نظرات امین-مشاور ازدواج

تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 22 ارد, 1395 نمیتوانم به جنس مخالف اعتماد کنم

سلام

اینکه ارتباطات غیرشرعی و خیانت ها زیاد شده تا حدودی درست است؛ اما هیچ وقت به این معنا نیست که همه افراد اینطور هستند؛ بلکه هر چقدر هم زیاد باشد، باز هم در مقابل آدم های خوب و صالح و مومن و متدین بسیار ناچیز هستند. علت اینکه زیاد به چشم می آیند هم زیادی تعداد آنها نیست؛ بلکه برعکس؛ چنانچه به چشم آمدن یک نقطه سیاه روی یک صفحه سفید به به خاطر زیاد بودن آن نیست؛ بلکه به خاطر متفاوت بودن آن است.

بعلاوه اینکه خداوند به هر انسانی عقل و تدبیر داده و می تواند طوری زندگیش را مدیریت کند که کار به اینجاها کشیده نشود. چه در مرحله انتخاب که باید درست انتخاب کرد و چه در طور زندگی که باید خوب زندگی کرد و همسر را از عشق و محبت سیراب کرد تا هیچ وقت حتی فکر ارتباط با غیر همسر به سرش نزند.

بنابراین همانطور که خودتان هم معترف اید، طرز تفکر شما نادرست است و نباید به لوازم آن که ازدواج نکردن است ملتزم شوید؛ چون در این صورت دچار خسارتی بزرگ خواهید شد. آرامشی که در زندگی با همسر است در هیچ جای دوران مجرد یافت نمی شود. با توکل به خدا برای ازدواج اقدام کنید و نترسید. مهارت های انتخاب همسر و بعد هم مهارت های زندگی مشترک را به بهترین شکل ممکن بیاموزید(با مطالعه و گوش دادن به به سخنرانی ها و شرکت در کلاس ها مهارت زندگی) و با به کار گیری آن از انحرافات زندگی خود جلوگیری کنید. مهم ترین عنصری که همسرتان و حتی خدایی ناکرده شما را از هر گونه خیانت حفظ می کند، تقویت ایمان به خدا و روز جزاست. از این رو ایمان خود را تقویت کنید و به دنبال همسر مومنه باشید تا انشاءالله بهترین ها برایتان رقم بخورد.

پیروز و سربلند

تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 22 ارد, 1395 غول تحصیل و سربازی بر سر راه ازدواج جوانان

سلام

با توجه به شرایط فعلی، طبیعی است که یک پسر نمی تواند در سن حتی 25 سالگی هم شرایط اقتصادی مطلوبی را فراهم کند؛ منتها چاره کار این نیست که ازدواج نکند. ازدواج نکردن خود مشکلات زیادی را هم برای فرد و هم جامعه ایجاد خواهد کرد. لذا باید از راه های جایگزین استفاده کرد. مثلا ازدواج دانشجویی یکی از این راه هاست؛ یعنی طرفین در سنی که نیاز به ازدواج دارند ازدواج کنند؛ منتها زندگی مستقل را شروع نکنند و با هم به درسشان ادامه دهند و بعد که درسشان تمام شد و وضعیت شغلی پسر مشخص شد، عروسی کنند. 

البته لازمه اجرایی شدن این مسئله این است که پسر هم کم کم خود را از خانواده مستقل کند؛ به این معنا که همش به امید این نباشد که خانواده مخارج او را بدهند. هیچ ایرادی ندارد که پسر در کنار درسش به کاری هم مشغول شود و حقوقی داشته باشد. درست است که این حقوق شما کم باشد؛ منتها همینکه روی پای خودش می ایستد نشان دهنده این است که او آمادگی ازدواج را دارد و خانواده دختران هم در این شرایط راحت تر به او اعتماد کرده و دختر می دهند. اما اگر پسری دائم از پدش پول بگیرد با اینکه وقت آزاد هم دارد و می تواند کار کند، طبیعی است که هیچ وقت نه می تواند ازدواج کند و نه ازدواج کردن به صلاح اوست و ...

تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 20 ارد, 1395 پشیمانی بعد از عقد

سلام

به نظر می رسد یک ماه زمان کمی برای شناخت مواردی که گفتید نباشد. در این مدت، هم می شد تا حدود زیادی به اخلاق و اعتقادات طرف پی برد و هم اینکه ایشان را از لحاظ ظاهری مورد ارزیابی قرار داد و بعد تصمیم گرفت. 

