یک آقایی رفت کلانترى تا براى همسر گم شده اش فرم پر کنه ! آقاهه : زنم رفته خرید ولى هنوز برنگشته خونه ! پلیس : قدش چقدره ؟ آقاهه : تا حالا دقت نکردم ! پلیس : لاغره ؟ چاقه ؟ آقاهه : یک کم شاید لاغر یا چاق !؟ پلیس : رنگ چشمهاش ؟ آقاهه : دقیقاً نمی دونم !؟ پلیس : رنگ موهاش ؟ آقاهه : والا هى رنگ می کنه !! پلیس : چى پوشیده بود ؟ آقاهه : پیراهن !؟ … یا مانتو !؟ … نمی دونم !! پلیس : با ماشین رفته بود ؟ آقاهه : بله پلیس : اسم ، رنگ و شماره ماشین ؟ آقاهه : یک AUDI مشکى A8 . با موتور V6, حجم ۳۰۰۰ سوپرشارژ با۳۳۳ اسب بخار قدرت و دور موتور و تیپ ترونیک هشت سرعته اتوماتیک با قابلیت تبدیل به مد دستى و تمام چراغهاش فول LED با دیود هاى تنظیم نور براى تمام فانکشنهاش و… یک خراش خیلى کوچولو هم روى در جلویى سمت شاگرد… (آقاهه به اینجا که رسید زد زیر گریه !) پلیس (متاثر!) : گریه نکنید ! ما ماشینتون رو براتون پیدا می کنیم !!!!!!
****** این هم مدلی از توجه آقایونه دیگه!!! به ماشینه بیشتر دقت کرده تا خانومه... بیچاره اون خانوم****
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود.
دختر جوانی از مکزیک برای یک ماموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد پس از دوماه نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون : " لورای عزیزم متاسفانه دیکر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدم وباید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کرده ام ومی دانم که نه تو ونه من شایسته ی این وضع نیستیم. من راببخش وعکسی که به تو داده بودم برایم بفرست باعشق :روبرت " دختر جوان رنجیده خاطر از رفتار مرد از همه همکاران ودوستانش می خواهد که عکسی از نامزد برادر، پسرعمو،پسردایی و... خودشان به او قرض دهند وهمه آن عکس ها را با که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند به این مضمون :
"روبرت عزیز مرا ببخش اما هرچه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم،لطفا عکس خودت را از میان عکس های توی پاکت جداکن وبقیه را به من برگردان"
الهی ظلمت نفسی...
خدایا من دور شدم اما تو دور نشو....من رها شدم اما تو رهام نکن.... به فریاد دلم برس....
یک آقایی رفت کلانترى تا براى همسر گم شده اش فرم پر کنه !
آقاهه : زنم رفته خرید ولى هنوز برنگشته خونه !
پلیس : قدش چقدره ؟
آقاهه : تا حالا دقت نکردم !
پلیس : لاغره ؟ چاقه ؟
آقاهه : یک کم شاید لاغر یا چاق !؟
پلیس : رنگ چشمهاش ؟
آقاهه : دقیقاً نمی دونم !؟
پلیس : رنگ موهاش ؟
آقاهه : والا هى رنگ می کنه !!
پلیس : چى پوشیده بود ؟
آقاهه : پیراهن !؟ … یا مانتو !؟ … نمی دونم !!
پلیس : با ماشین رفته بود ؟
آقاهه : بله
پلیس : اسم ، رنگ و شماره ماشین ؟
آقاهه : یک AUDI مشکى A8 . با موتور V6,
حجم ۳۰۰۰ سوپرشارژ با۳۳۳ اسب بخار قدرت و دور موتور و تیپ ترونیک هشت سرعته اتوماتیک با قابلیت تبدیل به مد دستى و تمام چراغهاش فول LED با دیود هاى تنظیم نور براى تمام فانکشنهاش و… یک خراش خیلى کوچولو هم روى در جلویى سمت شاگرد…
(آقاهه به اینجا که رسید زد زیر گریه !)
پلیس (متاثر!) : گریه نکنید !
ما ماشینتون رو براتون پیدا می کنیم !!!!!!
****** این هم مدلی از توجه آقایونه دیگه!!! به ماشینه بیشتر دقت کرده تا خانومه... بیچاره اون خانوم****
لالایی خروپف...
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود.
قدر هر کسی رو بدونیم تا یه روزی پشیمون نشیم...
ضد حال یعنی این...
دختر جوانی از مکزیک برای یک ماموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد پس از دوماه نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون :
" لورای عزیزم متاسفانه دیکر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدم وباید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کرده ام ومی دانم که نه تو ونه من شایسته ی این وضع نیستیم. من راببخش وعکسی که به تو داده بودم برایم بفرست باعشق :روبرت "
دختر جوان رنجیده خاطر از رفتار مرد از همه همکاران ودوستانش می خواهد که عکسی از نامزد برادر، پسرعمو،پسردایی و... خودشان به او قرض دهند وهمه آن عکس ها را با که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند به این مضمون :
"روبرت عزیز مرا ببخش اما هرچه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم،لطفا عکس خودت را از میان عکس های توی پاکت جداکن وبقیه را به من برگردان"
گاهی وقتا دلت میگیره
ناخودآگاه میای توی نِت اسم خــدارو جست و جو میکنی
یه وبلاگی با رنگ خــداباز میکنی
و دنبال یه جمله میگردی که با حالت مناسبت داشته باشه
میدونی دوست من
درست همون لحظهای که این کارو میکنی
این خداست که برات مشتاقه
خداست که داره بهت میگه این کارو بکن
این خداست که به تو توفیق این رو داده، که به یادش باشی
(حتی اگه فقط برای رفع مشکل خودت بهش رو کنی)
------------------------------------------------------------------------------------------
** پس هروقت الکی دلت میگیره و نمیدونی چته! بدون که دل خدا برات تنگ شده... صداش بزن... یه سر بهش بزن...**
--------------------------------------------------------------------------------------------
صفحهها