد آنچه را كه از گناه در شما انجام مىداد، پس او خدا را ملاقات مىكند در حالى كه هيچ چيزى نيست كه بر گناه او شهادت دهد» \كافى، ج۲، ص۴۳۰ و ۴۳۱]
رحمت خداوند متعال به این خلاصه نمیشود و گناهان شخص توبهکار را به حسنه تبدیل مینماید. مهربانترین مهربانان در قرآن کریم میفرماید: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»؛[فرقان: ۷۰] «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!»
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای ارائه پاسخ، باید درباره مسئله رابطه اعمال و نتایج اخروی آن، اندکی سخن بگوییم.
رابطه اعمال ما و نتایج اخروی آن چگونه است؟ آیا خداوند متعال میگوید تو بنده بد یا خوبی بودی، پس من تو را مجازات میکنم یا به تو پاداش میدهم؟ یا غیر از این است؟
با توجه به آیات قرآن کریم و نظر دانشمندان اسلامی رابطه اعمال و نتایج اخروی آن، رابطهای تکوینی است؛ یعنی رابطهای علیّ. به عبارتی جزای اخروی بی کم کاست نتیجه فعل ماست؛ یعنی بهشت و جهنم و میزان ثواب و عقاب، نتیجه عمل خود ماست. پس کسی که نماز میخواند، حاصل کار او نعمتی در بهشت است که به او میرسد و کسی که دزدی میکند، اثر فعل او آتشی است که برافروخته میشود؛ یعنی اینگونه نیست که خدا بگوید چون تو گوش کردی، به بهشت برو و چون تو گوش نکردی، به جهنم؛ بلکه میگوید نتیجه کار خود را ببینید.
برای فهم بهتر به این مثال دقت کنید. در دنیا اگر کسی شراب بخورد، مست میشود یا اگر کسی سم بخورد، میمیرد؛ مستی و مرگ نتیجه واقعی خوردن شراب و سم است؛ نه اینکه چیزی جدای از آن باشد. جزای اخروی نیز اینگونه است. همانگونه که برخی از افعال دنیوی نتایج موقتی دارند و برخی از آنان نتایج دائمی، نتیجه اخروی اعمال نیز گاه موقتی و گاه دائمی است. به عنوان نمونه مستی شراب موقتی است؛ اما نابینایی در اثر برخود ضربه به چشم دائمی است و کسی که شی را وارد چشم خود کرده تا آخر عمر کور خواهد بود. همانطور که در دنیا نتیجه اعمال گاهی قابل تحمل است و گاهی غیر قابل تحمل، نتیجه اخروی نیز همانطور است.
خداوند متعال به واسطه ارسال پیامبران انسانها را از نتایج اخروی افعال آنان با خبر کرده است و ما را از انجام کارهای نامناسب بر حذر داشته است تا گرفتار نتایج آن نشویم. مانند مادری که فرزند خود میگوید که به ظرف داغ دست نزن. حال اگر فرزند به ظرف داغ دست زد، بسته به میزان داغی آن احساس سوزش خواهد کرد و کم و زیاد آن وابسته به این است که دست خود را بچسباند یا مثلا با نوک انگشت بزند فقط. در آخرت نیز مقدار عذاب وابسته به رفتار ماست. اگر انسان برای خود آتشی بر افروخت که خاموش نشدنی باشد، همیشه در عذاب خواهد بود، اما اگر آتشی که انسان برافروزد پس از مدتی خاموش شود، او نیز به آسایش میرسد.
حتما توجه دارید که افرادی که در جهنم جاویدان میشوند و برای همیشه در آن باقی میمانند، کم هستند و عموم افراد پس از پاک شدن و دیدن نتایج عمل خود در جهنم، از آن خلاصی مییابند. البته این پاکی گاهی چند هزار سال اخروی به طول میانجامد.
امیدوارم با این توضحیات پاسخ سوالاتتان را دریافت کرده باشید؛ اگر نیازی باشد برای توضیح بیشتر مجددا در خدمتتان هستیم.
با سلام و عرض ادب خدمت شما
همانگونه که میدانید برای قضاوت درباره آراء یک شخص، روشنترین مسیر، بررسی کتابها و دستنوشتههای اوست. اما این مسئله در مورد زکریای رازی دشوار است؛ زیرا ما به همه آثار او دسترسی نداریم و تنها ذکری برخی از مطالب آن در کتب دیگران آمده است. علاوه بر این برخی از آثار هستند که گرچه به زکریای رازی منتسبند اما در صحت این انتساب اشکالاتی وجود دارد و نمیتوان نظری قطعی درباره آن صادر کرد.