به نظر من مشکلاتی که شما مطرح کردید همگی ناشی از عدم شناخت نیست؛ بلکه بخش زیادی از آن به نوع تفکرات شما بر می گردد. به عنوان مثال اینکه می گویید ایشان شاغل رسمی نیست و این را یک مشکل بزرگ عنوان می کنید، ناشی از نگاه نادرستی است که شما به این مسئله دارید. اصلا چه کسی گفته که زن باید کار کند و در مخارج خانه شریک باشد؟! آیا غیر از این است که وظیفه مرد کار در بیرون منزل است و باید نان آور خانواده باشد و وظیفه زن مدیریت خانه و تربیت فرزندان صالح است؟! آیا اگر خانمی به شما می گفت برای من خیلی مهم است که شما آشپز خوبی باشید یا بتوانید پوشک بچه را به طور حرفه ای عوض کنید یا لباس ها را خیلی تمیز بشورید یا ...، به شما بر نمی خورد؟! 

یا حتی در مورد اعتیاد پدر ایشان هم همینطور است. اینکه ایشان قبلا اعتیاد داشته چه دخلی در زندگی الان شما دارد؟! حتی بر فرض الان هم ایشان معتاد باشد. آیا اثر این مسئله در زندگی شما به اندازه ای است که بخواهید قید زندگی را بزنید؟! یعنی شما هیچ چیزی از گذشته خود ندارید که به همسرتان نگفته باشید؟ هیچ گناه و اشتباهی نکرده اید که او نداند؟ خانواده شما مرتکب هیچ اشتباهی نشده اند که خانواده طرف از آن خبر نداشته باشد؟! اصلا مگر بناست در ازدواج همه چیز گفته شود؟! تنها گفتن مواردی لازم است که بدانیم در زندگی مشترک نقش دارند. اما اینکه مثلا خدایی ناکرده شما در طول عمر خود یک بار خودارضایی کرده باشید یا ... چه تاثیری در زندگی مشترکتان دارد که بخواهید آن را به طرف بگویید و اگر نگویید طرف بعدا شاکی شود که چر نگفتی؟!

بنابراین حتما لازم است شما قبل از هر اقدامی حضورا به یک مشاور مراجعه کنید. اگر با این افکار بخواهید ادامه دهید، نه تنها با این خانم بلکه با هر فرد دیگری هم ازدواج کنید با مشکل مواجه می شوید. حتی در مورد اینکه می گویید ظاهر طرف به دلتان نمی نشیند باید مسئله ریشه یابی شود. اگر خدایی ناکرده شما اهل نگاه به نامحرم یا فیلم و عکس و ... باشید، این خود می تواند دلیل اصلی این مشکل باشد و همانطور که عرض کردم ازدواج شما با هر فرد دیگری را هم با مشکل مواجه می کند. قضاوت عادلانه این است که ما همیشه ابتدا عیوب خود را ببینیم و بعد به دیگران نگاه کنیم. قطعا هیچ کدام از ما بی عیب و نقص نیستیم و در کنار همه خوبی هایی که داریم قطعا نقص هایی هم خواهیم داشت. لذا این انتظار که فردی که با او ازدواج می کنیم نباید هیچ عیب و نقصی داشته باشید یک انتظار بیجاست و زندگی مشترک را با مشکل مواجه می کند.

بله تنها موردی که جای تامل دارد همین مسئله تناسب اعتقادی است که نیاز به بررسی دارد. بنابراین به هیچ وجه عجولانه تصمیم نگیرید. آخرین کاری که شما می خواهید انجام دهید این است که از ایشان جدا شوید و با فرد دیگری ازدواج کنید؟ برای این کار دیر نمی شود. اما اگر زود تصمیم به جدایی بگیرید دیگر آن زمان، برگشت به عقب ممکن نیست. خیلی از مشکلات قابل حل است. حتی در مورد ظاهر طرف هم می توانید راهی پیدا کنید که مورد پسندتان واقع شود. نوع پوشش و آرایش و ... اگر مطابق با سلیقه شما انجام شود می تواند موثر باشد. در مورد مسائل اعتقادی هم اگر با ایشان صحبت شود و به او فرصت بدهید، در خیلی از موارد حل خواهد شد. بنابراین شما تلاش خود را برای اصلاح این مشکلات بکنید تا اگر روزی از همسر خود جدا شدید پیش خدا و خلق او شرمنده نباشید و دلیل محکم و قانع کننده ای برای این کارتان داشته باشید.

پیروز و سربلند

تصویر امین-مشاور ازدواج امین-مشاور ازدواج 18 ارد, 1395 به مامانم توهین می کنه

سلام

برای تصمیم گیری عاقلانه در این شرایط، شما باید ابتدا عشق و علاقه را کنار گذاشته و ایشان را فارق از هر گونه دوست داشتنی مورد بررسی عقلی قرار دهید؛ به این صورت که پیش خود فرض کنید اگر ایشان موردی بود که من اصلا علاقه ای به او نداشتم آیا باز هم حاضر بودم با او ازدواج کنم یا خیر؟ 

این پرسش به شما کمک می کند تا عاقلانه یا عاشقانه بودن این ازدواج را بفهمید. البته منظورم این نیست که اگر ازدواجی عاشقانه باشد خوب نیست؛ بلکه منظورم از عاشقانه در اینجا این است که انتخاب شما صرفا مبتنی بر عشق و علاقه باشد و هیچ نقطه مثبت دیگری در آن نباشد. وگرنه اگر عشق و علاقه پشتوانه عقلی داشته باشد هیچ مانعی برای چنین ازدواج وجود ندارد.