همین مسئله باعث شده است که درباره اعتقادات زکریای رازی میان محققان اختلاف باشد. کسانی که او را به انکار نبوت متهم میکنند، به کتابی از او درباره انکار نبوت، استناد میکنند. مدافعان رازی نیز با رد انتساب این آثار به او، احتمال میدهند او از شیعیان بوده و فرقه اسماعیلیه برای تخریب او، این آرا و آثار را به او نسبت داده تا از جایگاه او بکاهند.
مرحوم شهید مطهری در این باره میفرماید: «نظر به اینکه آن کتب در دست نیست، نمیتوان اظهار نظر قطعی کرد؛ ولی از مجموع قرائن میتوان به دست آورد که رازی منکر نبوات نبوده و با «متنبئین» (مدعیان دروغین نبوت) در ستیزه بوده است... بعید نیست همچنانکه بعضی گفتهاند رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشته است و همه متفکرانی که این گونه طرز تفکر داشتهاند، از طرف دشمنان شیعه امامیه متهم به کفر و زندقه میشدند».[شهید مطهری، مجموعه آثار، ج14، ص468 تا 470]
سلامعلیکم
تفاوتهای نظام مبتنی بر ولایتفقیه با نظامهای دیگر را میتوان به شکلهای مختلفی تقسیمبندی و مطرح کرد. به نظر میرسد دقت به شش تفاوت محوری ولایتفقیه با دیگر نظامهای سیاسی رایج برای درک نظریه ولایتفقیه به ما کمک کند:
1. تفاوت در اهداف
رژیمهای غیرمبتنی بر دین، اساسیترین هدفشان تأمین نیازمندیهای دنیایی است و هدفی فراتر از آن در نظر ندارند؛ اما نظامهای دینی ازجمله ولایتفقیه، خیر و سعادت اخروی و جاودانی انسان را نیز مدنظر دارند.
2. تفاوت در وظایف دولت
بهتناسب هدفگذاریها وظایف و کار ویژه نظامهای غیردینی، حداکثر تأمین بهداشت، آموزش، امنیت، رفاه و توسعه مادی است. در مقابل حکومت دینی، وظایف بیشتری بر عهده دارد؛ یعنی، علاوه بر لزوم ارائه خدمات بالا، باید به برنامهریزی صحیح و تلاش در جهت تربیت دینی و معنوی جامعه، رشد و بالندگی فضایل و کمالات عالی انسانی و گسترش تقوا همت گمارد و جامعه را بهسوی تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبری کند؛ بهعبارتدیگر حکومت غیردینی، صرفاً نقش اداره جامعه را بر عهده دارد؛ ولی حکومت دینی و ولایی افزون بر آن، نقش تربیت معنوی و دینی را عهدهدار است.
3. تفاوت در روشها
روشهای اجرایی نظامهای سکولار و دینی، در پارهای از موارد متفاوت است. تفاوت در اهداف و کار ویژهها، در گزینش شیوهها مؤثر است؛ بهعبارتدیگر در نظامهای بیاعتنا به دین، انگاره «هدف وسیله را توجیه میکند»، امری پذیرفته شده و عقلانیت ابزاری آخرین مرجع تصمیمگیری است؛ اما در حکومت دینی، استفاده از روشهای معارض با کرامت الهی و ارزشهای والای اخلاقی و ویرانگر سعادت جاودانی بشر مجاز نیست؛ بنابراین عقل ابزاری در کادر قوانین الهی و احکام عقل فرا ابزاری و توحیدی فعالیت دارد.
4. تفاوت در خاستگاه قانون
در نظامهای نامبتنی بر دین، خاستگاه قانون چیزی جز تمایلات، خواستهها، هوسها و گرایشهای آدمیان -اعم از خواستههای فرد، گروه و حزب حاکم و یا خواستهها و تمایلات عمومی نیست.
اما در حکومت دینی منشأ اصلی قانون «خداوند» است و تنها قانونی رسمیت دارد که از سوی او جعل شده و یا لااقل با اصول و قواعد کلی مورد قبول شارع، سازگار باشد؛ بنابراین کارکرد مجاری قانونگذاری در چنین نظامی، کشف و استنباط قوانین الهی و تطبیق آن بر نیازمندیهای زمان است.
5. تفاوت در مبانی مشروعیت
هر یک از نظامهای سیاسی مبتنی بر یکی از منابع مشروعیت پیشگفته (وراثت، قهر و غلبه، قرارداد اجتماعی و...) است؛ اما مبنای مشروعیت ولایتفقیه نصب الهی است.
6. تفاوت در زمامداران و کارگزاران
در نظامهای لائیک و سکولار معمولاً شرایطی برای رهبری اجتماعی، تعیین نشده و اگر شرایطی در کار باشد، عمدتاً بیش از توانایی نسبی مدیریت کلان اجتماعی نیست؛ اما در نظام اسلامی شرایط بیشتری لازم است که مهمترین آن، صلاحیت علمی و اخلاقی است. حد اعلای این شرایط عصمت و مرتبه نازلتر آن ولایتفقیه است. برای آگاهی بیشتر نمودار زیر را ملاحظه فرمایید.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
از مهمترین سؤالها در بحث نظام سیاسی این است که این نظام سیاسی به چه دلیل اجازه حکمرانی دارد و مردم چرا باید از این نظام سیاسی و قوانین آن تبعیت کنند. آیا شخصی که در رأس جامعه قرار گرفته، حق حکمرانی بر مردم را دارد و مردم ملزم به اطاعت از او هستند یا خیر؟ اگر پاسخ به این سؤال مثبت باشد، حکومت شخص از مشروعیت برخوردار است و اگر پاسخ منفی باشد، حکومت او از مشروعیت برخوردار نیست و غاصبانه است.
پس هنگامیکه از مشروعیت حکومت فقیه سخن میگوییم، مراد این است که فقیه بنابر ادله عقلی و نقلی حق حکومت کردن دارد و مردم ملزم به اطاعت از او هستند. حال ممکن است در شرایطی مانند بسیاری از اعصار پیشین، فقیه نتواند حق خود را اعمال کند؛ اما در این شرایط نیز حق با اوست و کسانی که جایگاه او را تصدی کردهاند، غاصب هستند.
منشأ مشروعیت در نظامهای سیاسی مختلف متفاوت است؛ زور و غلبه، دیدگاه همگان و نظر اکثریت ازجمله این دیدگاهها هستند. اما در فلسفه سیاسی اسلام، هیچیک از این امور مشروعیت آور نیستند؛ بلکه مشروعیت امری الهی است. بر این اساس ازآنجاکه خداوند خالق انسانهاست و همه نیازهای انسان را همو تأمین میکند، اجازه حکمرانی نیز صرفاً برای خدا و کسی است که خدا او را برای حکومت برگزیند. بر این اساس پیامبر و ائمه علیهمالسلام بهعنوان برگزیدگان الهی حق حکومت دارند و بر اساس ادله نقلی و عقلی که در جای خود مفصل بیان شده است، در زمان غیبت ائمه، فقیه جامعالشرایط باذکاوت و کاردان، از حق حکومت برخوردار خواهد بود.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به کتاب «حکیمانهترین حکومت-کاوشی در نظریه ولایتفقیه» اثر آیتالله مصباح یزدی مراجعه نمایید. ایشان در توضیح معنای مشروعیت در فلسفه سیاسی میفرمایند:
هرگاه در فلسفه سیاسی از مشروعیت حکومت سخن بهمیان میآید، مراد آن است که چه کسی حق دارد بر مسند حکومت بنشیند و اداره امور جامعه را در دست بگیرد. بهعبارتدیگر، ملاک اینکه فرد یا گروهی در امور اجتماعی حق امرونهی کردن داشته باشند و مردم ملزم به اطاعت باشند، چیست؟ پس منظور ما از مشروعیت در اینجا «حقانیت» است؛ یعنی آیا آن شخص یا اشخاص، گذشته از اینکه ازنظر شخصیت حقیقی و رفتار فردی، شایسته و صالح و عادل هستند یا خیر، بهلحاظ شخصیت حقوقی، برای حاکمیت و حکومت، ملاک و اعتبار لازم دارند یا خیر؟ همچنین، گذشته از اینکه قوانینی که وضع و اجرا میکنند، قوانینی خوب و عادلانه و براساس مصالح عمومی جامعهاند یا خیر، آیا اصولاً این شخص یا اشخاص حق داشتهاند که عامل اجرای این قوانین باشند؟ بنابراین در بحث مشروعیت، پرسش این نیست که آیا قانون، خوب و کامل است و مصلحت جامعه را تأمین میکند یا خیر، بلکه سخن ناظر به مجری قانون است که به چه مجوزی حق اجرا دارد؟ همچنین در مشروعیت، بحث درباره کیفیت و چگونگی اجرای قانون نیست که آیا بهفرض این قانونِ خوب و بینقص، در مقام اجرا نیز خوب و بینقص است یا اینکه مجریان، برای تحقق و اجرای آن، شایستگی و توان ندارند؟ برفرض که هم قانون و هم اجرای آن کاملاً خوب و بیعیبونقص باشد، بحث دربارة خود مجری و مجریان است که براساس چه ضابطهای بر این مسند تکیه زدهاند.