در بررسی عاقلانه، مهم ترین فاکتور این است که طرفین از لحاظ فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری با هم تناسب داشته باشند. اگر این تناسب ها وجود داشته باشد، عشق و علاقه آنها روز به روز بیشتر خواهد شد؛ اما اگر نباشد، عشق فعلی بعد از ازدواج با پررنگ شدن نقاط اختلاف، به مرور از بین می رود و نهایتا زندگی با چالش جدی مواجه می شود. اما در مورد مسائلی مثل شرایط مالی و موقعیت شغلی و ...، آنچه ملاک است داشتن شغل ثابت و شرایط مالی ایده ال نیست؛ بلکه همینکه طرف اهل کار و تلاش باشد و بتوان از شرایط فعلیش تا حدودی حدس زد که در آینده موفق است کافی است. با این حال مهم بودن یا نبودن این مسئله باز هم به خود شما بر می گردد. از نظر ما مانع نیست؛ اما ممکن است این مسئله برای شما به قدری مهم باشد که نبودن آن برایتان غیر قابل تحمل باشد که در این صورت باید مطابق با نظر خود تصمیم بگیرید. در مورد دوری راه هم همین است. قطعا دور بودن از خانواده با سختی هایی همراه است؛ اما اینطور هم نیست که غیر قابل تحمل باشد؛ مگر اینکه وابستگی شما به حدی باشد که توان دوری از خانواده را نداشته باشید. 

بنابراین اولین کاری که شما باید انجام دهید این است که تکلیف این رابطه را مشخص کنید. اشتباه بزرگ شما این بوده که از اول وارد رابطه ای شدید که درست نبوده و الان هم ادامه دادن آن به این شکل فقط مشکلات شما را بیشتر می کند. ملاک های عقلی که عرض کردم را بررسی کنید و اگر نظرتان منفی بود که روی دلتان پا بگذارید و زندگی آینده تان را نجات دهد. اما اگر فکر می کنید طرف مورد مناسبی است (البته بهتر است در این باره به تنهایی تصمیم نگیرید؛ چون طبیعی است که شما تحت تاثیر عواطف و احساسات هستید و احتمال اینکه مغلوب احساساتتان شوید زیاد است؛ بلکه از بزرگترها و حتی در صورت امکان از مشاوره حضوری کمک بگیرید)، به او بگویید ادامه دادن این رابطه به این شکل به صلاح نیست و اگر خواهان ازدواج با شماست، دوباره رسما اقدام کند تا به این رابطه سرانجام دهید. بعد هم با پدر و مادر خود صحبت کنید که شرایط فعلی او را بپذیرند و قبول کنند که شما با هم ازدواج کنید؛ منتها مدتی را به او فرصت دهید تا شرایط مالیش را فراهم کند و بعد عروسی کنید. با این کار هم تکلیف این رابطه مشخص می شود و کوله با گناهتان بیش از این سنگین نمی شود و هم اینکه اگر به هر دلیلی بنا نیست این ازدواج سر بگیرد، همین الان مشخص می شود و شما موقعیت ها دیگرت برای ازدواج را از دست نمی دهید.

در مورد اینکه ایشان به مادر شما توهین می کند یا اینکه پدر و مادرش از هم جدا شده اند و حتی به خاطر اینکه ازدواج شما با سابقه دوستی 5 ساله می خواهد صورت بگیرد، پیشنهاد من این است که حتما قبل از ازدواج حضورا به یک مشاور مراجعه کنید تا مسئله را بررسی کند. البته نه با این عنوان؛ بلکه به اسم اینکه می خواهید از مشاور برای انتخاب بهتر کمک بگیرید. اگر مشکل حادی این وسط وجود داشته باشد؛ مثل اینکه طلاق پدر و مادر ایشان تاثیرات منفی زیادی روی ایشان گذاشته باشد و این تاثیرات زندگی آینده شما را تهدید کند، یا اینکه رابطه شما منجر به از بین رفتن یک سری حرمت ها شده باشد یا اینکه این رابطه ذهنیت شما را نسبت به عشق و علاقه واقعی و زندگی طبیعی متحول کرده باشد و انتظار شما از عشق و زندگی واقعی را به طور نامعقولی بالا برده باشد، مشاور شما را آگاه خواهد کرد و در تصمیم گیری بهتر یاریتان می کند.

پیروز و سربلند

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 198