مفهوم مقابل مشروعیت در اینجا مفهوم «غصب» است و منظور از حکومت نامشروع براساس این اصطلاح، حکومت غاصب است. بنابراین، براساس تعریف مشروعیت، که پیشتر بهدست دادیم، میتوان فرض کرد حکومتی درعینحال که رفتاری خوب و عادلانه دارد، غاصب و نامشروع باشد؛ اما مراد از «مقبولیت»، که گاهی همراه با واژه مشروعیت بهکار میرود، پذیرش مردمی است؛ یعنی اگر مردم به فرد یا گروهی برای حکومت تمایل نشان دهند و خواستار اِعمال حاکمیت آن فرد یا گروه باشند و در نتیجه، حکومتی براساس خواست و اراده مردم تشکیل شود، میگویند آن حکومت مقبولیت دارد و در غیر این صورت مقبول نیست. بهعبارتدیگر، حاکمان و حکومتها دو دستهاند: حاکمان و حکومتهایی که مردم و افراد جامعه، بهرضا و رغبت، تن به حاکمیت و اعمال سلطه آنان میدهند و حاکمان و حکومتهایی که مردم و افراد جامعه، بهاجبار و اکراه، از آنان اطاعت میکنند. بدیهی است ویژگی مقبولیت به دسته اول اختصاص دارد.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
هر کسی گناهی انجام میدهد باید از گناه خود توبه کند و توبه و استغفار از گناه، نخستین قدم برای حرکت به سمت ابدیت و بهشت است. از سویی خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين»؛[]بقره: 222. «خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد». از این آیه فهمیده میشود که توبه باعث پاک و پاکیزه شدن وجود انسان از لوث گناه میشود.
نکته دیگری که باید تذکر داده شود این است که توبه گاهی علنی اتفاق میافتد و گاهی مخفیانه و پنهان، بنابراین گاهی ممکن است شخصی در خلوت خود با خدای مهربان، مناجات کرده و در همان خلوت، توبه و استغفار کرده باشد و به کسی هم نگوید که من توبه کردم؛ بلکه اصلا لازم نیست بگوید؛ بلکه بالاتر در برخی موارد، گفتن اینکه «من فلان گناه را کردم و از آن توبه کردم»، حرام است.
بنابراین شاید این کسانی که شما تذکر دادید بین خود و خدای خود توبه کرده باشند و شما نمیدانید.
نکته دیگر اینکه باید دانست که بهانههای خداوند برای توبه از گناه، زیاد است:
یک. صرف پشیمانی از گناه، توبه است؛
دو. مشغول شدن به عبادت و تصمیم بر ترک گناه، توبه به حساب میآید؛
سه. برپایی نماز باعث توبه شده؛ بلکه تمام سیئات و گناهان را تبدیل به حسنات میکند، قرآن کریم در سوره هود، آیه 114، نماز را حسنه دانسته است و فرموده است که خداوند به حسنات [نمازها] سیئات و گناهان را پاک میکند و همچنین در برخی روایات فرمود که نمازها کفاره گناهان میشود.[دعائمالاسلام، ج1، ص135]
بنابراین در جواب این سؤال باید گفت که اینگونه اشخاص یا در خلوت توبه کردهاند و یا همین کارهای خیری که انجام میدهند، به نوعی توبه و باعث ریخته شدن گناهانشان میشود.
پس اینکه شما میفرمایید بدون توبه وارد قیامت شوند، مربوط به کسانی است که در خلوت و آشکارا، توبه نکرده باشند و دارای اعمال صالح جبران کننده نیز نباشند، در این صورت، جایگاه این افراد در جهنم خواهد بود؛ هر چند بر اساس جاهل قاصر بودن یا مقصر بودن، احکام متفاوتی بر آن بار میشود.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/10077
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
بیشک زمان و مکان مردن، در آسان جان دادن و سخت جان دادن میّت، تأثیر دارد و دلیل آن، مجموع روایاتی است که در کتابهای روایی آمده است، مثلا کسی که در شب و روز جمعه از دنیا برود، عذاب قبر از او برداشته میشود و یا با نشان شهدا وارد محشر میشود و...[منلایحضرهالفقیه، ج1، ص138]
بنابراین کسی که در شب قدر از دنیا برود، نیز شامل رحمت بیپایان الهی میشود؛ هرچند در این زمینه به خصوص شب قدر روایتی وجود ندارد، ولی کلیاتی وجود دارد که از آن چنین فهمیده میشود:
امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز و زکات و انواع کارهای خوب بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن لیلة القدر نباشد».[کافی، ج4، ص156]
بنابراین با توجه به مردن در شب جمعه که شخص میّت در آن شب مورد رحمت بیشتر الهی قرار میگیرد و مجموع روایات در فضیلت و چندین برابر شدن اعمال در شب قدر، اینطور فهمیده میشود که کسی که در این شب از دنیا برود، مورد رحمت الهی قرار خواهد گرفت؛ ولی چون روایات تصریح به مورد خاصی نکرده است، نمیتوان در مورد چگونگی آن اظهار نظر کرد.
نکته پایانی اینکه هر کسی در شب جمعه یا شب قدر از دنیا برود، مورد رحمت الهی قرار میگیرد؛ ولی این رحمت برای افراد مختلف، متفاوت است برخی تخفیف عذاب است و برخی دیگر ارتقای درجه و... .
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/49250
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
مجمعالجزاير برمودا یا «مثلث برمودا» منطقهاي در اقيانوس اطلس است كه در جنوب غربي ايالات متحده امريكا در مقابل ايالتهاي جورجيا، كارولينا و فلوريدا قرار دارد.
در این منطقه اتفاقات اسرارآمیزی را نقل کردهاند؛ ولی این نقلها چه قدر با واقعیت هماهنگ باشد، کسی نمیداند. برخی آن را یکی از ۱۰ حوزه آبی خطرناک جهان، برای کشتیرانی نامیدهاند؛ زیرا در معرض طوفانهای استوایی و مکرر قرار دارد؛ علاوه بر اینکه یک جریان اقیانوسی قوی که باعث تغییرات شدید آب و هوای محلی میشود، از مثلث برمودا میگذرد، این موارد باعث به وجود آمدن حوادثی میشود که گاهی برای برخی اتفاقات اسرارآمیز نامیده میشود.
بنابراین اصل مثلث برمودا از لحاظ موقعيت جغرافيايي، منطقهاي واقعي بوده و در خارج هست؛ ولی اينكه اين منطقه واقعاً یک منطقه اسرارآميز باشد و اتفاقات عجیب و غریب در آن بیفتد، نظريههاي متعدد و متناقضي وجود دارد که برخی از دانشمندان غربی نیز در مورد آن نظریاتی را بیان کردهاند.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/45076
از سویی برخی مثلث برمودا را بر جزیره خضراء، تطبیق کردهاند و آن را به امام زمان علیهالسلام ارتباط دادهاند.
جزیره خضراء، بر اساس نقل علامه مجلسی در بحار، جزیرهای زیباست که بحر ابیض گرداگرد آن را فرا گرفته بوده و دشمنان بدان دست نمییافتهاند و میگویند که محل سکونت فرزندان امام زمان علیهالسلام است.[مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۹]
جناب آقای استاد علیاکبر مهدیپور جزیره خضراء را بر «مثلث برمودا» تطبیق کرد و برخی از علما مانند استاد جعفرمرتضی عاملی بر آن نقد زدند.[دراسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، ج۱، ص ۲۲۱ـ۲۳۶] و علمای زیادی نیز اصل داستان را ساختگی دانستهاند.
بنابراین بر اساس نظریه بیشتر دانشمندان و بزرگان، هم مثلث برمودا منطقهای اسرارآمیز و عجیب نیست؛ بلکه یک سری حوادث طبیعی در آن رخ میدهد که به ظاهر برای برخی عجیب است و هم جزیره خضراء از سند و اعتبار کافی برخوردار نیست.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/138
سلامعلیکم
ظاهراً عالم برزخ مادی و جسمانی نیست. تعبیراتی مانند جسم مثالی نباید شما را بهاشتباه بیندازد. برزخ مجرد از ماده است، مثل خواب و تصورات ذهنی که ماده و جسم ندارند؛ اما رنگ و شکل دارند. ازآنجاکه برزخ مادی نیست نسبت مکانی و جسمانی نیز با چیز دیگر ندارد و نمیشود گفت که جسمی آن را احاطه کرده یا این عالم برزخ، عالم ماده را احاطه کرده باشد. به نظر میرسد برزخ باطن همین زندگی مادی را برای ما نمایان کند و شاید بتوان گفت جهان مادی و برزخ ظاهر و باطن یکچیز هستند و از هم جدا نیستند.
صفحهها